به گزارش مشرق، سایت لندن اکونومیک در تحلیلی خاطر نشان کرد: بیش از نیم قرن پیش، دوایت آیزنهاور ژنرال اسبق آمریکایی که از سال 1953 تا 1961 (1332-1340) رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا بود، خاطرات دوران ریاستجمهوری خود را به رشته تحریر درآورد و در آن ژئواستراتژی آمریکا، شامل تصمیم خود برای مداخله در دمکراسی در حال رشد ایران را افشا کرد؛ «پیشرفت اخیر دیگری که به یاری ما محقق شد، بازیابی قدرت شاه ایران و برکناری مصدق است. کاری که ما کردیم پنهانی بود. اگر این اقدامات آشکار میشدند، نه تنها در منطقه رسوا میشدیم بلکه هر فرصت دیگری را برای دست زدن به اقدامات مشابه آتی، نیز از دست میدادیم.»
پس از برکناری سازمانیافته محمد مصدق نخستوزیر منتخب ایران در سال 1953 توسط سازمان سیا و امایسیکس، برای جمهوری اسلامی که به زودی روی کار میآمد، آیندهای بدون اتحاد با غرب رقم خورد.
امپراطوری و تمدن سابق ایران به 7 هزار سال قبل از میلاد بازمیگردد. قلمروی سلسله هخامنشیان در اوج دوران فرمانروایی خود، از مقدونیه و لیبی تا رود هیپاسیس (بیاس) گسترده میشد. این کشور که در خاورمیانه قرار دارد، برخی از زیباترین نمونههای معماری جهان را آفریده و مهد برخی از مشهورترین شاعران جهان بوده است. آیا نفرت ایران از دولت آمریکا قابل توجیه نیست؟ خاورمیانه یکی از ثروتمندترین مناطق جهان است.
محمد مصدق در سال 1951 (1330) به عنوان نخستوزیر جدید ایران انتخاب شد. مصدق که در زمان حکمرانی محمدرضا پهلوی آخرین پادشاه ایران خدمت میکرد، با انکار حق مالکیت بریتانیا، صنعت نفت ایران را ملی کرد.
بریتانیا نیز در واکنش به این اقدام، تحریمی جهانی بر نفت ایران اعمال کرد.
پس از سرکوب اعتراضات برکناری مصدق، هم آمریکا و هم بریتانیا از شاه که از راه ارعاب، تودههای مردم را کنترل میکرد و تشکیلات ساواک را برای سرکوب اعتراضات سیاسی به راه انداخته بود، حمایت کردند.
یک سال پس از انقلاب اسلامی، پس از آن که صدام حسین رئیسجمهوری عراق با هدف تصاحب نفت ایران به این کشور تعرض کرد، ایران با کشور همسایه خود (عراق) وارد جنگ شد. در طول جنگ ایران و عراق، آمریکا با صدام حسین همکاری کرد و حتی از تصمیم وی در استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه ایران، نیز حمایت کرد.
دشمنی تهران با دولت واشنگتن با توجه به نقش این دولت در بیثبات کردن ایران و اثرگذاری بر سقوط سیاسی این کشور، قابل فهم و توجیه است.
اگر دولت ترامپ حقیقتا به ارزشها و اصول دمکراتیک ارزش مینهد باید پیش از صدور دیدگاهش، نگاهی به تاریخ کشور خودش بیندازد. دمکراسیای که بر پایه گرفتن آزادی دیگران ساخته شده باشد، دمکراسی نیست.