به گزارش مشرق، روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «ابراهیم کارخانهای» نوشت:
پایه و اساس آمریکا از ابتدای تأسیس این کشور بر خصلتهای استکباری همچون تجاوزگری، زورگویی و پیمانشکنی استوار است و شواهد تاریخی نشان میدهد که آنگلوساکسونها با اشغال سرزمین مادری سرخپوستان و کشتار ساکنان بومی، کشور آمریکا را بنا نهادند.
این ویژگیها بهخصوص ویژگی بدعهدی در طول عمر این کشور همچنان ادامه دارد؛ بهگونهای که در عصر حاضر که آمریکاییها بیش از دیگران، مدعی پایبندی به عهد و پیمان هستند، یقیناً هیچ کشور دیگری را بدعهدتر از آمریکا نمیتوان سراغ گرفت، چراکه جوهره آمریکا ایجاب میکند که منافع این کشور، به هر قیمتی، حتی به بهای بدنامی و رسوایی مضاعف، حفظ شود.
این واقعیت، در مواضع اعلامی و اعمالی مقامات کاخ سفید در ادوار مختلف – چه جمهوریخواه و چه دموکرات- بارها شنیده و دیدهشده که جدیدترین آن، اظهارات بیپرده «نیکی هیلی»، نماینده دائم آمریکا در سازمان ملل است که چندی پیش گفته بود؛ آنچه در تمام توافقات صورت گرفته توسط آمریکا حائز اهمیت بوده، منافع این کشور است و بهاینترتیب، تأکید کرد هر جا منافع واشنگتن خدشهدار شود، چیزی به اسم «عهد و پیمان»، فاقد وجاهت و اعتبار خواهد بود.
وزیر امور خارجه و رئیسجمهور سابق آمریکا هم بهکرات بر اصل رعایت منافع آمریکا صحه میگذاشتند و تلویحاً یا تصریحاً تأکید میکردند که معاهدات با کشورها را تا زمانی قبول دارند که در عرض منافع آمریکا نباشد.
این در حالی است که وفق منشورهای بینالمللی و عرف اخلاقی میان کشورها، بنیان توافقنامهها بر اساس عزم و پایبندی طرفین بر مفاد آن شکل میگیرد؛ حتی اگر به ضرر کشورهای دخیل در توافق باشد. اگر بنا باشد که بدعهدهای آمریکا را از زمان تشکیل این کشور درباره نقض عهدهایی که پای آنها را امضا کرده و یا معاهداتی که آمریکا هم جزیی از آن بوده است احصاء کنیم، صدها کتاب قطور دراینباره به نگارش درمیآید و بااینحال، معلوم نیست که بتوان حق مطلب را ادا کرد.
یکی از بارزترین موارد نقض عهد آمریکا در پیمانهای بینالمللی، خروج این کشور از پیمان اقلیمی پاریس بود که با وجود عضویت آمریکا در آن و پذیرش رسمی از سوی «باراک اوباما»، ولی ازآنجاکه رعایت این توافقنامه، مستلزم محدود کردن تولید کارخانهها تا زمان رعایت استانداردهای متناسب بود، موردپذیرش «دونالد ترامپ»، قرار نگرفت و از این پیماننامه خارج شد. با توجه به اینکه دولت اوباما از طرف این آمریکا معاهده پاریس را امضاء کرده بود، خروج از آن، از سوی محافل جهانی به معنای دهنکجی واشنگتن به کشورهای عضو این پیمان تلقی شد و بازتابهای بسیاری در سراسر دنیا داشت اما به دلیل بیاعتنایی مقامات کاخ سفید، بهتدریج این موضوع به فراموشی سپرده شد.
مثال دیگر، توافق آمریکا و کوبا بر سر رفع تحریمها بود که در دولت فعلی نقض شد و افزون بر آن، مقامات آمریکایی اخیراً تحریمهای گذشته کوبا را یک سال دیگر تمدید کردند. فاصله این دو کشور، بیش از ۹۰ مایل نیست اما خصومتی به قدمت ۶۰ سال بین آنها حاکم بود و مردم کوبا بیش از نیم قرن تحت تحریم آمریکا قرار داشتند.
پس از فوت «فیدل کاسترو»، رهبر اسطورهای کوبا، مسئولین این کشور از خود پرسیدند که تا چه زمان تحریمها باید ادامه داشته باشند و به فکر بهاصطلاح رفع تنشها با آمریکا افتادند، لذا وارد مذاکره با دشمن قدیمی خود شدند و تصور کردند که فصل جدیدی در روابط هاوانا – واشنگتن ایجاد خواهد شد. روند سازش اما به تمدید تحریمها منجر شد و تنها نتیجهای که خوشگمانی کوبا در بر داشت، فروریختن ابهت استکبارستیز هاوانا در قبال سیاستهای سلطهجویانه واشنگتن بود.
