به گزارش مشرق، سخن گفتن از سیاستگذاری جمعیتی در کشور ما، مستلزم نگاه درست به نقاط ضعف و قوتی است که در این راستا قابل بررسی و ارزیابی است. چه از این رو که کارآمدی هر سیستمی مستلزم توجه درست به همین نکات و نقاط و در واقع شناخت درست از آنان است. بحثی که چند سالی است در فضای کشور ما نیز مطرح شده و افراد بسیاری درباره آن سخن گفته اند. در میزگردی که با میزبانی صاحب نظران این حوزه برگزار شد، پیامدهای تک فرزندی برای جامعه ایرانی بیشتر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
مرضیه ابراهیمی؛ عضو هیئت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه شهید بهشتی، حجیه بی بی رازقی نصرآباد؛ عضو هیئت علمی موسسه مطالعات و مدیریت جامع و تخصصی جمعیت کشور و ربابه عطائی فر؛ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، مهمانان این نشست بودند. موضوع اصلی این نشست، بررسی پیامدهای تک فرزندی است. موضوعی که اگر به صورت عمیق تر و ریشه ای به آن نگاه کنیم، در بستری به نام خانواده اتفاق می افتد. بستری که شاید بتوان آنرا، مهم ترین مفهوم در سیاستگذاری جمعیتی دانست.
* تعریف شما درباره خانواده و جایگاه آن در سیاستگذاری های جمعیتی امروز، در جامعه ایرانی چیست؟
ابراهیمی: ما اگر بخواهیم در حوزه سیاستگذاری خانواده بحث کنیم، ابتدا باید یک گام به عقب رفته و در مورد خانواده صحبت کنیم. خانواده، یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است. نهادی که نه تنها در جامعه ما، بلکه در جوامع دیگر نیز حائز اهمیت فراوان است. نهادی که اگرچه شکل آن تغییر کرده و میکند، اما دائما وجود دارد.
یکی از انواع مهم سیاستگذاری که با بحث خانواده نیز مرتبط است، سیاستهای جمعیتی است. گزاره بنیادین در این نوع از سیاستگذاری، اهمیت اساسِ خانواده است. به این معنا که؛ خانواده و مسائل مربوط به آن در فضای جامعه تأثیر فراوان دارد و در نتیجه برای مدیریت این تاثیرات، باید سیاستگذاری درستی نیز داشت. ما نمیتوانیم جامعه سالم و پویائی داشته باشیم، اگر خانواده سالم و پویائی نداشته باشیم! در واقع نسبت سلامت و پویش در خانواده و جامعه، نسبتی مستقیم است. رابطه ای یکه البته از تحولات اجتماعی و خانوادگی نیز تاثیرات فراوانی می پذیرد.
در فضای جامعه امروز، تغییر و تحول یکی از مهم ترین ویژگی های هر جامعه ای است. همراه با تغییرات سریع اجتماعی، خانواده هم تحولاتی را تجربه می کند که انواع خاصی دارند. مهمترین نوع اینتغییرات، بروز تغییر در نگرش افراد است.
امروز انسانها مثل گذشته به خانواده، فرزندپروری و تعاملات درون خانواده نگاه نمیکنند. آنها دچارتغییرات مهمی در عقاید و نگرش ها شده اند، که فضای خانواده و بعد از آن جامعه را نیز تحت تاثیر خود قرار داده است. تحصیل و اشتغال زنان که مهم ترین نمود افزایش مشارکت آنان در جامعه منجر به بروز تحولاتی شده که نمی توان به سادگی از آن عبور کرد. شما نمیتوانید بگوئید که زن به عنوان محور خانواده، صاحب تحصیلات و موقعیت اجتماعی شده، اما تأثیری روی نهاد خانواده نگذاشته است! مشارکت زنان علاوه بر اینکه پیامدهای مثبتی در تربیت فرزندان و ارتباط با همسر خواهد داشت، ممکن است منجر به تضاد نقشی نیز برای زنان شود. در این صورت حتما شاهد بروز تعارضات خواهیم بود.
بحث هرم و ساختار قدرت در خانواده، یکی از مباحث دیگریست که در این راستا باید به آن اشاره کرد. امروز شما مانند گذشته در خانوادهای زندگی نمی کنید که مردسالار است. تغییر ساختار خانواده به سمتی میرود که ممکن است در خیلی از موارد به سالار بودن فرزندان منتهی شود. امروز این فرزندان هستند که خانواده را در مورد فراغت، تفریحات و تصمیمات کلانی مانند بحثهای خرید خانه هدایت میکنند. این تغییر به عنوان یک چالش جدید، منجر به ایجاد فرصت ها و تهدیدهائی می شود که البته سخن گفتن از آن فرصتی دیگر می طلبد.
