گروه فرهنگ و هنر مشرق - مردآزما، غول، دیو، جن، آل، اسب پرنده و خیلی چیزهای دیگر را شاید فقط در داستانهای اساطیری خوانده باشید. داستانهای کودکی که از پدربزرگ و مادربزرگ میشنیدیم. اما حالا همه اینها در یک کتاب دور هم جمع شدهاند و نویسنده برای ما با زبانی طنزآمیز این حیوانات اساطیری را معرفی میکند. احسان رضایی در کتاب «باغ وحش اساطیر» میخواهد سبک عجایبنویسی را طور دیگری به ما نشان دهد. برای اینکه بدانیم چطور به سمت نوشتن این کتاب رفته است با او گفتوگو کردهایم.
چطور به سراغ این حیوانهای اساطیری رفتید؟ طرح این نوع نوشتن چطور به ذهنتان رسید.
ماجرا به یک برنامه تلویزیونی برمیگشت که برنامهای با موضوع کتاب بود. قرار بود من یک آیتم طنز برای این برنامه بنویسم. موضوع طنز با کتاب چیزهای ثابت و محدودی به ذهن همه میرساند؛ مثلا شوخی کردن با اسم کتابها. من به کارگردان برنامه پیشنهاد دادم که طنزی مینویسم با محتوای کتابهایی که از یاد رفته است. آن آیتم ساخته نشد، چون مشکلاتی در اجرا پیش آمد ولی بعد دیدم متنهای خوبی شده است و میشود به کتاب تبدیل شود.
ما گنجینهای از داستانهای کهن داریم که اینها قابلیت آفرینش و بازآفرینیهای جدید را دارند. اما سراغ اینها نرفتیم. یک نمونه مثال میزنم تا شما ببینید چقدر قصه و داستان داریم. ما در قصه رستم میخوانیم که وقتی رستم به دنیا آمد خیلی هیکل درشتی داشت و زال خواست این خبر را برای پدرش سام بفرستد. فکر کردند چهکار کنیم؟ کسی را بفرستیم توصیف کنیم که چقدر بزرگ است؟ یا نقاشیاش را بکشیم؟ یل چی؟ درنهایت به نتیجه رسیدند که عروسکی بسازند و قاصد عروسک را با خودش ببرد. پس عروسکی به ابعاد کودک ساختند. همین داستان را ببینید که چه لحظه سینمایی است که یک نفر عروسکی را به میدان جنگ ببرد و دست پهلوان بدهد. ما خیلی از این داستانها را فراموش کردیم. میگوییم داستان مدرن این است و آن هم داستان کهن است و روزگارش تمام شده است. من در این کتاب و در کتاب بعدیام هم که «شهرزاد خسته است» نام دارد، خواستم نشان دهم این قصههای کهن میتوانند منبع آفرینشهای جدید باشند.
حالا چرا زبان طنز انتخاب شده است؟ نمیشد که طور دیگری داستان را روایت کرد؟
در این قصهها خواستم روابطی بین دنیای جدید و دنیای قدیم ایجاد کنم. برای این کار زبان طنز خیلی کمکم کرد. این لحن از آنجا آمده است. به علاوه دوست داشتم مخاطب این کار نوجوانان و جوانان باشند. طنز هم در این سن بسیار اثرگذار و جذاب است؛ چون این نسل از صبح تا شب انبوهی از کتابها و فیلمها را میبیند و یکی از چیزهایی که میتواند جذبشان کند همین طنز است.
شما در این کتاب از طنز لطیفهها و شوخیهایی استفاده کردهاید که بیشتر در شبکههای اجتماعی میبینیم.
بگذارید اعتراف کنم که این ضعف کتاب است. خیلی از شوخیهایی که در شبکههای اجتماعی میبینم زمان دارد ولی بعد از یک مدت جذابیت ندارد. اینکه با شوخیهایی مثل «پ ن پ» داستان نوشته شود، اینها تاریخ مصرف دارند؛ وقتی این تاریخ مصرفش بگذرد جذابیتش از بین میرود. چند سال پیش سریال «شبهای برره» که نمایش داده میشد، شوخی «پول وَده» هم رایج بود، اما الان کسی این شوخی را یادش هم نیست. خیلی سعی کردم تا جایی که میتوانم از این موارد فاصله بگیرم، اما گاهی هم از دستم در رفته و در قصه آمدهاند. یعنی باز هم پذیرفتهام که داستان این ضعف را داشته باشد اما لذت را به خواننده بدهد.
اسامیای را که در کتاب هست چطور پیدا کردهاید؟ خیلی از این شخصیتها تا به حال شاید اسمش به گوش مخاطب نخورده باشد.
