به گزارش مشرق، فلیپ جرالدی (Philip Giraldi) افسر سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) است. جرالدی در دوران فعالیت خود در این سازمان 19 سال را در خارج از خاک آمریکا و در کشورهای ترکیه، ایتالیا، آلمان و اسپانیا در دفاتر سازمان سیا خدمت کرده است.
او در بارسلونای اسپانیا علاوهبر همکاری با سیستمهای اطلاعاتی اروپایی از طرف واشنگتن به ریاست دفتر سازمان سیا در بارسلونا رسید. به استناد گزارشهای منتشر شده توسط رسانههای بینالمللی، فلیپ جرالدی در میان سیستمهای امنیتی جهان بهعنوان کارشناس خبره حوزه مسائل امنیتی و ضد تروریسم شناخته شده است. وی هماکنون مدیر اجرایی گروهی تحت عنوان «شورای منافع ملی» در آمریکاست که تلاش میکنند سیاستهای آمریکا درخصوص خاورمیانه منصفانهتر باشد. وی در این راستا بهعنوان کارشناس در شبکههای تلویزیونی حاضر میشود.
فیلیپ جرالدی درخصوص نحوه تصمیمگیری مقامات کنگره درباره ایران و سایر کشورها میگوید نمایندگان کنگره و بسیاری دیگر از مقامات آمریکایی اطلاع کافی از مسائلی که در مورد آن تصمیم میگیرند ندارند و این خلأ اطلاعاتی را صهیونیستها با ارائه گزارشهای توجیهی جبران و از این طریق به راحتی وجهه ایران را تخریب میکنند.
مشروح گفتوگوی مامور ارشد سابق سازمان سیا در ادامه میآید.
کنگره بهشدت تحت نفوذ صهیونیستهاست و اسرائیل میخواهد ایالات متحده به ایران حمله کند. دونالد ترامپ و مشاوران نزدیکش هم ضد ایران هستند اما آنها ترجیح میدهند که اختلاف بین ایران و اسرائیل منجر به جنگ شود تا اینکه خود آمریکا جنگ را شروع کند. کنگره و کاخ سفید از سیاستهای اسرائیل و عربستان سعودی که ایران را یک کشور بیثباتکننده در خاورمیانه معرفی میکند حمایت میکنند. البته باید گفت که اسرائیل و عربستان به مراتب بیشتر از ایران موجب بیثباتی منطقه میشوند.
نکته دیگر این است که بیاطلاعی و بیتوجهی بسیاری در مورد ایران خصوصا در حکومت آمریکا وجود دارد و اسرائیل با لابی خود در قالب آیپک قادر است گزارشهای اطلاعاتی نادرستی را که وجهه ایران را خراب جلوه میدهد ارائه کند. هیچ فرد، گروه و سازمانی هم وجود ندارد که درخصوص اطلاعات اشتباه ارائه شده توسط صهیونیستها اقدامی بکند. به همین ترتیب این اطلاعات غلط توسط سیاستمداران در اقدام و توجیه کردن موضعگیریهایشان استفاده میشود. زمانی، یکی از اعضای کنگره به من گفت که او و سایر نمایندگان کنگره از مسائل متنوعی اطلاع دارند ولی عمق این اطلاعات به یک وجب هم نمیرسد.
به عبارت دیگر، اطلاعات ارائهشده از سوی کارکنان و کمیتههای تخصصی کنگره، تنها به حدی است که آنها را در برابر دوربینهای تلویزیون با سواد و مسلط جلوه دهد. ضمنا این اطلاعات باید اصولا مطابق با درک اعضای کنگره با واقعیت باشد، زیرا در غیر اینصورت مایه شرمساری آنها میشود. عیان شدن این حجم از نادانی، مخصوصا در عرصه سیاست خارجی، با توجه به سطح پایین تحصیلات نمایندگان فعلی، جای تعجب ندارد. تعداد نمایندگانی که به یک یا چند زبان خارجه مسلط باشند، بسیار اندک هستند و اکثر آنها سواد کافی نسبت به گذشته آمریکا ندارند، تاریخ و فرهنگ سایر کشورها که جای خود دارد.