مسأله دیگر افزایش سن ازدواج است که در یک بُعد ناشی از تغییر نگرش افراد، در سوی دیگر افزایش تحصیلات و همچنین افزایش اشتغال زنان است. این تغییر در افزایش سن ازدواج، به صورت مستقیم روی پدیده فرزندآوری و تعداد فرزندان تأثیرگذار است. شرایط امروز اجتماع به صورتیست که افراد فرصت کمتری برای داشتن فرزند و دغدغه بیشتری برای تربیت آنان دارند. فردی که همزمان تحصیل کرده و البته شاغل است، فرصت تربیت و پرورش پنج فرزند را ندارد. از سوی دیگر، مسائل اقتصادی تاثیر بسزائی در تمایل خانواده ها به کم فرزندی و تک فرزندی داشته و دارد.
در گذشته فرزندان نقش تولیدکننده در کنار خانواده داشتند. آنها عصای دست پدرشان میشدند و به پدر فرصت استراحت یا همکاری با خود را می دادند. این در حالیست که در خانواده امروز، فرزندان مصرف کننده هستند. مصرف کنندگانی که برای سالیان طولانی تر در کنار خانواده می مانند. مسئله ای که با عنوان طولانی شدن سن جوانی، از آن نام می برند. فرزندانی که مدت سی سال در کنار خانواده هستند و تامین نیازهای شان را به عهده خانواده می دانند، مصداق بارز این قضیه هستند.
مجموعه این تغییرات منجر به لزوم یک بازنگری درباره مفهوم خانواده و جایگاه آن در نظام سیاستگذاری های جمعیتی شده است. سیاستی که مقام معظم رهبری به نهادها و سازمان های مرجع ابلاغ کردند، نمونه کامل یک سیاستگذاری بود که نقش خانواده را به صورت جامع دیده و به تحولات آن اشاره داشته است.
نکته مهم در این بحث اینکه؛ اجرای یک سیاست باید با ابعاد مختلف و البته مرتبط آن هماهنگ باشد. مثلا وضعیت فرهنگ، اجتماع و اقتصاد باهم همخوانی داشته باشد.
* در صحبت از تحول مفهوم خانواده، سخن از کم فرزندی یا کاهش نرخ باروری به میان آمد. خانم عطائی فر؛ مهم ترین زمینه ها و دلایل روان شناختی این امر در کجاست!؟ اصلا آیا خانواده ایرانی به کم فرزندی تمایل دارد؟
عطائی فر: کاهش باروری در جامعه ایرانی، یک اتفاقی ست که امروز شاهد آن هستیم. دلایل مختلفی برای این پدیده وجود دارد که من در ادامه سخنانم به چند مورد از آنها اشاره می کنم.
از جمله علتهائی که برای کاهش باروری وجود دارد؛ مهاجرت از روستا به شهر است. باتوجه به مطالعاتی که ما در این باره داشتیم، وقتی ما به جامعه شهرنشین نزدیک میشویم، توقعات و انتظارات فرد نیز دچار تغییراتی می شود. آنها بجای تولید، مصرف را برمی گزینند و در نتیجه میل آنها به مدیریت این مصرف زیادتر می شود. اختلال در نرخ باروری هم یکی از نخستین پیامدهای مدیریت به سبک شهرنشینی است.
دلیل مهم دیگر، فقدان اصول سلامت روانی در زندگی های شهری است. به این معنا که اجاره نشینی در فضای آپارتمان های امروزی، کم فرزندی را به خانواده ها اجبار می کند. در معماریِ امروز، تعداد فرزندان شما باید کمتر باشد!
یکی دیگر از نکاتی که در ادامه بحث تحول خانواده باید به آن اشاره کنیم و ارتباط این تحول با کاهش تعداد فرزندان را بیشتر مورد توجه قرار دهیم، موضوع فرزندسالاری است. وقتی خانواده ای به فرزندسالاری گرایش دارد، در واقع بیشترین توجه را ما به فرزندش دارد. او انتظارات زیادتری از فرزندش دارد و آینده ای را برای او تصور کرده که شاید دلخواهش نباشد! در این حالت تمرکز خانواده روی فرزندی ست که سالار می پندارد و در نتیجه چون این نوع توجه، مستلزم نوعی از فشار روانی و استرس در تربیت فرزند است، تمایل خانواده به سمت و سوی کم فرزندی خواهد رفت.
