به گزارش مشرق، جناح سیاسی موسوم به اصلاح طلب، انتقاد از دولت یازدهم را در اواخر عمر این دولت در دستور کار قرار داد و انتقاد از دولت دوازدهم را از ابتدای شکل گیری این دولت آغاز کرد؛ امری که چرایی آن در سطح جامعه و به ویژه در فضای سیاسی کشور به پرسش جدی تبدیل شده است.
پاسخ به این پرسش حداقل در ذیل دو گزینه قابل ارائه است:
1- اصلاح طلبان، دولت دوازدهم را شانس و معبری برای رسیدن به دولت سیزدهم میدانند.
2- اصلاح طلبان برای رسیدن به دولت سیزدهم، با دولت دوازدهم هم تبانی سیاسی کردهاند؛ تبانی که به شدت درگیر بیم و امید است.
نوشتار حاضر به اختصار به تحلیل و بررسی دو گزینه فوق میپردازد.
معبر دانستن دولت دوازدهم؛
رویدادهای اصلی انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که در نهایت منجر به پیروزی دکتر روحانی شد؛ در مش اصلاح طلبان در برخورد با دولت دوازدهم که رئیس آن دکتر روحانی است تأثیر بسزایی گذاشته است. از نگاه آنها در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 دکتر روحانی نسبت به چهرههای شاخص که نامزد انتخابات شده بودند، از ویژگی و مزیت خاصی برخوردار نبود و چه بسا نسبت به برخی از نامزدها موقعیت ضعیفتری داشت که با حذف مرحوم رفسنجانی از عرصه رقابت و ورود وی از منظری دیگر به صحنه انتخابات؛ یعنی حمایت از دکتر روحانی و نقش آفرینی جدی در متقاعد ساختن جریان حامی دکتر عارف که اصلاح طلبان بودند با فرصت سازی برای دکتر روحانی به ناگاه شانس پیروزی وی در انتخابات را به شدت افزایش داد.
به عبارت دیگر دکتر روحانی بدون آنکه دست به تحرک و ابتکار خاصی بزند، با کش و قوس های ایجاد شده در پیرامونش که وی در آن هیچ نقشی نداشت؛ در معرض یک فرصت طلایی باد آورده قرار گرفت. حوادث رخ داده به گونهای بود که اصلاح طلبان به اجبار میبایست از دکتر روحانی حمایت میکردند که با تمام توان هم از وی حمایت کردند. با اینکه اطلاح طلبان از روی ناچاری تمام قد از دکتر روحانی حمایت کردند؛ دکتر روحانی در چینش کابینه دولت یازدهم انتظار آنها را برآورده نکرد؛ نه اینکه در دولت به نیروهای آنها نقش نداد؛ برعکس تعداد افراد منتسب به جریان اصلاح طلب در دولت یازدهم قابل توجه بود و بنابر نظری بیشتر اعضای دولت و مناصب مهم به افراد منتسب به اصلاح طلبان تعلق گرفت؛ اما ادعای اصلاح طلبان این بود که مناصب به چهرههای اصلی و شاخص اصلاح طلب داده نشد؛ البته به غیر از دکتر جهانگیری که بحث درباره وی به گونه ای دیگر است.
