به گزارش مشرق، «سید حمید حسینی» در یادداشت روزنامه «خراسان» نوشت:
زلزله ۷.۳ ریشتری ۲۱ آبان ماه نه تنها کرمانشاه که بسیاری از مناسبات اجتماعی جامعه ایران را هم لرزاند.با گذشت بیش از یک هفته از حادثه دردناک زلزله در مناطق گسترده ای از غرب کشورو فرو نشستن غبار های احساسی در این مورد بهتر می توان به ارزیابی تبعات اجتماعی این حادثه پرداخت. تحولات اجتماعی که ،جلوه های جدیدی را ترسیم کرده است .
موج کمک های خود جوش مردمی که همگان را غافلگیر کرد و حضور پر رنگ چهره های ورزشی ،هنر ی و سیاسی در جذب کمک های مردمی از جمله این موارد بود که البته در عین حال که حس غرور و نوع دوستی ایرانیان را برانگیخت اما زنگ های خطر را نیز به صدا درآورد. زنگ هایی که اگر شنیده نشود فرجامی تلخ تر از زلزله خواهد داشت.
با انتشار تصاویر و اخبار زلزله از همان لحظات اولیه تکاپویی در بین مردم و به ویژه شبکه های اجتماعی برای کمک به هموطنان در گیر در این مصیبت آغاز شد .تکاپویی که خیلی زود به موجی فراگیر در کشور بدل شد و همگان به مدد گسترش ونفوذ شبکه های اجتماعی گویی خود را در کانون این بحران دیدند وبارها پای تصاویر و گزارش های مخابره شده از این حادثه دردناک اشک ریختند و آه کشیدند و ساعاتی از این حادثه سپری نشده بود که کاروان های کمک مردمی از تمام کشور به سوی مناطق زلزله زده سرازیر شد.
طی سال های اخیر همواره از گسست های اجتماعی و عاطفی در جامعه سخن بسیار به میان آمده است و به باور برخی از عالمان علوم اجتماعی و نتایج پژوهش های علمی و میدانی جامعه امروز ما حرکت نسبتا شتابانی را به سوی گسستهای عاطفی و فاصلهگرفتنهای اجتماعی تجربه می کند. نشانه هایی که بسیاری از ما نیز آن را در سطح خرد در خانواده ها و سطح کلان آن یعنی در محله ، شهر و ... شاهد بوده ایم ، اما اتفاقی که پس از زلزله اخیر افتاد ونشان داد مردم ایران ورای مسائل قومی، مذهبی و حتی ملی با نگاهی انسانی به کمک آسیب دیدگان شتافتند موید این واقعیت است که جامعه ایران به رغم آن که همانند خیلی از جوامع دنیای جدید به طور اجتناب ناپذیری با عارضه گسست های عاطفی و سردی روابط اجتماعی دست و پنجه نرم می کند اما از پتانسیل های بالایی برای غلبه یا حداقل تعدیل این مشکل برخوردار است . پتانسیلی که قطعا باید از سوی مسئولان و برنامه ریزان مرتبط با این موضوع مد نظر قرار گیرد.
زلزله ویرانگر اخیر به رغم نشان دادن این روی زیبای جامعه ایرانی ،پرده های دیگری را نیز کنار زد که در بطن خود زنگ های خطری را نهفته دارد .از همان ساعات اولیه این حادثه تلخ با وجود آن که سازمان های مسئول مانند هلال احمر فراخوان دریافت کمک های مردمی را دادند اما به موازات آن بسیاری از چهره های ورزشی ،سیاسی و هنری نیز وارد میدان شدند و با اعلام شماره حساب برای جذب این کمک ها پا به میدان گذاشتند و بسیاری دیگر از مردم حتی فارغ از این موارد خود در قالب گروه های خانوادگی بی توجه یا بهتر بگوییم بی اعتماد به نهاد های رسمی با جمع آوری کمک به ارسال مستقیم آن ها اقدام کردند .
پدیده ای که به نوعی بدیع و شگفت انگیز است و رویه مخاطره آمیز ماجرا هم این جا آغاز می شود ، این که چهره های شناخته شده از هر طیف و صنفی پا به عرصه فعالیت اجتماعی و ایفای نقش موثر و مثبت در حل مشکلات اجتماعی بگذارند قطعا امر پذیرفته شده و مورد تحسینی است اما این که این اقبال به دلیل کاهش اعتماد مردم به نهادهای رسمی و مسئول در این حوزها رقم می خورد نگران کننده است و این نهاد ها و سازمان ها قطعا باید به بررسی این مسئله بپردازند که این بی اعتمادی ریشه در کجا دارد؟ نگاهی به تصور بسیاری از افراد جامعه که تا حد زیادی براساس اخباری است که از روند کمک رسانی به زلزله زدگان بم ،ورزقان و برخی دیگر از مناطق دیگر شکل یافته ،نشان می دهد که این تصور آغشته با ابهام و سوالات بسیار درباره این روند است .