* ما از تحول در خانواده ایرانی و افزایش تمایل برای کم فرزندی سخن گفتیم. مسئله ای که کلید تایید یا رد آن در دست پژوهشگران جمعیت شناسی و آمارهای دقیق شما است. سوال من درباره همین آمارهاست. آیا در سال های اخیر-به لحاظ جمعیتی- شاهد بروز تحولات در خانواده ایرانی بوده ایم!؟ تغییراتی که شاید مهم ترین نمود آن در زمان تشکیل خانواده و بعد از آن فرزندآوری اتفاق افتاده باشد.
رازقی: خانواده هم به لحاظ شکل، هم به لحاظ کارکرد و هم به لحاظ ابعاد و زمان تشکیل، تغییر کرده است. نکته مهم مسئله بقا و پایداری خانواده در جامعه ایرانی است که مشابه سایر جوامع است و تمایلی که افراد جامعه ما برای تشکیل خانواده دارند، یک نکته مثبت اضافه بر سازمان است. نگرش مثبت ایرانی به ارزش خانواده و فرزندآوری، همواره در جامعه ما وجود داشته و ارزش محسوب شده است. اما تغییراتی که در این فضا رخ داده، مغایرتی با بحث ارزش خانواده نداشته و باید در کنار جایگاه خانواده، به این تغییرات نیز توجه کرد.
شاید برجستهترین تغییر در خانواده؛ تغییر سن ازدواج زوجین باشد. تغییری که متاثر از شرایط اقتصادی و اجتماعی است و در واقع از اجزاء زندگی مدرنی است که ما در حال تجربه آن هستیم.
افزایش سرمایه اجتماعی، مستلزم بالارفتن سطح تحصیلات و در نتیجه حضور طولانی مدت ما در مدارس و دانشگاه و ادارات است. همین حضور می تواند تشکیل خانواده و فرزندآوری را به تاخیر بیاندازد. همچنین سن فرزندآوری نیز متغیری تاثیرپذیر از این فضاست که در جای خود به آن اشاره خواهم کرد.
بحث دیگر؛ کاهش فرزندآوری و تعداد فرزندان در کشور است. ما در حدود سال ۱۳۵۹؛ نرخی حدود هفت فرزند در خانواده داشتیم. آماری که در سه دهه مدیریت شد و به نرخ تعیین شده-سطح جانشینی- رسید. این یکی از مهم ترین تغییرات در حوزه خانواده بود که البته از علل مختلفی تاثیر گرفت و از سوی دیگر نیز منشاء اثرات زیادی درون خانواده ها شد.
شیب کاهش نرخ باروری از سال ۱۳۵۹ اگرچه بسیار تند بود، اما در دو دهه اخیر روند آرام تری به خود گرفته است. به طوریکه در حدود سال ۱۳۸۵؛ نرخ باروری به ۱.۹ فرزند رسید و در سال ۱۳۹۰؛ به ۱.۸! بعد از آن و در اثر تغییرات جمعیتی که در کشور شاهد بودیم، نرخ باروری دوباره افزایش پیدا کرد و به ۲.۰۸ رسید. یعنی گروه سنی صفر تا چهار سال، دوباره افزایش پیدا کرد.
در بحث از تکفرزندی اما باید به چند نکته اشاره کرد. نخست اینکه؛ وقتی باروری به زیر سطح جایگزینی یعنی کمتر از دو یک دهم میرسد، ما با بحران تک فرزندی روبه رو هستیم. مسئله ای که اگرچه در جامعه ما بحران نیست اما به دلیل بالا رفتن سن ازدواج از یکسو و بالا رفتن سن فرزندآوری دوم، بحران پنداشته می شود. در واقع مادران زیادی در جامعه ما، فرزند دوم را در فاصله زیادی با فرزند اول به دنیا می آورند و در واقع مسئله تک فرزندی را در سال های بعد جبران می کنند.
بحث مهم دیگر اغراق درباره آمارهای تک فرزندی و ناباروری در جامعه ماست. ممکن است شما در زمان فعلی، تک فرزندی یا بیفرزندی را در میان مادران ایرانی نشان دهید. اما واقعیت های آماری نشان می دهد که وقتی زنان به سال های پایان باروری خود میرسند، تعداد فرزندان ایدهال شان را به دنیا می آورند. تعداد فرزندان ایدهآل در جامعه ما بالای دو فرزند است. یعنی زنان جامعه ما، طبق آمار عمومیت ازدواج که بالای ۹۸% است، نه تنها میخواهند ازدواج کنند، بلکه فرزندآوری برایشان مهم است و بالای دو فرزند میخواهند. این حتی در تهران که پیشگام کاهش باروری در ایران بوده، نیز صادق است.
