به گزارش مشرق، پس از فرار بنی صدر از کشور در تابستان سال 60، جریانات لیبرالی همسو با آن، نظیر نهضت آزادی آرام آرام صحنه سیاسی کشور را ترک کردند. با این اتفاق، جریانات معروف به مکتبی (نیروهای اسلامی وفادار به اندیشه حضرت امام) عنان سیاست ایران را در دست گرفتند.
مکتبیها به چپ و راست تقسیم شدند. چپها که همسو با نخست وزیر وقت میرحسین موسوی بودند، به اقتصاد متمرکز (سوسیالیستی) باور داشتند. در کنار این، جناح چپها ذائقه آمریکاستیزیشان تند بود و بر اقدام انقلابی در تمام سطوح تاکید میکردند.
در برابر چپها، راستها قرار داشتند که برخلاف رقیبشان، اقتصاد آزاد یا بازار را قبول داشتند. دو جناح راست و چپ هر چند تا سال 66 (سال انحلال حزب جمهوری اسلامی) زیر چتر این حزب قرار داشتند اما اختلافات موجود میان دو گروه مزبور غیر قابل کتمان بود.
اختلافات میان چپها و راستها در حزب جمهوری اسلامی، با قدرت گرفتن دولت موسوی در دهه 60 به جامعه روحانیت مبارز نیز سرایت کرد. این سرایتها باعث شد تا این تشکل روحانی، در اواخر سال 66 و در آستانه انتخابات مجلس سوم، دچار انشقاق شود. این انشقاق البته با تأیید حضرت امام (ره) شکل رسمی به خود گرفت. انتخابات مجلس سوم در فروردین و اردیبهشت سال 67 نخستین تقابل رسمی چپها و راستها در چارچوب دو تشکل مجزا از هم بود.
در میان هیاهوی اختلاف چپها و راستها، لیبرالها که بیشتر در قالب نهضت آزادی زیست سیاسی میکردند، با زیر سؤال بردن مساله جنگ و جهاد و همچنین تساهل در برخورد با آمریکا، مورد غضب چپها (به اصطلاح خط امامی) قرار گرفتند.
پس از ارتحال حضرت امام (ره) در سال 68، چپهای خط امامی که با در دست داشتن مجلس سوم، برای خود در عرصه سیاسی یکه تازی میکردند، انتظار داشتند تا مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در دولتش، سهم قابل توجهی به آنها بدهد. وی اما به جز سه وزارتخانه علوم، ارشاد و بازرگانی، بقیه اعضای کابینهاش را از میان راستهای سنتی
(شامل دو گروه موتلفه و جامعه روحانیت مبارز) دستچین کرد.
این رویگردانی باعث شد تا چپهای رانده شده از دولت، مانند موسوی خوئینیها در تیرماه سال 69به تأسیس روزنامه سلام اقدام کنند. این روزنامه از این تاریخ تبدیل به اپوزیسیون مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی شد.
رد صلاحیت تعدادی از نیروهای چپ سنتی در انتخابات مجلس چهارم در سال 71 منجر به بروز اعتراضات دامنه دار منتسبان این جریان شد. مجمع روحانیون مبارز(چپهای سنتی) با وجود همه این اعتراضات، اما با مشورت رهبری در انتخابات لیست دادند.
نیروهای چپ، پس از این رد صلاحیتها، به مدت چهار سال فعالیتهای سیاسی خود را به حالت تعلیق درآوردند. حالا دیگر چپها شوکت و عزت سالهای دهه 60 خود را از دست داده بودند. همین هم باعث شد که آرام آرام این جریان به نهضت آزادی نزدیک و نزدیکتر شود.
اگر از انتخابات مجلس پنجم در سال 75 که در آن مجمع روحانیون مبارز تنها به کسب 10 تا 15 کرسی بسنده کرد، بگذریم، وقتی سال 76 و انتخابات هفتم ریاست جمهوری فرارسید، جبهه بزرگی از مخالفان وضع موجود تشکیل شد. نام این جبهه بعدها با توجه به برگزاری انتخابات در تاریخ دوم خرداد، به همین نام شهره شد.
