به گزارش مشرق، «حسین کچویان» عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی طی یادداشتی در روزنامه «صبح نو» نوشت:
هفته اخیر در اوج تظاهرات و راهپیماییهای اعتراض آمیز در سراسر جهان نسبت به اعلام تصمیم آمریکا برای انتقال سفارت این کشور به قدس شریف، در یکی از دانشگاههای مهم کشور با رخدادی عجیب و نامنتظر روبهرو شدیم. این امکان که تعدادی از دانشجویان بکوشند نقش پرچم رژیم اشغالگر صهیونیستی را از جلوی در ورودی پاک کنند تا مانع پایمال شدن آن شوند، تحت هر شرایط دیگری نیز در ایران اسلامی تصور ناشدنی و خارج تمامی چارچوبهای اصولی و ارزشهای نهادینه شده مردم و نظام انقلابی کشور است؛ اما آنچه این تجاوز گستاخانه و خائنانه به یکی از محورهای کانونی و باورهای مقدس سیاسی جامعه انقلابی راحیرت آور و بسیار مشکوک میساخت، وقوع آن در متن غلیان خشم و اعتراض سراسری جهان اسلام و مردم تمامی دنیا علیه تصمیم ظالمانه آمریکا به نفع رژیم صهیونیستی بود؛ اما پیش از هر اقدامی برای درک معنا و مفهوم این حرکت صهیونیستی در تهران، مرکز سیاسی رهبری مبارزات ضد صهیونیستی در جهان اسلام، لازم است به روشنی جوانب مختلف آن مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد.
نبایستی این اقدام جمعی را با بعضی نمایشهای انفرادی غلط و اشتباه کرد که به هدف جلب توجه و فرصت طلبی از سوی این یا آن سیاست باز ساده لوح انجام میگیرد. اولاً اقدام اخیر توسط جمعی از افراد سازمان یافته و منتسب به تشکلی اسم و رسم دار انجام گرفته و فراتر از یک اظهار سلیقه شخصی وذوق سیاسی است. ثانیاً بین اقدامی جاهلانه یا عوامانه و سطحی که نمیخواهد به پرچم جنایتکارترین و درنده خوترین نظام ظالم و غاصب صهیونیستی با پاگذاشتن روی آن توهین کند، با فردی که فراتر از یک تمایل شخصی در صدد تغییر یک ارزش یا هنجار مرتبط با سیاستهای اجماعی یک جامعه و نظام سیاسی برمیآید، فرق ماهوی وجود دارد.
این دانشجویان میتوانستند نظیر مبادیان آداب دیگر که پرچم رژیمی نامشروع و کودک کش برایشان حرمت دارد، از لگدکردن و عبور از روی پرچم این رژیم غاصب خودداری کنند اما آنها به جای اینکه با انتخاب دهها طریق دیگر، علائق سیاسی خود را در حرمت گذاری به ددمنشی و جنایت دنبال کنند، در صدد پاک کردن پرچم این رژیم تجاوزگر برآمدهاند که آشکارا به معنای تجاوز به حقوق مشروع و مورد قبول کلیت جامعه و نظام سیاسی کشور در پیگیری سیاستهای قانونی و ریشه دار در قانون اساسی و اعتقادات مردم آن است.
در هر جامعهای که سیاستهای آن از طریق انتخابات و رأی مردم به نمایندگان ایشان مشروعیت مییابد، همه افراد و گروهها مجازند در جهت اجرای آن سیاست یا تبیین و ترغیب مردم به آن سیاستها هر اقدام مجازی را انجام دهند.
وقتی فرد یا گروهی اقدام به امحاء تصویر یا نمادی میگیرد که در ربط با سیاست کاملاً مشروع و مقبول ضدیت با موجودیت رژیم صهیونیستی مورد قبول اکثریت قریب به اتفاق مردم است، نه تنها در جهت سیاست غیر مشروع حمایت از رژیم صهیونیستی اقدام کرده بلکه در حقیقت، حق کلیت جامعه و نظام سیاسی را در پیگیری سیاستهایش نیز زیر پا گذاشته است.
به این معنا این افراد در مقام مقابله با کلیت جامعه و نظام سیاسی کشور به نفع رژیمی بر آمدهاند که مطابق قوانین اساسی و عادی به ویژه باورهای اعتقادی و ارزشی مردم کشور، «دشمن» به حساب میآید. آن هم نه دشمن بالقوه بلکه دشمن بالفعل که از طرق مختلف نظیر ترور دانشمندان و مقامات سیاسی کشور و دیگر اشکال اقدامات خصمانه، دشمنی خود را آشکارا اظهار و دنبال میکند.
بنابراین اقدام گروه مذکور، تلاش برای پیگیری سیاست مشروعیت بخشی به رژیمی غاصب برپایه سیاستی غیر قانونی، ضد ارزشی و علیه منافع کشور است که در تعارض با سیاستهای قانونی نظام و مردم تا سر حد مشارکت با دشمنی بالفعل و همکاری با آن درجنگ و تخاصم با جامعه خود قرار گرفته است. این اقدام نشان میدهد که ما به شکل عجیب و غریبی در جامعه و نظامی زندگی میکنیم که در آن مخالفان سیاسی حتی راضی و قانع به پیگیری سیاستهای مورد علاقه خود نیستند.
