به گزارش مشرق، سریال «شهرزاد» در حالی به قسمتهای پایانی فصل دوم خود نزدیک میشود که با ریزش جدی مخاطب مواجه است. به نحوی که برخی مخاطبان پیشین، یا از همان قسمتهای نخستین این فصل، دنبال کردن این سریال را رها کردهاند و یا برخی مخاطبان همراه، متناوبا آن را دنبال میکنند، بدون آنکه شور و شوق فصل قبل در حس و حال آنها وجود داشته باشد.
دریک نگاه، تمام عوامل برای نگهداری مخاطبان قبلی و حتی افزایش آنها وجود دارد: تبلیغات گسترده، بازیگران مشهور، جذابیتهای بصری،گروه سازنده و کارگردانی حرفهای.اما به نظر میرسد مسئله اصلی ریزش مخاطب و کم جاذبه شدن این سریال، به داستان آن باز میگردد. در این فرصت بنا براین نیست که درباره چند و چون وضعیت نمایشی اثر و تناسب داشتن یا بیتناسبی آن از حیث اینکه قصه آن ترکیبی از وضعیت عشق وخیانت، جنایت و مکافات یا دیگر وضعیتها و حالات دراماتیک است، پرداخته شود.
نقد تحلیلی فیلم نامه آن را هم از جهت خلق شخصیتهای جدید، کشش داستانی، فراز و فرود، گره افکنی، گره گشایی، شخصیت پردازی و گفتگو نویسی به وقت دیگری موکول میکنم و صرفا به دو موضوع محل توجه و تامل این سریال شبکه خانگی از حیث مضمونی اشاره میکنم.
یک.درون مایه ی شهرزاد برمبنای یک عشق مثلثی بلکه مربعی، شکل گرفته است.فرهاد، دوستدار و خواهان شهرزاد بوده. به دستور بزرگ آقا، قباد با شهرزاد ازدواج میکند و عاشق او میشود.بعد به اعتبار همان دستور، شهرزاد از قباد جدا میشود و به عاشق آغازین خود میرسد، ولی باز قباد است که رها نمیکند و همچنان برای رسیدن به شهرزاد دست و پا میزند.در میانه داستان متوجه میشویم که بزرگ آقا نیز خواهان شهرزاد بوده ولی عشق خود را آشکار نکرده است.
چرخاندن زنی از این خانه به آن خانه و تلاش مردان برای دستیابی به او، حتی در زمانی که در عقد و عهد دیگری است، ماجرایی مشمئزکننده و دور از هنجارهای جامعه پاک و در تقابل با حیثیت و اعتبار یک بانوی محترم و بر خلاف غیرت مرد مسلمان است که متاسفانه در این سریال بیپرده و آشکارا به تصویر کشیده میشود و جای این سوال را باقی میگذارد که آقای کارگردان تا کی میخواهید این زن را دست به دست کنید؟
بستر اجتماعی وقایع این سریال را دوران نخست وزیری دکتر مصدق و کودتای 28 مرداد تشکیل میدهد.واقعیت تاریخ این است که تمام طول و عرض تلاشها و حرکتهای اجتماعی و مردمی دهه 20 و 30 برای دستیابی به آزادی و جامعه آرمانی، با کوشش بزرگانی چون آیتالله کاشانی و دکتر مصدق شکل گرفته است. در حالی که در سریال شهرزاد، ما صرفاً و فقط نام دکتر مصدق را به عنوان مصلح اجتماعی و محور حرکتهای اجتماعی ضد سلطنت و دیکتاتوری میشنویم و اساساً نام وعنوانی از مجاهدتهای روحانی مجاهد دوران یعنی مرحوم آیتالله کاشانی نیست.
گویی شهرزاد قصهگوی ما، تنها با یک چشم تاریخ معاصر را نگریسته است.
یادداشت/ رضا رسولی