سرویس سیاست مشرق - در روزهای اخیر، به فاصله ای کم، شاهد اظهارات شاذی از اعضای شورای شهر تهران بوده ایم. ظاهرا اعضای شورای تماما اصلاح طلب شورای شهر تهران، برای این که از یاران لیست امیدی مجلس خود، در جریان سازی های ژورنالیستی و موج سواری عقب نمانند، دست به کار شده اند.
خانم زهرا صدراعظم نوری، عضو شورای شهر تهران و رییس کمیسیون سلامت و محیط زیست شورا، در مصاحبه با ایلنا چنین گفت:
" با وجود احترامی که برای همه تشکلها و هیاتهای مذهبی قائل هستم، با این رویه اساساً مخالف بوده و اعتقاد دارم مردم تهران وقتی منابع درآمدی شهرداری را از طریق پرداخت عوارض تامین میکنند، مایل نیستند این عوارض به این نحو هزینه شود. وقتی مردم پولی برای عوارض میدهند نباید صرف خرج خرید برنج و روغن برای هیئتهای مذهبی شود."
از سوی دیگر، جوان ترین عضو شورای شهر تهران، بشیر(حجت) نظری، در توئیتی به مناسبت آغاز هفته دفاع مقدس چنین نوشت:
" جنگ تحمیلی بنامیم یا دفاع مقدس، تفاوتی در عمق فاجعه و رنجی که بر این مملکت و ملت گذشته ایجاد نمیکند. جنگ و جنگطلبی مذموم است."
اما باید این سوال را از خانم نوری پرسید که چگونه و بر اساس کدام آمار و مستنداتی ایشان چنین قاطع نظر می دهند که مردم تهران "مایل نیستند" پول عوارض شهری خود را (بخش بسیار بسیار بسیار کوچکی از کل عوارض اخذ شده تجمیعی) " به این نحو" هزینه شود و بعد بر مبنای آن حکم می کنند که «نباید» عوارض مردم صرف خرید برنج و روغن برای هیات های مذهبی شود؟
آیا اخیرا در این زمینه نظرسنجی جامعی در سطح شهر تهران انجام گرفته است؟ آیا اصلا ایشان اطمینان دارند که این کمک هزینه ها که در قالب بن کارت به هیات های مذهبی داده می شد، از محل عوارض پرداختی مردم تهران است؟
تا زمانی که خانم نوری چنین آمارها و فکت هایی را ارایه نکنند، کل مبنای استدلال ایشان موهوم است و ایشان صرفا با قرار دادن حرف خود بر دهان «مردم تهران» دنبال بهره گیری سیاسی هستند(برای تسویه حساب با قالیباف و شورای چهارم). اصولا این چه تفکر و استدلالی است که هنوز از گرد راه نرسیده، تفکر خود را عین و آیینه تفکر «مردم» می داند؟
به فرض که بپذیریم پول این کمک هزینه ها از عوارض مردم تهران تامین می شد، آیا شما که به ضرس قاطع هیچ نوع نظرسنجی علمی و جامعی در این زمینه در دست ندارید، صرفا اعضای خانواده و فامیل و همسایگان خود را مساوی با کل مردم تهران میدانید؟ آیا این که در جلسات حزبی و جمع فامیل نظریات همسو و همفکر خود می شنوید، همان را حجت فرض و از زبان مردم تهران بحث «مایل نبودن» را مطرح میکنید؟
اصولا درباره چه صحبت می کنیم؟ درباره مجلس عزای سرور شهیدان، اباعبدالله الحسین(ع)، که نه مختص جنوب شهر است و نه شمال، نه شرق و نه غرب. امام حسین تنها متعلق به ایران هم نیست و همه طیف و تیپ و قشری در عزای او سیاهپوش می شوند. روضه و مراسم و هیات اباعبدالله پالایشگاه معنوی ملت ایران است.
اگر بنا به ادعاست، ما ادعا می کنیم که نه تنها مردم تهران، که مردم جای جای ایران، آن ها که هنوز نور اباعبدالله در محرم روشن کننده دل و جان آن هاست، با افتخار و جان و دل حاضرند بخشی از مال خود صرف عزای حضرت ثارالله کنند، چرا که باور دارند معامله با امام کریم آزادگان جهان، چیزی نیست که با معیارهای مادی قابل سنجش باشند و پولی که در راه زنده نگه داشتن عاشورا خرج شود، وارد چرخه تسلسل فیض حسینی می شود و آثار نورانی آن به زندگی افراد باز می گردد.
از همین رو، مردم ایران مفتخر به ان هستند که دست کم در محرم و صفرهای این مملکت (و هر مملکتی که بیرق شیعه بالاست) از برکت فیض حسینی، هیچ فقیری سر گرسنه بر بالین نخواهد گذاشت.
جالب این جاست که در این مواقع، چهره های اصلاح طلب، بی آن که معمولا تخصص و ورودی در موضوع داشته باشند، در قالب کارشناس تاریخی، دینی و فرهنگی هم فرو می روند و نظرات شاذ صادر می کنند. به این بخش از نظر این عضو شورای شهر توجه کنید:
"یکی از ارزشهای اعتقادی شیعیان این است که از سر عشق و اعتقاد و شور درونی هرچه دارند در طبق اخلاص گذاشته و با سید شهیدان حضرت اباعبدالله در ایام محرم و صفر همراه شده و آنچه اندوخته دارند در مراسمی کاملاً مردمی به صورت نذر ادا کنند.