در سال ۱۳۷۵؛ ۲.۳ درصد از زنان ۴۰ سال و بالای ۴۰ سال، تک فرزند بودهاند. در سال ۱۳۸۵؛ این نرخ به ۵.۱ درصد و در سال ۱۳۹۵؛ به ۱۲.۳ درصد رسیده است. هرچند که این روند افزایشی است اما برای رسیدن به یک تحلیل درست، نمی توان گفت که خانواده ها تک فرزند مانده اند. روش های مختلف نشان میدهد که ۷۰ درصد از زنان جامعه ما دو فرزند را به دنیا میآورند. ۳۳ درصد از زنان؛ بدون فرزند یا تک فرزند هستند. ۳۳ درصد؛ دو فرزند و ۳۳ درصد؛ بالای سه فرزند دارند. حتی درصد زیادی از زنان دانشگاهی به سمت دو فرزندی میروند.
* در میان صحبت هایتان به این نکته اشاره کردید که ما در برهه ای شاهد کاهش نرخ باروری از ۳.۲ فرزند به ۱.۲ فرزند بودیم. سوال من درباره جایگاه تک فرزندی در این راستا است. آیا تک فرزندی تکنیک کاهش این نرخ در جامعه ایرانی بود!؟
رازقی: باروری تصمیمی است که زوجین براساس شرایط شان میگیرند. تصمیمی که تاثیر زیادی از شرایط اجتماعی و اقتصادی خانواده و زوجین می گیرد. بنابراین؛ بارورری، در سه سطح کلان، متوسط و خرد از شرایط اجتماعی نشأت میگیرد. همچنین نقش عوامل روانی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و فردی نیز در این راستا حائز اهمیت فراوان است.
اگر بخواهیم به زمانی برگردیم که کاهش باروری در ایران شروع شد، باید به حدود سال های ۱۳۶۴ به بعد نگاه کنیم. زمانی که سیاست غیررسمی تشویق باروری در جامعه به پایان خود نزدیک شده بود. کاهش سن ازدواج، سوبسیدهایی که به خانوارها پرداخت می شد، معافیت از سربازی برای خانوادههای پر فرزند و ... سیاست هائی بود که افزایش باروری در جامعه را پشتیبانی می کرد. اما از سال ۱۳۶۴، خانوادهها کاهش باروری را آغاز کردند. یعنی علیرغم اینکه سیاست رسمی، چیز دیگری می خواست، خانوادهها طور دیگری رفتار کردند.
افزایش سطح تحصیلات زنان، توسعه اقتصادی و اجتماعی، گسترش ارتباطات بین المللی، کاهش مرگ و میر مادران و نوزادان موارد مهمی بودند که در تغییر نرخ فرزندآوری خانوارها نقش مهمی ایفا کردند.
در کنار این تحولات اجتماعی و توسعه، عمومیت یافتن استفاده وسایل پیشگیری از بارداری و حمایت جامعه، نهادهای مذهبی و دولتی از برنامه کاهش نرخ فرزندآوری خانواده ها منجر به عمومی تر شدن این تصمیم شد. همچنین اجرائی شدن سیاست تنظیم خانواده و کاهش باروری، به صورت رسمی در سال ۱۳۶۸ اتفاق افتاد و خانواده ها به داشتن دو فرزند یا کمتر تشویق شدند.
نکته مهم در این باره اینکه؛ تک فرزندی در جامعه کنونی ما ایدهآل نبود و نیست!
*چقدر با عزم نهادهای رسمی برای کاهش نرخ باروری در ایران موافق هستید؟ آیا چنین تصمیمی با شرایط اجتماعی آن روز جامعه ایرانی تطابق داشت؟
ابراهیمی: شاید بهتر به جای اینکه تک فرزندی را یک ابزار بدانیم، آنرا عاملی موثر بر سیاستگذاری های سطوح مختلف بدانیم. چه در سطح افراد؛ یعنی در سطح خرد جامعه که منجر به تغییر نگرش افراد شد و چه در سطوح بالاتر اجتماع.
همه ما به یاد داریم که در یک دوره به افراد گفته میشد؛ بچه برکت زندگی است! در فضای عمومی جامعه، شعارهائی در این باره بیان میشد که تاثیر زیادی روی تصمیم فرزندآوری خانوارها داشت.
از سوی دیگر و در سطح میانی، نهاد خانواده به یکباره دچار تغییرات زیادی شد. افراد سبک زندگی خاصی داشتند. تعداد فرزندان خانوارها تاثیر مستقیمی روی سبک زندگی آنها گذاشت و این یک نکته قابل توجه بود. نوع خوراک، پوشاک و فراغت تغییر کرد و در واقع وقتی خانواده از شکل گسترده به هستهای تغییر کرد، بسیاری از امور درون خانواده نیز تغییر یافت. در پاسخ به سوال شما باید بگویم که سیاستگذاری اشتباه میتواند منجر به تغییر در خانواده شود. تغییری که شاید بازگرداندن آن به حالت اول به اسانی ممکن نباشد!
