به گزارش مشرق، «پرویز سروری» در یادداشت روزنامه «حمایت» نوشت:
در پی شکستهای پیدرپی آمریکا در جبهههای مختلف طی ۴ دهه گذشته و با روشن شدن نقش سردمدار نظام سلطه در اغتشاشات اخیر، نخستین سؤالی که به ذهن متبادر میشود این است که چرا با وجود همه توطئهها، تحریمها و هزینههای کاخ سفید و اذنابش علیه ایران اسلامی، بازهم دست برتر از آن ماست و هر بار تیر دشمن به سنگ میخورد ؟
تفسیر و تعبیر دقیق این حجم انبوه از هجمهها و خباثتها چیست و تحرکات آمریکا در میدان نبرد چه مشخصهای دارد؟ علیرغم اینکه واشنگتن تبلیغ میکند قدرت منطقهای را از طریق پیمانهای منطقهای و تأسیس پایگاههای نظامی از آن خود کرده است، ولی به اذعان روزنامه آمریکایی «کریستین ساینس مانیتور»، «پیروزیهای ایران در عراق، سوریه و علیه داعش، آن را به ابرقدرتی منطقهای و بیرقیب تبدیل کرده که با قدرت سخت و نرم خود میتواند تحولات منطقه را شکل دهد». درست به همین دلیل است که به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، آمریکا تاکتیک «پاتک» را علیه انقلاب اسلامی بکار بسته و هر روز برگ جدیدی از خصومت خود را رو میکند: «درواقع، همه حرکاتی که دشمن در این چهل سال در مقابل ما انجام داده است، پاتک به انقلاب است.
انقلاب ریشه دشمن را ازلحاظ سیاسی در کشور کند و دشمن حالا مرتباً پاتک میکند و در هر دفعه هم شکست میخورد... میگویند حکومت ایران از قدرت آمریکا هراس دارد؛ در پاسخ میگوییم اگر ما از شما هراس داشتیم، چگونه در دهه پنجاه شمارا از ایران بیرون ریختیم و در دهه نود نیز شما را از کل منطقه بیرون راندیم ؟»از منظر نظامی، وقتی دشمن احساس کند ازلحاظ توان و ظرفیت، آمادگی حمله بهطرف مقابل را دارد، دست به «پاتک» زده و میکوشد پیشروی و پیروزی حریف را متوقف کند. جمهوری اسلامی نهفقط به استناد تحلیلهای داخلی، بلکه به اقرار دشمنان قسمخورده این مرزوبوم، در موقعیت ممتازی در منطقه و جهان قرارگرفته و تغییرات منطقهای تنها با حضور و تائید ایران ممکن است.
۱. در ابتدای انقلاب اسلامی، همه محاسبات بینالمللی، سیاسی، اقتصادی و نظامی بهظاهر نشان میداد که عراق میتواند ایران را در جنگ تحمیلی شکست دهد و با این توهم، حمله به ایران با پشتیبانی دهها کشور کلید خورد اما نتیجه چه شد؟ جنگ به نفع ایران تمام شد، کشور متخاصم، شکست سختی خورد، با ذلت عقبنشینی کرد و بهعنوان مهاجم در دنیا شناخته شد. برای کشوری مانند آمریکا که همهچیز را با محک سود و زیان میسنجد، بسیار مهم است در مقابل هزینهای که پرداخت میکند، سود تضمینشده نیز کسب کند که نابودی صدام، این محاسبه را برهم زد و دولتمردان آمریکایی را به این واقعیت رساند که هزینه حمله نظامی به ایران، بسیار سنگینتر از سودی است که قرار بود بهاحتمال بسیار کم، عاید این کشور شود. بنابراین، شکست صدام، معنایی جز شکست برای آمریکا نداشت، چراکه وی با چراغ سبز کاخ سفید و حمایتهای این کشور برای بهاصطلاح نابودی انقلاب اسلامی به ایران حمله کرد و این، اولین ضرب شستی بود که یانکیها در تقابل نظامی از ما دریافت کردند.
