سرویس جنگ نرم مشرق - روابط ایران و انصارالله یمن از آغاز تهاجم نظامی عربستان و ائتلاف عربی تحت امرش به این کشور، موضوع گزارشهای بیشمار و ادعاهای بیپایه و اساسی توسط محور غربی-عربی علیه جمهوری اسلامی بوده است. با این وجود، تا کنون هیچ سند و مدرک معتبری در اینباره توسط ادعاکنندگان در مجامع بینالمللی ارائه نشده است و این مواضع صرفاً در حد لفاظی و افترا باقی ماندهاند.
بیپایگی ادعاها علیه ایران تا جایی پیش رفته که اندیشکده آمریکایی شورای آتلانتیک نیز طی گزارشی به همین موضوع پرداخته و اگرچه حمایت ایران از انصارالله را رد نکرده، اما عوامل مختلفی را برشمرده که میتواند موجب تهمت زدن محور غربی-عربی به تهران و بزرگنمایی نقش جمهوری اسلامی در مقاومت مردم یمن علیه تجاوزگری سعودی شود. این گزارش تحت عنوان «اثر انگشت ایران در یمن: واقعی یا خیالی» و توسط «الیزابت کندال» محقق ارشد دانشکده «پمبروک» دانشگاه آکسفورد در حوزه مطالعات عربی و اسلامی منتشر شده است.
لازم به ذکر است که مشرق صرفاً جهت اطلاع نخبگان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی این گزارش را منتشر میکند و دیدگاهها، ادعاها و القائات این گزارش لزوماً مورد تأیید مشرق نیست.
سؤال و جوابهایی درباره جنگ یمن و نقش ایران
کندال در ابتدای گزارش خود با اشاره به پیچیدگیهای تهاجم سعودی به یمن و اظهارات ماه مارس سال ۲۰۱۵ مقامات عربستان مبنی بر اینکه یکی از اهداف اصلی حمله به یمن، «مهار نفوذ رو به گسترش ایران» در این کشور بوده، مینویسد: «چالشهای متعددی وجود دارد که تشخیص میزان واقعی تأثیرگذاری ایران در یمن را دشوار میکند. به آسانی میتوان استدلالهای قانعکنندهای را ساخت که یا نشان دهند ایران به شدت در تسلیح و تجهیز حوثیها نقش دارد، و یا اتفاقاً نشان دهند ایران هیچ دخالتی در این زمینه ندارد. برای ساختن هر یک از این استدلالها کافی است طیف خاصی از پیامهای متفاوتی را که از سوی ایران مخابره میشود انتخاب کنید و، یا این «شواهد وضعی» [و نه اطلاعات قطعی] را به عنوان «شواهد واقعی» ارائه نمایید، یا این «شواهد قریب به سند» را با استفاده از ترفند «انکارپذیری امکانپذیر» به طور کلی رد کنید.»
این کارشناس دانشگاه آکسفورد توضیح میدهد که در گزارش خود قصد دارد اسناد قطعی و نظریههای فرضی درباره دخالت ایران در جنگ سعودی علیه یمن را بررسی نماید و از این طریق به یک «نتیجهگیری متوازن» درباره میزان نفوذ ایران در یمن ارائه دهد. در ادامه گزارش شورای آتلانتیک برخی سؤالات مطرح میشود و نویسنده به آنها پاسخ میدهد. این سؤالات کلی درباره جنگ یمن و نفوذ ایران، و پاسخهای کندال به آنها در ادامه به طور مختصر ارائه شده است:
آیا این جنگ، فرقهای است؟ حوثیها بیشتر از آنکه یک گروه دینی باشند، یک گروه سیاسی هستند و اگرچه شیعه زیدی هستند، اما با شیعیان دوازده امامی در ایران بسیار تفاوت دارند. جنگ کنونی در یمن انگیزههای دینی ندارد. یمن ذاتاً کشوری فرقهای نیست و همه زیدیها هم از حوثیها حمایت نمیکنند. از سوی دیگر، بخشی از نیروهای حوثی امروز از میان سنیهای حامی علی عبدالله صالح رئیسجمهور اسبق یمن هستند. ماه سپتامبر سال ۲۰۱۴، وقتی حوثیها پایتخت یمن را تحت کنترل گرفتند، هدف خود را مقابله با دولت فاسد و ناکارآمد سابق این کشور به ریاستجمهوری منصور هادی اعلام کردند و بسیاری از یمنیها هم که نه حوثی بودند و نه شیعه زیدی، از حوثیها حمایت کردند. باید توجه داشت که مخالفان حوثیها نیز (به استثنای گروههای شبهنظامی جهادگرا مانند «القاعده جزیرهالعرب» و «دولت اسلامی یمن» [داعش در یمن]) به دلایل مذهبی علیه حوثیها نمیجنگند.
