سرویس سیاست مشرق - زمانی که در نیمه اول دهه ۷۰ شمسی، شبه جزیره بالکان درگیر بزرگ ترین نسل کشی اروپا بعد از جنگ دوم جهانی بود و مسلمانان بوسنی هدف سختترین و هولناکترین فجایع ضدبشری از سوی شبه نظامیان صرب بودند، سرود ملی زیبا، محزون و خاطره انگیز بوسنی بیش از هر جایی روی کره زمین، در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش میشد و به نوایی آشنا برای مردم ایران تبدیل شده بود.
در میانه آن فاجعه بزرگ، اصلیترین کمکی که نثار مسلمانان مظلوم بوسنیایی میشد، از جانب جمهوری اسلامی ایران بود و چه بسیار بچههای مخلص جنگ که در دوره تطبیق خود با دوران جدید بودند، جبهه بوسنی و رسالت کمک به برادران و خواهران مسلمان بوسنیایی را دروازه جدیدی به عرصه جهاد و شهادت دیدند و به قلب اروپا به یاری مظلوم شتافتند (فیلم «خاکستر سبز» ابراهیم حاتمی کیا شرح همین ماجراست).
بوسنی با وجود زخمهای مهلک و عمیقی که جنایات صربها بر جانش گذاشت، زنده و سرفراز ماند و اکنون با نام رسمی «بوسنی و هرزگوین» یک کشور مستقل و آزاد است. در همان سال ها، مقامات بوسنی و به ویژه رییس جمهور آن ، «علی عزت بگوویچ» بارها از همراهی و یاری جمهوری اسلامی ایران تشکر کرد و مردن بوسنی هنوز خاطرات خوش برادران ایرانی را که در سیاهی آن سالها دوشادوش جوانان بوسنیایی جنگیدند، به خاطر دارند. بگوویچ در دیدار خود به تاریخ ۲۰ آذر ۱۳۷۶ با رهبر انقلاب در تهران چنین گفت:
" مردم مسلمان بوسنی هرگز کمکهای حیاتی جمهوری اسلامی ایران به مردم بوسنی در شرایط سخت مبارزه را فراموش نخواهند کرد و اینجانب به نمایندگی از سوی مردم کشورم از حضرتعالی، دولت و ملت ایران به سبب کمکهای مؤثری که به ما کردید صمیمانه تشکر میکنم."
مساله بوسنی آن اندازه برای رهبر معظم انقلاب اهمیت داشت که یکی از امینترین و مورد وثوقترین یاران خود، آیت الله احمد جنتی، را به عنوان نماینده ویژه در مساله بوسنی تعیین کردند. یا در کتاب کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال ۷۲ (صفحه ۳۰۳) چنینی می خوانیم:
" «[به دکتر ولایتی] گفتم یک میلیون دلار از باقیمانده قیمت نفت اهدایی را به رئیس جمهوری بوسنی بدهد. هیئت بوسنیایی برای دور اول مذاکره آمدند. از کمک هیئت ایران خیلی ممنون اند. گفتند کاملاً محاصرهاند و اسلحه شان تمام شده و فقط بخشی از کمکهای مارا دارند. خواستار کمک بیشتر شدند. مشکل شان جدی است و در بنبست و در محاصره هستند. پیشنهاد داشتند که ما از طریق کرواتها و با صربها و با روسها و یا کشورهای غربی و یا اسلامی برای کمک کردنشان و رساندن کمک اقدام کنیم. [با] پیشنهاد دادن موشک به کرواتها که برای مقابله با صربها نیاز دارند، جهت رفع محاصره و رساندن اسلحه به مسلمانها موافقت کردم. قرار شد خودش در ملاقات پس فردایش با رئیس جمهور کرواسی مطرح کند. برای بازسازی و پذیرش متخصصان بیکارشان هم کمک خواست."
سرکار خانم «آمره بابیچ»، تنها شهردار محجبه اروپا (شهر ویسکو در بوسنی و هرزگووین) نیز خاطرات بسیاری از حضور ایرانی ها در کنار مردم بوسنی در روزهای سخت دارد:
" من به عنوان کسی که مستقیم در جنگ بودم و این جنگ را با تمام وجود لمس کردهام از کمک شما ایرانیها در زمان جنگ تشکر میکنم. شاید شما ندانید اما کمک ایران در زمان جنگ اصلا قابل تصور نبود؛ چه در زمان جنگ نظامی و چه در دورههای بعد از آن و اعطای کمکهای مردمی. ما این کمکها را فراموش نمیکنیم."
با همه این اوصاف، در حالی که به واسطه اقدام انسانی و اسلامی جمهوری اسلامی ایران در اوایل دهه ۷۰ در حمایت از مسلمانان مظلوم بوسنی، بستر آماده ای برای گسترش نفوذ فرهنگی و معنوی و سیاسی کشورمان در این کشور کوچک در قلب اروپا وجود داشت، ضعف دستگاه دیپلماسی، در اولویت نبودن ماجرا برای دستگاه های حکومتی و سهل انگاری های مسبوق به سابقه (به ویژه در مساله آسیای مرکزی و قفقاز در دوران پسا-شوروی) علقه های ما با مسلمانان بوسنی و بالتبع نفوذ ما در میان آن ها کمرنگ و کمرنگ تر شده است.
