به گزارش مشرق، سیر تحولات منطقه به سویی پیش میرود که با کم رنگ شدن خطر داعش در عراق، دو قوم کرد و یهود به اشتراک منافع رسیدهاند. علیرغم تفاهم میان کردها و اسرائیلیها بر سر استقلال کردستان که تبدیل به عامل همگرایی میان آنها شده است، اما نباید فراموش کرد که هر کدام از آن دو به این مقوله از نگاه خود و زاویهای متفاوت مینگرند.
کردها برای تشکیل کشوری مستقل، پس از ناکامی در جلب همراهی بازیگران منطقهای و بینالمللی، دست همکاری و توسل به سوی کسی دراز کردهاند که مشروعیت خود آن هنوز زیر سوال بوده و در هالهای از ابهامات تاریخی و حقوقی است.
تجربه نشان داده است کشورهای منطقه در برهههایی که با چالش جدی روبرو نبودهاند، عمده ظرفیتهای آنها به آرمان فلسطین معطوف میشود. از نگاه تل آویو کشورهای منطقه نباید بدون مشغولیت امنیتی و سیاسی رها شوند لذا روزی شاهد ظهور داعش و النصره هستیم و روزی هم با تضعیف آنها شاهد تحرک و تقویت جریان استقلال کردستان. متقابلاً نیز هنگامی که اسرائیل در داخل مرزهای خود با چالشی مواجه نیست، به تقویت فعالیتهای برون مرزی بویژه در کشورهای بحران زده اعم از سوریه و عراق میپردازد و در هر یک از آنها با بهرهگیری از عواملی که دارای پتانسیل لازم هستند در صدد تحقق اهداف خود بر میآید.
اما واقعاً اسرائیل در کردستان بدنبال چیست؟ آیا هدف آن عزت و اعتلای کردهاست؟
تضعیف کشورهای غیر همسو با جریان صهیونیسم، به چالش کشیدن و تهدید امنیت ایران بعنوان دشمن راهبردی اسرائیل، مشغول ساختن هستههای مقاومت به بحرانهای منطقه و دور کردن آنان از مرزهای این رژیم را میتوان عمدهترین اهداف اسرائیل از بازی مخفی و حتی علنی در سوریه و عراق دانست.
مقامات رژیم صهیونیستی بخوبی میدانند که نیاز اربیل به تل آویو به عنوان یک شریک و همراه منطقهای، نیازی راهبردی و حیاتی در مقطع زمانی کنونی است. کردها نیز با طلایی دانستن شرایط فعلی منطقه برای طرح موضوع استقلال، از آنجایی که تعلق نژادی همچون کشورهای عربی به آرمان سرزمین عربی فلسطین در خود نمیبینند و از طرفی دیگر با نگاهی اسلامی به قبله نخست مسلمانان نمینگرند، با رژیمی همراه شدهاند که به دلیل اختلاف در دنیای اسلام و آسودگی در مرزهای داخلی سرزمینهای اشغالی، به چالش و اختلافات منطقه دامن میزند.
علی ساجد