به گزارش مشرق، این قابل انتظار بود که دونالد ترامپ، رئیسجمهور امریکا، سال نو میلادی را با انتشار یک پیام توئیتری شروع کند اما انتظار نمیرفت او از میان تمام موضوعات متنوع و البته چالشبرانگیز خارجی، به سراغ پاکستان برود، آن هم با توئیتی توهینآمیز. ترامپ در آن توئیت هم به گونهای از کمک مالی به پاکستان گفت که گویی این کشور محتاج آن کمک است و هم اینکه پاکستان را متهم کرد که در مقابل دریافت این کمک «جز دروغ و فریب» چیزی به امریکا نداده است. این کار او نقطه شروع بحران تازه در روابط دو کشور شده به نحوی که امریکا پرداخت ۹۰۰ میلیون دلار به پاکستان را قطع کرده و در مقابل، خرم دستگیرخان، وزیر دفاع پاکستان، از توقف همه همکاریهای نظامی و اطلاعاتی کشورش با امریکا گفته است.
در این میان، مسیر ارسال تجهیزات نظامی و پشتیبانی به نیروهای امریکایی در افغانستان از طریق خاک پاکستان مبدل به محور تازه تنش شده است، چنانکه پاکستانیها از قصد خود برای قطع این مسیر گفته و امریکاییها هم اعلام کردهاند که به دنبال یافتن مسیرهایی تازه خواهند بود. هر چند که تنش بین دو کشور بیسابقه نبوده اما به نظر میرسد این میزان از تنش مسیر جدیدی را پیش روی دو کشور قرار داده که میتواند پایانی باشد به روابط نزدیک سالهای گذشته به خصوص اینکه حالا پاکستان اتکای به متحد جدیدی دارد.
سالهای دور اتحاد و بیاعتمادی
امریکا تنها دو ماه و شش روز بعد از استقلال پاکستان در ۱۴ اوت ۱۹۴۷، روابط رسمی خود را با کشور تازه تأسیس برقرار کرد تا از نخستین کشورهایی باشد که نه تنها استقلال این کشور را به رسمیت شناخته بلکه پذیرای آن در جامعه جهانی باشد. این نحو استقبال از پاکستان نقطه شروعی از روابط نزدیک دو کشور بود به خصوص اینکه پاکستانیها بعد از نخستین جنگ خود با هندیها در ۱۹۴۸ نیازمند متحدی در عرصه بینالملل بودند و فضای جنگ سرد آنها را به سمت امریکا سوق میداد.
نتیجه این امر توافقنامهای بین پاکستان و امریکا در می ۱۹۵۴ شد که صدها افسر پاکستانی را برای آموزشهای نظامی، مدیریتی و اقتصادی به امریکا میفرستاد و افسران نظامی و اطلاعاتی امریکا را در راولپندی و اسلامآباد مستقر میکرد، جدا از کمکهای اقتصادی و نظامی امریکا به پاکستان به ترتیب بهمیزان ۵/۷ میلیارد دلار و ۹۶۷ میلیون دلار، آن توافق مبنایی شد تا یک دوره از شکوفایی روابط بین دو کشور رقم بخورد و حتی پاکستان حاضر شد در دیپلماسی پینگپنگ امریکایی نقش میانجی این کشور با چین را بازی کند تا سفر مشهور هنری کسینجر به چین در ژوئیه ۱۹۷۱ رقم بخورد و این دیپلماسی منجر به آب شدن یخ روابط بین امریکا و چین بشود.
شاید این میزان بالا از همکاری و اتحاد بین پاکستان و امریکا میتوانست برای دههها ادامه پیدا کند، اگر هند در ۱۹۷۴ نخستین بمب هستهای خود را منفجر نمیکرد و پاکستانیها خود را در مقابل این تهدید هستهای تنها نمیدیدند؛ نکتهای که ذوالفقار علی بوتو، نخستوزیر وقت پاکستان در نامهای به رهبران امریکا و دیگر کشورهای غربی مورد تأکید قرار گرفت و او در آن نامه اعلام کرد که پاکستانیها حاضرند علف بخورند و حتی گرسنه بمانند اما بمب هستهای خود را داشته باشند. در واقع، آن نامه پیشدرآمدی بر ظهور تلاطمهایی بعدی در رابطه با دو کشور بود به خصوص اینکه امریکا نه تنها حاضر به هیچ کمکی به پاکستان در برابر تهدید هستهای هند نشد که در دوره ریاست جمهوری جیمی کارتر تحریمهایی علیه این کشور وضع شد.
به عبارت دیگر، پاکستانیها بعد از این و بر خلاف دوران حاکمیت ژنرال محمد ایوبخان در دهه ۶۰ و آن نوع خوشبینی بیقید و شرط به حمایت امریکا، نحوه روابط خود با این کشور را بر مبنای میزان تأثیر آن در تقابل خود با هند تنظیم کردهاند تا دیگر آن اعتماد تام و تمام را به امریکا نداشته باشند و باید گفت که همین امر بر وقایع یک دهه اخیر بین دو کشور سایه انداخته باشد.
دستهای پنهان
۱۱سپتامبر و لشکرکشی امریکا به افغانستان باعث شد تا پاکستان نقشی کلیدی در این لشکرکشی پیدا کند و گفته میشود ژنرال پرویز مشرف، رئیسجمهور پیشین پاکستان، تحت فشار و حتی تهدید امریکاییها مجبور به همراهی با آنها در جنگ به اصطلاح ضدتروریسم شد. دلایل همراهی پاکستانیها با امریکا در این ائتلاف هر چه که بود، نتوانست در دراز مدت رضایت امریکاییها را به دنبال داشته باشد به نحوی که انتقاد از پاکستانیها در ریاست جمهوری باراک اوباما مبدل به یک رویه تهاجمی امریکاییها علیه پاکستان شد.