* سهم فضای روانی سالم در تشویق خانواده ها و والدین به کم فرزندی در سیاستگذاری های جمعیتی ما چگونه بوده است؟ آیا در سیاستگذاری های دهه ۶۰ و ۷۰ -که کم فرزندی یا تک فرزندی را به جامعه ایرانی القاء کرد- چنین مسائلی دیده شده بود!؟
عطائی فر: در آنچه روانشناسان در مورد تعداد فرزند مطرح کرده اند، روی نظریه آدلر تمرکز میکنم و عرایضم را ادامه می دهم. او معایب تک فرزندی را به خوبی مطرح کرده است. تک فرزندی از نظر روانشناسان به خصوص آدلر تایید نشده است. از جمله معایبی که برای تک فرزندی برشمردهاند، اینکه چون فرد در خانواده تنهاست، کانون توجه والدین است. در نتیجه پس از مدتی به سمت خودشیفتگی میرود و وابستگی زیادی میان والدین و فرزند ایجاد میشود.
تک فرزندان از والدین خود الگو می گیرند. این در حالیست که آنان باید از میان هم سالان شان الگوبرداری کنند و مهارت های متقابل را در تعامل با آنان یاد بگیرند. فرد تک فرزند در این مهارت ها و ارتباطات اجتماعی خلاء دارد. آدلر از حس برتری اغراق آمیزی صحبت میکند که تک فرزندان دچار آن هستند. آنها بر این اعتقادند که دیگران باید از ما محافظت کنند. در نتیجه مسئولیتپذیری کمی دارند که پیامدهای این عدم مسئولیت پذیری دامن اجتماع را نیز می گیرد.
در وجود تک فرزندان، عدم تمایز یافتگی وجود دارد. آنها استقلال طلبی کمتری دارند و در نتیجه هویت فردی در آنها کمتر یا دیرتر ایجاد میشود. آنها در یکسو از طیف، کمرو و خجالتی هستند که ارتباط اجتماعی ضعیفی در جامعه دارند و از سوی در تیپهای اجتماعی مغرور هستند که انتظار محافظت و برآورده شدن خواستههایشان را دارند.
تحقیقات روان شناسان نشان می دهد که وقتی خانواده یک فرزند داشته باشد، توقعاتش در همان یک فرزند جمع میشود و همین سطح بالای توقع، اضطراب و در پی آن افسردگی ایجاد میکند.
* به نظر شما سهم بیشتر در تصمیم برای تک فرزندی با زمینه های روان شناسی ناقص در جامعه ماست یا مسائل اجتماعی موجود؟
بنظر من، سهم بیشتر مربوط به مسائل جامعه شناختی است. این مسائل هستند که سهم زیادی در جهت دهی به فضای روانی خانوارها و والدین دارند. بیکاری و مشکلات اقتصادی یکی از مهم ترین اثرگذاران در این رابطه است.
همچنین کمرنگ شدن حمایتهای اجتماعی به خصوص در میان نزدیکان، یکی از مهم ترین فاکتورهای موثر است. قبلترها چون خانواده ها سنتی و در کنار هم بودند، از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردار بودند.
*آیا جامعه ایرانی دچار آسیب تک فرزندی هست؟
رازقی: تا زمانی که سیاستها و برنامه ریزی هایمان در جهت تسهیل ازدواج و فرزندآوری نباشد، ممکن است روند کاهش بار دیگر به جامعه ما بازگردد. افراد برای فرزندآوری انتخابهای عقلانی دارند و ارزیابی هزینه –فایده میکنند. اینطور نیست که تصمیم آنها تحت تاثیر یک برنامه یا شعار فرزندآوری قرار داشته باشد.
بنابراین اگر ما میخواهیم که خانواده ایرانی، به ایده ال خود که بیش از دو فرزند است، برسد، باید مشکلات را از سر راه شان برداریم. سیاست خیلی مهم است و فقط شعار نیست!
سیاستهای جمعیتی که مقام معظم رهبری ابلاغ کردند هم به کمیت و هم به کیفیت این امر اشاره داشت. تاکید بر بعد کمیتی این جریان، راه به جائی نمی برد. وقتی از کیفیت صحبت میکنیم، یعنی مشکلات خانواده را کم کرده و کمک کنیم تا به اهداف فرزندآوری خود برسند.
