به گزارش مشرق، زن ۴۰ ساله ای که متهم اصلی پرونده همسرکشی است در بازجویی های کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و پای میز عدالت در حضور بازپرس ویژه قتل عمد ضمن تشریح جزئیات جدیدی از این حادثه هولناک گفت: من و همسرم که دلباخته یکدیگر بودیم با وجود مخالفت های اطرافیان مان از بردسکن به مشهد آمدیم و با یکدیگر ازدواج کردیم زندگی خوبی داشتیم به طوری که زبانزد فامیل شده بودیم ولی مشکلات و اختلافات ما از زمانی آغاز شد که من ادامه تحصیل دادم و به شغل وکالت روی آوردم.
آرام آرام این زندگی شیرین به اختلافات دامنه داری کشید به طوری که دیگر با هم تفاهم نداشتیم و زندگی ما خیلی تلخ و بی روح بود. مدام با هم درگیر بودیم تا جایی که همسرم مرا تهدید به اسید پاشی می کرد و می گفت: من نسل شما را از روی زمین برمی دارم! بدبینی و بدگمانی های او از چند سال گذشته مرا آزار می داد تا جایی که می گفت: هرکجا می خواهی بروی، خودم تو را می برم! تماس هایم را بررسی می کرد و ...
او مردی عصبی بود و آن قدر مرا اذیت می کرد که دیگر خانواده ام نیز تحت تاثیر ماجرای تلخ زندگی من قرار گرفته بودند. او به من تهمت می زد تا جایی که خانواده ام نگران من بودند ولی کاری از دست آن ها ساخته نبود! در همین زمان بود که با مردی به نام «ق» آشنا شدم و احساس کردم پشتوانه محکمی یافته ام!
کم کم روابط کاری بین من و «ق» به روابطی عاطفی تبدیل شد ولی مدتی بعد همسر «ق» در جریان روابط بین ما قرار گرفت و با او سر ناسازگاری گذاشت تا جایی که در معرض «طلاق» قرار گرفتند.
با وجود این من همچنان روابطم را با «ق» ادامه می دادم چرا که مطرح شدن ماجرای طلاق در زندگی «ق» موجب شده بود تا ما به یکدیگر نزدیک تر شویم و هر روز این وابستگی بیشتر می شد.
در همین روزها من همه سختی هایی را که در زندگی می کشیدم، برای «ق» بازگو و درباره رفتارهای تند و خشن همسرم با او درددل می کردم. او هم به من قول می داد که بالاخره مرا از این وضعیت نجات می دهد و من از شر همسرم خلاص می شوم.
او بارها نقشه کشید تا به نوعی همسرم را ادب کند ولی هر بار ناکام می ماند. حتی یک بار قرار بود «ق» او را با ماشین زیر کند تا این صحنه تصادف جلوه کند ولی هنگامی که او با سرعت قصد داشت خودرو را به همسرم بکوبد به طور اتفاقی همسرم متوجه شده و به داخل پیاده رو فرار کرده بود. آن روز «ق» به من پیامک داد که همسرم متوجه موضوع شده و احتمالا شماره پلاک خودروی او را یادداشت کرده است به همین دلیل از من خواست جیب های همسرم را بگردم و اگر شماره پلاک یافتم آن را پاره کنم!
متهم این پرونده جنایی در ادامه اظهاراتش گفت: همسرم دیگر تقریبا متوجه موضوع شده بود به همین دلیل تصمیم گرفتیم با همکاری برادرانم او را کتک بزنیم اما هنگامی که برادرانم در حالی که نقاب به چهره داشتند او را با ضربات چاقو مجروح کردند، او یکی از برادرانم را شناخت.
بعد از آن ماجرا من می ترسیدم که همسرم این موضوع را از طریق قانونی پیگیری کند و نقش من و برادرانم در این ماجرا لو برود به همین منظور از «ق» خواستم تا از طریق تماس های تلفنی او را تهدید کند و این تهدیدات موجب شد تا همسرم با دستخطی که نوشت از خیر پیگیری موضوع بگذرد! ولی او بعد از ماجرای چاقوخوردگی به من مشکوک شده بود و مدام مرا تهدید می کرد.