درباره برآورده نشدن انتظار اصلاح طلبان تا حدی حق با اصلاح طلبان است؛ اما چنته روحانی نیز برای پاسخ به آنها خالی نیست؛ زیرا روحانی با رئیس جمهور شدن و به کارگیری تعدادی از آنها در مناصب بالا و فراهم آوردن زمینه برای بخشی که به دولت راه نیافتند اما توانستند با حضور در رسانهها دیدگاهایشان باز گویند؛ برخی از موانعی را که فتنه 88 برای بازگشت به عرصه سیاسی مقابلشان گذاشته بود، دور زدند و کاری که از عهده خودشان برنمیآمد و پذیرش برای آن وجود نداشت، انجام گرفت؛ با وجود این از نگاه اصلاح طلبان روحانی در سال 92 با شرحی که گذشت فرصت طلبانه رئیس جمهور شد؛ از این رو به لحاظ مبنایی وی را غیر اصلاح طلبی میدانند که شاخهاش در پیوند با پیکره اصلاح طلبی رشد کرد؛ بنابراین پیوند و همراهی آنها با روحانی تاکتیکی بود و نه راهبردی. دلیل قوی و روشن این ادعا مواضع تند برخی از اصلاح طلبان علیه دکتر روحانی در اواخر عمر دولت یازدهم و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم و با مطرح شدن بحث"نامزد پوششی و یا نامزد موازی" بود که در خلال این مسئله برخی از اصلاح طلبان علناً اعلام کردند آقای روحانی نامزد رسمی ما نیست و برخی نیز گفتند که حتی برای وی ستاد هم نمیزنند؛ با این همه اما از قضای روزگار در این انتخابات نیز اصلاح طلبان مجبور شدند از آقای روحانی حمایت کنند و بعد از اینکه دیدند هیئت دولت به لحاظ جریانی، تغییر چندانی نکرد و برای بار دوم انتظار آنها برآورده نشد، با آغاز انتقادات تند علیه دولت و رئیس دولت جدید رفتند تا پیوند تاکتیکی برآمده از وضعیت جبری را به راهبرد" معبر دانستن دولت دوازدهم" تغییر دهند. هدف نهایی در این راهبرد "سکانداری دولت سیزدهم با هزینه دولت دوازدهم" است. براساس این راهبرد و هدف، دست کم بخش مهمی از اصلاح طلبان انتقاد و فشار بر دولت را آنقدر افزایش میدهند تا در اواخر عمر این دولت با له کردن آن، نگاههای نا امید از آن را به سود خود جلب کنند.
2- تبانی سیاسی؛
براساس گزینه دوم، هدف با یک ملاحظه مهم باقی میماند؛ این که انتقاد و فشار بر دولت باید تا جایی باشد که چهره عمومی دولت و رئیس آن مخدوش نشود؛ به عبارتی هزینه "سکانداری دولت سیزدهم به وسیله اصلاح طلبان" از حساب دولت دوازدهم نباشد. براساس گزینه دوم نفس "انتقاد و فشار بر دولت مشروط بر رعایت حد تعیین شده" راهبرد تلقی میشود و این موارد امکانپذیر نیست مگر با یک "تبانی سیاسی". مزیت این تبانی برای دولت و اصلاح طلبان جا ماندن رقیب اصلی هر دو طرف یعنی اصولگرایان از رقابت نهایی در صحنه انتخابات است که باید با تکیه بر مقدماتی انجام شود که انتقاد بر دولت یکی از مهمترین آنها است. اصلاح طلبان با بهره گیری از فواید تبانی ذکر شده از اصولگرایان جلو میافتند.
براساس این تبانی و با بهره برداری برنامهریزی شده از انتقادها و فشارهای اصلاح طلبان به دولت دوازدهم، در انتهای کار، دولت دوازدهم و احتمالاً شخص دکتر روحانی باید پاس گل نهایی را به اصلاح طلبان بدهد تا بازی بدون کشیده شدن به وقت اضافی و ضربات پنالتی به نفع آنها تمام شود. یکی از نکات مهم این تبانی ابهام شدید درباره بیم و امید آن است. این بیم و امید به میزان رعایت نکات تبانی بازی میگردد. یعنی اینکه آیا اصلاح طلبان تا آخر بازی حد انتقاد و فشار را حفظ میکنند یا اینکه در لحظات آخر و با توجه به اوضاع و احوالی که پیش میآید به راهبرد گزینه اول باز میگردند تا با انتقام از روحانی و حذف قاطعانه وی اجازه ندهند وی به عنوان رئیس جریان سوم در کشور در عرصه سیاسی ملی باقی بماند و دیگر اینکه روحانی در لحظات پایانی به جای دادن پاس گل به اصلاح طلبان در اقدامی خلاف تبانی انجام گرفته با تأثیر پذیری از وضعیت آن زمان، توپ را در اختیار خود نگه دارد و برای باقی ماندن در صحنه سیاسی کشور به عنوان رئیس جریان سوم، خود تمام کننده بازی باشد و یکی از نیروهای خودش، سکان دولت سیزدهم را در دست گیرد. به نظر میرسد برای ارزیابی دقیقتر مطالب گفته شده، باید در انتظار تحولات در راه بود.
رضا گرمابدری