مراسم عزاداری اربعین کاملاً مردمی و خودجوش است، این مراسم دستوری از بالا به پایین و دولتی نیست و هرکس با توانی که دارد در آن شرکت میکند. در همین راستا باید تلاش کنیم حرکتهای خوب و مثبت مردم که جنبه داوطلبانه دارند را دولتی نکنیم و در سازمانها و تشکیلات غیرداوطلبانه وارد نشویم تا حالت مردمی بودن آن شدت پیدا کند. و بنهایی برای تامین هزینهها در اختیار آنها قرار گرفت. آن هم برای فعالیتهایی که باید به صورت کاملاً مردمی و داوطلبانه باشد."
و البته وقتی ورود به بحثی نداشته باشی و بخواهی حرف های فرهیخته نما بزنی، دچار اظهارات شاذ می شوی. مزید اطلاع خانم نوری می گوییم از قضاء، از زمانی که شیعه مذهب رسمی این کشور شد، دولت های ایران در مراسم عزای حسینی نقش آفرین بوده اند و همواره بزرگ ترین و پرشورترین مراسم تعزیه و عزاداری در حضور سلاطین ایران، با حضور گسترده اهالی پایتخت، برگزار می شد. ایشان که تحصیلات معماری و شهرسازی دارند، حتما نام «تکیه دولت» را شنیده اند (با اسامی دیگری چون تکیه همایونی دولتی، تکیه قصر، تکیه بزرگ شاهی)، که از ان جا که میزبان برگزاری مراسم عزای حسینی در حضور شاه ایران بود، به نام دولت معروف شد.
مراسم عزای اباعبدالله که عرصه ای به گستره ایران را به جنب و جوش و جوشش وامی دارد، برعکس تصورات اعضای شورای شهر، هیچ گاه کاملا «مردمی و خودجوش» نبوده و پای حکومت ها خود به خود به وسط می آمده است. کما این که، در دوره رضاخان، سرکوب مراسم عزاداری و برگزاری تعزیه، به یکی از صحنه های تقابل نمادین تفکر باستان گرایانه رضاخان با باورها و اعتقادات مردم تبدیل شد.
به لحاظ حقوقی و فقهی هم برگزاری مراسم اباعبدالله(ع) تا زمانی که در منازل شخصی و با جمع محدود باشد، طبق فرمایش ایشان، جنبه کاملا خودجوش و مردمی و شخصی دارد، ولی وقتی عزاداری از چاردیواری خانه ها و با جمع های محدود، خارج می شود و به مساجد و تکیه ها و خیابان ها می آید، لاجرم ابعاد حاکمیتی دارد و باید حاکمیت برای ساماندهی ورود کند. اتفاقا ساماندهی دسته ها و هیات های مذهبی در دهه اول محرم، تنظیم قواعد و مقررات و نظارت وظیفه مشخص حاکمیتی است و ارگان های مختلفی چون شهرداری، نیروی انتظامی... بالذاته در آن دخیل هستند. عزاداری در ابعاد گسترده، مثل هر رویداد گسترده دیگری جنبه های مختلف شهری، اداری، خدماتی و امنیتی دارد که دقیقا در چارچوب وظایف حاکمیتی قرار می گیرد و اظهارات عوامانه ای چون «کاملا مردمی» بودن عزاداری، تنها به درد کار ژورنالیستی از نوع زرد می خورد(که ظاهرا اصلاح طلبان در آن ید طولایی دارند!).
فقط به عنوان یک مصداق و برای روشن شدن اعضای شورای شهر عرض می کنیم. چند سال پیش که تحرکات مشکوک در زمینه قمه زنی در سطح معابر تهران بالا گرفته بود و این مراسم به وسیله دوربین های موبایل ضبط می شد و به طور گسترده در رسانه های خارجی پخش می شد و روی آن مانور تبلیغاتی (به ویژه با جهت دهی وهابیون) انجام می گرفت، مقام معظم رهبری (سرنخ های این ماجرای مشکوک را که به جریان تشیع انگلیسی می رسید، تشخیص داده بودند) شخصا به مساله ورود کردند و شخصا در این باره فتوا دادند که از آن زمان مبنای کار قرار گرفت. حجت الاسلام فلاح زاده، نماینده رهبر انقلاب در پاسخ به استفتائات، در برنامه زلال احکام تلویزیون به صراحت حکم فقهی رهبری چنین ارایه کردند:
" به نظر حضرت آیت الله خامنهای قمه زنی و تیغ زنی چه از روی عشق و علاقه باشد و چه غیر از آن و به هر صورت چه علنی و چه مخفی حرام است و بایستی از این کار پرهیز شود."
