به گزارش مشرق، «غلامرضا صادقیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
دعوای بودجه ۹۷ بیشتر بر سر بودجه جاری است. روحانی و نوبخت مجلس را قسم حضرت عباس میدهند که با لابیگری دستگاههای اجرایی، بودجه جاری آنها را افزایش ندهند. در کنار این، بحث بودجههای فرهنگی هم داغ است و خیلیها مدعی هستند بیشتر مؤسسات فرهنگی که بودجههای کلان میگیرند یا اصلاً خروجی خوبی ندارند یا اینکه خروجیشان با آن بودجه نمیخواند و احتمالاً شمار زیاد کارمندان و مدیران رانتی این دستگاهها، بودجه آنها را به شکل نامتعادلی افزایش داده است. مثلاً کسی پیشنهاد داده که حاضر است سایت فلان مؤسسه را با فقط ۵ درصد بودجه پیشبینی شده ۹۷ اداره کند. گفتم شاید بد نباشد یادی کنم از دو خاطره در دولت نهم که برخلاف این روزها که دعوا بر سر هاپولی کردن بودجه بیتالمال و هر چه بیشتر گرفتن بودجه است، دعوا بر سر کمتر گرفتن بود!
اوایل دولت نهم مشاور وزیر ارشاد به من خبر داد آقای وزیر میخواهد نشریه داخلی وزارتخانه را برونسپاری کند و از من خواسته فرد مناسبی را معرفی کنم. من دو یا سه نفر را معرفی کردم. بعد از چند هفته خبر دادند با آنها موافقت نشده است. مشاور وزیر توضیح داد که به نظر میرسد آقای وزیر انتظار دارد خود شما این کار را به عهده بگیری. قبل از عقد قرارداد با یکی از معاونان وزیر مشورت کردم. او گفت در بودجه وزارتخانه برای این کار ۵میلیون در نظر گرفته شده و شما هم همین مبلغ را پیشنهاد کن اما من به این نتیجه رسیده بودم که این مبلغ پول زیادی است، بنابراین در نامهای به وزارتخانه نوشتم که حاضرم این کار را با ۲ میلیون تومان در هر ماه انجام دهم! در قرارداد قید شده بود که باید نیمی از مبلغ قرارداد قبل از شروع کار به پیمانکار پرداخت شود اما تا ۹ ماه بعد هیچ مبلغی به من پرداخت نشد! تا اینکه شخص وزیر را روزی در آسانسور وزارتخانه ملاقات کردم.
او پرسید «برای این نشریهای که هفت هشت شماره آن منتشر شده تاکنون مواجبی گرفتهای یا نه؟» به شوخی گفتم انقلاب اسلامی از آبان شروع شد و در بهمن به پیروزی رسید، کلاً چهار ماه! اما یک قرارداد این وزارتخانه ۹ ماه است در بوروکراسی اداری معطل است و من با پول خودم نشریه را منتشر میکنم و به خاطر جو به شدت عدالتطلبی آن دولت شرم دارم حتی آن را با شخص وزیر در میان بگذارم! به هر حال قرار شد نامهای به وزیر بنویسم تا تسریع شود. در آن نامه که نسخهای از آن را نگه داشتهام و حتما در وزارتخانه نیز موجود است، نوشتهام: «جناب آقای وزیر! اکنون که دولت عدالتخواه حتی در هیئت دولت، با کشمش پذیرایی میکند، پیشنهاد میکنم ۵۰۰ هزار تومان از مبلغ مصوب قرارداد کم کنید تا با یک و نیم میلیون نهایی شود!» وزیر محترم نیز همین دستور را داد.
گاهی که از آن نامه برای دوستان یادی میکنم و میگویم خود وزارتخانه ۵ میلیون پیشنهاد داد ولی ما برای همراهی با جو عدالتخواهی آن زمان، مبلغ را به یک و نیم میلیون کاهش دادیم، دوستان قضیه را هضم نمیکنند و اشکال را در سادهلوحی میدانند نه سادگی!
اما من برایشان داستان دیگری را میگویم؛ در روز پایانی حضور وزیر ارشاد در دولت نهم با آن داستانی که میدانیم، اواخر شب به همراه چند تن از دوستان در کنار آقای وزیر بودیم. (از این ماجرا نیز فیلمی تهیه و حفظ کردهام) ناگهان در میان همه حرفها، مدیرکل دفتر وزارتی وزارت ارشاد، گفت در این چهار سال، آقای وزیر همه حق مأموریتهای داخلی و خارجی و بندهای دیگری را در فیش حقوقی من و خودشان خط میزدند و من به ایشان میگفتم آقای وزیر! در این اتاق دربسته وزارتخانه چه کسی میبیند و میفهمد که شما حق مسلم خود را و من را ندیده میگیرید و به دولت میبخشید ؟! لااقل یک جوری عمل کنید که کسی بفهمد شما حقوق مصوب خودتان را هم از وزارتخانه نمیگیرید.
مسئول دفتر وزارتی توضیح داد که هر بار چنین حرفی را به جناب وزیر میزده او میگفته: «مطمئن هستی کسی نمیبیند؟!» نکته اینجاست که ما هنوز مطمئن نیستیم که خدایی هست که ما را میبیند و بنابراین در بلعیدن بودجه، فقط نگران چشم دولت و چشم مجلس هستیم نه چشم خدا ! و اگر بتوانیم دولت را دور بزنیم و با مجلس لابی کنیم حقوقهای ۵۶ میلیونی را راحت میبلعیم.
اگر روزی مثل امروز برسد که رئیس دولت به مجلس بگوید پاسخ لابی مدیران دولتی برای افزایش بودجه جاری را ندهند، یعنی امروز بیشتر از هر روز دیگری، بودجه برای مدیران به مثابه یک گنج است که باید شرکا را از بین برد تا سهم باقی ماندهها بیشتر شود و این پستهای دولتی نیز یک طعمه است که باید آن را یکباره بلعید تا کس دیگری آن را از دهان ما نگیرد.
برخی رویدادهای اوایل دولت نهم برای شنونده، شبیه افسانه است، همچنان که بیشتر آنچه در این روزها از برخی مدیران دولتی میبینیم، بیشباهت به اسطوره نیست! اسطورههای بلع یکجای بودجه، هر چه بیشتر و بیشتر و تا آنجا که میشود به دور از نظارت و بدون پاسخگویی.