آیا ایران حوثیها را کنترل میکند؟ شکی نیست که میتوان حوثیها را بخشی از مجموعه گسترده نیروهای طرفدار ایران در غرب آسیا (خاورمیانه) دانست که شامل حزبالله لبنان، عناصر مهمی در دولت عراق، حکومت بشار اسد در سوریه، و بلکه به نوعی روسیه، نیز میشود. شعار حوثیها یعنی «الله اکبر، الموت لإمریکا، الموت لإسرائیل، اللعنه علی الیهود، النصر للاسلام» و تصاویر آیتالله خمینی، آیتالله خامنهای و سید حسن نصرالله رهبر حزبالله در دستان جمعیت در تظاهراتهای حوثیها، همگی شباهتهای زیادی را میان حوثیها و ایران نشان میدهند، اما این نفرت مشترک از آمریکا و اسرائیل و علاقه حوثیها به رهبران شیعه، به معنای آن نیست که حوثیها نیروی نیابتی ایران هستند. طی شش دوره جنگ میان حوثیها و دولت یمن بین سالهای ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۰، سند و مدرکی برای اثبات ادعای دولت یمن مبنی بر کمک ایران به حوثیها وجود نداشت و حتی تلگرافهای سفارت آمریکا در یمن نیز نشان میداد که کارکنان سفارت «هیچ مدرکی درباره ارتباط میان شورشیان و ایران پیدا نکردهاند.» شواهد جدیدتر به دست آمده از مصاحبه با حوثیها نشان میدهد ایران فرماندهی یا کنترل حوثیها را به دست ندارد و گزارشها درباره بیتوجهی حوثیها به توصیه ایران درباره عدم اقدام آنها به تصرف پایتخت یمن در سال ۲۰۱۴ نیز بر همین مسئله صحه میگذارد. خود حوثیها هم تأکید دارند که نیروی نیابتی ایران نیستند، اگرچه اذعان میکنند که بر اساس نفرت مشترک از آمریکا، حمایتهای محدودی از ایران دریافت میکنند. با این وجود، دریافت این حمایتها نیز مانند ائتلاف غیرقابلپیشبینی آنها با علی عبدالله صالح رئیسجمهور سابق یمن و دشمن قسمخورده آنها که شش دوره با او جنگیده بودند، نشاندهنده رویکرد پراگماتیک حوثیهاست. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مسائل یمن، ظهور انصارالله به عنوان بازوی سیاسی حوثیها طی ده سال گذشته و افزایش نفوذ منطقهای ایران، صرفاً با یکدیگر همزمان بودهاند و ارتباط پیچیده و قطعی میان این دو وجود ندارد. به عبارت دیگر، دخالت یا عدم دخالت ایران در درگیریهای کنونی در یمن، تغییری در ساختار بنیادین این درگیریها ایجاد نکرده است.
نقش ایران، از حرف تا عمل، چیست؟ آنچه گفته شد به این معنا نیست که ایران از حوثیها حمایت نمیکند. بر خلاف جامعه جهانی که کنترل قدرت در یمن به دست حوثیها را نامشروع توصیف مینماید، تهران علناً اذعان میکند که حوثیها را قدرت مشروع کنونی در یمن میداند. با این حال، باید میان لفاظی و عمل، و میان آنچه ایران میگوید و آنچه انجام میدهد، تمایز قائل شویم. مقامات متعددی در ایران درباره نفوذ ایران در یمن رجزخوانی کردهاند و از «افتادن پایتخت یمن به دست ایران»، «گسترش نفوذ ایران تا مدیترانه و بابالمندب»، «شباهت انصارالله به حزبالله» و «صدور انقلاب ایران به یمن» سخن گفتهاند [اما این اظهارات به معنای «حمایت عملی» ایران از حوثیها نیست].
