سرویس جهان مشرق - صد روز از وقوع بحران روابط سیاسی تعدادی از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با قطر که از روز ۵ ژوئن ۲۰۱۷ با قطع روابط دیپلماتیک ۴ کشور عربی به محوریت عربستان سعودی آغاز شد، می گذرد. در نتیجه این بحران چهار کشور عربستان سعودی، مصر، امارات متحده عربی، بحرین. اقدام به قطع کامل مناسبات دیپپلماتیک خود با قطر کردند و مدتی بعد تعدادی از کشورهای فقیر منطقه و آفریقا نیز که معمولا کمک های مالی از عربستان دریافت می کنند، به این جرگه پیوستند.
در رابطه با عوامل پشت پرده بحرانی شدن مناسبات عربستان و قطر طی این مدت مقالات متعددی منتشر شده است. مجموعه عواملی که در این زمینه مطرح شده، شامل مواضع دو طرف نسبت به مناسبات قوی و مستحکم با ایران، فعالیتهای تبلیغاتی و رسانهای قطر، پیشینه اختلافات گذشته میان دو طرف و مسائل ایدئولوژیک و عقیدتی و تأثیرات آن بر روند تحولات منطقهای است.
اختلافات ایدئولوژیک و دینی گرچه بزرگترین عامل اختلافات میان دو طرف به شمار نمیرود، اما میتواند تأثیراتی گستردهتر نسبت به عوامل دیگر در آینده سرنوشت سیاسی منطقه داشته باشد. عمق این رقابت هنگامی مشخص می شود که متوجه شویم حدود ۴۰ کشور تحت تأثیر آموزه های اخوانی های قرار دارند و سعودی ها نیز سالیانه بالغ بر ۱۰ میلیارد دلار برای گسترش آموزه های وهابی هزینه می کنند. این اختلافات علاوه بر این، یکی از عمیق ترین ابعاد اختلافات میان عربستان و قطر به شمار می رود ، می توان گفت درگیری های گذشته میان دو طرف نیز متاثر از همین رویکرد بوده است.
وهابیت تفکر دینی اسلامی است که زائیده محیط جغرافیای شبهجزیره عرب بوده و محصول محیط سخت و طاقت فرسای جامعه بدوی کویر است. این جریان از قلب شبهجزیره عرب یعنی نجد نشأت گرفت که اساساً محیطی فرهنگی به شمار نمیآید. در مقابل این تفکر، اخوان المسلمین نتیجه فکری جامعه فرهنگی مصر است که یک جامعه مدنی و دارای تاریخ و تمدن چند هزار ساله است. علاوه بر تفاوتهای محیطی، این دو جریان در ابزارهای تفکر و استنباط احکام با یکدیگر تفاوت جدی دارند و بسترهای مذهبی این دو تفکر نیز مختلف است. جریان وهابیت بر مذهب فقهی حنبلی استوار شده در حالی که جریان اخوان المسلمین بر اساس مذهب فقهی شافعی بنا نهاده شده است. وهابیت در استنباط احکام شرعی از کتاب، سنت و اجماع بهره میبرد و به همین علت تقریباً یک تفکر نقلی-اخباری شمرده میشود، در حالی که اخوان المسلمین شافعی در استنباط احکام شرعی علاوه بر کتاب، سنت و اجماع از ابزارهای عقلی مانند قیاس و حسن و قبح عقلی نیز استفاده میکنند. شکی نیست که بعد عقلی یکی از مهمترین شاخصهایی است که این دو جریان را از یکدیگر متمایز میسازد.
تقابل تفکرات وهابی با آموزه های اخوانی
مشکل زمانی پدیدار میشود که رویکردهای سیاسی اخوانی قابلیت خود در تقابل با سلطه طلبی تفکر سعودی را حتی در داخل جامعه عربستان نشان می دهد. به همین علت است که سعودی ها از مدت ها پیش دشمنی با این گروه را در دستور کار خود قرار داده و از تمامی ابزارهای مالی و موقعیت خود در کشورهای عربی و اسلامی برای مقابله با آنها استفاده کردهاند.
مبنای اندیشه اخوانی شورش ضد حاکمیت جور با اندیشه دفاع از دموکراسی است. در این رویکرد فرقی نمی کند که حاکمیت جور نام اسلام را برای خود یدک بکشد یا نه. اخوانی ها ابزار دموکراسی را یکی از مهم ترین اصول پذیرفته شده خود می دانند و به همین علت است که موقعیت خوب در میان متفکران جوامع عربی برای خود دست و پا کردهاند. این مبانی به خودی خود شورش بر ضد نظام حاکمیت خانوادگی و استبدادی سعودی ها به شمار می رود.
