سرویس جهان مشرق- آموزشوپرورش و بهطورکلی نظام آموزشی در جهان کنونی ما یکی از اصلیترین موضوعاتی است که در همه حال باید توجه ویژه بدان نشان داد و دلیل آنهم بهطور روشن این است که دانشآموز یا دانشجو، ظرفیت و فرصتی است که در اختیار کشور قرار میگیرد و نیز، آینده کشور و تعیین سرنوشت آن در دستان این بخش از جامعه خواهد بود. بااینحال، وقتی به موانع و چالشهایی که در این راه وجود دارد نگاهی میاندازیم متوجه میشویم که برای فراهم نمودن زمینه برای این آیندهسازان باید با مشکلات بسیاری دستوپنجه نرم کرد. مشکلات مذکور در کشورهای مختلف متفاوت است و راههای حل آنها نیز متفاوت است. در این گزارش قصد داریم به برخی از مهمترین مسائل نظام آموزشی ایالاتمتحده از نگاه کارشناسان مسائل آموزشی این کشور بپردازیم.
به عقیده کارشناسان آموزش ایالاتمتحده، نظام آموزش رسمی کنونی این کشور که روزگاری و در دوره انقلاب صنعتی برای رفع نیازهای اقتصادی کشور طراحیشده بود، دیگر پاسخگوی نیازهای فعلی نیست. در نظر آنان، این نظام آموزشی درگیر مشکلات کوچک و بزرگ بسیاری است که دیگر نمیتوان به برطرف کردن جزئی نقایص اکتفا کرد، بلکه باید انقلابی در آن اتفاق بیفتد. در زیر به برخی از این نقایص اشاره خواهد شد.
۱- پایین بودن روزهای درسی
از میان ۵۰ ایالت آمریکا، ۳۰ ایالت مدارس خود را ملزم به داشتن تقویم ۱۸۰ روزه در سال میکند، مدارس ۲ ایالت بیش از ۱۸۱ روز کلاس دارند و مابقی بین ۱۷۱ تا ۱۷۹ روزه هستند. با این حساب، میانگین روزهای تحصیلی در ایالتهای آمریکا ۱۷۵ روز خواهد شد که این به معنای آن است که دانش آموزان در غالب ایالتهای آمریکا، بیش از آنکه وقت خود را در مدرسه بگذرانند خارج از آن هستند. هر چند برخی بر این باورند که این نسبت به معنای فرصت دادن بیشتر به دانش آموزان برای اثربخشی بیشتر آموزش است ولی بسیاری از کارشناسان معتقدند بار مالی تقویمهای کلاسی طولانیتر بر دوش دولت و ایالتها منجر به کوتاهتر شدن روزهای درسی شده است. این در حالی است که در کشورهای کره جنوبی (۲۲۵ روز آموزشی)، ژاپن (۲۲۳ روز آموزشی)، چین (۲۲۱ روز آموزشی)، انگلیس (۱۹۰ روز آموزشی) و کانادا (۱۸۸ روز آموزشی) که از آنها بهعنوان کشورهای پیشرفته در این زمینه یاد میشود تعداد روزهای تحصیلی بیشتر است.
۲- درگیر نبودن والدین در آموزش کودکان به میزان کافی
این مورد شاید مهمترین مانعی باشد که معلمان نمیتوانند بر روی آن کنترل داشته باشند. زمانی که در کلاس درس سپری میشود بههیچوجه برای آموزش آنچه موردنیاز همه دانش آموزان است کافی نیست. لذا آنها باید آموزش خارج از مدرسه داشته باشند. برای دانش آموزان با شرایط محروم اقتصادی و اجتماعی که غالباً سطح سواد والدینشان پایین است طبیعی است که این مسئله پیش آید اما مسئله درباره دانش آموزان سطوح بالاتر نیز روی میدهد. همچنین نگرانی بسیار والدین در خصوص شغل آینده فرزندانشان و عامل مالی، بر روی آنها اثر منفی گذاشته و این دانش آموزان بیشتر به مهارتهایی توجه نشان میدهند که شغل محور است و درآمد بیشتری در آینده برایشان به همراه خواهد آورد.