اظهارنظر شاذ درباره دفاع مقدس توسط یکی دیگر از اعضای شورای شهر تهران
اما درباره اظهار نظر جناب حجت نظری، نماینده جوان شورای شهر، در یکی دو روز گذشته واکنش های گسترده ای را شاهد بودیم و کاربران شبکه های اجتماعی به مقدار کافی و مقتضی پاسخ آن را داده اند، که بخش هایی از آن را در زیر می آوریم:
البته اگر نگاهی به سوابق ایشان بیاندازیم، آن گاه دیگر چنین اظهارنظر «روشنفکر-نمایانه» و «پست مدرنیستی» از ایشان دور از انتظار نیست.
" پدرم نرفت تا عده ای به بهانه حراست از خونش، مردم معترض را در خیابان ها لت و پار کنند! عکس امام(ره) را آتش بزنند و به این بهانه، دیگران را مجازات کنند! شیشهها و درب بیت امام(ره) را بشکنند و هتک حرمت به امام(ره) را به نهایت برسانند. آتش زدن عکس امام(ره) برایم تداعیگر نیرنگ عمروعاص و قرآنهای روی نیزه بود! چه شباهت دردناکی! برای آنکه افکار عمومی را به خود جلب کرده و به اعمال صهیونیستی خود وجه مثبت بدهند، روز عاشورا نیز هلهله کردند و عدهای دیگر را قبل از تفهیم اتهام، مجرم شناختند!"
نه این ها مقاله یک نویسنده ضدانقلاب خارج نشین نیست. این ها را اردشیر امیرارجمند (مشاور فراری و ضدانقلاب موسوی) ننوشته است. این ها را محسن مخملباف و محسن سازگارا ننوشته اند. این بخشی از «رنجنامه» آقای بشیر(حجت) نظری، فرزند سردار شهید بزرگوار جنگ حجت(خلیل) نظری، است که در ایام فتنه در سایت ضدانقلاب و فتنه گر «سحام نیوز» منتشر کرد و مورد استقبال سایت های صهیونیستی چون «بالاترین» قرار گرفت. شاید خواندن این حد از اتهام زنی و اکاذیبی که نسبت به نظام، همنوا با دشمنان این مرز و بوم در ایام آشوب فتنه بر قلم ایشان جاری شده، به اندازه این بخش از آن «فتنه نامه» آدمی را غرق اندوه و حسرت نمی کند، که در آن پدر شهید بزرگوارش را خرج سیاسی کاری در حمایت از فتنه می کند:
" اگر پدر من هم بود، امروز همصدا با مردم، مطالبات بحق خود و آنها را فریاد میزد. شاید برای اینکه با خود می گفت، اگر بنا بود پس از ۳ دهه، هنوز گرفتار همان اشکالات باشیم، تکلیف اینهمه خونی که بر زمین ریخت چه میشود؟!"
بدیهی است که از کسی که حتی حرمت پدر گرانقدرش را (که بر چشم تک تک ایرانیان جای دارد) نگه نمی دارد و او را حامی فتنه و حتی یک «فتنه گر» بالقوه خوانده است، انتظار چندانی نمی رود که در آغاز هفته دفاع مقدس، هشتگ «نه به جنگ» را توئیت کند و غیرمستقیم انگ جنگ طلبی به جریان های سیاسی غیرهمسو با خود بزند. جالب این جاست که جناب نظری علی رغم واکنش های گسترده به توئیت خود (که حتی به بخش خبری ۲۰.۳۰ سیما هم کشید) باز سر همان حرف خود ایستاد، در توئیتی که برای تاکید بر موضع قیلی خود منتشر کرد، نوشت:
" کسی که خودش در این جنگ بهایی پرداخت کرده، پدرش و عمویش را در راه این دفاع از دست داده هیچگاه نمی تواند با این اندیشه مخالف باشد، به نظرم سوء برداشت از توئیت بند صورت گرفت، چراکه من جنگ طلبی را مذموم دانستم نه دفاع را."
و در دهمین توئیت، به سان همان رنجنامه کذایی، از به کار بردن واژه «شهید» برای پدر شهیدش اباء می کند.
آیا باید منتظر بود که از دل این شورای شهر، فردا روز مثلا در مخالفت با یادمان های شهدا و تصاویر نقاشی شده در دفاع از فلسطین و یمن و لبنان، به بهانه «مایل نبودن» مردم تهران برای خرج عوارض پرداختی برای «گسترش خشونت و جنگ طلبی» را شاهد باشیم؟
علی ایّ حال، دم خروس این نگرانی اصلاح طلبان شورای شهر برای «مال مردم» هم بیرون آمد و همزمان با همین اظهارات شاذ، ماجرای خرید تبلت های ۵ میلیونی و پرشیای صفر، در همان آغاز به کار دوستان اصلاح طلب در شورا آشکار شد. به بیان دیگر، اگر بخش بسیار، بسیار، بسیار کوچکی از عوارض مردم تهران در دوره شورای قبلی و شهردار قبلی، صرف کمک و ساماندهی هیات های عزاداری اباعبدالله می شد، و (طبق ادعای خانم نوری)مردم تهران «مایل» نبودند، حال باید نظر همین مردم را درباره تبلت های حرفه ای ۵ میلیونی و پرشیای صفر هم جویا شد.