به گزارش مشرق، محمدعلی معلم دامغانی رئیس فرهنگستان هنر مردادماه سال 96 طی پیامی سرگشاده به اهالی فرهنگ و هنر و مقامات مسئول چنین عنوان کرد: «بدین وسیله اعلام میکند که بیش از 500 تابلو از آثار نقاشان ایرانی که با تطمیع تأثیرگذاری در مدیران و بعض از کارمندان به بهانه نمایشگاه و غیره، بدون شناسنامه و سند به خزانه فرهنگستان تحمیل شده است، در اختیار این نهاد فرهنگی است. شرکت پارس آریان به سرپرستی آقای امین تفرشی مدعی مالکیت آن است که ادعاست و بایستی اثبات شود. عجالتاً مال، مال الله است و متعلق به مردم و میهن اسلامی است (من آنچه شرط بلاغ است).»
پس از این پیام، جنجال بسیاری بر سر این موضوع در جامعه هنری ایران به وجود آمد. سپس معلم در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها گفت: «آن اوایل که شرکت پارسآریان (وابسته به بانک پاسارگاد) راهاندازی شده بود؛ 130 اثر را در نمایشگاه مؤسسه فرهنگی هنری صبا (وابسته به فرهنگستان هنر) به معرض نمایش گذاشتند؛ اما بعد با پرداخت مبلغ اندکی تلقی اجاره کردند و هر زمان که میخواهند تابلویی را میآورند یا میبرند. این آمدن و رفتن وجهی ندارد و به نظر میرسد از نام فرهنگستان هنر سوءاستفاده میشود. این همکاری در زمان ریاست بنده انجام نشده و به زمان مدیریت آقای ز...(مدیر صبا از ١٣٨١ تا ١٣٨٨) انجام گرفته است. چرا باید این تابلوها را بیاورند فرهنگستان؟ چون نام فرهنگستان اعتبار میدهد و قیمت تابلوها هم افزایش پیدا میکند. در واقع این پدیده نانی است اما در نمای فرهنگی!»
در پی این صحبتها فرهنگستان هنر از طریق مراجع قضایی به پیگیری موضوع پرداخت. از سوی دیگر غلامرضا نامی، مشاور هنری بانک پاسارگاد مدعی شده است که بانک پاسارگاد این تابلوها را از موسسه فرهنگی و هنری صبا (تحت نظر فرهنگستان هنر) خریداری کرده و در همان محل موسسه به عنوان موزه و محل نمایش آثار نگهداری میکرده است.
پیرامون این موضوع جنجالی با علی معلم به گفتوگو نشستیم تا از روند ماجرا و دلایل فرهنگستان برای مالکیت این آثار مطلع شویم که متن این گفتوگو را در ادامه از نظر میگذرانید.
آقای معلم از چه زمانی جریان تابلوها در فرهنگستان هنر شکل گرفت؟
بعد از مدتی که بنده در فرهنگستان هنر مستقر شدم، ما به یکباره متوجه شدیم که 500 عدد تابلو در فرهنگستان موجود است و بخش عمدهای از آن پیش از ما بوده که یک مقداری هم زمان اضافه شده. بین فرهنگستان و شرکت پارسآرین درگیریهایی پیش آمد که با مسائلِ آنچنانی که اخیراً به وجود آمده ربطی ندارد. اینها یک روزی حدود 130 تابلو به اینجا آوردند و گفتند که میخواهیم نمایشگاه تشکیل بدهیم.