۳- ناکارآمدی سرفصلهای آموزشی در بازار کار جدید
شغلهای موردنیاز در کسبوکار جدید، نیاز به مدارک دانشگاهی نداشته اما نیاز به مهارتهایی اساسی دارند. برخی این مهارتها عبارتاند از منطق تصمیمگیری، آشنایی با وب مدرن، تکنولوژیهای موبایل و مهارتهای نرمافزاری. اگرچه این مهارتها در ذهن برخی افراد ساده و پیشپاافتاده هستند، جالب است بدانید درصد بالایی از فارغالتحصیلان دبیرستانی آمریکا، حتی توانایی مناسب برای صحبت کردن در جمع یا نگارش مطلبی ساده را ندارند. درصد بسیار بالایی از فارغالتحصیلان آمریکایی تواناییهای ابتدایی پاسخ دادن به یک مشتری را نیز دارا نیستند. آنها نمیدانند چگونه تماس یک مشتری را پاسخ دهند، به مشکلات او گوش دهند، اهمیت مشکلات را درک کرده و پس از آنالیز صحیح، راهحل مناسب را ارائه دهند. عموم دانشآموزان و دانشجویان آمریکایی، حتی برای مشاغل خدماتی ساده نیز آماده نشدهاند. با توجه به اینکه اینگونه شغلها نیز بهمرور در حال از بین رفتن هستند، تربیت دانشآموزان برای در اختیار گرفتن شغلهای مدرنتر، نهتنها یک ضرورت اقتصادی است، بلکه اهمیتی حیاتی برای جامعه است.
۴- کلاسهای شلوغ
هراندازه کلاس درس کوچکتر باشد کیفیت یادگیری بالاتر خواهد رفت. نتایج یک پژوهش توسط مرکز ملی آموزش در ایالاتمتحده بیان میکند که ۱۴ درصد کلاسهای درس در این کشور، ظرفیت بیشازحد مجاز دارند. درزمانی که دانش آموزان بیش از هر زمان دیگری نیازمند توجه بیشتر برای یادگیری هستند، کلاسهای شلوغ باعث دشوارتر شدن تدریس، پایین آمدن تأثیرگذاری معلمان، عدم دستیابی به اهداف آموزشی و مشکلات بعدی در زمینه ظرفیت تحصیل پس از مدرسه خواهند شد. این مسئله بهطور عمده به دلیل مشکلات مالی در برخی بخشها و ایالتهای آمریکا به وجود آمده است. بهعنوان مثال، بخش فیلادلفیا هزاران کارمند خود را تعدیل کرده و مسئولان آن هشدار دادهاند که امکان دارد برخی کلاسها تا ۴۰ دانشآموز داشته باشند. بااینحال، بسیاری از بخشها مقرراتی در زمینه محدود کردن ثبتنام ندارند.
۵- سویه منفی فناوری در آموزش
باوجود توجه به فرصتهایی که فناوری برای دانش آموزان به همراه میآورد، این پدیده کار معلمان را بسیار سختتر کرده است. در دنیای امروز آموزش و سرگرمی در بسیاری جهات مترادف یکدیگر شدهاند. والدین بهمحض اینکه فرزندانشان توانایی کار با صفحه لمسی را پیدا کنند به دنبال بازیهای آموزشی برای آنها میروند و این، نگهداری آنها در کلاس درس و شرایط آن را برای معلمانشان دشوار میکند. باوجوداینکه تقلب کردن در کلاسهای درسی مسئله جدیدی نیست، اما استفاده از فناوری بعد جدیدی به آن داده است و دانش آموزان با استفاده از آن، آسانتر تقلب میکنند و مشکل اینجاست که تصور نمیکنند کار اشتباهی انجام داده باشند. مسئله تغییر خصوصیات نسل جدید آمریکاییها نیز موضوع دیگری است که بیان میکند دانش آموزان نسل جدید دیگر مانند چند دهه قبل به دنبال بیمه، بازنشستگی نسبتاً زودهنگام و یک شغل شرافتمندانه نیستند. بلکه چیزی که آنها و نیز احتمالاً آمریکاییهای جدید به دنبال آن هستند ثروتمند شدن به هر طریق است و در این راه اهمیتی ندارند که چه قوانینی باید زیر پا گذاشته شود و یا چندین نفر را باید خرید.