بحث مهم دیگری که باید به آن اشاره کنم؛ تاخیر در به دنیا آوردن فرزند دوم است. خانواده ها منتظر زمان مناسبی هستند تا شرایطشان مناسب شود. آنها می خواهند به یک ثبات برسند و پس از ثبات فرزند ایده آل را به دنیا آورند. غافل از اینکه صبر کردن و گذشت زمان روی شرایط فیزیولوژیکی فرد تاثیر میگذارد. وقتی فرزند اول در ۲۴ سالگی به دنیا میآید، متوسط اختلاف سنی فرزند اول با دوم چهار و نیم تا پنج سال است اما وقتی این تاخیر گاهی تا هفت سال طول می کشد طبیعتا سن مادر نیز بالاتر می رود. همین افزایش سن منجر به ناتوانی های جسمی و روحی برای مادر می شود که می تواند تاثیرات نامطلوبی در حاملگی و فرزندآوری او داشته باشد.
بنابراین یکی از دلایل تک فرزندی، فاصله انداختن برای باروری دوم و سوم است. فرد زمانی تصمیم به فرزندآوری دوم می گیرد که زمانی ندارد.
سیاست های جمعیتی و باروری، باید در میان خانواده ها و فرهنگ های مختلف، متنوع باشد. همچنین در هر دوره ای از سیاست گذاری، باید به خواسته ها و شرایط جامعه احترام گذاشت و توجه کرد.
وقتی به سیاست از بالا به پایین نگاه میشود، خیلی جواب نمیدهد و مردم همراه آن نمی شوند. مثلا؛ ما برای روی آوردن خانواده ها به فرزندآوری، در ارایه خدمات پیشگیری از بارداری محدودیت ایجاد کردهایم. این نشان دهنده این است که ما به اهداف خانواده ها و شرایطی که دارند، توجه نمی کنم و میخواهیم که آنها صرفا فرزند بیاورند! این به خانواده و والدین نشان میدهد که جامعه بزرگتر و نهاد بزرگتر به وضعیت او توجه ندارد. پیشگیری از باراداری احتمال سقط جنین را افزایش می دهد نه افزایش نرخ باروری!
* مهم ترین پیامدهای این تکنیک غلط که در اثر یک سیاستگذاری غیرواقعی یا غلط در جامعه ما برای مدتی تبلیغ شده بود، از منظر شما چیست؟
ابراهیمی: اگر سیاستهای جمعیتی که مقام معظم رهبری ابلاغ کردند، را بخوانیم متوجه مسئله و راه حل خواهیم شد. ایشان در بند دوم از رفع موانع ازدواج سخن گفته اند. همچنین تأکید زیادی بر فرزندپروری کرده اند. همین دو مورد می تواند مبنای یک سیاست درست برای پرهیز از تک فرزندی باشد!
ما معتقدیم که الگوی تک فرزندی الگوی خوبی برای جامعه ما نیست، دلایل مختلفی هم دارد که در پیامدهای تک فرزندی می توانیم به آنها اشاره کنیم. اگر افراد به سمت تک فرزندی بروند، تعاملاتشان در خانواده برهم میخورد. یک فرزند نیاز به ارتباط با هم نسل خود دارد. یک تک فرزند؛ دائم در خانواده هستهای با پدر و مادر خود ارتباط برقرار میکند. این فرد در فرایند اجتماعی شدن دچار مشکلات زیادی است. در نتیجه؛ وقتی تک فرزندی الگوئی ثابت میشود، شما در آینده با افرادی مواجه خواهید بود که بلد نیستند ارتباط برقرار کرده و تعارضات خود را کنترل کنند!
تنهایی و انزوا و در پی آن عدم برخورداری از حمایت های اجتماعی و خانوادگی یکی دیگر از پیامدهای تک فرزندی برای افراد و جامعه است.
باب شدن تک فرزندی در جامعه، خیلی خطرناک است. فرد وقتی از فضای خانواده بیرون برود، با افراد درجه یک خانواده مانند خاله، عمو و دایی ارتباطی نخواهد داشت و این ارتباطات مفهومش را برای او از دست میدهد. حتی در سطوح پایین هرم نیاز افراد مثلا بحث معیشتی، این فرد حمایت اقتصادی چندانی از سوی آشنایان خود نخواهد داشت.
قضیه خطرناک ماجرا این که مشکل ما، مشکل طبقه متوسط تحصیل کرده است. افرادی که این الگو را تائید می کنند و می گویند که باید تک فرزند باشیم چون نگاهمان تغییر کرده یا شرایط اقتصادی مطلوبی برای مان فراهم نیست! من بارها در مصاحبهها شنیدهام که میگویند من یک فرزند خوب داشته باشم بهتر از این است که سه فرزند داشته باشم و درگیر مسائلشان باشم.
