به گزارش مشرق، در این مدت، ارزش رقم وام دریافتی با توجه به تورم به یک سوم کاهش مییافت و اگر فیلمساز پس از فروش فیلمش، به جای تسویه حساب از فارابی، پولش را در بانک میگذاشت، در یک دهه به سه برابر اصل پولی که از فارابی گرفته بود، دست مییافت! بدین ترتیب، بسیاری از فیلمسازان متکی به وامهای مسلسلی که در سالهای متمادی از فارابی دریافت کردند، ثروتمند شدند!
پس از کنار گذاشتن طرح شکسته خورده و منتهی به رانت اهدای وام به سینماگران، فارابی در رویکردی تازه، سرمایه گذاری در آثار سینمایی را جایگزین پرداخت وام کرده است؛ اما آیا این شیوه میتواند فضای گذشته را تغییر دهد و نگاه شماری از فیلمسازان به منابع دولتی را تغییر دهد، یا برخی سینماگران تلاش میکنند، تنها زمانی به سراغ مشارکت بروند که میدانند پروژه شکست میخورد و قصد انداختن بار بخشی از این شکست را بر دوش منابع عمومی دارند؟
از زمان روی کار آمدن سیدمحمدبهشتی و فخرالدین انوار که فضای سینمای ایران روی سینمای خارجی بسته شد، مقامات سینمایی دولتِ وقت درصدد برآمدند تا مدل سینمای مطلوبِ خودشان را با تزریق منابع دولتی شکل دهند. این مدل الزاماً مورد تأیید حاکمیت نبود، چون بسیاری از محصولات تولیدی تحت حمایت این مدیریت با چالشهای جدی روبه رو شد و در واقع منابع عمومی در خدمت تئوریهای عجیب مدیران وقت سینما بود.
نتیجه این وضعیت، شکل گیری نسلی از فیلمسازان بود که حیات خود را در تداوم اعتبارات عمومی مییابد و توان رقابت بلندمدت در بازار آزاد سینمای ایران و در مواجهه مستقیم با تماشاگر را ندارد، چون این فیلمساز از همان ابتدا عادت کرده نه برای مردم، بلکه صرفاً برای مدیران وقت (و نه حتی حاکمیت) فیلم بسازد. این نسل همچنان در گفت و گوهایشان تأکید میکنند باید منابع عمومی برای فیلمسازی آنها تزریق شود و این تزریق منابع را تکلیف دستگاهها میدانند.
نماد این رویکرد از دهه شصت تاکنون، بنیاد سینمایی فارابی بوده است. در سالهای ابتدایی اساساً فیلمسازی بدون رفتن زیر یوغ مدیران دهه شصتی فارابی غیرممکن بود. عمده تجهیزات فیلمبرداری، واردات و عرضه نگاتیو فیلم و... در اختیار فارابی بود و پروژههایی که با اعتبارات خصوصی ساخته میشد، نیز باید در صف طویل دریافت تجهیزات از فارابی میایستادند.
در چنین فضایی حتی اگر فیلمساز قصد تولید خصوصی اثرش را داشت و چشمداشتی به بودجه دولتی نداشت، تأمین تجهیزات به دشواری میگرایید و در عین حال پس از خلق اثرش، در نظام درجه بندی فیلمهای سینمایی، به واسطه آنکه مطابق سلیقه مدیران وقت نبود، درجه پایینی میگرفت و در سینماهای اندکی اکران و بدین ترتیب به سمت حذف از سینما سوق داده میشد.
با رشد سینمای دیجیتال، فیلمسازی سهل الوصول تر شد و مدل کنترلی گذشته که از طریق مدیریت توزیع اعتبارات، تجهیزات و رده بندی اکران در کنار ممنوعیت نمایش فیلم خارجی پیگیری میشد، به کل شکست خورد. همزمان، نسل تازه فیلمسازان به صحنه آمدند که گروهی از ایشان قصد فیلمسازی صرف با بودجه دولتی نداشتند و اساساً نگاهشان، نگاه بخش خصوصی بود و سراغ تأمین منابع از راههای دیگری رفتند.
با این حال، همچنان عدهای همچنان از فارابی وام برای ساخت فیلمهایشان طلب میکردند اما چرا در شرایط کنونی هنوز این وامها جذاب است و فیلمسازان همچنان به دنبال وام فارابی هستند؟ از همان ابتدا تاکنون، وامهای بنیاد سینمایی فارابی عملاً بدون سود بوده و در عین حال سررسید مشخصی برای بازگشت نداشته که عدم بازگشت بموقع وام منجر به پیگیری قضایی و برخوردهای اینچنینی با تهیه کنندگان شود.
در عین حال تبعات چنین برخوردهایی نیز بسیار گسترده بوده و به همین دلیل، هیچ یک از مدیران عامل بنیاد سینمایی فارابی به دنبال چنین رویکردی نرفتند؛ بنابراین، تهیه کنندگان برای فیلمهایشان تاکنون وام دریافت میکردند و این وامها گاهی برای سالهای متمادی پرداخت نمیشد و من باب مثال در سالهای دور، برخی فیلمسازان بیش از یک دهه اصل رقم وام را پس نمیدادند.
در این مدت، ارزش رقم وام دریافتی با توجه به تورم به یک سوم کاهش مییافت و اگر فیلمساز پس از فروش فیلمش، به جای تسویه حساب از فارابی، پولش را در بانک میگذاشت، در یک دهه به سه برابر اصل پولی که از فارابی گرفته بود، دست مییافت. بدین ترتیب، بسیاری از فیلمسازان متکی به وامهای مسلسلی که در سالهای متمادی از فارابی دریافت کردند، ثروتمند شدند!
در سالهای اخیر، مدلی برای تغییر روش عرضه نشد، تا اینکه در نهایت مدیرعامل کنونی فارابی در طرحی قابل توجه، مدل سرمایه گذاری را جایگزین مدل وام کرد. بر اساس طرح تابش، به جای آنکه شخصی بتواند پول فارابی تحت عنوان وام بردارد و ده سال غیب شود، باید در مدل جدید به مشارکت به فارابی در تولید آثار بپردازد و در واقع فارابی در سود و زیان فیلم به نسبت سهمی که در اثر دارد، سهیم میشود. این مدل مزایای فراوانی دارد که ساده ترینش بازگشت منابع تزریق شده به فیلم پس از اکران است.
با این حال، ممکن است این طرح خطراتی نیز داشته باشد و برخی فیلمسازان در پروژههایی که صددرصد از سوددهیاش در گیشه اطمینان دارند، احتمالاً قید شراکت با فارابی را میزنند اما در پروژههای دارای ریسک بالا از این مشارکت استقبال میکنند. با وجود این، به نظر میرسد روش تازه ای که صدای برخی نظیر فخیم زاده را در تلویزیون درآورده، در عبور از سینمای رانتی و رسیدن به سینمایی که نیازی به اعتبارات دولتی نداشته باشد، کارآمد خواهد بود و باید از این ابتکار عمل در برچیدن وامهای بدون بازگشت فارابی استقبال کرد.