به گزارش مشرق، تا اسم دهه هفتادیها میآید همه یاد شاخهای اینستاگرام میافتند و کسی گوشه ذهنش هم فکر نمیکند که شاید بعضی از این دهه هفتادیها در آن سوی مرزها برای زنده نگه داشتن اسلام در حال دفاع و جنگیدن هستند. آری دهه هفتادیها در حال جنگیدن هستند.
رهبر معظم انقلاب میگویند: «خرمشهرها در پیش است»؛ آن روزهای دفاع مقدس هم همان دهه چهل و پنجاهییها نقش دهه هفتادیهای این دوره را بازی میکردند و در جبهههای حق علیه باطل از مرز و بوم کشور با خون خود دفاع میکردند.
شهیدان عباس دانشگر، احمد مکیان، محمدرضا دهقان، محمد امین کریمیان، مصطفی موسوی، جهاد مغنیه، سعید مسلمی، علا حسن نجمه، احمد مشلب، حسین معز غلامی، سعید بیاضیزاده، سجاد زبرجدی، سید محمدحسین میردوستی، امیر علی محمدیان، محسن حججی و... از دهه هفتادیهای ناب روزگار بودند؛ دهه هفتادیهایی که روی همه را سفید کردند و شاخصترینشان شهید «محسن حججی» نام گرفت.
محسن حُججی متولد ۱۳۷۱ خورشیدی در نجفآباد اصفهان است؛ از نیروهای ایرانی مدافع حرم بود که در مرداد ۱۳۹۶در عملیاتی مستشاری در منطقه التَنْف (منطقه مرزی بین سوریه و عراق) به دست نیروهای داعش به اسارت درآمد و پس از دو روز به شهادت رسید، نیروهای منحوس داعش سر از تن وی جدا کردند و بار دیگر چهره خبیثشان را به عالم نشان دادند.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در واکنش به شهادت این دهه هفتادی فرمودند: «شهید حججیِ عزیز در دنیایی که روزنههای اغواگر صوتی و تصویری فراوانی وجود دارد، چنین درخشید و خداوند او را همچون حجتی در مقابل چشم همگان قرارداد.»
یادمان نرود که این جوانان هم از لذتهای دنیوی استفاده میکردند و به قول حمید داودآبادی رزمنده جانباز و نویسنده کتابهای دفاع مقدس: «این جوانان خیلی زرنگتر از ما بودند؛ اینها اول «جهاد اکبر» کردند و بعد به دنبال «جهاد اصغر» رفتند در صورتی که ما در آن سالها فکر میکردیم باید اول «جهاد اصغر» کنیم و بعد «جهاد اکبر».»
این جانباز دفاع مقدس با اشاره به خصوصیات جوانان دهه هفتاد به ویژه شهیدان این دهه گفت: «این جوانان در رکاب علی(ع) میجنگند، اینها در اوج عشق و زیبایی درست لحظهای که تازه ازدواج کردند و نهایتا یک فرزند یکی دو ساله دارند به بلوغ فکری کامل رسیده و میروند دنبال لذت بیشتر و عمیقتر.»
نویسنده کتاب «دیدم که جانم میرود» خاطرنشان کرد: «همین کتابهای دفاع مقدس، سفرهای راهیان نور و روایات خالصی که از سالهای جنگ برای این جوانان بیان شده است، آنها را تشنه جهاد و نبرد کرده است، برای همین است که رهبر معظم انقلاب هم بر سفرهای راهیان نور تاکید کردهاند چراکه این نسل و نسل گذشته را بهم پیوند میدهند و ثمرهاش میشود شهید محسن حججی.»
داودآبادی با اشاره به شباهت اعزام افراد در دوران دفاع مقدس و زمان فعلی گفت: «در دوران دفاع مقدس جوانان شناسنامههای خود را دستکاری میکردند تا بتوانند به جبههها بروند و در این زمان این جوانان حتی حاضرند تابعیت خودشان را تغییر دهند تا بتوانند از لشکرهای دیگر اعزام شوند؛ البته آن زمان رفتن به جبههها کمی راحتتر بود و الان شرایط اعزام خیلی سختتر شده است، اما با این تفاصیل این بچهها حتی حاضرند هزینه سفر را هم از جیب خود پرداخت کنند و برای جنگیدن و دفاع از عقاید و کشورشان به جبهه بروند.»