جامعه ما در حال گذار و تغییر و پیشرفت است. یک اتفاق جمعیت شناسی، جامعه شناسی و روانشناسی در این میان رخ میدهد که حدوث آن اجتناب ناپذیر است. ما باید این حادثه ها را کنترل کنیم و راه این کنترل نیز، سیاستگذاری ها است.
اگر از یک طرف به سیاستگذاران نقد می کنیم، از سوی دیگر نیز باید به خودمان که مردم هستیم نقد داشته باشیم. خیلی اوقات نگاه مردم این است که برخی از اتفاقات فردی و تصمیم شخصی آنها است. در صورتی که درست نیست زیرا وقتی فردی در فضای اجتماعی زندگی میکند، تابع یک سری هنجارهای اجتماعی هستند. در بحث تک فرزندی و جمعیت نیز ممکن است ابتدا و در مرحله اول یک تصمیم فردی و شخصی باشد اما در فضای اجتماعی تاثیرگذار است. برخی اوقات این سیاست ها توسط مردم پذیرفته نمی شوند زیرا می گویند آنها در حریم شخصی ما وارد میشوند. باید مردم را اقناع کرد. تصمیمگیری فرد برای ازدواج یا فرزندآوری، میتواند ماجرای اجتماعی را تغییر بدهد.
هنر ما در این است که سیاست ها را درست وضع کرده و بعد مردم را همراه آنها کنیم. مهارت ها را به درستی به خانواده ها و والدین آموزش داده و در راه اجرائی شدن سیاست درست از آن بهره برداری کنیم.
* پیامدهای تک فرزندی در سطح میانی و کلان چه خواهد بود؟
پیامدهایی که تک فرزندی برای جامعه خواهد داشت، در سطح کلان؛ بحرانهای جمعیتی است. بحران هائی که درباره آنها اغراق زیادی شده است. اما یکی از مسائل که میتواند اتفاق بیافتد، کاهش سرمایه اجتماعی است.
اگر سیاست های جمعیتی به عنوان یک سیستم حمایتی به کمک افراد نیاید، افراد اعتمادشان را به جامعه از دست می دهند و این فقدان اعتماد فقط جنبه شخصی و فردی ندارد. بلکه منجر به کاهش مشارکت افراد میشود. افراد احساس تعلق و تعهد به ساختارهای جامعه نمیکنند و در چنین حالتی ممکن است بگوید من جدا از این جامعه هستم!
اتفاقی که در مقابل آن باید روی افزایش مسئولیت فردی تاکید داشت. نتیجه این عدم تعلق و تعهد، کاهش مشارکت، اعتماد و سرمایه اجتماعی است که برای جامعه خیلی خطرناک است. امری که منجر به چنددستگی در جامعه می شود. مردم به شرایط جامعه آسیب میزنند و مثلا بجای فرزندآوری بیشتر در شرایط منع استفاده از لوازم پیشگیری، دست به سقط جنین می زنند. این در حالیست که ما در چارچوب هنجارهای دینی و ارزشهای اسلامی عمل میکنیم و اگر در جامعه سقط جنین اتفاق بیافتد، به یک نحوی اعتراض پنهان است.
براساس تئوری های جامعه شناسی؛ افرادی که احساس تنهایی میکنند و دچار رهایی شدهاند، احتمال آسیب رسانی دارند. حال این آسیب، یا گوش نکردن به حرف حکومت ها، کمک نکردن به تحقق سیاستهای و مواردی از این دست است.
همیشه سیاست کاهش یا افزایش فرزند خوب نیست و باید به تناسب شرایط رقم بخورد. اما اگر رشد منفی را داشته باشیم، و تک فرزندی الگوی قالب جامعه شود، ما کاهش پویایی و جوانی جمعیت را خواهیم داشت. جمع شدن هرم جمعیتی یکی از مهم ترین زنگ خطرهای این بحث است.
در سطح میانی نیز شبکه های تعاملاتی و حمایتی خانواده برهم می ریزد. وقتی افراد در خانواده احساس کنند که حمایت نمی شوند و ارتباط خوبی باهم ندارند، قاعدتا نتیجه آن در جامعه پدیدار می شود. وقتی تحلیلگران اجتماعی یا روانشاسان میخواهند بگویند فرد چه مشکلی دارد، می گویند که زمینه آن از خانواده آمده است. اگر در محیط خانواده فضای امن و آرام وجود نداشته باشند و فرد احساس ارامش نکند، قاعدتا بروز آن در جامعه خشونت، اعتیاد و مسائل دیگر میشود. من در حوزه مشارکت و اشتغال زنان نیز همین را میگویم که اتفاقا نگاه های فمینیستی کاملا به جریان آرامش زنان ضربه وارد میکند زیرا می خواهد زن از خانواده جدا شود. هرجایی که افراد از خانواده جدا شوند و اهمیت نهاد خانواده کم شود به مشکل بر می خوریم. الگوی تک فرزندی، کوچک شدن خانوادهها و جزیرهای شدن آنها، منجر به این میشود که خانواده دچار اختلال شود.