۶- ناتوانی در هماهنگسازی آموزش با تفاوتهای فرهنگی
در حال حاضر، سطح تنوع آموزش و محتوای درسی برای اقلیتهای نژادی در آمریکا مانند اسپانیاییها و سیاه پوستها بسیار پایین است. علاوه بر محتوا، آمارها میگویند که تا سال ۲۰۲۴، اقلیتهای نژادی در آمریکا بیش از نیمی از جمعیت کلاسهای درس را تشکیل خواهند داد، درحالیکه معلمان در اقلیت با همین سرعت تا آن زمان تنها ۲۰ درصد مربیان را تشکیل خواهند داد. یعنی سرعت رشد تعداد معلمان همنژاد که در یادگیری دانش آموزان تأثیر فراوانی دارند بسیار کندتر از سرعت رشد تعداد این دانش آموزان است. مشکل تنوع محتوا مختص برنامه دانش آموزان عادی نیست. به گونهای که از ابتدای آموزش، دانش آموزان پیشتاز طرحهای آموزش فردی دریافت میکنند اما باوجوداین ایده صحیح، غالب این برنامهها در مدارس دولتی نگاهی یکنواخت و غیر جذاب دارند و این مدارس نیازمند شناسایی بهتر گونههای مختلف یادگیری پیشتازان هستند.
۷- ثابت ماندن بودجه آموزشی و دانشگاههای گرانقیمت
باوجود رشد اقتصادی ایالاتمتحده، این حوزه همچنان در دوران رکود به سر میبرد، بودجه مدارس (مهدکودک تا کلاس دوازدهم) سالهاست که ثابت مانده است. گزارشی از مرکز اولویتهای بودجه و سیاستگذاری نشان میدهد که ۳۴ ایالت به نسبت سالهای رکود، تأمین مالی پایینتری در این بخش دارند. ازآنجاییکه ایالتها مسئول ۴۴ درصد بودجه آموزشی کل در آمریکا هستند، این رقم ناامیدکننده نشاندهنده استمرار سیاستهای ریاضتی در این حوزه علیرغم اقتصاد در حال رشد است.این در حالی است که تحصیل، تنها در مدارس عمومی ۱۲ ساله رایگان است و پس از آن، همه حتی کسانی که در کالجها و دانشگاههای دولتی درس می خوانند ملزم به پرداخت هزینه تحصیل هستند.