برخی از نمایندگان، به سفرهای خارجی خویش برای سرکشی به کشورهای دیگر غره هستند درحالی که آنها از حباب نادانی خود آگاه نیستند، با جتهای شخصی و هواپیماهای نظامی، به کشورهای بیگانه سفر میکنند و در محافل بیارزشی تحت عنوان نماینده کنگره حاضر میشوند. در طول چنین سفرهایی، همسران آنها خود را سرگرم خرید و خوشگذرانی کرده و نمایندگان که همه وقت خود را صرف جلسات بیهوده کردهاند گزارهای خود را از ماموران سازمان سیا و کارکنان سفارت دریافت میکنند، اطلاعاتی که بلاشک به خاطر مشکلات بودجهای، بهجای بیان حقایق و پیچیدگیهای وضعیت منطقه، محصور به انجام وظایف توسط این اشخاص به نحو درست است.
یکی از مصادیق دیدگاه خودخواهانه کنگره مبنیبر انحصار جلسات استماع به حامیان نظرات خود، جلسه 16 فوریه کمیته امور خارجه تحت عنوان «خطر ایران» است که طی آن، چهار کارشناس کذایی موافقت خود با اتخاذ اقداماتی گسترده از تغییر رژیم تا گزینه نظامی را بیان کردند. از هیچ کارشناسی که رفتارهای ایران را بهدقت مورد بررسی قرار داده و راهکاری غیرخصمانه مدنظر داشت، دعوت به عمل نیامد.
باید توجه داشت که اطلاعات سیاسی مردم آمریکا توسط رسانههای کنترل شده این کشور، به آنها داده میشود و اغلب خبر و تحلیل مناسبی از شرایط موجود سیاسی کشورشان ندارند و به دلیل وجود نمایندگان غیرمطلع و کمسواد و کنترل شدن ورودیها و خروجیهای جلسات استماع کنگره انتظارات مردمی از کنگره و نمایندگان آن بسیار پایین است. از نظر مردم نمایندگان کنگره در حوزه کاری خود حرفهای هستند که البته این موضوع همانطور که اشاره شد خلاف واقع است. طبیعتا برای کنگرهای راکد که میخواهد در ظاهر پرمشغله جلوه کند، یکی از بیارزشترین کارها برگزاری جلسات استماع کمیتههاست، که در آن نمایندگان، از به اصطلاح کارشناسان دعوت میکنند تا علت مفید یا مضر بودن یک برنامه یا سیاست خاص را برای آنها تشریح کنند. البته این کار هم به درستی انجام نمیشود، چراکه نمایندگان تنها افرادی را دعوت میکنند که از سیاستهای مطلوب آنها تعریف و تمجید کنند.
در ادامه گزارشی از فلیپ جرالدی آمده است که در راستای صحبتهای وی درخصوص نحوه عملکرد کنگره آمریکا در مورد ایران است.
من به دقت برخی از جلسات استماع مربوط به روسیه را پیگیری کردهام، مخصوصا جلسه وزارت دادگستری درباره قانون ثبت ماموران بیگانه 1938 برای ماموران دولتی روسیه. جلسهای در 26 جولای تحت عنوان «بررسی کلی قانون ثبت ماموران بیگانه و اقدامات جهت مداخله در انتخابات ایالات متحده». روز اول جلسه، به اظهارات سه مقام وزارت دادگستری و افبیآی درباره نحوه اجرای قانون مذکور و رسیدگی به موارد نقض آن اختصاص یافت. برخی سوالات و انتقادات از سوی برخی سناتورها درباره تلاشهای عربستان سعودی و روسیه جهت مداخله در انتخابات این کشور مطرح شد، منتها چندان مثمر ثمر واقع نشد.
روز دوم مخصوص جلسه استماع کارشناسان حوزه بود. در آن جلسه، «ویلیام براودر»، مدیر ثروتمند یک صندوق پوششی پس از قرائت بیانیه خود به سوالات پاسخ داد.
براودر و همکارش «سرگی ماگنیتسکی» که بهدنبال اهداف خود هستند، با آغوش باز سناتورهایی نادان مواجه شد.
خبرنگار معروف و بازنشسته «رابرت پری» وقایع آن روز را اینگونه توصیف میکند: «...هفته قبل، اعضای کمیته قضایی سنا، با شگفتی تمام پای سخنان ویلیام براودر نشستند. وی با بازگویی داستان ماگنیتسکی آنها را مجذوب خود کرد. حتی یکی از سناتورها، ادعاهای کذایی او درباره روسیه و اینکه ولادیمیر پوتین، بهدلیل سرقت مبالغ هنگفتی پول تبدیل به ثروتمندترین فرد جهان شده است را به چالش نکشید.
