به گزارش مشرق، یکسال از نبودنش میگذرد و شاید خلأ عدم حضورش در بین رسانههای انقلاب، در سالهای آینده بیش از این احساس شود. او را به "گنجینه اسرار انقلاب" و خالق "نیمه پنهان" میشناسند.
در مراسم ترحیمش علاوه بر شخصیتهای فرهنگی و سیاسی، از سعید سهیلی کارگردان گشت ارشاد تا فخرالدین صدیقشریف بازیگر سینما و تلویزیون حضور داشتند و تا فیضالله عربسرخی فعال سیاسی اصلاحطلب و سید محمود دعایی.
مرحوم حاج حسن شایانفر سالها در اتاقش در موسسه کیهان به فعالیت میپرداخت و با چاپ و نشر کتابهایی از پشتپرده جریان فرهنگی وابسته، میراثی ماندگار در این حوزه از خود به یادگار گذاشت اما احترام شخصیتهای مختلف فرهنگی و سیاسی گویای وجه دیگری از زندگی او بود.
با اینکه از اهالی رسانه بود، کمتر ظهور و بروز رسانهای داشت و به فعالیتهای قلمی خود دلبستگی بیشتری نشان میداد. یکی از فعالیتهای وی در دهه شصت حضور در بخش فرهنگی زندان قزل حصار بود که به بحث های ایدئولوژیک و گفتوگو با سران گروهکهای التقاطی و معاند مشغول بود.
مرحوم حاج حسن شایانفر سالها در موسسه کیهان مشغول چاپ و نشر مجموعه "نیمه پنهان" بود
سالهای بعد از دهه شصت و اوایل دهه هفتاد، با ورود حسین شریعتمداری به موسسه کیهان، شایانفر که همراه قدیمی او بود به این موسسه رفت و همزمان با نفوذ فرهنگی به برخی نهادها، به معرفی چهرههایی پرداخت که مصداق نفوذ فرهنگی محسوب میشدند.
به مناسبت سالگرد گنجینه اسرار انقلاب حاج حسن شایانفر به سراغ قاسم تبریزی پژوهشگر تاریخ معاصر و از همکاران قدیمی مرحوم شایانفر رفتیم تا درباره برهههای مختلف زندگی وی و کارهایی که در طول این سالها انجام داد برای ما بگوید.
آشنایی با شایانفر در "کانون نشر و پژوهشهای اسلامی" پیش از انقلاب
برای سوال اول بفرمایید، مبدأ آشنایی شما با مرحوم شایانفر از چه تاریخی شکل گرفت و تا کجا ادامه یافت؟
تبریزی: بسمالله الرحمن الرحیم. آشنایی من با آقای شایانفر به سال 1355 برمیگردد. یکی از دوستان قدیمی ما آقای حاج محمد مرشدی بود که ایشان در بازار کار میکرد. ما انتشارات "کانون نشر و پژوهشهای اسلامی" را داشتیم و در آنجا علاوه بر اینکه انتشارات بود یک مرکز فعالیتهای سیاسی هم بود که 7 یا 8 نفر بودیم. حاج مصطفی زمانی، آقای حاج احمد وهاج، شهید علیاکبر وهاج و سیدمحمد مستوفی از جمله افراد آنجا بودند.
مرحوم حجتالاسلام حجتی کرمانی هم بودند و علاوه بر نشر و پخش کتاب، اعلامیههای امام خمینی را پخش میکردند. یک روز حاج محمد مرشدی با یک جوان تقریباً 23 ساله آمد و گفت که این حسنآقا(شایانفر) از دوستان مورد اعتماد ما است و دوست دارد کارهای فرهنگی فعالیت کند. از همان جا نقطه آشنایی ما با هم بود و درست همان زمانی بود که ما انتشار کتابهای ممنوعه را شروع کرده بودیم.