حجت الاسلام والمسلمین محمد جعفر زارعان، طلبه ای که در همان زمان جنگ داخلی در بالکان به همراه سه طلبه دیگر (از جمله شهید محمد حسن نواب که در بوسنی شهید شد) برای فعالیت تبلیغی و امدادی به آن جا رفته بود و ۲۰ سال در این کشور با اکثریت مسلمان زندگی کرده، در گفتگو با دفاع پرس از این که بعد از پایان جنگ، جریان وهابیت با پشتیبانی مالی و سازمانی دولت سعودی دست بالا را در میان مسلمانان بوسنی پیدا کرده، گفت:
" از کشورهای مختلفی به بوسنی آمده بودند؛ هر کدام از آنها اهداف خاصی را دنبال میکردند. اما سفیران جمهوری اسلامی ایران در بوسنی طبق فرمایشات مقام معظم رهبری هیچ وقت وارد مسائل اختلاف انگیز نشدند. معظم له تاکید داشتند که در بوسنی آنچه که مردم نیاز دارند، فراهم کنید. این درحالی بود که بقیه کشورها از جمله عربستان مترصد فرصت بودند و هرجا که زمینه اختلاف وجود داشت، سوء استفاده میکردند و نوک پیکانشان به سمت جمهوری اسلامی ایران و شخصیت حضرت امام(ره) بود."
بعد از پایان جنگ در بوسنی تاثیر وهابیت متاسفانه با متوسل شدن آنها به زر و زور و تزویر و دروغ بیشتر از تاثیر فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بوده است."
غرض از بیان این خاطرات تاریخی، رسیدن به یک موضوع اساسی روز یعنی بحث سوریه است. با پیروزی های تعیین کننده ماه های اخیر ارتش سوریه و متحدان آن(نیروهای مقاومت و ارتش روسیه)در عرصه میدانی، نفس های داعش و سایر گروه های تکفیری به شماره های آخر افتاده است و دوران اندیشیدن به سوریه پسا-داعش عملا چندی است که شروع شده است.
حقیقت این است که نقش آفرینی ما در سوریه قابل قیاس با نمونه بوسنی نیست، کما این که پیوندهای راهبردی ما با این کشور هم قابل مقایسه با ان نیست.
جمهوری اسلامی (به طور خاص، حاج قاسم سلیمانی و تمام نیروهای سپاهی و غیر سپاهیاش ...) در سوریه کاری کارستان کرده اند که با هیچ کدام از تاثیرگذاری های فرامرزی ایران در تاریخ انقلاب اسلامی، به لحاظ وسعت و عمق کار، قابل مقایسه نیست. خون بیش از ۱۰۰۰ شهید از نیروهای ایرانی به طور مستقیم در میدان سهمگین سوریه بر زمین ریخته شده است، و این علاوه بر هزاران جوان حزب اللهی لبنانی، عراقی، افغان، پاکستانی و....است که جان در راه آرمان مقدس مقاومت گذاشتند. جمهوری اسلامی ایران به مدد همین پایمردی های شیرجوانانی که «مدافع حرم» لقب گرفتند، یک ستون اصلی و بلاتردید ماجرای سوریه است و اصطلاحا ما در سوریه امروز، حق «آب و گل» داریم و این همان چیزی است که در نامه سپاس دکتر بشار اسد، رییس جمهور سوریه، خطاب به رهبر معظم انقلاب(که این پیروزی بیش و پیش از هر چیز مدیون درایت، بصیرت و راهبری مقتدرانه ایشان است) متجلی شده است:
" مایلم در آغاز گرمترین مراتب تبریک و تهنیت خود را به خاطر دستاورد راهبردی که ارتش عربی سوریه با همکاری همپیمانان و دوستان با شکست محاصره شهر دیرالزور را به دست آورد به حضرتعالی، دولت و مردم دوست ایران تقدیم نمایم.
ما ضمن اینکه مردم ایران را که همراه ما در جنگ علیه تروریسم خون تقدیم نمود، در این پیروزی شریک می دانیم از طریق حضرتعالی تشکر عمیق خود را از مواضع اصولی جمهوری اسلامی ایران علیه تروریسم و حمایت از مردم ما برای آزادسازی خاک میهن خود از لوث تروریست های تکفیری ابراز می دارم."
در همین فضا، که مراتب قدردانی و قدرشناسی ملت رنج دیده سوریه و مقامات عالی این کشور نسبت به یاری و همراهی ایران پررنگ و ملموس است، پیش از آن که با مرور زمان و عادی شدن جلوه و عمق پیروزی، مساله دچار روزمرگی های مسبوق به سابقه در مسوولان شود، لازم می دانیم از باب تذکر تاریخی نکاتی را معروض داریم.