چرا ممکن است ایران درباره نقش خود بزرگنمایی کرده باشد؟ اولاً، بدون شک به نفع ایران است که به دلایلی مربوط به معادلات قدرت منطقهای، نفوذش در یمن را قدرتمندتر از آنچه که هست، نشان دهد. در عین حال، تهران برای آنکه به این هدف خود برسد، نیازی نیست امکانات زیادی، از نظر سلاحهای گرانقیمت یا مستشار، در اختیار حوثیها بگذارد، بلکه کافی است تصور ارائه اینگونه کمکها را ایجاد کند. اگر این تصور به وجود بیاید که تهران بر نتیجه درگیریها در یمن و در نتیجه امنیت مسیرهای ترانزیتی حیاتی دریای سرخ تأثیرگذار است، طبیعتاً نفوذ منطقهای ایران افزایش پیدا خواهد کرد و موقعیت ایران به عنوان یک بازیگر مهم منطقهای تثبیت خواهد شد. دوماً، وارد شدن عربستان به یک جنگ پرهزینه و پیچیده که احتمالاً سعودیها نمیتوانند در آن پیروز شوند، منافع متعددی برای را ایران به ارمغان میآورد: منابع مالی سعودیها را خشک و آنها را متمرکز بر مرزهای جنوبیشان میکند و به این ترتیب عربستان نمیتواند در جنگ سوریه دخالت عمیقتری داشته باشد. به علاوه، محدودیت منابع مالی ایران به این معناست که این کشور باید بر نزدیکترین محور به خود یعنی محور لبنان-سوریه-عراق تمرکز کند و بنابراین منطقی است که تهران به جای انتقال بخش قابلتوجهی از منابع خود به یمن، نفوذ خود در این کشور را بیشتر از طریق لفاظی اِعمال کند. دلیل سومی که ممکن است ایران را به سوی بزرگنمایی نقشش در یمن سوق دهد، خدشهدار کردن اعتبار بینالمللی سعودیهاست. فاجعه بشردوستانه ناشی از جنگ فعلی در یمن، روزبهروز اضطراریتر میشود و دلیل آن را هم عمدتاً ناتوانی سعودیها در انجام عملیاتهای هوایی هدفمند و محاصره دریایی این کشور علیه یمن میدانند. این محاصره که ظاهراً برای جلوگیری از انتقال سلاح به حوثیهاست، به ایران فرصت داده تا خود را عامل بشردوستانه و سعودیها را متجاوزانی معرفی کند که قصد کشتن مردم یمن از گرسنگی و بمباران همسایه جنوبی خود را دارند. ماه آوریل سال ۲۰۱۵ آیتالله علی خامنهای، عربستان را به ارتکاب جنایات جنگی در یمن متهم کرد و این دیدگاه سپس توسط بسیاری از افراد در جامعه جهانی نیز منعکس شد. یک ماه بعد، ایران کشتیای را روانه یمن کرد که میگفت مملو از کمکهای بشردوستانه است، اما این کشتی چنانکه قابلپیشبینی بود، اجازه پهلو گرفتن در یمن را پیدا نکرد.
چرا ممکن است مخالفان ایران درباره نقش ایران بزرگنمایی کنند؟ ایران تنها طرفی نیست که از بزرگنمایی نقشش در یمن سود میبرد. دولتهای قبلی یمن از مدتها قبل تلاش کردند تا حوثیها را نیروهای نیابتی ایران نشان دهند و ایران را به آموزش، تسلیح و نفوذ ایدئولوژیکی در میان حوثیها متهم کنند، چراکه به این ترتیب سعودیها و متحدان سنی آنها در خلیج [فارس] تشویق میشوند تا حمایت نظامی و مالی بیشتری از دولت یمن به عمل بیاورند. تلگرافهای منتشرشده توسط ویکیلیکس نشان میدهد که نه تنها آمریکاییها بلکه حتی سعودیها هم، دستکم تا سال ۲۰۰۹، به چنین ادعاهایی با دیده شک و تردید نگاه میکردهاند. در یکی از این تلگرافها آمده است که صالح، رئیسجمهور وقت یمن، احتمالاً «دارد با هدف تضمین دخالت مستقیم سعودیها و منطقهای کردن درگیری [میان دولت یمن و حوثیها]، درباره کمکهای ایران به حوثیها اطلاعات غلط یا بزرگنماییشده ارائه میدهد.» از سوی دیگر، سعودیها امروز ترسی واقعی [اما نه لزوماً بحق] از محاصره شدن توسط ایران را دارند. ایران به شدت در شمال عربستان، در سوریه، لبنان و عراق دخالت دارد و سعودیها نمیخواهند ببینند این کشور در مرزهای جنوبی آنها نیز جای پای خود را محکم کرده است. این احساس تهدید از جانب ایران، چه این تهدید واقعی باشد و چه خیالی، یکی از اصلیترین توجیهاتی است که سعودیها برای مشروعیت بخشیدن به دخالتشان در یمن مقابل ناظران داخلی و بینالمللی ارائه میدهند. باید توجه داشت که اکنون حتی اگر مشخص شود درباره نفوذ ایران در میان حوثیها بزرگنمایی شده است، باز هم سعودیها با توجه به هزینههای سنگین بشردوستانه این مداخله و پول و زمانی که خرج این جنگ کردهاند، حاضر نخواهند شد به این واقعیت اعتراف کنند.