500 نشریه و 150 حزب و گروه بعد از انقلاب فعالیت میکردند
آقای شایانفر بعضی اوقات کتابها را برای پخش به بازار میبرد و احیاناً اگر اعلامیهای بود، آنها را نیز پخش میکرد. سال 1355 تا 1357 قبل از پیروزی انقلاب یک چنین ارتباطی داشتیم و در مواردی هم ایشان اعلامیههایی که در بازار پخش میشد را برای ما میآورد. با پیروزی انقلاب با مسائل جدیدی در عرصه فرهنگ مواجه شدیم و آن هم فعالیت گروهکهای چپ و راست و التقاطی بود. خصوصاً در عرصه مطبوعات بیش از 500 عنوان نشریه بین دی 57 تا 1360 منتشر میشد که اکثراً مربوط به گروههکها بود و به صورت علنی و مخفی در دسترس جامعه بود. همچنین بیش از 150 حزب، جمعیت، گروه با نام و بینام هم فعالیت میکردند.
در چنین موقعیتی جو فرهنگی و مطبوعاتی دست جریانات مخالف و معاند بود. بعد از پیروزی انقلاب ما فقط 13 عنوان نشریه مذهبی داشتیم. مرکز مطبوعات هم دست گروههای ضد انقلاب بود و نشریات مذهبی را پخش نمیکردند. دوستان به فکر این افتادند که مرکز پخش مطبوعات اسلامی ایجاد کنند. یکی از دوستانی که بازاری بود و آدم دقیق و آیندهنگر، مدیر و فعال بود مطرح کرد برای چه میخواهید مرکز جدیدی ایجاد کنید. همان مرکز پخش را از دست آنها بگیرید و شما انقلاب کردید و نباید دست دیگران باشد.
اسناد خوانی شایانفر در پایگاه "خلیج"
آنجا برای آنها از نظر سود مالی خیلی درآمد داشت و به غیر از مسائل سیاسی، یک مرکز سودآور هم بود. آقای شایانفر گفت که من آمادگی دارم و میروم. ایشان به مرکز پخش مطبوعات رفتند. برای ایشان فرصت مناسبی پدید آمد که یک شناخت دقیق و عمیق از مدیران مجلات، نشریات و نویسندگان و پشت صحنه مطبوعات به دست بیاورد. قبل انقلاب هم پخش مطبوعات دست داریوش همایون، وابسته به سفارت آمریکا بود که روزنامه آیندگان را منتشر میکرد، جریانات دیگر هم جوسازی میکردند. آقای شایانفر در این موقعیت یک شناخت خوبی روی اینها پیدا کرد.
آقای شایانفر تقریباً بیش از یکسال در آنجا فعالیت کرد و توانست در این مدت زمان دو یا سه نفر از بچهها را هم وارد مرکز کند که به کارها مسلط شوند و خودش وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد. در سپاه ما یک بخش اسناد داشتیم که مرکز آن در پایگاه "خلیج" در خیابان پاسداران بود. آقای شایانفر در این دوره نیز یک فرصت خوبی پیدا کرد که اسناد ساواک درباره احزاب، گروهها و شخصیتها و جریانات را بخواند و علاوه بر کار اجرایی که میکرد سندخوانی نیز کردند.
شناخت مرحوم شایانفر از پشت صحنه نفوذ فرهنگی از کجا نشأت میگرفت؟
اتفاقاً سوال ما این است که این شناخت دقیق مرحوم شایانفر از تکتک فعالان فرهنگی از کجا ناشی میشد و این اطلاعات دقیق از کجا نشأت میگرفت. بعد از فوت ایشان برخی مدعی بودند استنادات مرحوم شایانفر به افراد بیپایه است و اسنادی وجود ندارد.
تبریزی: در همان دوره آقای شایانفر از اشخاص اطلاعات خوبی پیدا کرد. مرحله سوم فعالیت ایشان ورودشان به دفتر سیاسی سپاه پاسداران بود. در دفتر سیاسی سپاه آن موقع آقای حاجی محمدزاده، حسین شریعتمداری، صفارهرندی و دوستان اهل مطالعه و تحقیق فکر و نوشتن حضور داشتند. برخی مانند آقای شریعتمدای و محمدزاده پیش از انقلاب سابقه زندان هم داشتند.