ریشههای این اختلاف عقیدتی تنها منحصر به مبانی دینی نمیشود، بلکه ابعاد آن در سطوح مناسبات اجتماعی بین عربستان و کشورهای نظیر ترکیه و قطر و مصرِ دوران محمد مرسی قابل مشاهده است. از این روست که بحران قطر و عربستان را نمی توان بحرانی دانست که بین یک کشور کوچک با همسایه بزرگ خود در جریان است و قطر سعی دارد برای برادر بزرگتر خود عرض اندام کند. بلکه بحران موجود نتیجه یک اصطکاک ایدئولوژیک است.
نکته دیگری که در فرایند مقایسه این دو جریان به نظر میرسد، بحث گسترش فکری آنهاست. در حال حاضر جریان اخوان المسلمین در حدود چهل کشور اسلامی طرفدار و شاخه دارد. شکی نیست که گسترش فکری اخوان در نتیجه نوآوری فکری آنها به شمار میآید؛ در حالی که گسترش فکری وهابیت در نتیجه برنامهریزیهای دولت عربستان سعودی است و هزینههای سرسامآوری که در این راه خرج میکند. ریاض سالانه بیش از ده میلیارد دلار برای تأسیس مساجد، مدارس علوم دینی (وهابی)، چاپ قرآن و کتب مختلف و توزیع آنها به صورت رایگان و تربیت روحانی و مبلغ وهابی از دلارهای نفتی خود هزینه می کند تا تعلیمات خود در میان کشورهای دیگر را گسترش دهد، اما جز در موارد معدود در آسیای میانه که در نتیجه فقر و فلاکت جوامع مسلمان موفقیت هایی برای خود کسب کرده، نتوانسته نظر نخبگان و جوامع اندیشمند و طبقات میانی جامعه عرب را با خود همراه کند. اخوان المسلمین با وجود ملاحظاتی که نسبت به عملکرد آن عنوان یک جنبش اسلامگرای سیاسی وجود دارد، در این زمینه بسیار موفقتر عمل کرده است.
آتش اختلافات اخوانی – وهابی زیر خاکستر بحران سوریه
آنچه که طی سالهای گذشته تا حدی باعث فروکش کردن این بحران شده و دو اردوگاه متخاصم را در برابر یک دشمن مشترک و زیر یک پرچم قرار داد، بحران سوریه و اصرار عجیب دو طرف برای براندازی دولت سوریه بود. این اتفاق طی چند سال همکاریهای بیسابقهای بین عربستان و قطر را به دنبال داشت. اگر این صغرای منطقی را در برابر کبرای پایان درگیری ها و برتری دولت سوریه بر موازنه های قدرت بدانیم، این نتیجه محقق خواهد شد که بحرانی که از صد روز پیش آغاز شده، بحرانی عمیق و آتشی است که گرچه مدتی را زیر خاکستر بحران سوریه باقی ماند، اما تا ابد نمی تواند خود را مخفی کند و زبانه های آن در نهایت دامن دو طرف را خواهد گرفت. به این ترتیب می توان نتیجه گیری کرد که حل و فصل سیاسی این بحران در کوتاه مدت قابل دسترس نیست و حتی تحلیلگران از راه حل های نظامی این بحران سخن می گویند.
به همین علت بود که یکی از مهم ترین محورهای مطالبات عربستان و کشورهای دیگر تحریم کننده قطر، توقف حمایت از جریان های اخوان المسلمین و حماس است. دقیقا به همین علت بود که هیئت علمای ارشد عربستان اظهارات و فتواهای جنجالبرانگیز و سوی برخی علمای ارشد خود منتشر کرد مبنی بر اینکه این جماعت اخوان المسلمین در مسیر صحیح قرار ندارد و بر حاکمان و ولایت امر خود شورش کرده و جایگاهی برای "معتقدات " قائل نیستند.
اخوان و وهابیت در دو راهی قطب های متخاصم در منطقه
منطقه در حال حاضر شاهد حضور در دادگاه آمریکایی سعودی از یک طرف و اردوگاه محور مقاومت با همراهی روسیه از طرف دیگر است. یکی از مواردی که باعث منازعه و درگیریهای بیشتر بین قطر با ائتلاف سعودی تحریم کنده این کشور شده، همگرایی این کشور با محور مقاومت منطقه ای است. این همگرایی طی دوره اخیر باعث افزایش تمایل میان جریان های اخوانی برای همگرایی با برنامه های ایران و محور مقاومت در منطقه شده است. حساسیت این موضوع هنگامی افزایش پیدا میکند که میبینیم در نتیجه موازنه های جنگی موجود در عرصههای مختلف منطقهای نظیر سوریه، یمن، عراق و لبنان این محور دست برتر را در اختیار داشته و می تواند آینده تحولات منطقه را بر اساس سیاست ها و خواسته های ملت های منطقه ترسیم کند.