به گزارش مشرق به نقل از خبر دانشجو؛ هفته گذشته يكي از سناتورهاي آمريكايي در تريبون سناي آمريكا از نگراني و درماندگي آمريكاييها در كنترل سياست خارجي ايران در نظام بينالملل و تاثيرات انقلاب اسلامي در خيزشهاي منطقه سخن گفت.
«روئل مارک گرچت»، کارشناس سابق بخش خاورمیانه سیا و عضو بنیاد «دفاع از دموکراسیها» گفته است: سپاه پاسداران ایران را نمیتوان مرعوب کرد مگر اینکه اعضای آن را بکشیم؛ او به صراحت به نام قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس ایران اشاره و تصریح کرد: وی را باید بکشیم.
مقام معظم رهبري نيز در بيانات اخير خود با اشاره به اظهارنظر اين مقام آمريكايي بيان داشتند كه «پیش بحث هایی در کنگره ایالات متحده آمریکا تحت عنوان ترور مسئولان ایرانی مطرح شد، و حتی در طی این بحث ها یکی از نمایندگان سنا گفته بود که چرا مسئولان ایرانی را ترور نمی کنید؟»
در پاسخ به این رفتار ددمنشانه ایالات متحده، مقام معظم رهبری در اقدامی هوشمندانه در سخنرانی شان به مناسبت ایام الله ۱۳ آبان اعلام کردند که «۱۰۰ سند قاطع غیر قابل خدشه از حمایت دولت آمریکا از تروریست در دست هست که اگر افشا شوند، آبروی ایالات متحده خواهد رفت.»
با اين حال مسئلهاي كه در خصوص اعلام عمومي مقامات آمريكايي براي ترور يك مقام عاليرتبه ايراني مطرح مي شود، اهميت چالشها و مشكلاتي است كه سردار سليماني و سپاه قدس براي آمريكاييها بوجود آورده است.
براي روشن شدن اهميت مطلب ميتوان به گزارش موسسه تحقيقات سياست عمومي آمريكا معروف به امريكن اينتر پرايز درباره سردار سليماني اشاره كرد كه اين موسسه در اين گزارش سعي كرده است تا با بررسي ابعاد شخصيتي و حرفهاي سردار سليماني به نيات و نحوه مديريت وي آگاه شود.
این موسسه از مراكز مطالعات راهبردي است كه نقش قابل توجهي در مديريت و شكل دهي سياست هاي بين المللي كاخ سفيد دارد و در واقع به عنوان يكي از موثرترين اتاق هاي فكر آمريكا مطرح است.
امريكن اينتر پرايز با ارائه پروژه هايي تحليلي راهبردي و همچنين برگزاري سمينارهاي تخصصي كه گفته مي شود بيشتر مقامات دولتي آمريكا در آن شركت دارند، به عنوان مرجعي براي كارشناسان آمريكايي در زمينه هاي حقوقي، علوم سياسي، اقتصادي، مذهبي، مطالعات دفاعي و سياست خارجي، بهداشت و درمان و ... شناخته مي شود.
این مقاله سومین شماره در سلسله مقالات چشم انداز خاورمیانه موسسه امريكن اينتر پرايز درباره سردار قاسم سلیمانی است كه شرح آن در زير ميآيد:
رئیس جمهور ایالات متحده، آقای باراک اوباما، در ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۰ نام فرمانده عالی رتبه جمهوری اسلامی، سردار قاسم سلیمانی را به فهرست افراد تحریم شده از سوی ایالات متحده افزود. سردار سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. برنامه ریزان ایالات متحده برای مقابله با فعالیت های سردار سلیمانی و نیروی قدس سپاه، ابتدا باید دلیل اقدامات جسورانه و کامیابی های نظامی این سردار سپاه را دریابند. گزارش های موجود درباره سردار سلیمانی مردی را تصویر می کند که بی آن که آموزش رسمی فراوانی دیده باشد، فرمانده موفقی شده است.
سردار سلیمانی در سخنرانی برای طلاب مدرسه علمیه حقانی در قم در یکم خرداد ۱۳۹۰ گفت: انقلاب های اجتماعی در خاورمیانه و شمال آفریقا «بهترین فرصت ها را برای انقلاب ما فراهم کرده است.»
وي در ادامه افزود: «امروز شکست یا پیروزی ایران در مهران و خرمشهر رقم نمی خورد. مرزهای ما فراتر رفته، ما باید شاهد پیروزی در مصر، عراق، لبنان و سوریه باشیم؛ اینها آثار انقلاب اسلامی است.»