این روزها به شهیدانی که برای دفاع از حرم آل الله در مرزهای سوریه و عراق به شهادت میرسند میگویند «شهید مدافع حرم» با یکی از خانوادههای همین شهدا که صحبت میکردم تاکید داشت که: «لفظ بهتری برای این شهیدان به کار ببرید؛ «محمودرضا» همیشه برای همرزمانش که شهید شده بودند از لفظ «شهدای مقاومت» استفاده میکرد.»
احمدرضا بیضایی برادر شهید مقاومت «محمودرضا بیضایی» از خاطرات برادرش میگوید؛ از زمانهایی میگوید که این جنگها در کشور به صورت رسمی علنی نشده بود و مسئولان برای اینکه مردم بهتر فداکاریهای این شهیدان را درک کنند به شهیدان «مقاومت» میگفتند: «شهید مدافع حرم».
این برادر شهید میگوید: «من برای شهادت محمودرضا حس مصیبت نداشتم و الان هم ندارم. محمودرضا یکسال قبل از شهادتش، «شهید» بود، من مدام با حس اینکه کنار یک شهید نشسته بودم و با وی حرف میزدم یا غذا میخوردم یکسال آخر را با برادرم بودم. برای همین وقتی شهید شد یکهو دیدم فقط جسمش از میان رفت.»
بیضایی با اشاره به شهادت شهید محسن حججی میگوید: «وقتی خبر شهادت شهید «محسن حججی» را شنیدم خیلی غمم گرفت، چون روزهای قبل خبر اسارتش را شنیدم و از لحظه شنیدن خبر اسارتش مدام برای آزادیش دعا میکردم و زمانی که خبر شهید شدنش را شنیدم انگار که مصیبتی بر من وارد شد؛ بله خبر شهادت شهید «محسن حججی»مصیبت خیلی سنگینی برایم بود.»
برادر شهید مقاومت «محمودرضا بیضایی» تصریح کرد: «تعداد زیادی شهید در دوران دفاع مقدس و قبل از آن داشتیم که ذبح شدند اما آن زمانها دشمنان ما این طور رسانه و تجهیزات نداشتند که به ما نشان دهند چه بلایی بر سر شهیدانمان میآورند. شاید ندانید که بعضی از پاسدارهای ما را «ضد انقلاب» در کردستان با وضع فجیعی ذبح کرده بود؛ مثلا با موزائیک یا چیزی که تیز نباشد سر از بدن پاسدارها جدا میکردند؛ کاش آن زمان که سر بیسیمچی ما را در عملیات «والفجر مقدماتی» بریدند تا کدهای بیسیمی را که بلعیده بود از حلقومش در بیاورند هم دوربینی بود تا جنایات و بیرحمیهای آنها را به جهان نشان دهد.»
کلام آخر؛ این روزها خیلیها قصد دارند تا با بیان شبهاتی اجر این شهیدان را غیرمستقیم زیر سؤال ببرند اما یادمان نرود که حادثه تروریستی تهران که چند ساعت هم بیشتر طول نکشید نمونه کوچکی از اتفاقات مرزهای عراق، شام و سوریه بود؛ مرزهایی که با ایران تنها چند ساعت فاصله دارند و اگر این شهیدان نبودند داعشیانی که پشتشان به آمریکا و اسرائیل گرم است خاک ایران را به توبره میکشیدند و به احدی رحم نمیکردند.
شاید بد نباشد بعضی از مسئولان و آقایان که مست قدرت شدند بدون هیچ همراه و دوربینی به خانه این جوانان شهید بروند و پای صحبتهایشان بنشیند؛ شاید بتوانند حداقل در روش تربیت فرزندانشان تجدیدنظر کنند.
بله؛ زمانه عجیبی شده است، ۷۰ سالهها برای ریاست لهله میزنند و دهه هفتادیها برای شهادت...
آتش زدهای به جان جهانی
محمدمهدی سیار
ای تیغ عشق! از سر ما دست برمدار
درد سر است سر که نیفتد به پای یار
از نو رسیده است خبرهای داغ... آه
از نو رسیده است خبرهای داغدار
تو سر رسیدهای و ورق خورده سررسید
شد ابرویت هلال محرم در این دیار
آخر چگونه زیسته بودی که داده جان
جان دادنت به پیکر بیروح روزگار
آخر چگونه زیسته بودی که بردهای
از چنگ این زمانه چنین مرگ شاهوار
در چشمهای حسرتیان خیره ماندهای
شرم از تو کشتمان، نگهت را نگاهدار
آتش زدی به جان جهانی، چه کردهای
با آن نگاه نافذ آتش به اختیار!