در چه تاریخی؟
سال 87 که آقای ز... سرپرست اینجا بود و اتفاقاً خانم پ... در فرهنگستان مسئولیت داشتند؛ همان زمان یک تعداد تابلوهایی که از فلسطینیها خریده بودند، در واقع اینجا بوده که تعدادی از آنها گم میشود و هرگز پیدا نشد. دو نفر از طرف آقای ز... و خانم پ... مامور بودند تابلوها را به محل خاصی ببرند که بردند و هرگز برنگشت؛ آنها جزء کارمندان فرهنگستان هستند و هنوز هم این اتهام را با خودشان یدک میکشند. در حالی که آقای ز... میداند کجاست و من دلیلی نمیبینم بگویم چرا او را از اینجا اخراج کردم. این اواخر خانم پ... که رئیس صبا بود و بعدها در قسمت بینالملل ما قرار گرفت به اتفاق آقای ش... که اینجا دبیر ماست؛ به نوعی حتی حراست را هم تحت تاثیر قرار دادند؛ با اینکه من به اینها بارها اعلام کردم و حتی پرخاش کرده بودم که هیچ تابلویی از اینجا خارج نشود و هیچ تابلویی هم وارد نشود؛ اینها این کار کردند و مدارکش هم موجود است که حداقل دو نوبت تابلو خارج شده و تعدادی تابلو برگشته است.
آقای ت... هم نمیدانم با چه سِمتی به آقای ا... رئیس صبا دستور میدهد سه تابلو را بفرست و نامه او هم در دست ما است. با این ماجراها ما گفتیم فرض کنیم تابلوها برای اینهاست؛ اما چرا اصرار دارند در فرهنگستان باشد؟ در حالی که شاید یک سال پیش بلکه بیشتر آقای ت... آمد اینجا و یک نوبت هم من رفتم ادارۀ آنها. گفتم اگر واقعاً تابلوها برای شماست تکلیفش را روشن کنید. اما اینها نیامدند و کارکنان ما را تحت تاثیر قرار دادند که تابلوها همینجا بماند و همین است که میگویم این تابلوها قطعاً توسط اینها سرقت شده است یا اینها مالخر هستند. چون تابلویی به نام دزدی نمیشود از اموال خارج کرد و در بازار ارائه داد؛ اما اگر بگویند در فرهنگستان هنر بود و ما این را میآوریم بازار، یکی از مواردِ توهین به فرهنگستان است و اینها نمیتوانند این کار را بکنند.
بر فرض که این آقایان میخواستند از هنرمندان حمایت کنند؛ کدام هنرمند؟ این پانصد تابلو حداقل متعلق به پانصد نفر است. از این پانصد نفر صد نفرشان فوت کردند که آنها دیگر نیاز به حمایت ندارند و بعد هم این پانصد تابلو از کجا آمده است؟ از چه کسی خریدید؟ ما اینجا بازار نداریم؛ انتقال سند انجام نمیشود. اگر یک تابلو بود شاید قابل اغماض باشد؛ ولی پانصد تابلو؟! ما دست گذاشتیم روی تابلوهایی که تکلیفشان مشخص نیست؛ مجهولالهویه و مجهولالمالک است؛ یک نفر از بیرون میگوید برای من است، میگوییم از کجا آوردی؟ مالخری یا دزدیدی؟ تابلو که مزرعه ندارد؛ کارخانه هم ندارد؛ این حرفی که میگویید به ضرر خودتان است. بلافاصله عدهای از هنرمندان و گالریدارها شروع کردند به نوشتن مقاله که حق است و برای آنهاست و آنها هم به نوعی خودشان را معرفی کردند.