در دفتر سیاسی یک بخش تحلیل از اوضاع سیاسی، نقشههای آمریکا و توطئههای حزب دموکرات، چریکهای فدایی، سازمان پیکار، حزب رنجبران و اوضاع کردستان وجود داشت. حزب سوسیالیستی به رهبری بابک زهرایی هم فعال بود. یک بخش هم اخبار سری و خیلی محرمانه از اکناف کشور برای دفتر سیاسی میآمد. مثلاً پشت پرده مجاهدین خلق، حزب توده و جبهه ملی چه توطئههایی را شروع کرده بودند که این موضوع از اواخر 1368 بود. در این دوره هم ایشان توانست که آگاهیهای خوبی پیدا کند و در کنار آقای شریعتمداری، محمدزاده، صفارهرندی به فعالیت بپردازد. لذا این اطلاعات کم سابقه از فعالیتها در چند دوره تکوین پیدا کرد.
مرحوم حسن شایانفر در کنار مرحوم فرجالله سلحشور
یک برهه از زندگی مرحوم شایانفر مربوط به حضورش در زندان قزلحصار میشود که در دهه شصت خورشیدی بخش فرهنگی زندان قزلحصار را راهاندازی کرد. اقدامات ایشان در این دوره چه بود و شامل چه فعالیتهایی میشد؟
تبریزی: در سال 1361 و با توجه به اینکه قبل آن در سال 1360 گروههای معاند وارد فاز نظامی شدند و سرنوشت خود را با این مسیر گره زدند. در حقیقت ما در این دوره یک جنگ احزاب داشتیم. حرکتهای اولیه برای دستگیری این افرد و کشف خانههای تیمی و دستگیری رهبرانشان با مشکل زندان مواجه شدیم چون کشور آمادگی این جمعیت را نداشت و یک وضعیت خاص را به کشور تحمیل کردند. حضرت امام در این موقعیت فرمودند که "زندانها باید دانشگاه بشود." خوب با مطرح شدن این مسئله شورای عالی قضایی به دنبال برنامهریزی بود.
حضور شایانفر در زندان قزلحصار به دعوت "مجید انصاری"
در این زمان حجتالاسلام مجید انصاری از طرف شورای عالی قضایی مسئول امور زندانها در امور فرهنگی شد. یک جلسه با آقای پرویز جنتی، شریعتمداری، حسن شایانفر و احمدی یکی از طلاب قم برنامه ریزی کردند تا کار را از یک نقطهای شروع کنیم که بهترین نقطه زندان قزل حصار تشخیص داده شد.
برنامهریزی فرهنگی در زندان قزل حصار شروع شد و مسئول اجرای آن هم آقای شایانفر شد. در زندان برخی پشیمان، برخی هم بر سر موضع خودشان و برخی دیگر حیران و سرگشته بودند. در این زمان کلاسهایی برگزار شد که بخشی از این کلاسها پرسش و پاسخ بود که آقای پرویز جنتی، آقای حسین شریعتمداری و خود آقای شایان فر داخل بند میرفتند که این کلاسها گاهی 3 یا 4 ساعت طول میکشید. زندانیها سوالاتشان را در بخشهای سیاسی، ایدئولوژی و اجتماعی میپرسیدند و بخشی کلاسهای نهج البلاغه بود که آقای محمدزاده برگزار میکردند و آقای شریعتی سبزواری هم کلاس معارف گذاشت. تعدادی هم کلاسهای تاریخ معاصر، هر کدام از این کلاس ها بخشی از بچه ها را جذب و از گروه ها جدا کرد.
این مجموعه کلاسها تحولی در زندان ها به وجود آورد. در مرحله بعد آقای شایانفر به دنبال این بود که کل زندانی ها را بتواند متحول کند. به همین خاطر با آموزش و پرورش کرج وارد مذاکره شد تا زندانیها بتوانند درس بخوانند و امتحان بدهند. تعدادی از زندانیها دبیرستانی بودند. هم دختر و هم پسر آنها هم نیز خیلی خوشحال بودند که میتوانند درس بخوانند به همین خاطر ذهنشان به طرف درس خواندن آمد.