ایران واقعاً چه اقداماتی دارد انجام میدهد؟ برخی کارشناسان، زمینههای بالقوهای را بررسی کردهاند که ایران ممکن است در آنها اقدام به یک جنگ ترکیبی در یمن کرده باشد. این در حالی است که مطابق معمول جنگهای ترکیبی، عموماً نمیتوان اسنادی را ارائه داد که به طور قطعی نشان دهند ادعاهای مطرحشده علیه ایران صحت دارند یا خیر. مواضع ایرانیها بعد از آنکه عربستان وارد جنگ یمن شد، از فضای «تسلط و نفوذ در یمن» خارج و وارد فضای «اهداف صلحجویانه» شد. در این فضای جدید، مقامات ایرانی ضمن رد ادعاها مبنی بر ارسال سلاح از ایران به یمن، از راهحلهای سیاسی، گفتوگو، صلح، امنیت، ثبات و کمکهای انساندوستانه صحبت میکنند. به نظر میرسد این تغییر لحن، علاوه بر آنکه ائتلاف [عربی به رهبری سعودیها] را متجاوز معرفی میکند، ممکن است منطق دیگری هم داشته باشد: از آنجایی که هیچیک از دو طرف در جنگ همهجانبه کنونی نمیتواند به آسانی به یک پیروزی قاطع دست پیدا کند، ایران ترجیح میدهد علناً در این جنگ دخالت نکند (یا دخالت خود را علنی نکند). بهرغم اظهارات صلحمحور مقامات ایران از آغاز جنگ یمن در ماه مارس سال ۲۰۱۵ به این سو، شواهد نشان میدهد که روابط این کشور با حوثیها طی سالهای اخیر، اتفاقاً افزایش پیدا کرده است. برخی شواهد حاکی از کمکهای نظامی محدود ایران به حوثیها از سال ۲۰۱۱ و احتمالاً کمکهای پیشرفتهتر نظامی به این گروه از اواخر سال ۲۰۱۴ است، اما باز هم نباید درباره نفوذ نظامی ایران در یمن بزرگنمایی کرد و باید توجه داشت که به هیچ عنوان مشخص نیست آیا چنین فعالیتهایی (اگر هم انجام شده باشند) تحت مدیریت دولت ایران انجام گرفتهاند یا خیر.
آیا ایران اقدام به تسلیح و آموزش حوثیها میکند؟ طی سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ نیروهای دریایی آمریکا، فرانسه و استرالیا چهار مورد توقیف محمولههای سلاح در دریای عرب و خلیج عدن را انجام دادند. در تمام این موارد، گزارشهای رسانهای با این عنوان منتشر شد که سلاحهای توقیفشده را ایران به مقصد یمن ارسال کرده بوده است؛ به گونهای که گویی این ادعاها یک «واقعیت اثباتشده» هستند. این در حالی بود که اکثر شواهد ارائهشده علیه ایران، «وضعی» بودند و نه «قطعی». واقعیت این است که کارشناسان سازمان ملل توانستند از میان تمام سلاحهای توقیفشده، تنها ۲,۰۶۴ قبضه، آن هم، سلاحهای عمدتاً سبک را شناسایی کنند که به طور مستقیم توسط ایران ساخته شده بودند یا مبدأ آنها این کشور بود. نکته اینجاست که حتی اگر تمام این محمولهها هم از ایران آمده بودند، باز هم به خاطر آنکه سلاحهای سبک و متوسط بودند، نمیتوانستند کمک قابلتوجهی را به حوثیها بکنند؛ یمن مدتهاست که از سلاحهای اینچنینی اشباع است. برخی دیگر از کشورهای منطقه، به ویژه سومالی، از این نظر با کمبود مواجه هستند و نتیجهگیری کارشناسان سازمان ملل نیز همین است که این سلاحها احتمالاً به مقصد سومالی قاچاق شدهاند [و مبدأ قاچاق آنها ایران نبوده است]. در مورد تسلیحات پیشرفتهتر نظیر پهپادها و موشکهایی که در عملیاتهای اخیر حوثیها مورد استفاده قرار گرفت نیز گزارشهای بسیاری انگشت اتهام را به سوی ایران نشانه میروند، اما هیچیک از این ادعاها اثبات نشدهاند. شواهدی که علیه ایران ارائه میشود، عمدتاً به جای آنکه «قاطع» باشند، «به