۸- استفاده از روشهای آموزش قدیمی به وسیله معلمان
کلاسهای امروزی در ایالاتمتحده مملو از دانشآموزان پیچیدهای است که تجربههای بسیار بیشتری نسبت به گذشتگان خود از جهان دارند. بهعنوانمثال، دسترسی سریع کودکان به دنیایی که بیرون از محیط زندگی آنها در جریان است باعث میشود آنها دیگر کودکان ساده دیروز نباشند و بنابراین، معلمان کار سادهای پیش رو نخواهند داشت. آنها با ذهنهایی روبهرو میشوند که با اطلاعات و ایدههای تصادفی پرشدهاند، شکل گرفتهاند و نیازمند تقویت یا احیا میباشند. بسیاری از دانش آموزان از اینکه کلاسهایشان خستهکننده و خشک است ناراضیاند و معتقدند آموزش همیشه منافاتی با سرگرمی ندارد. شاید به همین دلیل است که دانش آموزان دیگر به معلمان و والدین خود بهعنوان منبعی مطمئن نگاه نمیکنند و وقتی سؤالی از آنها میپرسند در اینترنت به دنبال آن میگردند تا به پاسخی که شنیدهاند اطمینان یابند. مسئله دیگر، ضعف نوآوری در آموزش معلمان است؛ بدین معنا که اگر دانش آموزان در حال تغییر هستند، معلمان نیز باید تغییر کنند. بهطور خاص، آموزش دولتی در آمریکا نیازمند معلمانی است که بهتر پاسخگوی نیاز دانش آموزان خاص باشند، ضرورت نقش یادگیری از راه دور را دریابند و خواهان تغییر در کلاس درس باشند. چالش دیگر، چالش سودمندی همزمان معلمان رسمی برای معلم و دانشآموز است. یکی از مشکلاتی که معلمان رسمی به وجود میآورند، عملکرد ضعیف آنان است که باعث زیان دیدن دانشآموز میشود. از سوی دیگر، اتحادیههای معلمان معتقدند باوجود تغییرات مستمر آموزشی ازجمله سیستمهای ارزشیابی، قانون معلم رسمی لازم است تا از معلمان خوبی که ممکن است غیرمنصفانه برکنار شوند محافظت کنیم. بنا بر آمارها، از هر ۴ نفری که از دبیرستان فارغالتحصیل میشوند تنها یک نفر برای کلاسهای انگلیسی، ریاضیات، علوم و خواندن آمادگی کافی دارد.
۹- ضعف جایگاه اجتماعی معلمان
بنا بر پژوهشهای صورت گرفته، میزان علاقهمندی آمریکاییها به آموزش در حال کاهش است. ۳ اولویت کشور به ترتیب اقتصاد، ایجاد اشتغال و تروریسم هستند و باوجوداینکه کیفیت آموزش میتواند با این مسائل عمده در ارتباط مستقیم و یا حتی به هم وابسته باشند، همچنان آموزش در اولویت قرار ندارد. «استیون پاین»، از پژوهشگران حوزه آموزش در آمریکا با در نظر داشتن مشکل اصلی ایالاتمتحده معتقد است نادیده گرفتن شأن معلمان دشمن درجهیک آموزش است. در سال ۲۰۱۵، حقوق هفتگی معلمان مدارس دولتی ۱۷ درصد کمتر از کارمندان قابلمقایسه دیگر بود، درحالیکه این رقم در ۱۹۹۴، ۱.۸ درصد ثبت شده است. این سقوط بیشتر از آنکه درباره معلمان تازهوارد باشد، مختص معلمان باتجربه بوده است.
۱۰- سایه شوم نژادپرستی بر آموزش
عوامل فراوانی در بی عدالتیهای آموزشی در ایالاتمتحده میان سفیدپوستان و دیگر نژادها از جمله سیاهپوستان، اسپانیاییها، بومیان آمریکایی و آسیایی-آمریکاییها دخیلاند که ثروت کمتر، سطح بهداشت پایینتر، سطح آموزش کمتر والدین، درگیری بیشتر با سیستم قضایی و شرایط بسیاری ازایندست سبب میشود همواره سفیدپوستها در آمریکا شرایط بهتری داشته باشند و فرصتهایی که برای آنان فراهم میشود برای نژاد سیاه و لاتین تبارها مهیا نشود. بهطورکلی، انتظارات آموزشی از دانش آموزان سیاهپوست کمتر است و همین مسئله خود باعث پایین آمدن انتظارات دانش آموزان و دانشجویان، از بین رفتن نگرش مثبت به آموزش، فرصتهای کمتر یادگیری خارج از مدرسه و نیز ارتباط کمتر والدین و فرزندان در موضوع مدرسه شده است. کودکان سیاهپوست توانایی کمتری در توسعه مهارتهای واژگانی، بیانی، انطباقی، ریاضی، دانش رنگها، اشکال و ... به نسبت کودکان سفیدپوست دارند. تعداد مردودیهای دانش آموزان سیاهپوست بهطور میانگین معمولاً حدود ۳ برابر مردودیهای دانش آموزان سفیدپوست است. هرگاه درباره ترک تحصیل دانش آموزان صحبت میشود، عمدتاً تمرکز بر روی مسائل مالی است. آمارها نشان میدهد ۳۸ درصد کسانی که ترک تحصیل میکنند زیرخط فقر قرار دارند که اکثریت این افراد از جامعه سیاهپوستان آمریکا هستند. همچنین بیش از نیمی از مردان سیاهپوستی که در دبیرستانهای شهری شرکت میکنند دیپلم نمیگیرند. از میان این ریزشها، حدود ۶۰ درصد به زندان میروند.