این گونه بود که من قرص سمی را از یک عطاری در چناران خریدم و تصمیم گرفتم خودم کارش را تمام کنم. از قبل با «ق» و یکی از برادرانم هماهنگ کرده بودم. صبح روز ۸ بهمن ماه سال ۹۲ وقتی همسرم دخترانم را به مدرسه برد و به منزل بازگشت من بلافاصله قرص سمی را پودر کردم و داخل لیوان شربت ریختم و به همسرم دادم. او بعد از خوردن شربت روی زمین افتاد. بلافاصله با «ق» تماس گرفتم که با برادرم مقابل منزل منتظر تماس من بودند!
«ق» نیز لحظاتی بعد به منزل آمد و از من خواست به داخل اتاق بروم! بعد از چند دقیقه گفت: الان روز است و امکان بردن جسد فراهم نیست! به این دلیل، جسد را در حالی که داخل دو پتو گذاشته بودیم به داخل حیاط بردیم وزیر تخت قدیمی پنهان کردیم که دخترانم متوجه موضوع نشوند.
بعد از ظهر آن روز من دخترانم را به بهانه خرید به یکی از پاساژهای منطقه قاسم آباد مشهد بردم و در همین زمان «ق»به همراه برادرم و با کلیدی که داشتند وارد منزل شدند و جسد را با خودرو پژو «ق» انتقال دادند.
حدود ساعت ۶ بعدازظهر بود که برادرم به پاساژ آمد و گفت: جسد را در گورستان دفن کرده اند ولی من به دخترانم گفته بودم که به پلیس بگویند پدرشان به شهرستان بردسکن رفته است تا چهار روز بعد از این ماجرا هم جرئت نکردم گم شدن همسرم را گزارش کنم ولی با اصرار خانواده اش و اطرافیانم مجبور به شکایت واهی شدم!
از آن روز به بعد برای منحرف کردن سیر پرونده گاهی به پلیس آگاهی می رفتم و اطلاعات غلطی درباره زنده بودن همسرم به آن ها می دادم!
«ق» متهم دیگر این پرونده نیز در اعترافات خود گفت: من و«م» (زن ۴۰ ساله) ابتدا روابط کاری داشتیم و من برای او پرونده هایی برای وکالت جور می کردم اما روابط ما عاطفی شد تا جایی که تحت تاثیر درخواست های نامتعارف «م» قرار گرفتم و چون به او علاقه مند شده بودم دست به چنین کارهایی زدم ولی هیچ گاه تصور نمی کردم با این نقشه های زیرکانه، این موضوع لو برود!
وی ادامه داد: آن روز من و «هـ» (یکی از برادران «م») جسد «پ» را درون صندوق عقب خودروی من گذاشتیم و به طرف گورستانی در حاشیه جاده قدیم قوچان رفتیم البته آن روز صبح من به آن روستا رفته و گوری را زیر درختان توت حفر کرده بودم تا از دید مردم پنهان بماند.
وقتی به آن جا رسیدیم چند نفر در گورستان بودند، منتظر ماندیم تا آن ها رفتند و مغازه های اطراف نیز تعطیل شد سپس جسد را با همکاری «هـ» داخل گودال انداختیم.
«هـ»گالن بزرگ حاوی مایع را از داخل خودرو آورد که روی جسد بریزیم اما من نمی دانستم که آن گالن حاوی اسید است، فکر می کردم آب می ریزم و بعد از آن هم روی گور را سیمان کردیم و به منزل رفتیم.
«هـ» نیز در اعترافات خود ضمن تایید اظهارات «ق» گفت: وقتی گالن حاوی اسید را روی جسد ریختیم دود غلیظی از آن به هوا برخاست. وی افزود: من به درخواست خواهرم وارد این ماجرا شدم البته اول قرار بود او را طوری ناکار کنیم که در منزل بیفتد و نتواند حرکت کند اما بعد از آن که شوهر خواهرم را با چاقو زدیم باز هم اختلافات آن ها پایان نیافت تا این که این حادثه رخ داد.
بنابراین گزارش، با افشای ابعاد دیگری از این پرونده پیچیده که پس از چهار سال با هوشیاری و تلاش های شبانه روزی بازپرس ویژه قتل عمد و کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به نتیجه رسید، بازپرس کاظم میرزایی با صدور قرار قانونی متهمان را روانه زندان کرد تا این پرونده دیگر مراحل رسیدگی را طی کند.