به رغم شهرت فعالیت های سردار سلیمانی، چیز زیادی درباره خود او نمی دانیم و شخصیتش همچنان یک معماست. هدف این چشم انداز گشودن همین راز است و می خواهد با استفاده از منابع فارسی موجود به بررسی روش مدیریت این فرمانده سپاه، زندگی نظامی وی و اظهارات عقیدتی اخیرش درباره صدور انقلاب بپردازد.
این منابع عبارتند از سخنرانی های سردار سلیمانی، ارجاع های «مرکز تحقیقات جنگ» سپاه پاسداران به پیشینه رزمی سردار سلیمانی، روزشمار جنگ ایران و عراق و گوشه هایي از زندگی شخصی او از زبان همرزمان قدیمی اش در جنگ با عراق.
انگیزه های فردی
قاسم سلیمانی یک قهرمان جنگی و یک وطن پرست واقعی است که بعد از انقلاب در حالی که ایران از سویی درگیر یک جنگ داخلی در کردستان بود و از سوی دیگر با اشغالگران عراقی دست و پنجه نرم می کرد به سپاه پاسداران پیوست.
در زمان جنگ و در عملیات شناسایی برای پیشگیری از تلفات نیروهای تحت فرمان خود، جانش را به خطر می انداخت. دست کم، بنا بر یک گزارش معتبر، سردار سلیمانی در یکی از این عملیات ها در ۱۱ تیر ۱۳۶، نزدیک بود به اسارت نیروهای عراق درآید. در این گزارش هم احتیاط سردار سلیمانی پیش از عملیات را می توان دید و هم تمایلش به تقبل کارهای خطرناک.
ارزش ها، اعتقادات و رهبری کاریزماتیک
چهره ای که منابع موجود از سردار سلیمانی ترسیم می کنند یک جنگجوی جوانمرد است، ولی كمتر در زمينه سياسي وارد مي شود. وقتی در کرمان به کارهای ساختمانی مشغول بوده، بیشترین زمان فراغتش را در زورخانه های عطایی و جهان می گذرانده است؛ جایی که علاوه بر ورزش به تشویق و تقویت خُلق و خوی جوانمردی هم توجه می شود.
جنگ ایران و عراق ضمن شکل دادن به ارزش ها و اعتقادات سردار سلیمانی، فرصت بروز خصلت های جوانمردی را هم که در زورخانه ها آموخته بوده برایش فراهم می کند. بدون شک شرایط جنگی آن دوران در ایجاد و تقویت ویژگی های یک رهبر کاریزماتیک در او مؤثر بوده است.
سردار سلیمانی در سخنرانی های پرشورش، پیش و پس از عملیات جنگی، با گریه و زاری و تقاضای بخشش از شهدا، بخاطر شهید نشدن خود، افراد زیر امرش را بشدت تحت تأثیر قرار می دهد. پیش از هر حمله، او سربازانش را یکی یکی در آغوش می گیرد و در حالی که اشک می ریزد با آنها وداع می کند. آگاهانه یا ناخودآگاه، وی برای تقویت روحی افرادش از عواطف و احساساتش کمک می گیرد. در عین حال، این واقعیت که اغلب کسانی که او در آغوش گرفته و بدرقه شان کرده در عملیات گوناگون کشته شدند، باید تأثیر بزرگی بر شخصیت او گذاشته باشد. سردار سلیمانی از پایان جنگ تا امروز تقریباً در همه سخنرانی ها و گفت و گوهای عمومی اش یادی از شهدای جنگ کرده است.
ولی، در سخنرانی های اخیرش، به مسائل عقیدتی محضی چون «وحدت اسلامی»، و «اتحاد مؤمنین [زیر یک پرچم]»، و مسئله «آزادی فلسطین» اشاره کرده که با شخصیت میهن پرست سردار سلیمانیِ دوران جنگ، که همه توجهش به دفاع از ایران در برابر عراق متجاوز بود، همخوانی ندارد.
او همچنین این ادعاهای شگفت آور را کرده که جنگ ایران و عراق «از ارزانترین جنگ ها بود» و اینکه اسرائیل در تیررس موشک های ایران است.
با توجه به کمبود اطلاعات درباره سردار سلیمانی، تشخیص اینکه او نسبت به گذشته واقعاً چقدر تغییر کرده، دشوار است؛ چه بسا تا به حال در موقعیتی نبوده که بخواهد چنین اظهارنظرهایی بکند، شاید نیز همیشه همین افکار را داشته و بیان کرده، ولی توجه کسی را جلب نکرده است.
اولین نشانههای قابلیتهای تاکتیکی
سردار سلیمانی یک عملگراست و در رویارویی با مشکلات تاکتیکی توانایی رهبری خود را ثابت کرده است. منابع موجود او را فرماندهی معرفی می کنند که مهارت در تاکتیک های نظامی را خیلی پیشترها و با تجربه شخصی آموخته است و به نظر می رسد برای این تجربه ها ارزش و اعتباری بیش از دستورات مقام های بالاتر قائل است.