کلاسهای نقاشی، طراحی، داستان نویسی و... هم بود. برای خانمها سه نفر انتخاب شدند و خانمها از صبح تا غروب برای خانمهای زندانی کلاسهایی را برگزاری میکردند و از نظر عاطفی به آنها میرسیدند و هم از نظر فکری روی آنها کار میکردند که این کلاسها نقش بسیار خوبی داشت.
زندان هم یک محیط مناسبی بود که آقای شایانفر مطالعات و مشاهدات خود را تکمیل کند. این بچههای زندانی گاهی اوقات خاطره و مقاله مینوشتند که ایشان مجموعه خاطرات زندانیها را به روزنامهها میدانند تا چاپ کنند و حتی این مجموعه خاطرات را به عنوان کتاب چاپ کردند که 3 یا 4 جلد تحت عنوان داستانهای زندان شد.
روزنامه "مجاهدین خلق" را برای زندانیها میبرد/ به دنبال آزادی زندانیان پشیمان بود
چهرههای سرشناس زندانی در زندان قزل حصار چه افرادی بودند؟
تبریزی: در زندان قزل حصار از عباس امیر انتظام تا ناصر تکمیل همایون حضور داشتند. از چهرههای سلطنت طلب که در کودتای نوژه بودند و چریکهای فدایی خلق و حزب توده در زندان بودند.
در این دوران ایشان به دنبال آزادی زندانیهایی که پشیمان بودند و گذشته خود را مخدوش اعلام میکردند، بود. با خانواده زندانی ها هم جلساتی را برگزار میکرد یعنی هم به لحاظ عاطفی و سیاسی و هم فکری و تربیتی عمل میکرد.
یک کتابخانه بزرگ هم تاسیس کرد که شاید بالغ بر چند هزار کتاب داشت از کتاب های عربی و انگلیسی گرفته تا کتاب های فارسی در موضوعات مختلف در آنجا وجود داشت.
موضوع دیگر در دسترس قرار دادن نشریات و روزنامهها در برای زندانیها بود که توانسته بود درصدی از بیان امام در مورد تبدیل زندان به دانشگاه را محقق کند. انعکاس این موضوع در نشریات خود منافقین هم بود. منافقین در نشریات خود مینوشتند که برخی افراد بحثهایی را مطرح میکنند برای فریب مردم و چیزهایی را مطرح میکنند که دروغ است. جالب بود که آقای شایانفر روزنامههای سازمان مجاهدین چاپ پاریس را به زندانی ها در بند می داد تا ببینند که آنها چه میگویند.
ادعایی بعد از فوت ایشان مطرح شد که فعالیت ایشان در آن دوران ضبط اعترافات زندانیان بود و مثلا در اعترافات تلویزیونی سران توده حضور داشتند و میگفتند در اعتراف چه کارهایی کنند؟
تبریزی: این حرفها دروغ است. کیانوری اصلا در زندان قزل حصار نبود. باید این موضوع را مطرح کنیم که زندانیها جنایت کاران و خیانتکاران به انقلاب بودند. یعنی این ها اعضای گروه های چپ و راست و التقاط بودند. تکمیل همایون در ارتباط با بنیصدر بود. امیر انتظام در ارتباط با آمریکاییها دستگیر شد. حزب توده در رابطه با کودتایی بود که شورویها میخواستند انجام بدهند. پس باید یک اطلاعات دقیق نسبت به گروه های آن زمان داشته باشیم و اکثر این افراد در رابطه با خیانت به انقلاب دستگیر شده بودند.
یکی از افتخارات جمهوری اسلامی دستگیری و مهار این گروهها بود که این نشان از قوت معنوی اجتماعی و سیاسی انقلاب بود مثلا خانههای تیمی را خود مردم لو میدادند.
