به گزارش مشرق، عادت کرده بودیم که مدیران فوتبال از چهرههای خارج از این حوزه باشند؛ مدیران حوزه صنعت، سیاست یا اقتصاد که نه آنها فوتبال را میشناسند نه خانواده فوتبال آنها را. این روالی است که در این سالها باب شده و همه به آن خو گرفتهاند. مدیرانی که ناگهان به راس فوتبال میآیند و مدتی زمان میبرد تا با الفبای این رشته آشنا شوند و وقتی کمی تجربه کسب میکنند، وقت رفتنشان میرسد. به حوزه دیگری میروند و دیگر خبری از آنها نمیشنویم. تعداد این مدیران آنقدر زیاد بوده که لازم به یادآوری و مرور نامهایشان نیست.
روز گذشته اما خبری منتشر شد که میتواند یک اتفاق مثبت باشد: هاشمیان و مهدویکیا برای هیاتمدیره پرسپولیس و فرهاد مجیدی برای هیات مدیره استقلال پیشنهاد شدهاند و وزارت ورزش به فکر استفاده از آنها در مدیریت این دو باشگاه پرطرفدار است. این اتفاق میتواند یک تغییر رویکرد در حوزه مدیریت فوتبال باشد. تعداد بازیکنان سابق در مدیریت فوتبال انگشتشمار است. اکثر بازیکنان بعد از بازنشستگی، مربیگری را ترجیح میدهند و اگر روی نیمکت ننشینند سراغ حرفه دیگری میروند. بازیکنان سابق به دلایل مختلف راهی به حوزه مدیریت نداشتهاند. آنها معمولا در دایره گزینش قرار نمیگیرند و مدیریت فوتبال به کسانی میرسد که با این ورزش و زیر و بمهایش بیگانهاند.
دعوت از این سه بازیکن برای حضور در هیات مدیره سرخابیها فعلا در حد پیشنهاد است. فرهاد مجیدی ظاهرا این پیشنهاد را قبول نکرده و ترجیح میدهد وارد دنیای مربیگری شود. هاشمیان و مهدویکیا هنوز پاسخی ندادهاند و قرار است در آینده مذاکرات ادامه داشته باشد. اگر در نهایت این دو ستاره سابق پاسخ منفی بدهند (با توجه به علاقه آنها به مربیگری محتمل است)، باز هم باید نگاه خوشبینانهای به این رویه داشت.
وزارت ورزش تصمیم گرفته مدیریت فوتبال را از یک دایره بسته خارج کند و پای ستارههای سابق را به اتاق فکر باشگاهها باز کند. آنها با تجربهای که از بازی در کشورهای مختلف دارند، میتوانند نگاه جدیدی را به فوتبال وارد کنند. تجهیز باشگاهها و تیمهای پایه را در اولویت قرار دهند. در رابطه باشگاه با بازیکنان بازنگری کنند و زمینه انتقال فوتبال ایران را از دوره سنتی به مدرن فراهم کنند.
مدتی است ملیپوشان سابق انتقاداتی را علیه وضعیت مدیریت فدراسیون مطرح کردهاند. آنها به برخی رفتارها و تصمیمات انتقاد دارند، ولی مصاحبه در رسانهها نمیتواند به تغییر این وضعیت کمک زیادی کند. بهترین راه این است که آنها تصمیم بگیرند در مدیریت فوتبال فعال شوند و فوتبال را از این شرایط نجات دهند. قطعا این بازیکنان سابق اگر برای این حوزه تدارک ببینند، برای تحول مدیریت فوتبال شایستهترین هستند.
مشکل اما شاید تنها این باشد که هر سه ستاره این نسل خیلی زود وارد فوتبال شدند و هر سه فعلا فقط دیپلم دارند . البته خیلی سابقه مدیریتی هم ندارند ولی در قیاس با اعضای فعلی هیات مدیره های تیم ها قطعا هم دنیا دیده ترند. فوتبال را بهتر می شناسند و مدیران ساختارمحورتری هم خواهند بود. برای مثال کیا بعد از فوتبالش دنبال راه اندازی نخستین آکادمی حرفه ای فوتبال در ایران رفت. باشگاه او حالا بهترین باشگاه فوتبال پایه است.خود مهدی در دو ساله گذشته چند دوره مدیریت گذرانده . کورس های مختلف غیرآکادمیک را سپری کرده است. او اما فعلا برای مدیریت فوتبال هم تحصیلات آکادمیک را استارت زده و می خواهد در آلمان و در این دو سالی که هست اقلا پایه تحصیلات آکادمیک را آغاز کند. او دو سالی با هامبورگ قرارداد دارد و اصلا به همین دلیل نپذیرفت تا مدیرت ورزشی باشگاه شود.
هاشمیان پسر کتابخوان قرمزها هم دقیقا شرایطی مشابه مهدی دارد. او یک مدیر اصولگرا در کارش است که خیلی به نظم اعتقاد دارد. حضور یکی مثل وحید و ساختار محوری او بی شک بساط مدیری کتره ای را از باشگاهی مثل پرسپولیس جع خواهد کرد. مهدی و وحید البته به سلطانی فر گفته اند برای همکاری در یک مدل جمعی آمادگی کامل را دارند. آنها از یک کار گروهی سخن گفته اند که اسپانسرهایش هم حاضر باشند و اعتقاد دارند در یک کار گروهی با ارتباطات شان حتی می توانند پرسپولیس را برای همیشه بی نیاز از کمک های دولتی اداره کنند.
این ویژگی را درست مجیدی هم دارد. فرهاد چه بخواهد و چه نخواهد خیلی مرد نیمکت نیستو او برای چندمین بار این روزها کلاس مربیگری را پشت سر می گذارد اما فرهاد مرد نیمکت نیست. این که بنشیند و ته ماجرا با این سطح از محبوبیت حیا کن ، رها کن بشنود . اما مدیریت فوتبالی راست کار شحصیت اوست. کت و شلوار شیکی به تن کند و سمبل استقلالی ها باشد. ارتباطات بی نظیری دارد که همین امروز می تواند برای خرید استقلال گروهی از مهمترین میلیاردرهای ایرانی خارج از کشور را به صف کند. او اگرچه در بار اول برای دعوت وزیر کمی مردد بوده است اما شاید به این پیشنهاد کمی جدی تر فکر کند.