در ۲۶ تیر ۱۳۶۴، (در زمان جنگ و فرماندهي محسن رضايي) وی با نقشه فرماندهی سپاه برای اعزام نیرو به دو جزیره در غرب اروند رود (شط العرب) مخالفت کرد و استدلالش این بود که گرفتن این جزیره ها ممکن است، آسان باشد ولی نگه داشتنشان محال است؛ علاوه بر این، در جریان بازگشت مجبوریم نیروهای زیادی را جا بگذاریم.
با اینکه دیگر فرماندهانی که هم به اندازه سردار سلیمانی به این نقشه انتقاد داشتند، دست از مخالفت برداشتند، او روی حرف خود ایستاد و نقشه اشغال بالاخره کنار گذاشته شد؛ این موفقیت، زندگی حرفه ای سردار سلیمانی را احتمالا تحت تأثیر قرار داده، یکدنگی او را بیشتر، و بی توجهی اش به نظر دیگران را دوچندان کرده است.
سردار سلیمانی یک فرمانده محتاط و محافظه کار نیست و می گوید: بهترین دفاع حمله است. در ۴ مرداد ۱۳۶۶، نیروهای عراقی تقریبا لشكر ۴۱ ثارالله را به محاصره کامل درآوردند، ولی سردار سلیمانی با وجود فشار مدام و پیشروی روزانه عراقی ها، طرح یک ضد حمله را ریخت که البته فرماندهان مافوقش آن را نپذیرفتند و ایران نهایتاً در این درگیری ها شکستی خورد که شاید با اجرای نقشه سلیمانی می شد جلوی آن را گرفت.
در ۳۱ خرداد ۱۳۶۶، سردار سلیمانی در عملیات نصر ۵ که برای بیرون آوردن چند ارتفاع استراتژیک مهم از دست عراقی ها طراحی شده بود، شرکت کرد. جالب است که گویا سردار سلیمانی در این مورد برخلاف میل باطنی اش عمل کرده و از دستورات قرارگاه نجف پیروی می کند. وقتی گردان حمزه لشكر ۲۵ کربلا با مشکل روبرو می شود و نمی تواند موقعیت های تعیین شده را طبق نقشه تصرف کند، سردار سلیمانی، در عین ناباوری فرماندهان عالی سپاه، ابتکار عمل را بدست گرفته لشكر ۴۱ ثارالله را بسرعت به طرف آن مواضع هدایت می کند و همه را به تصرف در می آورد. در همان روز، نیروهای تحت فرمان سردار سلیمانی و دیگر واحدهای حاضر در آن منطقه مورد حمله شیمیایی عراق قرار می گیرند و ۱۱۰ تن از افراد او زخمی می شوند.
سردار سلیمانی با تاکتیک های فریب دادن دشمن آشناست و می داند چطور در میدان رزم از آنها استفاده مؤثر کند. به عنوان نمونه، وقتی در ۱۳ مهر ۱۳۶۶، در حال تهیه نقشه جنگ شلمچه بود تأکید کرد: «بدون وارد شدن به یک جنگ صوری امکان ندارد دشمن فریب بخورد. باید دست کم دو سه روز یک جنگ ظاهراً واقعی راه بیندازیم.» در۶ آبان ۱۳۶۶، باز هم روی مسئله فریب بیشتر تأکید می کند و می گوید: «آموزش نیروهای ضربتی در این منطقه نقشه ما را لو می دهد. باید به بقیه نیروها در مناطق دیگر هم بگوییم این کار را بکنند که دشمن متوجه نشود مانور ما برای چیست و منطقه عملیات کجاست.»
مخالفت با مردن بیهوده
اخلاق و رفتار سردار سلیمانی، او را در دل افراد زیر فرماندهی اش بسیار محبوب کرده است. در ۱۱ مرداد ۱۳۶۵، در دیداری بسیار اتفاقی از شهر زادگاهش، کرمان، مقامات بهداشت محل را متهم کرد که اهمیتی برای حفظ جان سربازان زخمی او که برای درمان از جبهه برگشته اند، قائل نیستند. شواهدی نیز وجود دارد که با وجود احترامی که برای شهیدان قائل بوده و ستایشی که از شهادت می کرده، هیچ وقت حاضر نمی شده افرادش را بی دلیل به کشتن بدهد و همیشه آماده بوده که اگر نقشه های جنگی مقامات نظامی مافوقش به نظر او منجر به مرگ غیرضروری افرادش می شود با آن نقشه ها مخالفت کند.