* مهم ترین پیامدهای روانشناسی تک فرزندی برای جامعه چیست؟
عطائی فر: اگر تک فرزندی بخواهد گسترش و ادامه پیدا کند، تبعات آن اختلال در سلامت جامعه میشود. علتش این است که وقتی به تک فرزندی گرایش پیدا کنیم، انسجام خانواده خیلی کم میشود. بعد از آن نشاط در جامعه و دید مثبت به زندگی کمرنگتر میشود.
جامعه تک فرزند؛ بیشتر به سمت و سوی فردگرایی میرود که نزدیک به فرهنگ غرب است. فرهنگ غرب بیشتر به سمت و سوی فردگرایی رفته و حمایتهای عاطفی نیز بین افراد-به دلیل همان مقوله فردگرایی-کم شده است. اتفاق دیگری که در خانوادهها رخ میدهد عدم پایداری روابط زوجین است. در خانوادههایی که تعداد فرزندان کمتر است، پایداری روابط زوجین هم کمتر است. در خانواده هایی که تعداد فرزندان بیشتر از یک نفر است بیشتر حس دلگرمی برای والدین وجود دارد و اتفاق آشیانه خالی خیلی دیرتر اتفاق میافتد.
رازقی: من تأکید میکنم که الگوی باروری ما، الگوی دو فرزندی و تک فرزندی نیست. بیش از ۷۰ درصد زنان ما دو فرزند و یا بالاتر به دنیا میآورند. این خیلی مهم است. اما اگر بخواهیم تک فرزندی را در جامعه فرضی بیان کنیم، باید بگویم که وقتی باروری به زیر نرخ جانشینی میرسد و پایین میآید، تک فرزندی به وجود میآید. اگر این تک فرزندی رخ بدهد، دو موضوع اتفاق میافتد. یکی اینکه باروری به سطح خیلی پایینی میرسد. یعنی به زیر سطح جایگزینی، یعنی ۱.۵ یا ۱.۳ فرزند می رسد که خیلی خطرناک است.
وقتی جامعه ای به باروری زیر ۱.۳ رسید، ممکن است به یک تله جمعیتی یا باروری برسد! تله ای که بیرون آمدن از آن کمی مشکل است. نتیجه رسیدن به این تله در دو محور متبلور است؛ یکی بحث تغییر ساختار سنی به سمت سالخوردگی جمعیت، که یک پیامد این موضوع افزایش بار تکلف برای دیگران است و در واقع جمعیت مصرف کننده که از جمعیت فعال جامعه جدا شده، بیشتر می شود.
سه گروه سنی به هم میخورد و ساختار سنی جامعه تغییر می کند. نکته ای که روی آن تأکید می کنم، اینکه؛ الگوی ما دو فرزندی است و نباید نگران باشیم. باید به خانواده ها کمک کنیم که این الگو حفظ شود. ما باید سیاست ها و برنامه هایمان در جهت حفظ همین الگویی باشد که داریم. زیرا وضعیت جمعیتی ما وضعیت خیلی خوبی است و الان یک دهه است که وارد پنجره جمعیتی شدیم. این فرصت خیلی مناسبی است. بنابراین ما ازاین وضعیت و فرصت مناسب باید استفاده کنیم. باید شرایط ازدواج و فرزندآوری را فراهم کنیم. ما اگر بتوانیم سن ازدواج را کاهش بدهیم قدم خیلی زیادی برداشتیم.
سن فرزندآوری ما بالا نیست زیرا همانطور که گفتم فاصله ازدواج تا فرزند اول سه و نیم سال است. یعنی همه خانواده ها فرزند اول را میخواهند و ۹۰ درصد فرزند اول را به دنیا می آورند، فرزند دوم را هم می خواهند. اتفاقی که افتاده این است که سن ازدواج بالا رفته است. اگر بتوانیم تلاشمان به این سمت باشد که شرایط ازدواج جوانان را فراهم کنیم با خیال راحت بگوییم که هیچ زمانی این شرایط را نخواهیم داشت و الگوی دو فرزندی یا بالاتر ما حفظ خواهد شد.