موضوع دوم مسئله رأفت جمهوری اسلامی بود خیلی از اینها در درجه اول محکوم به اعدام بودند و زندانشان تعلیقی بود. مسئله سوم کسی لازم بود که بتواند رهبران این ها را مجاب کند و هم به لحاظ معنوی و فکری باید قوی باشد. همچنین گروهی از این افراد که جذب اینها شده بودند گول خورده بودند اما عدهای دیگری جاسوس و وابسته بودند و خارج کردن این گروه فریبخورده کار بسیار مهمی بود.
افرادی مثل آقای شریعتمداری و آقای شایانفر بودند که فعالیتهای فکری این کارها را کردند. بعد از این که دوره زندان تمام شد و اقدامات انجام شده الگویی برای بقیه زندانها شد، آقای شایانفر دوباره به دفتر سیاسی بازگشت و به فعالیت خود ادامه داد تا اینکه آقای شریعتمداری به نمایندگی ولی فقیه در موسسه کیهان انتخاب شدند و آقای شایانفر با توشه هایی که جمع کرده بود وارد موسسه کیهان شد.
در موسسه کیهان آقای صفارهرندی، محمدزاده، شریعتمداری که در دفتر سیاسی سپاه با هم بودند، با توجه به این که در دهه 70 یک تحولی ما داشتیم و تشکیلات علنی ضد انقلاب به تشکیلات مخفی تبدیل شده بودند و یک مقدار هم جریانات داخلی و خارجی بحثهای جدیدی را مطرح میکردند، آقای شایان فر وارد کیهان میشود و بخش پژوهش ها را آغاز میکند.
وی با استفاده از تجربیات یک دهه و بینش و نگرشی که داشت تحولات را میدید مثلاً آقای فلانی که با آن تفکر در زندان بوده الان در فلان نشریه و روزنامه دارد چهکار میکند حتی افراد را به مشخصات میشناخت یکسری از نویسندگان را به کار گرفت که نتیجه آن 70 و چند جلد کتاب و مقالاتی بود که در روزنامه چاپ میشد.
شایانفر مصادیق نفوذ فرهنگی را شناسایی کرده بود
سوال دیگر ما در مورد اوایل دهه هفتاد و ورود آقای شایانفر به کیهان است. اکثر جلدهای نیمه پنهان نیز مربوط به شخصیتهای فرهنگی است در حالیکه عمدتاً نفوذ در بحثهای نظامی و سیاسی خلاصه میشود گویا ایشان تأکید بر "نفوذ فرهنگی" داشتند.
تبریزی: جریان نفوذی را ما عمدتا در نظامیها و اطلاعاتی ها میدانیم که بسیار مهم است. در عرصه فرهنگی ایشان نفوذی ها را میشناخت چون شناخت این گروه خیلی مشکل است و خنثی کردنشان مشکل تر. اینها در خیلی از جاها نفوذ پیدا کردند.
مثلا یک دفعه میدیدیم که در یک نهاد انقلابی فلان مطلب چاپ شده است. میگفتیم آن نهاد خوب و اعضایش هم خوب اما این مطلب از کجا آمده است. ریاست آن مجموعه نفوذی ها را نمیشناختند یا یکسری از اینها بی نام و نشان بودند مثلا هوشنگ گلشیری و رضا براهنی دهه هفتاد کلاسهای داستان نویسی گذاشته بودند یعنی در حقیقت نسل دوم و سوم جریان چپ آمده بودند که نه در وزارت اطلاعات سابقه داشتند و نه کسانی آن ها را می شناخت بعد آقای شایانفر آنها را شناسایی کرده بود.
برخی از این شخصیت ها در مجله و نشریات مسئولیت گرفتند و یک قسمتی در دانشگاهها حرکت کردند. از سال 1365 تا 1376 که یک دوره است و در سال 1376 خود را نشان داد، این دوره ما نفوذیهای فرهنگی را داریم تا آنجایی که برخی از شخصیتها را تحت تاثیر قرار دادند. خیلی افرادی مثل سروش را نفوذی ها بردند. نفوذی ها چگونه وزیر ارشاد ما را به bbc بردند؟ این غفلت در مشروطه هم انجام شد که بسیاری از شخصیتها را در مشروطه از دست دادیم.