بدیهی است که با توجه به نحوه سخنرانی وی و چسباندن برچسپ قانونشکن بر کلیه مخالفان، باید اذعان داشت که او چندان منبع موثقی جهت کسب اطلاعات درباره روسیه و حکومت آن نیست.» براودر، تبعه بریتانیایی متولد آمریکا، مروج اصلی این شایعه است که ماگنیتسکی در کمال شجاعت، تخلفات دولت روسیه را افشا کرده و بر اثر شکنجه در زندان های مسکو، فوت کرده است.
سخنرانیهای پرشور و هیجان براودر درباره ماگنیتسکی، منجر به تیرگی روابط آمریکا و روسیه و تصویب قانون ماگنیتسکی در سال 2012 شده است. روسیه به درستی معتقد است که قانون مزبور، که پیرو آن تحریمهایی علیه برخی مقامات روسی صادر شده، مداخله ناروا در سیستم قضایی این کشور محسوب میشود. با وجود داعیه انساندوستانه کمپین براودر و قهرمان جلوه دادن ماگنیتسکی، طبیعتا باید اذعان داشت که لوح زندگی وی چندان هم سفید نیست. در سال 1989، او با احیای شرکتهای سوسیالیستی ورشکسته در لهستان، موفق به کسب جایگاهی در گروه مشاوره بوستون شد. پس از آن وی بهعنوان کارشناس اروپای شرقی رابرت مکسول، چهره برجسته خبری بریتانیا و جاسوس موساد فعالیت کرد، پیش از آنکه در سال 1992، به تیم روسی «برادران سالمون» در والاستریت بپیوندد.
پس از جدایی از شرکت سالمون در 1996، وی با ادموند سافرا، مالک لبنانی-برزیلی-یهودی بحثبرانگیز بانک، برای تاسیس صندوق مدیریت ملی هرمیتاژ مشارکت کرد؛ فردی که به طرز مرموزی در 1999 در آتشسوزی جان خود را از دست داد. این صندوق، نوعی صندوق پوششی است که در بهشتهای مالیاتی یعنی جزایر کیمن و گرنزی تاسیس شد. هدف این صندوق سرمایهگذاری در روسیه، بهرهبرداری از طرح وام به ازای سهام بوریس یلتزین و سپس به دست آوردن سود عظیم در سالهای آغازین به قدرت رسیدن ولادیمیر پوتین بود. در سال 2005، شرکت هرمیتاژ عنوان بزرگترین سرمایهگذار خارجی در روسیه را از آن خود کرد. در سال 1997، براودر برای فرار از مالیات دادن، تابعیت آمریکایی خود را ترک و برای خود تابعیت بریتانیایی اخذ کرد. وی در سال 2005، قبل از مرگ ماگنیتسکی از ورود به روسیه ممنوع شد و در همان سال شروع به خارج ساختن اموال خود از آن کشور کرد. در آخر سه شرکت تحت کنترل هرمیتاژ توسط مقامات روسی توقیف شدند، البته هنوز واضح نیست که آیا اموال آنها همچنان در خاک روسیه است یا خیر. براودر در سال 2013، غیابا به اتهام فرار مالیاتی، به 9 سال حبس محکوم شد.
براودر اینچنین از خود دفاع کرد که او و ماگنیتسکی در طول آن مدت تحت فشار ناشی از فساد موجود در روسیه بودهاند، البته منتقدان معتبری همچون اسرائیل شمیر، قسمت تاریک دستیابی او به جاه و مقام را نیز مورد بررسی قرار دادهاند. طبق گزارشها، وی به کرات از حربه کمکهای سیاسی و تهدید دعاوی متعدد با حمایت وکلای خویش، توانسته نظر برخی سیاستمداران آمریکایی نظیر سناتورها مککین و کاردین، سناور سابق جو لیبرمان و برخی نمایندگان مجلس و رسانههای اروپایی را به خود جلب کند.
البته این داستان، جنبه دیگری هم دارد؛ جنبهای نسبتا متفاوت که مستندساز و منتقد معروف ولادیمیر پوتین، آندری نکراسو در مستند خود تحت عنوان «نمایش ماگنیتسکی: پشت صحنه» به تصویر کشیده است. این مستند، بهرغم تهدیدهای براودر و حامیان وی، یک بار در تاریح 13 ژوئن 2016 در موزه خبری واشنگتن، به نمایش گذاشته شد، بنده نیز در آن تاریخ حضور به هم رساندم. براودر با توسل به تهدید دعاوی متعدد حقوقی، بسیاری از شبکههای تلویزیونی اروپایی را تحت فشار قرار داد تا از بازپخش آن خودداری کنند.