متاسفانه چیزهای بسیاری از ایران قاچاق میشود. زیرخاکی، رویخاکی، از سرستونهای تختجمشید گرفته تا کاشیهای فلان مسجد و فلان امامزاده و سنگ قبر فلان آدم، در این سالها به وسیلۀگروههایی که بعضی از آنها را ما میشناسیم و به دلایلی این چیزها را در دستشان دیدیم؛ کتابهای خطی، مهرهای ارزشمند، انگشترها و خیلی چیزها. اینها گروههای مختلفی هستند که در رشتههای مختلف کار میکنند. یکی گروهی از روی سادهدلی یا طمع زیاد ممکن است مال دزدی باشند بگویند متعلق به من است، ما که نگفتیم او میگوید متعلق به ماست، ما بارها گفتیم که قانونی ثابت کند این آثار متعلق به اوست. اگر قانون تشخیص داد متعلق به او است که برای اوست؛ اما چون میراث ملی بود ما هم به مجلس نامه نوشتیم؛ هم به قوه قضاییه و هم به دولت که چنین موردی وجود دارد. ولی این قطعی است که هیچکدام از نهادها بلافاصله داوری نمیکنند که اینها متعلق به چه کسی است و تحویلش بدهید. چون مسئله نباید برملا میشد؛ حالا که برملا شده، هیچکس این ریسک را نمیکند که بگوید من تشخیص میدهم این متعلق به فلانی است. پانصد عدد تابلو است که باید یک گروهِ کارشناسی قوی و معتمد باید روی آنها کار کند. چون بسیاری از هنرمندانِ حتی مشهور در خدمت این آقایان بودند که این تابلوها را ذبح شرعی میکردند تا حلال شود؛ یعنی امضاء میکردند که اینها بتوانند در بازار بفروشند یا در خارج عرضه کنند. در همین روزها ما فهمیدیم بعضی از این تابلوها که طی این دو سال در اینجا وجود داشته جعلی بودند؛ یعنی تابلوی اصلی ممکن است جای دیگری باشد. یعنی اینها شبیه این تابلو را جمع کردند و با پشتهماندازیهای بازاری که بلد هستند، تابلو اصلی را فروختند. چون اینها کسانی دارند که این تابلوها را عرضه میکنند و نخستین بار هم خودشان میخرند.
یعنی به نوعی پولشویی رخ میدهد؟
بله پولشویی میشود و وقتی تابلو را به فرهنگستان میآورند که از اینجا ببرند؛ تابلوشویی هم میشود! مانند قالیشویی. به این منظور که برای عرضه به بازار و فروش، دیگر این تابلو کثیف نیست و از فرهنگستان آمده است. انشاءالله یک مقدار که اوضاع من بهتر شود از این آقا و همراهان این آقا شکایت قانونی میکنم.
البته این افراد مدعی هستند که از فرهنگستان شکایت کردهاند.
کار بسیار خوبی کردند. چون دادگستری به این آسانی به حل و فصل چنین مسائلی ورود نمیکند.
در مورد این جریان میتوانید صحبت کنید که آیا این جریان، جریانِ خاصی است که این کارها را انجام میدهد؟
مسلماً جریان خاصی است. چون ما حداقل پانصد تابلو در اختیار داریم که این پانصد تابلو باید به مرور ایام خریده شده باشد و در یک جایی مانند موزه دولتی نگهداری شود یا از آنجا خارج شود و یا اگر از موزههای شخصی خریداری شده؛ اولاً به این تعداد نمیتواند باشد ثانیاً باید سند داشته باشند که چه کسی خریده؟ از کجا خریده؟ فروشنده کیست؟ اصلاً ماهیت این تابلوها چیست؟ که اینها چنین سندی را ندارند. این مسائل و بعضی از اعتراضاتی که در این مدت در موزه رضا عباسی و بعضی از جاهای دیگر اتفاق افتاد و سوال بزرگتر باید بررسی کنند این است که آنچه که در موزههای کشور بوده چه میزانش موجود است و چه میزانش موجود نیست؟ بالاخره این یک مسئلهای است که باید یک نفر پیگیر آن باشد. مخصوصاً الان که دولت با دشمن خارجی طرف است و مشکل دارد و باید به نوعی حسننیتش را به مردم خودش اثبات کند. این مشکلات باید آشکار شود و به شکل درستی حل و فصل شود. یعنی مجلس باید قانون بگذارد که آثار هنری چیست؟ چگونه باید فروش بروند؟ فروشگاه مجاز کجاست؟ چه کسانی میتوانند خرید و فروش کنند؟ قاضی باید بداند چگونه این مسائل را حل و فصل کند تا خبرنگار هم بتواند درست و بدون داوری به انتشار اخبار بپردازد.
بانک پاسارگاد در این میان چه نقشی دارد؟ بانک پاسارگاد مدعی است این تابلوها برای ماست و موسسهای به نام پارسآرین برای ما نگهداری میکند.