آنها نه تنها پیگیر سیاستهایی در تعارض با سیاستهای مشروع نظام و کشورند بلکه حتی پذیرای حق قانونی اکثریت جامعه و نظام در تبلیغ و اجرای سیاستهای قانونی خود نیز نیستند و جلوگیری از این حق عمومی مردم و نظام را حق خود میدانند تا جایی که برای ممانعت از آن حاضر به همراهی با دشمنان و مقابله با نظام و مردم خود هستند.
اینکه به چه دلایلی یک فرد یا یک گروه سیاسی که در چارچوب نظام و قوانین کشور اجازه فعالیت یافته است، گذر و تجاوز از چارچوبهای قانونی کشور را امری ممکن و معنادار دانسته و بدون ترس و واهمه بدان دست میزند، مسألهای است که نبایستی ساده گرفته شود؛ اما مواجهه با این نقصان و خلل جدی نظام سیاسی کشور در اینجا موضوع ما نیست.
سؤالی که عجالتاً بایستی موضوع اهتمام باشد این است که چرا در چنین موقعیت خاص، گروهی پذیرای خطررویارویی و معارضه با محوریترین اصل از اصول سیاست خارجی کشور نه تنها در منطقه و جهان اسلام بلکه در کل حوزه روابط خارجی میشوند؟! مسأله مورد سؤال این است که وقتی در هماهنگی با سیاست مورد تأیید کشور کل دنیای اسلام و جهان به دفاع از قدس و فلسطینیان بپا خاسته، به چه دلیلی این شرایط پر خطر برای تلاش برای معارضه با سیاست اصولی کشور انتخاب میشود؟!
وقتی به طور طبیعی یکی از سیاستهای کشور تحت فشار بیرونی یا درونی در موقعیت شکننده قرار دارد، اظهار مخالفت با آن هم کم هزینهتر و هم با احتمال قبولی بیشتری روبهروست، اما در وضعیتی عکس این سیاست با تأیید درونی و بیرونی مواجه است، مقابله با آن به هر شکل، هم هزینه دارتر و هم غیر مقبولتر است چه رسد به اینکه مخالفت یک گروه با آن سیاست به معنای نفی حق عموم مردم و نظام سیاسی کشور در پیگیری یا ترغیب و ترویج آن سیاست باشد!
ما از این پاسخ که دلیل این جسارت را بایستی در ضعف راهبردی نظام سیاسی کشور در صیانت از اصول و ارزشهای جامعه و کشور دانست میگذریم، گرچه این گذر به معنای نفی درستی آن نیست. بیشتر به این دلیل که ماهیت این اقدام نشان میدهد که مسأله اهمیتی بیش از آن داشته که بخواهد بر پایه این گونه عوامل ولو مهم و تأثیرگذار، تصمیم گیری و اجرا شود. عدم توفیق گروه در دستیابی به هدف برنامه ریزی شده و به ویژه برخورد هماهنگ مجموعه یا جناح اصلاح طلب در نفی و محکومیت یکپارچه و شدید اقدام آنها، احتمالاً پذیرش این پاسخ یا تحلیل را با اشکال یا تردید مواجه میسازد.
در صورتی که اقدام آنها قرین موفقیت شده و مطابق پیش بینی، فضایی دو قطبی و متشنج حول اقدام این گروه در حمایت از رژیم صهیونیستی شکل میگرفت، انعکاس آن در جهان به ویژه جهان اسلام در بحبوحه اوج گیری تظاهرات ضد صهیونیستی، مشخص میکرد که گروه چه هدفی را از آن دنبال میکرده است.
ایجاد انشقاق در جبهه داخلی بر سر یکی از محوریترین اصول اجماعی سیاست خارجی در پس شکست داعش، صرفاً دست آوردهای روانی این پیروزی اخیر را بر باد نمیداد، بلکه در مورد اهداف محوری نبردهای جبهه مقاومت علیه داعش در منطقه نیز تردیدایجاد میکرد؛ اما مهمترین پیامد موفقیت این گروه در اقدام خود و انعکاس آن در جهان اسلام نه تنها زمینه وارد کردن ضربه جدی به اعتبار جبهه مقاومت خاصه جمهوری اسلامی ایران را فراهم میساخت، بلکه در فضای موجود به سیاست ترامپ و رژیم صهیونیستی در قضیه انتقال پایتختی این رژیم به قدس کمک جدی میکرد.
در هر حال آنچه در آن هیچ تردیدی وجود ندارد این است که پایداری و انسجام جبهه مقاومت به ویژه جمهوری اسلامی در زمینه دفاع از قدس و قضیه فلسطین به عنوان محوریترین عامل مبارزه با اشغالگری و ممانعت از پیشرویهای آن، آن را به هدف اصل و کانونی جبهه متحد غربی، صهیونیستی، عربی در آورده است. به همین دلیل مدتهاست که ایجاد تزلزل در جبهه مقاومت خصوصاً رهبری آن، موضوع طرحها و توطئههای مختلف قرار گرفته است.
دشمن امید دارد که از طریق ایجاد اشتقاق در جبهه داخلی و فروپاشی اجماع میان نیروهای داخلی، ضمن ایجاد اخلال راهبردی در مبارزه جبهه مقاومت علیه جبهه غربی، عبری، عربی، موضع و موقعیت کشور به عنوان رهبری جبهه مقاومت را در جهان اسلام تضعیف و بیاعتبار ساخته تا از این طریق این جبهه را به شکست کشاند. به همین دلیل دقیقاً در زمینه چنین توطئههایی است که باید حرکت خائنانه اخیر در دانشگاه علم و صنعت را در دفاع از رژیم صهیونیستی فهمید.