به گزارش مشرق، بیست و پنجم مردادماه سال ۹۵، زن جوانی به اداره پلیس رفت و از خواهر ۴۰سالهاش به نام پریوش به خاطر از دست دادن چشم راستش شکایت کرد. مهتاب ۳۵ساله در توضیح شکایت خود به مأموران گفت: «پدرمان چندین سال است به خاطر کهولت سن و بیماری از کار افتاده و نمیتواند کارهای شخصیاش را انجام دهد.
به همین دلیل با خواهر و برادرهایم قرار گذاشته بودیم تا هر کدام هفتهای یکبار پدر را به منزلمان ببریم و از او مراقبت کنیم، اما هر وقت نوبت پریوش میشد طفره میرفت و میگفت نگهداری از پدر برایش سخت است. این موضوع ما را از او دلخور کرده بود و بارها با هم درگیر شده بودیم. شاکی در ادامه گفت: «آخرین بار پدر پیرم را به سختی سوار ماشین کردم و مقابل خانه خواهرم در قرچک ورامین بردم.
پریوش وقتی متوجه شد ما پشت در هستیم در را باز نکرد. مجبور شدم با تلفن همراهم با او تماس بگیرم، ولی او دقایقی بعد همراه دو دخترش از خانه بیرون آمد و مرا کتک زد. او به سمت من حمله کرد و با سوئیچ ماشینش به چشمم ضربه زد.
آنجا بود که دیگر جایی را نمیدیدم و دنیا برایم تاریک شد. وقتی از او کمک خواستم او با بیاعتنایی رفت و مرا تنها گذاشت. به سختی خودم را به بیمارستان رساندم که پزشکان گفتند چشم راستم به خاطر شدت جراحات باید تخلیه شود. حالا از خواهرم شکایت دارم.»
بعد از مطرح شدن شکایت، مأموران پریوش ۴۰ساله را بازداشت کردند. او به مأموران گفت: «آن روز قرار بود دخترانم را با ماشین به خرید ببرم.
در حالیکه داشتم لباس میپوشیدم متوجه زنگ در شدم. خواهرم بود که پدرم را به خانهمان آورده بود. معترض شدم که چرا بدون اطلاع آمده است به همین خاطر عصبانی شدم و سوئیچ ماشین را برداشتم و پایین رفتم. وقتی خواهرم مرا دید اصرار داشت پدر را نزد من بگذارد. اصرارهای او باعث درگیری شد. در حالیکه سوئیچ ماشین دستم بود مهتاب یکباره صورتش را برگرداند و سوئیچ ناخواسته به چشم او فرو رفت.»
با اقرارهای متهم پرونده بعد از صدور کیفرخواست و کامل شدن تحقیقات به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در اولین جلسه رسیدگی به پرونده به ریاست قاضی قربانزاده بعد از قرائت کیفرخواست، شاکی بار دیگر شکایتش را مطرح کرد و در ادامه گفت: «خواهرم بعد از اینکه فهمید چشمم آسیب جدی دیده است هیچ کمکی نکرد و حاضر نشد مرا به بیمارستان برساند. آنجا بود که توانستم خودم را به سختی به بیمارستان برسانم.
پریوش دروغ میگوید اگر راضی به نابیناییام نبود مرا در آن شرایط با پدر پیرم رها نمیکرد و نمیرفت. برای او درخواست قصاص چشم دارم.»
در ادامه متهم در جایگاه قرار گفت و بعد از شرح دوباره ماجرا در آخرین دفاعش گفت: «آن روز به خاطر عصبانیت متوجه شدت جراحت نشدم فقط برای اینکه درگیری تمام شود سوار ماشینم شدم و همراه دخترانم رفتم، اما بعدها که متوجه شدم چشم راست خواهرم تخلیه شده است ناراحت شدم. باور کنید با همه اختلافی که داشتیم راضی به نابینایی او نبودم.»
در پایان جلسه هیئت قضایی بعد از شور، با توجه به اعلام نظریه پزشکی قانونی مبنی بر اینکه امکان قصاص چشم با رعایت تساوی وجود ندارد، متهم را به پرداخت دیه و دو سال حبس محکوم کرد. با صدور این حکم، اما متهم با نوشتن نامهای اعتراض کرد و از دادگاه خواست به خاطر فرزندانش در مجازاتش تخفیف قائل شوند. با اعتراض زن جوان این حکم به شعبه ۱۹ دیوان عالی کشور فرستاده شد تا قضات آن شعبه با بررسی اوراق پرونده نظر خود را اعلام کنند.
منبع: روزنامه جوان