اما این که آن ها می شنوند مثلا فلان تعداد چادر در زلزله بم به سرقت رفت و یا هنوز بعد از گذشت سال ها از این حوادث زلزله زدگانی در خانه های موقت زندگی می کنند یا ساخت و ساز ها دوباره با عجله و بدون ایمنی در این مناطق انجام شده است اعتماددوباره به این سیستم اجرایی برایشان سخت می شود . این البته نافی تلاش شبانه روزی پرسنل خدوم هلال احمر نیست همان طور که در زلزله اخیر هم به واقع خیلی از آن ها از جان مایه گذاشتند.
بدیهی است ورای ضرورت کارآمدی این دستگا ه ها که پیش فرض وجود آن هاست و بدون این پیش فرض اساسا وجود این سازمان ها بلاموضوع می شود ، پادزهرمداوای این درد، یک کلمه است : «شفافیت» ، «شفافیت» و باز هم« شفافیت ». اطلاع رسانی متناقض ،کلی و مبهم از روند کمک رسانی نه تنها کمکی نخواهد کرد بلکه بر ابهام ها و بی اعتمادی می افزاید .
بنابراین به نظر می رسد به عنوان یک پیشنهاد از هم اکنون این دستگاه ها و به ویژه هلال احمر و سازمان مدیریت بحران کشور به عنوان متولی اصلی مواجهه با بلایای طبیعی باید سازوکاری شفاف برای اعلام روند کمک رسانی و به ویژه توزیع کمک ها و انجام بازسازی ها به صورت جزئی و قابل رصد مثلا در قالب ایجاد سایت و انتشار منظم و روزانه آن تدارک ببینند . این مسئله البته در باره چهره ها و سازمان های خیریه ای که موفق به جلب اعتماد مردم شده اند نیز صدق می کند اعتماد مهم ترین عنصر سرمایه اجتماعی و فرهنگی است و از بین رفتن آن «باعث انفجار و فروریختگی جامعه در ابعاد مختلف خواهد شد .»
از سوی دیگر قطعا با توجه به ذات این حوادث که غیر مترقبه و ناگهانی هستند نباید انتظار داشته باشیم که دولت و دستگا ه های اجرایی تدارک کامل و بدون نقصی برای رفع سریع نیاز های حادثه دیدگان داشته باشند . تاکید می کنم «تدارک کامل و بدون نقص»، زیرا اصل این که این دستگاه ها باید در کم ترین زمان بهترین خدمت و کمک رسانی را در این عرصه داشته باشند امری بدیهی است اما اساسا امکان دپو و انبار وسایل مورد نیاز برای مواجهه با بلایای طبیعی با توجه به جهل درباره ابعاد این بلایا تا حدی میسر است و قطعا نمی توان تمام نیاز مندی های مورد نیاز را انبار کرد و بلا فاصله آن ها را دراختیار حادثه دیدگان قرار داد.
این موضوع مختص به ایران نیست و مثلا کافی است جست وجویی در اینترنت درباره توفان هاروی در آمریکا و اخبار مربوط به روند کمک رسانی به آسیب دیدگان این توفان و سیل داشته باشید ، اما کشور های بزرگ و پیشرفته عملا در مواجهه با این محدودیت اجتناب ناپذیر راهکار های دیگری را برای غلبه برآن انتخاب کرده اند .یکی از مهم ترین رویکرد ها در این زمینه به خدمت گرفتن توان مردم و نهاد های مدنی است چیزی که باید از سوی سازمان های اصلی متولی کمک رسانی در کشور مان نیز در دستور کار قرار گیرد .
نمی توان انتظار داشت که در این حوادث، جامعه فقط دولت محور یا فقط چهره محوریا سازمان های مردمی محور باشد بلکه برای مواجهه با این مشکلات و حتی دیگر معضلات اجتماع نیازمند حضور و همکاری همه این نهادها هستیم. تغییرات و اقتضائات جامعه عملا به طور اجتناب ناپذیر ضرورت بازنگری در نگاه به این مقوله را دوچندان می کند .نهاد های مردمی و چهره ها به هیچ وجه رقیب هلال احمر و دیگر نهاد های کمک ر سان نیستند و این نگاه نیز نه تنها نباید در این نهاد ها به یکدیگر وجود داشته باشد بلکه نهاد های دولتی و حاکمیتی باید برای استفاده از این پتانسیل و سامان دهی آن اقدام جدی انجام دهند .
برای کشوری که زلزلهخیز است، این آخرین زلزله و حادثه نیست .آیا برای حادثه بعدی میخواهیم همین بحثها و تجربههارا دوباره تکرار کنیم ؟