بانک نباید چنین ادعایی بکند. بانک فقط خودش را متهم میکند؛ زیرا او موجهتر از دیگران نیست. اگر بانک یا هر کس دیگری ادعا کند که این تابلوها متعلق به من است باید اثبات کند. مسئله، مسئلۀ ملی است. مساله فردی نیست و فرهنگستان هم متعلق به مردم است. ما این تابلوها را با قدرت خودمان نگه نداشتیم؛ بلکه با قدرت فرهنگستان نگه داشتیم. اینها هر چقدر هم که قدرت داشته باشند نمیتوانند به فرهنگستان حمله کنند و این آثار را از اینجا بیرون ببرند. عواملشان را هم یا اخراج کردیم و یا به قسمتهای مختلف فرهنگستان تبعید کردیم که آدمهای اینجا فریب نخورند.
شما اینها را مالالله معرفی کردید و بعد آقای رئیسجمهور یک هیئتی را برای پیگیری این مسئله مشخص کرد. الان کار در چه مرحلهای است؟
آقای رئیسجمهور وزیر دادگستری را مامور کرده به تشکیل هیئتی که مسلماً این دستور بسیار بسیار خوبی است؛ اما یک مکانیزم ناشناختهای دارد که این آدمها 7 نفر هستند یا 70 نفر مشخص نیست. چه کسانی هستند؟ صلاحیت آنها چیست؟ این روزها بسیاری از هنرمندان از پارسآریان دفاع کردهاند و حتی تعدادی از آنها هنرمندان نامداری هستند که صلاح نیست نام آنها را تکرار کنیم. اما اولاً این هیئت باید وجۀ قانونی داشته باشد، یعنی دادگستری باید تضمین کند؛ چون مسئولیت کار با دادگستری است. دادگستری باید افرادی را معرفی کند که چند کار را انجام دهند. اول اینکه تشخیص بدهند این تابلوها اصل است یا جعلی؟ دوم اینکه آنقدر قدرت داشته باشند که از موزههای دیگری که در وزارت ارشاد یا فرهنگسراها یا در جاهای دیگر است پرسیده شود که آیا فهرستی از گذشته دارند؟ چون فهرستهای گذشته حتماً با فهرستهایی که بعدها در تاریخهای مختلف ایجاد شده مغایرت پیدا میکند. یعنی این مسئله نیاز به یک پیگیری قضایی خیلی دقیق دارد که یک حسابرسی درست انجام بدهند و این البته سررشته خوبی است که دست بخش عمدهای از برادران قاچاقچی را رو میکند. کسانی که خودشان داوطلب هستند و میگویند تابلوها متعلق به ماست؛ دولت و حکومت ثابت کند که دامنش از بسیاری اتهامات پاک است. چون از آن طرف خط یک عده پیوسته تهمت میزنند و در رسانهها علیه دولت و حکومت تبلیغ میکنند و یک دشمن خارجی قَدَر داخل کشور است و یک نوع تشتت است و یک چیزی که خیلی بد است عشوه و رشوه است.
دادگستری هنوز وارد جریان نشده است؟
دادگستری هنوز وارد جریان نشده و ما منتظر هستیم. البته چون کار ما فرهنگی است، سند برای ما چیزی است که مردم در بسیاری از آنها با ما متفقالقول هستند. بسیاری از آدمها میدانند در ایران قاچاق وجود دارد و قاچاق همیشه برای مواد مخدر نیست. ممکن است جنبۀ بازرگانی هم داشته باشد؛ جنبۀ هنری هم داشته باشد. ما از جهت فرهنگی بدون اینکه کسی را معرفی کنیم؛ چون خودشان، خودشان را معرفی میکنند. ما راجع به انواع قاچاق و حمایتی که در سطوح مختلف از قاچاقچی میشود. همین که من به عنوان عشوه و رشوه از آن صحبت میکنم، اگر رشوه دهید کارتان پیش میرود و در غیر این صورت قاضی یا وکیل عشوه میآید و کار شما را انجام نمیدهد. عشوه و رشوه دارد این مملکت را خراب میکند.