به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، مراسم مشترک دانشآموختگی، تحلیف و اعطای سردوشی دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش، صبح دیروز (چهارشنبه) با حضور حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی) فرمانده معظم کل قوا در دانشگاه افسری امام علی (ع)برگزار شد.در این مراسم امام خامنه ای(مدظله العالی) با اهدای هدایایی از همسر شهید ایرج رستمی از شهدای ارتش جمهوری اسلامی تقدیر کردند.
رهبر معظم انقلاب در جمع هزاران نفری بسیجیان استان خراسان شمالی در ۹۱/۰۷/۲۴ بیاناتی را در خصوص این شهید والامقام بیان کردند. ایشان فرمودند: «معروف بود در دوران دفاع مقدس میگفتند فلانی نور بالا میزند، روشن است؛ یعنی بزودی شهید خواهد شد. این نورانیتِ حضور بسیجی بود؛ این را من خودم مشاهده کردم؛ نه یک بار و دو بار.
یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعهی گروه شهیدچمران، آنجا فعالیت میکرد.
شهید ایرج رستمی در کنار شهید مصطفی چمران در جبهه جنوب
بنده مکرراً او را میدیدم؛ میآمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد. چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گلآلود است؛ این پوتینها گلآلود، بدنش خاکآلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود.
روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقهی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعهی بسیجیِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلیها دیدند؛ ما هم دیدیم، دیگران هم بیشتر از ما دیدند. این ناشی از همان حضور فوقالعاده است.»
ایشان همچنین در دیدار اعضای خانواده و ستاد برگزاری یادواره شهید عبدالحسین برونسی در تاریخ ۸۸/۱۲/۰۳ در سخنانی در خصوص شهید رستمی فرمودند:«مرحوم شهید رستمی - که او هم از شهدای خراسان است؛ یک فرد روستائی و به ظاهر عامی - توی جمعی که فرماندهان درجهی یک نشسته بودند و رئیس جمهور وقتِ آن روز هم نشسته بود، آمد صحبت کرد و گزارش میدان جنگ داد، جوری که همهی این فرماندهان رسمیای که نشسته بودند مبهوت شدند!»
شهید رستمی که بود؟
شهید «ایرج رستمی» در سال ۱۳۲۰ در شهر «آشخانه» از توابع خراسان شمالی به دنیا آمد و پس از پایان دوران تحصیل مقدماتی، راهی دوره سربازی در مشهد مقدس شد. او پس از اتمام دوران سربازی به ارتش ملحق شد و سپس به نیروی هوابرد شیراز منتقل و همزمان با خدمت در ارتش موفق به اخذ دیپلم شد و توانست به دانشگاه افسری نیز راه پیدا کند. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با گسترش دامنه آتش فتنه داخلی، از سوی ارتش به کردستان اعزام شد و در آن جا با شهید چمران آشنا میشود.
شهید رستمی به همراه شهید چمران در کردستان مجروح و برای مداوا به تهران منتقل شد که دوره درمانش ۹ ماه به طول انجامید.او پس از بهبودی و با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهههای حق علیه باطل شد و پس از مدتی به دستور شهید چمران، مرکز آموزش نیروهای ستاد جنگهای نامنظم را راهاندازی کرد و مسئولیت آن مرکز از سوی شهید «چمران» بر عهده وی گذاشته شد.
او با شکلگیری مرکز آموزش به منطقه نبرد رفته و با طرحریزی چندین عملیات، ضربات سختی به دشمن وارد آورد. در جریان هجوم دشمن به سمت سوسنگرد، رزمندگان ستاد جنگهای نامنظم، دهلاویه را که روستایی است در غرب سوسنگرد، خط مقدم خود قرار دادند. مدافعان دهلاویه ۱۰ روز سرسختانه در برابر دشمن مقاومت کردند تا این که در روز ۲۴ آبان ۱۳۵۹ دشمن با اشغال دهلاویه خود را به سوسنگرد رساند.
پس ازشکستن حصر سوسنگرد، جاده دهلاویه و مرز چزابه در تصرف عراق بود. برای آزادسازی روستا و جاده دهلاویه ،عملیاتی در ساعت ۴:۳۰ دقیقه بامداد ۶۰/۳/۲۶ با تلاش نیروهای ستاد جنگهای نامنظم و نیروهای سپاه به فرماندهی «ایرج رستمی» از دو محور روستای دهلاویه انجام گرفت و منجر به آزادی دهلاویه و عقب راندن دشمن تا یک کیلومتر بعد از دهلاویه شد.
سرانجام شهید رستمی در بامداد ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ در حالی که او و همرزمانش درگیری سختی با دشمن بعثی داشتند بر اثر اصابت گلوله توپ دشمن در منطقه دهلاویه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید چمران پس از اطلاع از این موضوع سریع خود را به منطقه رساند و گفت: «خدا رستمی را دوست داشت و برد، اگر ما را هم دوست داشته باشد، میبرد»، این دوری زیاد طول نکشید و «چمران» در همان محل شهادت شهید «ایرج رستمی» با اصابت گلوله خمپاره ۶۰ به شدت مجروح شد و حین انتقال به بیمارستان به شهادت رسید.