نتیجهگیری
آنچه در موارد فوق بدان پرداخته شد، اشاره مختصری به ضعفهای موجود در نظام آموزشی ایالاتمتحده بود. برخی از این ضعفها مانند نابرابری و مسئله عدالت آموزشی میان اقشار مختلف مردم بهویژه سیاهپوستان و سفیدپوستان در آمریکا ریشه ساختاری دارند و برای حل آن باید عوامل بسیاری را تغییر داد و برخی از آنها نیز سطحیتر ولی همچنان هزینهبر هستند. برخی از این عوامل نیز به یکدیگر وابسته هستند که برای نمونه میتوان به تبعیض آموزشی اشاره کرد که خود با عامل درگیر نبودن والدین با آموزش فرزندانشان در ارتباط است. آنچه به دلایل روشن در بالا بدان اشاره نشد ولی یکی از معضلات نظام آموزشی مدرن ایالاتمتحده میباشد تضادی است که میان باورهای مذهبی، سنتی و اخلاقی دانشآموزان با آنچه در کتابهای درسی خود مشاهده میکنند وجود دارد. یکی از شواهد موجود در اینباره، انگیزههای والدینی است که زمینههای تحصیل دانشآموزان خود را در خانه فراهم می کنند. برای مثال در سال ۲۰۱۵، این مسئله در خصوص ۴۶.۹ درصد خانوادههای آفریقایی- آمریکایی در درجه اول «آموزش مذهبی و اخلاقی دلخواه به کودک خود» بوده است که البته افزایش معناداری به نسبت سالهای قبلتر نشان میدهد. نهاد آموزش بهعنوان مهمترین و برترین نهاد یک نظام جدید مانند آمریکا با بحرانهایی جدی در این زمینه مواجه است که پرداختن به آن در این مقال نمیگنجد. نکته دیگر اینکه نقاط فوق، تنها نقاط ضعف نظام آموزشی این کشور نیستند و پژوهشگران با کنکاش و مطالعه بیشتر میتوانند به ابعاد و عمق نقایص نظام آموزشی آن پی ببرند.
منابع:
http://www.theedadvocate.org/۱۰-reasons-the-u-s-education-system-is-failing
http://www.theedadvocate.org/۳-issues-that-are-hurting-the-american-educational-system
https://www.zoomit.ir/۲۰۱۷/۸/۱۷/۱۹۰۶۵۹/disconnect-between-education-and-entrepreneurship
http://www.occupyharvard.net/u-s-education-system
https://www.dosomething.org/us/facts/۱۱-facts-about-education-america
https://www.usnews.com/news/blogs/data-mine/۲۰۱۵/۰۱/۲۸/us-education-still-separate-and-unequal
https://www.jstor.org/stable/۴۱۳۴۱۱۱۳?seq=۱#page_scan_tab_contents
http://theweek.com:۸۰/articles/۶۲۵۱۵۶/stunning-lack-diversity-americas-school-teachers
http://www.articlemyriad.com/problems-weaknesses-american-educational-system