در جریان توافق کره شمالی و آمریکا و علیرغم اینکه پیونگیانگ پذیرفت در قبال رفع تحریمها، برخی از فعالیتهای هستهای خود را متوقف و حتی برج خنککننده رآکتور آبسنگین خود را منهدم کند، کاخ سفید به تعهدات خود عمل نکرد. کره شمالی هم پس از چند بار اخطار، فعالیتهای هستهای خود را از سر گرفت و وارد یک تنش جدی با آمریکا شد که به دلیل این بدعهدی، در حال حاضر منطقه شرق آسیا، شاهد یکی از بیسابقهترین تنشها بین دو قدرت هستهای است.
مهمتر از همه این موارد، رفتار عهدشکنانه آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران است که از قدمت چند دهساله برخوردار است و صرفنظر از «توافقنامه الجزایر» که سرفصل بدعهدی کاخ سفید در قبال ایران بود، موارد متعددی از سیاستهای خصمانه ضد ایرانی آمریکا را میتوان آدرس داد. طی سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ توافقنامههایی در موضوع هستهای با طرف اروپایی در تهران، پاریس و بلژیک صورت گرفت و کشورمان بهطور کامل به تمام تعهداتش عمل کرد.
در آن برهه، برای اولین بار اجازه اجرای پروتکل الحاقی داده شد و کار بهجایی رسید که همه فعالیتهای هستهای کشورمان به حالت تعلیق در آمد اما طرفهای بهاصطلاح متمدن اروپایی به توصیه آمریکا به هیچیک از تعهدات خود عمل نکردند. سرانجام به دستور رهبر معظم انقلاب، فعالیتهای هستهای توسط همان دولتی که فعالیتهای صلحآمیز هستهای در آن متوقفشده بود، از سر گرفته شد.
در سوم آذر ۱۳۹۲، وقتیکه توافقنامه ژنو با گروه ۱+۵ صورت گرفت و زمانی که توافق هستهای در حال نهایی شدن و اجرا بود، بارها شاهد اعمال تحریمها بر شخصیتهای حقیقی و حقوقی کشورمان بودیم و درحالیکه بنا بر گزارشهای ۷ گانه آژانس بینالمللی اتمی، ایران به همه تمام تعهداتش عمل کرده بود و علیرغم برخی خوشبینیهای نابجا در داخل، درنهایت، با تصویب «قانون جامع تحریمهای ایران»، بیسابقهترین و شدیدترین تحریمها از آغاز انقلاب تاکنون علیه کشورمان اعمال شد.
ازاینرو، تجربهها و شواهد تاریخی ثابت میکند که آمریکا تا زمانی بر سر عهد و پیمان خود میماند که منافع این کشور تهدید نشود و در این راه حتی حاضر است که متحدان نزدیک خود را هم قربانی کند و ساز خروج از همپیمانی با آنها را کوک کند؛ مانند پشت و پا زدن به «پیمان آتلانتیک شمالی» (ناتو). کشوری که اینگونه بیپروا خط بطلان بر توافقات بینالمللی میکشد، از نقض عهد ابایی ندارد و حتی وقیحانه اعلام میکند که اجرای کامل برجام از سوی ایران به معنای پایبندی به توافق هستهای نیست، فاقد ابتداییترین فاکتور در تعاملات جهانی یعنی «اعتبار» است و اعتماد به کشوری که فاقد اعتبار باشد، با هیچ ملاک و معیاری قابلپذیرش، منطقی و عقلانی نیست؛ همچنان که چشم امید بستن به شرکای او نیز به حسن عاقبت ختم نمیشود و سرنوشت قول و قرار با آمریکا را در پی خواهد داشت، چراکه از استقلال در تصمیمگیری برخوردار نیستند و با اشارهای، به روشی که ارباب خود از آنها انتظار دارد، عمل خواهند کرد.
بنابراین، انتظار وفای به عهد از سوی آمریکا، انتظار باطلی است؛ بهویژه اینکه تصمیمسازان کاخ سفید، نشان دادهاند که به دنبال تحقق برخی از اهداف خارج از توافقات با انقلاب اسلامی ازجمله محدود کردن قدرت منطقهای و توان موشکی هستند؛ انقلابی که هژمونی شیطان بزرگ را به چالش کشیده و اهداف این کشور را با شکست روبهرو کرده است.
با این اوصاف، جز بدبینی به آمریکا و اتکا به ظرفیتهای فراوان داخلی، راهی برای اعتلای آرمانهای مقدس و بزرگ جمهوری اسلامی باقی نمیماند و سرآغاز مسیری که کشور را از دالان مشکلات عبور داده و به سرمنزل پیشرفت میرساند، بیاعتمادی به وعدههای چرب و شیرین استکبار و اعوان و اذناب آن است.