منابع را در پایان کتاب آوردهام. بیشتر این اسامی در عجایبنامهها آمده است. عجایبنامهها یک ژانر و گونهای از کتابها بودهاند که زمانی در ادبیات ما خیلی رایج بوده و طرفدار داشته است. اول جغرافینویسها عجایب هر منطقهای را در کتابشان مینوشتند. خیلی از این عجایب هم به دلیل نداشتن اطلاعات کافی بود. مثلا «اسب تک شاخ» تغییر یافته کرگدن است و فقط در دو طرف زیستگاه این حیوان، یعنی در چین و اروپا داستانهایی در موردش وجود دارد. به هر حال، اول جغرافیدانها این موارد را در کتابهایشان مینوشتند و بعد کم کم علاقه به این چیزهای عجیب آنقدر زیاد شد که عجایبنامهها نوشته شد. این کتابها درواقع منبعی بود برای خیالپردازی.
الان هم عجایبنامهنویسی وجود دارد؟
بله، هنوز هم هست. جی کی رولینگ کتابی با همین موضوع عجایب نوشته است که نامش «جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها» است. این کتاب اول یکی از کتابهای فرعی مجموعه هری پاتر بود و امسال یک فیلم سینمایی هم از روی آن ساخته شد.
در کشور خودمان هم عجایبنامهنویسی داریم؟
در سالهای اخیر تالیف مستقلی با این موضوع ندیدم اما در تالیفاتی که در مورد آداب و رسوم داریم، از این موجودات هم گفته میشود مثلا «آل» که یک موجود خیالی است. در کتابهای مربوط به آداب و معتقدات نیز مطالبی دربارهاش آمده است.
میخواهید این نوع سبک نوشتن را ادامه دهید؟ یا بهتر است بپرسم استقبال خوبی از این کتاب شده است که بخواهید ادامه دهید؟
استقبال همانطور که فکر میکردم خوب بود. مثلا الان گروهی از دوستان میخواهند برایش بازی بسازند. من هم میخواهم به قصه گفتن با عناصر مربوط به فرهنگ خودمان و فرهنگ قدیم ادامه دهم. هرچند نباید خودمان را محدود کنیم. ادبیات فانتزی و عجایب چیزی نیست که منحصر به یک فرهنگ باشد. دنیای فانتزی دنیای خیالی است که نویسنده آن را خلق میکند و ادامه میدهد. گاهی از دل این تخیل یک جهان جدید خلق میشود مثل «نارنیا» و «هری پاتر». فانتزی کشور و مرز ندارد. اما من دوست دارم در داستانهایم از عناصر قصههای قدیمی خودمان هم برای ساخت قصههای جدید استفاده کنم. در کتاب بعدیام «شهرزاد خسته است» هم همین کار را کردهام.
کمی هم در مورد این کتاب جدید توضیح دهید؟
شهرزاد قصهگو و ماجرای «هزار و یک شب» را که میشناسید. در کتاب من؛ شهرزاد از این همه سال قصه گفتن خسته شده و داستانک میگوید. درواقع همان قصههای قدیمیاش را این بار به شکل مدرن تعریف میکند.
آن کتاب هم طنز است؟ یا ژانرهای دیگر را هم امتحان میکنید؟
الان یک رمان تاریخی در حال نوشتن دارم. یک مجموعه داستان هم دارم که تا پایان سال منتشر میشود. مجموعه داستانم درباره زندگی روزمره و اجتماعی است. رمان تاریخی هم در مورد صدر اسلام است.
اگر نکتهای در پایان این مصاحبه دارید، بفرمایید.
ادبیات فانتزی در کشور ما خیلی طرفدار دارد. هم خوانندههای پرشماری دارد و هم نویسندههای جوان زیادی در این حوزه کار میکنند. خیلی خوب است که این دوستان تاریخچه ماجرا را بدانند؛ برای اینکه ابزارهایی را که در اختیار داریم بشناسیم. من در کتاب «باغ وحش اساطیر» یکسری ابزارها را در خدمت گرفتم. اما باید ابزارهای دیگر را هم بشناسم و بشناسیم. فرض کنید در اساطیر ما موجودی وجود دارد که «خر سهپا» نام دارد. این موجود مسئول تمیز کردن آبهای جهان است. خب این موجود جان میدهد برای قصه گفتن. هایائو میازاکی، انیماتور بزرگ ژاپنی با موجودی شبیه این، فیلم «پرنسس مونونوکه» را ساخته است. ما ابزارهای زیادی داریم که خوب است آنها را بشناسیم و از آنها استفاده کنیم. درست است که داستان و ادبیات چیزی نیست که مرز داشته باشد و منحصر به یک کشور باشد؛ چراکه داستان متعلق به بشریت است، اما ما یکسری ابزار خوب در کشورمان برای خلق اثر داریم. برای همین به همه داستاننویسان پیشنهاد میکنم به پیشینه ادبی خودمان هم نگاهی بیندازند، چراکه خیلی ایده و خلاقیت میدهد. / روزنامه فرهیختگان