شدت محتمل» هستند. بر همین اساس، کارشناسان سازمان ملل در امور یمن نیز ماه ژانویه سال ۲۰۱۷ اعلام کردند که «شواهد کافی برای تأیید هرگونه ارسال مستقیم محمولههای بزرگ اسلحه از دولت جمهوری اسلامی ایران به یمن» وجود ندارد. نکته دیگری که نباید فراموش کرد این است که بخش مهمی از سلاحهای حوثیها را خود ارتش یمن تأمین کرده است. بنابراین حمایت عناصر وفادار به علی عبدالله صالح رئیسجمهور اسبق یمن، از حوثیها بسیار تعیینکنندهتر از هرگونه حمایتی بوده است که ممکن است از جانب ایران از حوثیها صورت گرفته باشد. گزارشهای سازمان ملل و حتی دولت آمریکا نشان میدهد بسیاری از تجهیزات مورد استفاده حوثیها، تجهیزاتی است که در گذشته توسط ارتش یمن مورد استفاده قرار میگرفته است. همچنین اسناد ارتش آمریکا حاکی از آن است که دولت منصور هادی رئیسجمهور سابق یمن، احتمالاً مستقیماً و تعمداً به حوثیها سلاح منتقل میکرده است تا (به ادعای دولت یمن) با القاعده بجنگند. عجیب اینجاست که این انتقال سلاح حتی تا ماه اکتبر سال ۲۰۱۴ نیز ادامه پیدا کرده است، یعنی یک ماه پس از تسلط حوثیها بر صنعا و تنها پنج ماه پیش از آغاز جنگ ائتلاف سعودی با حمایت آمریکا علیه آنها. این یعنی بخشی از سلاحهای تأمینشده توسط آمریکا نیز ممکن است توسط دولت مشروع یمن [از نظر ائتلاف غربی-عربی] تحویل حوثیها شده باشد، چنانکه برخی از سیستمهای تسلیحاتی سعودی نیز احتمالاً در جنگ توسط حوثیها به غنیمت گرفته یا حتی توسط ارتش رسمی یمن به این گروه تحویل داده شدهاند. موضوع اعزام مستشار و مربی نظامی توسط ایران نیز معمولاً در رسانهها مطرح میشود، اما این ادعاها نیز عمدتاً تحت تأثیر اظهارات تبلیغاتی برخی مقامات ایرانی یا از سوی دیگر، ادعاهای منابع رسمی سعودی یا یمنی (وابسته به عبدربه منصور هادی) است و با سند و مدرک، اثبات نشده است.
نتیجهگیری
نویسنده در انتهای گزارش خود، اینگونه نتیجهگیری میکند که نقش ایران در جنگ یمن به هیچ عنوان نقش تعیینکنندهای نیست، بلکه از یک سو توسط خود ایرانیها و از سوی دیگر توسط ائتلاف غربی-عربی بزرگنمایی میشود و هر کدام از طرفها از این بزرگنمایی هدفی دارند. کندال یک نکته را نیز یادآور میشود: «اصولاً هرچه این جنگ بیشتر ادامه پیدا کند، حوثیها بیشتر تحت تأثیر نفوذ ایران قرار خواهند گرفت. اگرچه این نفوذ بیشتر از روی ضرورت است و نه همجهتی ایدئولوژیک با ایران، اما نزدیکی ایدئولوژی نیز ممکن است با گذشت زمان، نهایتاً به وجود بیاید.» وی ادامه میدهد: «از این منظر، دخالت ائتلاف تحت امر سعودیها در یمن تا اندازهای دارد به همان مشکلی دامن میزند که ادعا میکند برای حل آن به وجود آمده است.»
گزارش شورای آتلانتیک اگرچه مسلماً با میزانی از «تحلیل» به رشته تحریر درآمده است، اما از جنبههای مختلفی نیز نسبت به گزارشهای بیپایه و اساس دیگر در مورد بحران یمن متمایز است. در حالی که چنانکه در ابتدای گزارش نیز تأکید شد، همه محتوای این گزارش مورد تأیید مشرق نیست، اما انتشار چنین گزارشهایی توسط کارشناسان غربی نشان میدهد، فارغ از جو سرسامآور تبلیغاتی در رسانههای غربی، کارشناسان امور سیاسی در این کشورها به خوبی از واقعیتهای موجود مطلع هستند و آگاهانه و با اغراض کاملاً سیاسی به گسترش ایرانهراسی در رسانهها دامن میزنند.