نکراسو در نظر خویش، از خلأهای موجود در روایت براودر از داستان ماگنیتسکی مطلع شد. وی با ارائه برخی اسناد و استناد به مصاحبه خود با مادر ماگنیتسکی، بیان کرد که هیچ مدرکی دال بر وجود آثار شکنجه و ضرب و شتم در وی دیده نشده و علت مرگ او، فراهم نکردن دارو در زندان یا نرساندن وی به بیمارستان پس از حمله قلبی بوده است. پیرو تحقیقات صورتگرفته به دستور رئیسجمهور وقت دیمیتری مدودف در سال 2011، عدم ارائه خدمات درمانی، از عوامل مرگ او بوده است، اما بهرغم برخی تردیدها، مدرکی حاکی از شکنجه و ضرب و شتم به دست نیامده است.
نکراسو همچنین بیان داشت که بسیاری از ادعاهای براودر، ترجمه انگلیسی متونی است که خود او ارائه کرده است. در متن اصلی، برخی کلمات معانی متفاوتی دارند، مثلا در متن از ماگنیتسکی به درستی بهعنوان یک حسابدار، و نه یک وکیل یاد شده است. علت خطاب کردن وی بهعنوان وکیل توسط براودر، داستانسرایی بهتر است. در سند اصلی، وی حسابدار شرکتی است که به فساد مالی متهم شده است، بنابراین وی نهتنها افشاگری نکرده، بلکه خود متهم بوده است.
نگرانیهای ما در بیانات نکراسو تکرار شده است. وی بیان میدارد که در واقع فساد مالی عظیم توسط مقامات سیاسی روسیه صورت ارتکاب نیافته است.
در واقع اقدامات مذکور طبق دستور و برنامهریزی براودر صورت گرفته و حسابدار وی، ماگنیتسکی شخصا برنامه وی را عملی کرده است.
براودر و تیم حقوق بینالملل وی، جهت اطمینان مدارکی ارائه کردهاند که با مطالب مندرج در مستند نکراسو در تضاد است. شاید براودر و ماگنیتسکی قربانی یک فساد گسترده بودهاند، شاید هم وضعیت بر عکس باشد. وجود یک کنگره بهشدت سیاستزده و یک براودر کینهتوز در برابر دولت روسیه، این تصور را به ذهن متبادر میکند که روایت وی سراسر دروغ است.
ممکن است سنا پیش از نتیجهگیری عجولانه، فعالیتهای تجاری وی در روسیه را با دقت بیشتری مورد بررسی قرار دهد. او را نباید صرفا به خاطر بیان مطالبی باب میل سناتورها و همسو با سیاستهای واشنگتن، تبرئه کرد. هنگامی که اشخاصی همچون مککین، کاردین و لیبرمان پشت یک اقدام درمیآیند، باید توقف کرد و عواقب آن را دقیقا مورد بررسی قرار داد.
سوال دیگری که به ذهن متبادر میشود، این است که چرا باید به فردی که منافع بسیاری در یک موضوع دارد، اعتماد کرد؟ علاوهبر این، براودر همیشه از پاسخگویی به سوالات کنگره تحت سوگند اجتناب کرده است، چراکه در این صورت ممکن است با اتهام شهادت دروغین مواجه شود. در مستند وی در حین بیانات خود بارها تپق میزد. همچنین از قبول حکم احضار جهت پاسخگویی به اتهامات پرونده ماگنیتسکی در محاکم آمریکا خودداری کرده است. حتی در یوتیوب، ویدئویی از فرار وی از مامور دادگستری نیز وجود دارد، عملی اینچنین برای فردی که حسابش پاک است، عجیب به نظر میرسد. بنابراین اگر برایتان این سوال پیش آمده است که چرا کنگره تصمیمات نادرستی اتخاذ میکند، باید بگویم که علت آن کسب اطلاعات از منابع نادرست و سفرهای بیهوده به اقصینقاط دنیاست.
دعوت کردن از فردی که برای فرار از دادن مالیات، تابعیت خود را عوض کرده، مشکوک به اقدامات تجاری ناروا بوده و بهدنبال بدنام کردن روسیه در آمریکاست، آن هم بدون حضور حتی یک مخالف، طبیعتا راه درست برای شناخت روسیه نیست. همچنین وقتی یک فرد، مکررا بهدنبال شکایت کردن و متهم کردن شهروندانی باشد که با دیدگاه وی مخالف بوده و صرفا بهخاطر تماشای یک مستند به آنها انگ دشمنی بزند، باید از پایین رفتن با طناب پوسیده او خودداری کرد.
منبع: فرهیختگان