۲. درس عبرتی که جمهوری اسلامی به آمریکا و متحدانش داد، موجب تغییر «پاتک» از روش «مستقیم» به شکل «غیرمستقیم» شد و تئوری «جنگهای نیابتی» در دستور کار قرار گرفت. شاخصه اصلی جنگ نیابتی این است که مقامات کاخ سفید، با عربدهکشی و خط و نشان کشیدن به شرکای منطقهای خود جرأت توطئهچینی علیه نظام اسلامی داده و اطمینان میدهند که در صورت بروز خطر جدی، حتماً وارد جنگ با ایران خواهند شد ولی در عمل، هیچگاه دست به چنین حماقتی نمیزنند. این در حالی است که ارتجاع منطقه با سادهلوحی، بر این تصور هستند که عمو سام، عاشق چشم و ابروی آنهاست و در صورت درخواست آنها، به ایران حمله کرده و جان سربازان خود را برای آنها به خطر خواهد انداخت.
آمریکا در جنگ عراق و سوریه، حتی حاضر نشد یک سرباز خود را وارد میدان خطر کند و اگر در سوریه پایگاه نظامی برپا کرده، اولاً به جهت روحیه دادن به تروریستهای اجارهای است و ثانیاً از معرکه نبرد همیشه آنها را دورنگه داشته است. حملات هوایی ائتلاف بهاصطلاح ضدداعش نیز به تضعیف تکفیریها کمکی نکرد و هیچ گزارشی مبنی بر اینکه بالگردها و هواپیماهای آمریکایی در نبرد با داعش سقوط کرده یا آسیب دیده باشند، مخابره نشده است. در یمن نیز، علیرغم اینکه آمریکا پیشرفتهترین تجهیزات نظامی را در اختیار عربستان قرار داد، اما آلسعود نتوانستند از عهده یمنیها برآیند و اکنون موشکهای بالستیک انصار الله، قلب ریاض را هدف قرار داده است. درنتیجه، آمریکا در این نبرد نیابتی نیز سیلی سختی خورد و با تار و مار شدن داعش و دیگر گروههای تکفیری – تروریستی، عملاً از دایره تحولات منطقه به بیرون پرتاب شد.
۳. مروری بر اظهارات برخی مقامات آمریکایی که بر قدرت ایران اسلامی تصریح دارند، میتواند به روشنتر شدن ابعاد اقتدار جمهوری اسلامی کمک کند. چندی پیش، «مایک پمپئو» رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا در گفتوگو با شبکه «اماسانبیسی» تصریح کرد: «نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷ سال گذشته بسیار بیشتر شده است. امروز، این کشور نفوذ بسیار زیادی دارد، نفوذی که فراتر از نفوذ آنها در ۶ یا ۷ سال گذشته است. ایران در همهجای خاورمیانه حضور دارد.» در آذرماه نیز «جیمز وولسی»، رئیس سابق سازمان سیا در دوران ریاست جمهوری «بیل کلینتون» با اقرار به قدرتمندی ایران در منطقه، از «دونالد ترامپ» خواسته بود که «باید تصمیم تاکتیکی برای تضعیف قدرت ایران درغرب آسیا بگیرد»؛ یعنی شیوهای جدید بهجز جنگ نیابتی یا رویارویی مستقیم.
علاوه بر این، نشریه آمریکایی «امریکن اینترست» در زمستان سال گذشته، ایران اسلامی را در رده هفتم قدرتمندترین کشورهای جهان در سال ۲۰۱۷ قرار داد و جالب اینجاست که یکی از معیارهای قدرتمندی ایران را پیشتازی در مقابل عربستان ذکر کرده بود. ارزیابی مقامات پنتاگون از شکست قطعی ناوگان آمریکا از قایقهای تندروی سپاه در جریان مانور «Millennium Challenge» یا دست رد زدن سردار «قاسم سلیمانی» به نامه رئیس روسیاه سازمان سیا، همگی از «تک» جمهوری اسلامی به قلب نظام سلطه حکایت دارد که آمریکا را در موضع انفعال و تدافعی قرار داده است. آمریکا از هر راهی که وارد تقابل با جمهوری اسلامی شده، به بنبست رسیده است. بدون تردید باید گفت شیطنتهایی مانند تحریم، حمایت از فتنه و اغتشاش و توطئههای اخیر، آخرین تیرهای ترکش واشنگتن است که به تاریکی شلیک کرده و درنتیجه، آنها را در برابر ابرقدرت غرب آسیا، خلع سلاح خواهد کرد.