انتقاد شدید رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین امریکا، در مورد حمایت پاکستان از طالبان و تهدید این کشور از به خطر افتادن روابط دو کشور، یک نمونه روشن از این رویه بود که در آوریل ۲۰۰۹ و همان ماههای ابتدایی دولت اوباما بیان شد. این رویه با حمله نیروهای ویژه امریکایی به شهر ایبت آباد پاکستان برای کشتن اسامه بن لادن در می ۲۰۱۱ و حمله هوایی به دو پاسگاه مرزی پاکستانی در نوامبر همین سال باعث شد تا روابط دو کشور به شدت تنزل پیدا کند و پاکستانیها در مقابل دو مسیر تدارکاتی به نیروهای امریکا و متحدانش در افغانستان را بستند و با خودداری از شرکت در کنفرانس بن در خصوص افغانستان، خود را از مشارکت سیاسی با امریکا کنار کشیدند.
مسئلهای که در این جریان رفته رفته اهمیت بیشتری پیدا کرد، ارتباط با نقش و تأثیر هند در این رویه داردکه به نظر پاکستانیها، دستهای پنهان از لابی هندیها در واشنگتن بر این رویه انتقادی امریکاییها تأثیرگذار بوده است. برای مثال، پاکستانیها توقف کمک مالی امریکا برای خرید هشت فروند اف- ۱۶ از این کشور را ناشی از نقش لابی هندیها در واشنگتن میدانند. خواجه محمد آصف، وزیر دفاع وقت پاکستان در می ۲۰۱۶ گفت:«دولت امریکا مشکلی در مورد فروش جنگندههای اف-۱۶ به پاکستان ندارد، در حالی که لابی هندی موجود در واشنگتن مشکلاتی برای جلوگیری از این معامله ایجاد کرده است.»
سرتاج عزیز از نقشآفرینان اصلی پاکستانی در سیاست خارجی هم این نظر را دارد و همان موقع گفت:«کنگره امریکا تحت تأثیر لابی هند قرار گرفته است و تلاش میکند رئیسجمهور این کشور را از کمک مالی به پاکستان منصرف کند.» این تلقی نسبت به نقش لابی هند در این معامله از آنجایی تأیید میشود که اصل معامله تمام شده بود و به قول مارک تونر، سخنگوی وقت وزارت خارجه، امریکا فروش سلاح به پاکستان را در جهت سیاست خارجی خود میداند اما بعد از اعتراض هند و فراخواندن سفیر امریکا در دهلینو بود که همه چیز به هم خورد.
اتحادهای جدید
شاید نگرش پاکستانیها نسبت به میزان نفوذ دستهای پنهان و لابی هندیها در واشنگتن تا اندازهای مبالغهآمیز باشد اما وقتی که شخص هندیالاصلی مثل نیکی هیلی در صدر دستگاه دیپلماسی امریکا دیده میشود، آنها نمیتوانند این نفوذ را دست کم بگیرند. همین ارزیابی است که خود به خود باعث میشود تا اسلامآباد به یک تجدیدنظر اساسی در اتحاد گذشتهاش با امریکا کشیده شود تا متحدی قابل اعتماد در عرصه رقابتش با هند دست و پا کند که در میان کشورها، چین گزینه نخست پاکستانیهاست. رابطه دیرینه با چین از یک سو و رقابت نه چندان پنهانی هندیها با چین باعث میشود تا اسلامآباد اتحاد جدید خود را بر مبنای توسعه روابط با چین ایجاد کند به ویژه اینکه طرح چینی مشهور به دالان اقتصادی به ارزش ۵۴ میلیارد دلار تأثیر قابل توجهی در رونق اقتصادی پاکستان و بهبود زیرساختهای حمل و نقل و انرژی این کشور میشود. اهمیت این طرح به حدی است که آن را با طرح مارشال امریکا برای احیای اقتصادی اروپا بعد از جنگ جهانی دوم مقایسه میکنند و گفته میشود پاکستان در قبل این طرح برخوردار از رشد اقتصادی ۲ تا ۵/۲ درصدی خواهد شد و ارزش سرمایهگذاری در این طرح معادل کل سرمایهگذاریهایی خواهد بود که از ۱۹۷۰ تا کنون در پاکستان شده است.
با توجه به این حجم از منافع اقتصادی ، اسلامآباد دیگر دغدغهای بابت خودداری امریکا از کمک مالی به این کشور ندارد. چنانکه خواجه آصف، وزیر خارجه پاکستان، در چهارم ژانویه از بیاهمیت بودن قطع کمکهای مالی کاخ سفید گفت ؛ چراکه به نظر وی از مدتها پیش در مورد آن چارهجویی و گزینههای جایگزین مختلفی در نظر گرفته شده بود. روشن است که طرحچینی دالان اقتصادی اصلیترین گزینه برای اسلامآباد است و حالا که چین به طور کامل در کنار پاکستان و در مقابل تهدیدهای امریکا ایستاده، به نظر نمیرسد که تهدیدهای امریکا تأثیری بر اسلامآباد و این خط از تنش بین دو کشور بعد از این هم ادامه داشته باشد.
منبع: روزنامه جوان