به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، یک جانباز جنگ تحمیلی 110 روز است در گوشه پیاده راه خیابان وصال شیرازی زندگی می کند.
سیف الله حیدری فرزند نبی الله، بسیجی بود و در کارخانه کفش ملی کار می کرد که جنگ شروع شد. کار و بارش را گذاشت و به منطقه جنگی رفت. می گوید در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس شرکت کرده و نامه ای از سپاه البرز دارد که بنا بر آن در 15 اردیبهشت 1361 در منطقه فکه بر اثر ترکش و موج انفجار از ناحیه پای چپ و دست راست مجروح شده است.
او می گوید مسئولان بنیاد شهید با رسیدگی به اوضاع و مدارک او موافق بوده اند اما یک پزشک در کمیسوین عالی پزشکی با او بی دلیل مخالفت می کند و حاضر نیست مدارک او را تحویل بدهد.
او حالا 110 روز است که در کنار خیابان و در نزدیکی دبیرخانه کمیسیون های پزشکی بنیاد شهید خیمه زده تا بتواند نامه مربوطه را بگیرد و به زندگی اش ادامه دهد.
سیف الله حیدری یک بار هم که برای صحبت با پزشک مزبور به داخل ساختمان رفته بود، پس از به نتیجه نرسیدن گفتگوها توسط یکی از نگهبانان ساختمان مورد ضرب و شتم قرار گرفت که از طریق قانونی پیگیر این موضوع نیز هست.
حیدری می گوید: آقای صمیمی مدیر بنیاد تهران جلوی چادر من آمد و صحبت کردیم و گفت درست می کنم. کو؟ 110 روز است اینجا در چادر به دور از زن و فرزندم زندگی می کنم تا حقم را بگیرم. حتی از دفتر آقای شهیدی رئیس بنیاد شهید کشور هم با من تماس گرفتند اما کاری نکردند.
حیدری ادامه می دهد: من حالا در 52 سالگی خسته و از کار افتادهام. کارم را از دست دادم چون لحظاتی از ساعات کار در کارگاه را بهخاطر رعشههای موج انفجار عصبی و ناتوان میشدم. پزشک کفش ملی مرا معاینه کرد و دستور داد نمیتوانم در چنان محیطی کار کنم. پیگیر پروندهام شدم. سهماه است مقابل این مرکز کمیسیون چادر زدهام ولی دکتر بنیاد شهید به کارم رسیدگی نمیکند.
او ادامه می دهد: من به بنیاد شهید احضار شدم و رفتم مرکزی در میدان هفتتیر و چهار پزشک این سازمان مرا تأیید کردند و آنها مرا به کمیسیون عالی خیابان وصال فرستادند. اینجا به من اعلام شد که پروندهام تأیید شده است اما روز بعد که دوباره پیگیری کردم، گفتند اینجا به شما رأی نمیدهند. وقتی دلیل را پرسیدم پاسخی دریافت نکردم. بعد از مدتی دوباره به من گفتند کمیسیون حضوری که رفتهاید شما را تأیید نکرده است.
برای بررسی صحت این ادعا، سیفالله حیدری میگوید: چهارسال پیش اولین کمیسیون را برای بررسی وضعیت پروندهام رفتم اما زمانی که مجروح شدم، پیگیری نکردم و بدون اینکه سراغ پزشک بروم، رفتم کفش ملی. پزشک کفش ملی بعد از معاینه من گفت وضعیت روانی و جسمیات خراب است و اگر به همین شیوه کار کنی دستت لای دستگاه از بین میرود و باید بروی دکتر و خودت را درمان کنی. کارخانه کفش ملی در حاشیه جاده قدیم تهران- کرج بود. «در سال 1364 از کفش ملی بیرون آمدم و از همین پزشکی که در کفش ملی معاینه کرد، مدارکی از دکتر صامح دارم. در سال 62 و 63 که برای جراحت ناشی از جنگ به پزشک مراجعه کرده بودم مدارکی داشتم که در کمیسیون حضوری آنها را ارائه دادم.»
رئیس بیمارستان ایرانیان که مجروحها و رزمندگان دچار مسائل روانی را درمان میکند نیز نسخهای به من داد که روی پرونده است. اما مرکز درمانی بنیاد شهید که حالا من جلوی در آن در پیادهرو اعتراض کردهام و بست نشستهام، به من گفت شما هیچ درصدی ندارید. من به او گفتم دروغگو دشمن خداست و او ناراحت شد و برای فراری دادن من، به نگهبان اینجا دستور داد مرا کتک بزنند. متأسفانه من را هل دادند و سرم هم شکست. برای این پرونده هم رفتم پزشک قانونی و الان سههفته است که با سر باندپیچی شده در اعتراض هستم.
او که نگران خانواده و فرزندانش است از گرفتن تصویر ابا دارد. میگوید: «من زندگی خوبی داشتم ولی حالا مشکلاتی پیش آمده که عوارض جنگ است. بنابراین برای بهبود وضعیت زندگی زن و فرزندانم مجبورم پیگیر حقوقم باشم اما از اینکه تصاویرم دست به دست شود شرم دارم. من روز به روز بیشتر حالم خراب میشود.»
مشرق امیدوار است به زودی مسئولان بنیاد شهید، ضمن رسیدگی به مشکلات این جانباز، مراتب را جهت اطلاع مخاطبان به این رسانه اعلام دارند.