به گزارش مشرق، «احمد کاظم زاده» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
وقتی سعد حریری، نخستوزیر لبنان ظهر شنبه استعفای خود را نه در لبنان و در برابر رئیسجمهور این کشور بلکه در مکانی نامعلوم در عربستان اعلام کرد و این خبر از طریق شبکه العربیه که از چند ماه پیش به مالکیت محمد بن سلمان ولیعهد تحمیلی عربستان به دنیا مخابره شد، همه اذهان به یکباره به این سمت سوق یافت که گویا عربستان این بار لبنان را به عنوان صحنه تسویه حساب خود انتخاب کرده است و قصد دارد به کمک رژیم صهیونیستی و دولت راستگرای ترامپ به ماجراجویی جدیدی دست بزند. اما ساعاتی بعد که خبر بازداشت ۱۱شاهزاده و ۳۸ تن دیگر از وزرای سابق و معاونان کنونی به اتهام ارتکاب فساد مالی منتشر شد، این احتمال قوت گرفت که گویا سعد حریری نیز قربانی این تسویهحسابهای داخلی خاندان سعودی شده است و از قرار معلوم وی دوگزینه بیشتر در اختیار نداشته است یا باید به استعفای درخواستی محمد بن سلمان تن میداد و فضای روانی را برای اجرای فاز جدید پروژه کودتای سفید و خزنده آماده میکرد و یا اینکه باید همانند سایر شاهزادهها و رقبای محمد بن سلمان بازداشت میشد.
گویا سعد حریری گزینه دوم را انتخاب کرده و از بازداشت رهایی یافته است اما در عین حال اعتبار و وجهه خود را در لبنان و جهان از دست داده است چراکه هرچند او دارای تابعیت سعودی است اما نخستوزیر لبنان است و در برابر دولت و ملت این کشور مسئولیت اخلاقی و قانونی بر دوش دارد و استعفای وی بدون اجازه رئیسجمهور این کشور بوده است و وی نیز همانند خیلیهای دیگر خبر استعفای حریری را از شبکه سعودی العربیه شنیده است. هرچند این استعفا با توجه به اوضاع بحرانی حاکم بر منطقه میتوانست عواقب پیشبینی نشده برای لبنان در پی داشته باشد اما خوشبختانه در سایه درایت مسئولان و مردم این کشور این خطر تا حد زیادی برطرف شده است و حتی این امکان برای سعد حریری فراهم شده که به کشور بازگردد و به دور از اعمال هر گونه فشار خارجی درباره استمرار مسئولیت خود یا ترک آن تصمیم بگیرد. بنابراین آنچه که هم اکنون در کانون توجه رسانهها و محافل سیاسی قرار دارد تسویهحسابهای سنگینی است که در عربستان روی داده است و بیش از ۴۰ نفر از شاهزادهها و مقامات این کشور بازداشت شدهاند و برخی نیز در سانحه مشکوک سقوط هلیکوپتر جان خود را از دست دادهاند و اکنون طبق برخی خبرها فرودگاهها بسته شده است.
البته بعد از مرگ ملک عبدالله پادشاه فقید عربستان در سوم بهمن ۱۳۹۳،محمد بن سلمان میراث عبدالعزیز بن سعود بنیانگذار عربستان در خصوص انتقال قدرت از برادر بزرگتر به برادرکوچکتر و همچنین سازوکارهای طراحی شده در دوران ملک عبدالله برای حل بحران جانشینی را کنار گذاشته و در حرکتی کودتاگرانه طی چند مرحله ضمن اینکه خود را به تخت سلطنت نزدیک کرده رقبا را از صحنه دور کرده است. اما تفاوتی که فاز اخیر با فازهای قبلی داشته در ماهیت خشونتگرایانه آن بوده است و اگر فازهای قبلی سربسته صورت میگرفت رقبا هم به نحوی با آن مدارا میکردند اما فاز جدید کاملاً همراه با خشونت بوده و در واقع محمد بن سلمان در اقدامی پیشدستانه بدون اینکه منتظر اقدام رقبا بماند به قلع و قمع آنها دست زده است و اکنون همگان در انتظار واکنش احتمالی قربانیان سیاسی محمد بن سلمان، خویشاوندان و عشیرههای آنها با توجه به بافت قبیلهای حاکم بر این کشور هستند.
از زمانی که افرادی مانند عادل الجبیر وزیر امور خارجه، ترکی فیصل وزیر سابق سازمان اطلاعات و امنیت و انورعشقی باب روابط میان ریاض –تلآویو را گشودند و پای صهیونیستها را به این کشور باز کردند تا حدودی حدس زده میشد که روزی صهیونیستها پوست خربزه زیرپای سعودیهای تازه به دوران رسیده همچون محمد بنسلمان بیندازند و عربستان را نیز به سرنوشت دیگر کشورهای عربی دچار کنند اما هرگز تصور نمیشدچنین مسیری به این سرعت طی شود به نظر میرسد محمد بنسلمان و دیگر تازه به دوران رسیدهها با آدرس غلطی که از اتاقهای فکر صهیونیستی دریافت میکنند، عربستان را به ناکجاآبادی میبرند که آن طرفش ناپیداست.