به گزارش مشرق، مدت کوتاهی پس از این که بهزاد نبود ائتلاف با روحانی را منکر شد و گفت : " تا آنجا که من اطلاع دارم حتی ائتلافی با آقای روحانی صورت نگرفته که ایشان نسبت به مفادش عهد شکنی کرده باشد. علت رای اصلاح طلبان به آقای روحانی، صرفاً به دلیل مصالح کشور و نظام بوده است." و حمیدرضا جلاییپور و سعید شریعتی، هر دو از جناح موسوم به اصلاح طلب مقابل نبوی ایستادند و جلاییپور نوشت:"روند پیروزی بخش در سه انتخابات گذشته نه وادادگی و نه میان مایگی اصلاح طلبان که شکل گیری ائتلاف نانوشته میانهروها (متشکل از اصلاح طلبان، اعتدالگرایان و اصولگرایان میانهرو) در سیاست رسمی ایران با ابتکار اطلاح طلبان بوده است، یا در گذشته ائتلاف نانوشته رئیس دولت اصلاحات، هاشمی، ناطق و الان ائتلاف رئیس دولت اصلاحات، روحانی، ناطق." و سعید شریعتی نیز درباره ائتلاف با روحانی گفت:"ائتلاف اصلاح طلبان و میانهروها برای منزوی کردن جریان تند رو و در کشور اتفاق افتاد که در این زمینه موفقیتهایی هم حاصل شد." به ناگاه از جناح موسوم به اصلاح طلبی صدایی بلند شد که با گفتههای اشاره شده تفاوت جدی داشت.
صاحب این صدا عبدالله ناصری عضو شورای مشورتی اصلاح طلبان بود که در یادداشتی در روزنامه آفتاب یزد نوشت: " از انتخابات مرحله دوم که ایشان (روحانی) رای بسیار چشمگیرتری هم آورد و میتوان گفت عملاً روحانی با حمایت و سازماندهی تشکیلات اصلاح طلبان به قدرت رسید؛ به نظر میرسد یک مقدار فاصله معناداری را برای خودش به وجود آورده است ... من فکر میکنم بیشتر آقای روحانی آینده بعد از چهار سال دوم خود را برنامهریزی میکند. آقای روحانی چهرهای است که با توجه به مختصاتی هم که دارد برای حضور در آینده قدرت و سیاست کشور برنامه دارد و کسی است که اگر مخیر شود میان حضور در قدرت سیاسی و یا جامعه مدنی انتخابش گزینه اول خواهد بود."
بیان چنین نظری در زمانی که پس از وقفهای کوتاه دوباره رابطه و نسبت جناح موسوم به اصلاح طلبان با دکتر روحانی و دولت دوازدهم از موضوعات جدی این جناح شده؛ افزون بر اینکه تأثیر جدی بر تعریف این رابطه و نسبت دارد، دریچهای است برای مسائل چند سال بعد مربوط به آنها و روحانی. نگارنده نیز در تاریخ 21 شهریور 96 در یادداشتی با عنوان "سکانداری دولت سیزدهم با هزینه دولت دوازدهم" به این موضوع اشاره داشت و نوشت:"آیا اصلاح طلبان تا آخر بازی حد انتقاد و فشار را حفظ میکنند یا اینکه در لحظات آخر و با توجه به اوضاع و احوالی که پیش میآید به راهبرد گزینه اول (دولت دوازدهم شانس و معبری برای رسیدن به دولت سیزدهم) باز میگردند تا با انتقام از روحانی و حذف قاطعانه وی اجازه ندهند روحانی به عنوان "رئیس جریان سوم" در کشور در عرصه سیاسی ملی باقی بماند و یا اینکه روحانی در لحظات پایانی به جای دادن پاس گل به اصلاح طلبان در اقدامی خلاف تبانی انجام گرفته با تأثیر پذیری از وضعیت آن زمان، توپ را در اختیار خود نگه میدارد و برای باقی ماندن در صحنه سیاسی کشور به عنوان "رئیس جریان سوم"،خود تمام کننده بازی میشود و یکی از نیروهای خودش، سکان دولت سیزدهم را در دست میگیرد."
اشتراک نظر نگارنده با ناصری در "روحانی پس از دوران ریاست جمهوری" است که نگارنده آن را در رأس جریان سوم طرح کرده و ناصری آن را در حضور روحانی در قدرت سیاسی، تأثیر گذار بر مسائل و گروهای سیاسی کشور دانسته است. شاید ترجمه درست این اشتراک نظر این باشد که دکتر روحانی پایان دوره دوم ریاست جمهوری را آغاز ورود جدی به عرصهای میداند که تأثیرگذاری فراگیری بر تحولات سیاسی کشور خواهد داشت. چنانچه جناح موسوم به اصلاح طلبی به شکل جناحی نه تک افراد مانند ناصری به این باور برسد، تعاملش با روحانی دستخوش تغییر اساسی خواهد شد؛ چنانکه جریان اصولگرایی نیز با دقت در این مهم بی نصیب نمیماند. در این باره گفتنیهای مهمی وجود دارد که طرح آن در زمان خودش بیشتر به کار خواهد آمد. انشاءالله
رضا گرمابدری