این جبهه شامل سه طیف فکری میشد؛ اول، نیروهای سنتی که مجمع روحانیون مبارز پرچمدار آن بودند؛ دوم نیروهای روشنفکر شامل چهرههای دانشگاهی که در دوران ریاست جمهوری مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری، مشغول مطالعه روی جامعه مدنی و لوازم ایجاد توسعه سیاسی بودند و سوم، نیروهای مصلحت اندیش شامل حزب کارگزاران سازندگی که برای باقی ماندن در پازل قدرت، بهرغم هواداری از آیتالله هاشمی به جبهه دوم خرداد پیوستند.
در تقسیمبندی بالا، نهضت آزادی در میان طیف روشنفکران قرار میگرفت. از این تاریخ به بعد، نهضت آزادی در کنار چپهای سنتی در یک جبهه مشترک قرار گرفتند. نهضت آزادی از تاریخ 2 خرداد 76 به عزیز دردانههای جبهه دوم خرداد که برای خود نام اصلاحطلب را برگزیده بودند، تبدیل شد.
مرحوم ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی، درباره دلیل قرابت اصلاح طلبان با نهضت آزادی گفته بود: زمانی گفتمان اصلاحطلبی منحصر به نهضت آزادی ایران و سایر گروههای ملی- مذهبی بود؛ اما امروز همگانی شده است. به عبارت دیگر، بخشی از نیروهای درون حاکمیت، به گفتمان اصلاحطلبی نهضت آزادی و سایر نیروهای ملی- مذهبی روی آوردهاند.
در میان رسانههای جوراجور جبهه دوم خرداد، دفاع از عملکرد نهضت آزادی که در سال 66(آستانه انتخابات مجلس سوم) از سوی حضرت امام (ره) مرتد اعلام شدند، به کرات دیده میشد. یکی از این رسانهها، روزنامه خرداد متعلق به عبدالله نوری بود.
روزنامه خرداد، بارها و بارها از عملکرد نهضت آزادی در ابتدای انقلاب اسلامی دفاع کرد. این روزنامه همچنین در مقالههای بسیاری، با نگاه تساهلآمیز به موضوع ضدیت امام با نهضت آزادی پرداخت. در یکی از این مقالهها عنوان شد: امام به نهضت آزادی و حزب جمهوری اسلامی یکسان مینگریست و هیچکدام را تأیید مطلق یا تکذیب مطلق نکرد و همزمان از مهندس بازرگان و آیتالله خامنهای و هاشمی تجلیل میکرد.
عبدالله نوری در پاییز سال 78 به خاطر شکایتهای مختلف از روزنامه خرداد، دادگاهی شد. وی ضمن دفاع از عملکرد خود در این جریده، دفاع جانانهای هم از نهضت غیر قانونی آزادی، انجام داد. وی همچنین در نامه امام خمینی (ره) در خصوص عدم مشروعیت نهضت آزادی (نامه به محتشمیپور وزیر وقت کشور در سال 66) تشکیک کرد.
عبدالله نوری پس از گذراندن سه سال از محکومیت 5 ساله خود، در اوایل دهه 80 از زندان آزاد شد. پس از این، نوری از دوران پر توفان خود در عرصه سیاسی کشور دور و به محفل نشینی صرف بدل شد. وی در سالهای پس از محکومیتش به چهرهای پشت پرده در جریان اصلاحات تبدیل شد. در همه این سالها، اما رابطه وی با نهضت آزادی قطع نشد. بهطوریکه چند ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری 96 همراه با سعید حجاریان، به عیادت مرحوم ابراهیم یزدی رفت. در این دیدار، نوری و یزدی آینده جریان اصلاحطلبی و نوع مواضعش در برابر انتخابات را بررسی کردند. شاید همین دیدار مقدمهای شد بر حمایت نهضت آزادی و اصلاحطلبان از حجتالاسلام حسن روحانی.
منبع:صبح نو