به مصداق همان ضرب المثل عوامانه که «شکست، یتیم است و پیروزی پدر و مادر بسیار دارد»، در زمانه ای که پیروزی تثبیت می شود، میراث خواران هجوم خواهند آورد. مصداق آن همین کشور همسایه، ترکیه، است که نقش مخرب و فاجعه بار آن در حمایت از گروه های تکفیری و گسترش بحران سوریه بر همگان عیان شده است، لیکن تردید روا نباید داشت که اگر ما دیر بجنبیم، در فردای سوریه(که بناست عصر بازسازی و سازندگی برخوردار شدن دوباره ملت آسیب دیده از جنگ سوریه از موهبت زندگی باشد) قطعا یکی از طرف هایی که پیشتاز حضور و نقش آفرینی خواهد بود، همین ترکیه است.
حاج قاسم سلیمانی و نیروهایش مرد رزم و جهادند و وظیف و ماموریت خود را به نحو احسنت انجام داده اند (علی رغم جفاها و بی مهری هایی که مع الاسف از بابت بی توجهی ها به محور مقاومت و مساله حیاتی نبرد با تکفیر در سوریه که در سال های اخیر کم نبود) و چه دستاوردی از این بزرگ تر که خط اتصال محور تهران-بغداد-دمشق-بیروت (یعنی کابوس آمریکا و اسراییل) به توفیق حق به زودی برقرار خواهد شد. حال، توپ در زمین دست اندرکاران و پایوران حوزه های دیگر است که دستاوردهای نیروهای مخلصی که ۶ سال اخیر را در سخت ترین شرایط و دور از دیار و عزیزان، در غربت کمرشکن سوریه جنگیدند، تثبیت کنند.
باور کنید که وقتی اوضاع سوریه به حالت طبیعی و غیرجنگی بازگردد و زندگی به جریان اصلی خود رجوع کند، آن گاه تلاش سعودی برای جاگیر کردن مدارس وهابی و مراکز اشاعه نفرت مذهبی آغاز خواهد شد و آن چه را در میدان جنگ نتوانستند به دست بیاورند، در شرایط صلح در پیش خواهند گرفت.
سوریه در اثر قریب به ۶ سال جنگ داخلی، تقریبا به سوی ویرانی کامل رفته است و این کشور محتاج آن است که در بسیاری از حوزه ها از صفر شروع کند. در این میان، آن طرفی که بتواند در این مرحله هم در کنار مردم سوریه باشد و در روند بازگشت آن ها به زندگی عادی، نقش آ،رین باشد، حضور خود را تثبیت کرده است.
** به عنوان یک پیشنهاد عملی و انضمامی، می توان به سکاندار دیپلماسی کشور، جناب دکتر ظریف، توصیه کرد که حال که ان شاالله به زودی سوریه از شر غده سرطانی داعش خلاص خواهد شد، به جبران کم کاری ها و بی عنایتی های پیشین به مسایل سوریه (و به منطقه به طور عام)، آستین همت بالا بزنند و حال که کار مذاکره و برجام و پرواز خط تهران-ژنو به کسادی خورده، به عنوان اولین پروژه عملی «معاونت اقتصادی» جدیدالتاسیس وزارت خارجه، سوریه محتاج بازسازی و سرمایه گذاری را انتخاب کنند.
** به دستگاه های متولی فرهنگ جمهوری اسلامی هم می توان این پیشنهاد را داد که حال که مردم سوریه از پی سال های جنگ خانمان سوز، نیازمند بازسازی روحی و بالتبع خوراک فکری و فرهنگی، هستند، از بستر به وجود امده استفاده شایسته را ببرند و با راه اندازی هفته های فرهنگیف جشنواره های سینمایی، رویدادهای هنری و حمایت مادی و معنوی از احیای صنعت سابقا پرفروغ سینما و هنر سوریه(که زمانی در کنار مصر کل جهان اسلام را تغذیه می کرد)، حتی الامکان در برابر شیوع دوباره ویروس تکفیر، سنگرهای فرهنگی برای ملت سوریه بنا کنند.
** به شرکت های عمرانی و ساخت و ساز داخلی که در رکود فعلی عرصه ساخت و ساز چندان فعال نیستند، می توان پیشنهاد داد که از دستگاه های حکومتی بخواهند که زمینه حضور آن ها را در سوریه فراهم کنند. ما به راحتی می توانیم از تجربیات موفق کشورهای دیگر کمک بگیریم و با استفاده از روابط خوب خود با دولت سوریه، به سان شرکت های ژاپنی و چینی، کار احداث جاده ها و بزرگراه ها را در سوریه به عهده بگیریم، که هزینه آن در طول سال ها و با پرداخت عوارض مستهلک شده و به سوددهی خواهد رسید.
این ها تنها مصادیقی اجمالی از کارهایی است که می توان در سوریه پسا-داعش می توانیم انجام دهیم(و باید انجام دهیم) تا به سان نمونه های پیشین همچون بوسنی، بعد از چند سال مغبون ماجرا نباشیم. با ذکر این نکته که اهمیت و گسترهی کاری که ما در سوریه کرده ایم با نمونه های قبلی قابل قیاس نیست و بالتّبع، خدای ناکرده احساس غبنی که(در صورت کم کاری و قصور) به آن دچار خواهیم شد، بی سابقه خواهد بود.