به گزارش مشرق، رسانههای اصولگرا و اصلاحطلب کشور در سرمقالههای خود، خوانشهای مختلفی را از اوضاع روز کشور ارائه میکنند.
آنچه که در ادامه میخوانید گشت و گذار روزانه در لابهلای این تحلیلها و نقل آنها برای شماست:
***
(رسانههای اصلاحطلب)
ما نبودیم که مردم را به خیابان کشاندیم!
*شرق: احمد غلامی، سردبیر روزنامه شرق، در سرمقاله امروز این روزنامه با اشاره تلویحی به اغتشاشات دیماه نوشته است:
«آنچه سرنوشت سیاسی روحانی، خاصه اصلاحطلبان را به مخاطره انداخته است، نادیدهانگاشتن تعارضات و اختلافات است. با اینکه این رویکرد، روحانی را بیش از اصلاحطلبان تهدید میکند اما شواهد نشان میدهد اصلاحطلبان بیش از روحانی نگرانند و ناخواسته به سمتِ «تئوری رضایت» گام برمیدارند. تئوریای که بهمنزله بازگشت به عقب و محافظهکاری است. برای پرهیز از اعتراض و خشونت لزوماً نباید تن به تئوری رضایت داد و اینطور اندیشید که برای جلوگیری از تعارضات و اختلافنظرهایی که منجر به خشونت میشود، راهی جز عقبنشینی از شیوههای اصلاحطلبانه و همسانسازیِ وضعیتهای ناهمسان وجود ندارد. در روزهای اخیر، اصلاحطلبان خواسته یا ناخواسته نگرانتر از حد معمول شدهاند. آنان نگرانند که امنیت داخلی ایران دستخوش ناآرامی شده و توشه چند دهه کار اصلاحی آنان به باد برود.»
اظهارات عجیب غلامی اما در حالیست که برخی محافل تحلیلی پیش از این بارها هشدار داده بودند که سیاهنماییهای اصلاحطلبان طی 5 سال گذشته بوده است که منجر به «فتنه اقتصادی» شد.
از طرفی ردّپایی از پرونده بزرگ اصلاحطلبان در فتنه سال 88 و در اعتراضات خیابانی کوی دانشگاه هم در نوشته غلامی به چشم نمیخورد.
او در بخش دیگری از یادداشت خود تصریح میکند: هیچ بعید نیست این روزها اگر اوضاع بر وفق مراد پیش برود، سروکله احمدینژاد پیدا شود و با مواضع رادیکالتر به حمایت از اعتراضکنندگان بپردازد. شعارِ "اصلاحطلب، اصولگرا دیگه تمومه ماجرا"، اگر برای اصلاحطلبان خسران بود، برای احمدینژاد نعمت است. او اصولگرایی است که خود را اصولگرا نمیداند و انقلابیای است که ضدانقلاب است.
این اظهارات غلامی نیز در حالی است که احمدینژاد طی 6 سال گذشته نتوانسته منشأ هیچ حرکت خیابانی باشد.[1]
***
طرحی برای ثبات و شکوفایی منطقه؛ وقتی به عربستان هم خوشبین هستند
آرمان امروز: این روزنامه ستون یادداشت روز خود را به اجلاس داووس و اظهارات ترامپ در این اجلاس برای مخالفت با ایران اختصاص داد.
نوذری شفیعی در این یادداشت مینویسد: نمیخواهم آنچه را دیگران گفتهاند، تکرار کنم ولی خانم بینظیر بوتو در کتاب خاطرات خود به طور صریح به کمک عربستان سعودی و ایالات متحده آمریکا در پیدایش طالبان اشاره میکند و بعد از آن هم آقای ترامپ در مناظرات انتخاباتی صراحتا دولت آقای اوباما و شخص خانم کلینتون را به ترویج رادیکالیسم اسلامی در منطقه خاورمیانه متهم میکند. خود خانم کلینتون هم در کتاب «انتخابهای دشوار» به صراحت قید میکند که آمریکا در شکلدهی به گروههای تروریستی نقش داشته و هدفش هم تامین منافع ملی ایالات متحده آمریکا بوده است. اینها اظهارات مقامات سیاسی کشورهایی است که مستقیما در تولید تفکرات رادیکالیسم در دنیای اسلام نقش داشتهاند. ولی این عرصه گفتمانی است. درعرصه عملی نیز بسیار بدیهی است که در سوریه، عراق، لیبی و حتی در ایران و افغانستان گروههای تروریستی از جانب چه کسانی تقویت میشوند.
او در بخش پایانی مطلب خود تصریح میکند: تئوری ثبات هژمونیک معتقد است که قدرت هژمون از طریق نهادهای بینالمللی به حفظ نظم بینالمللی میپردازد اما در عین حال معتقد است که گاهی اوقات قدرت هژمون برای حفظ این ثبات و موقعیت خود میتواند در مناطق مختلف دست به دخالتهای نظامی مستقیم و غیرمستقیم برای تنظیم رفتار دولتها بزند و متاثر از آن حفظ نظم بینالمللی صورت دهد. با اینکه دکتر ظریف از یک دیدگاه منطقی، ایدهآلیستی، آرمانگرایانه و خوشبینانه این پیشنهاد را مطرح میکند ولی متاسفانه زمینی که قرار است این دیدگاهها در آن اجرا شود، واجد شرایط مساعدی نیست. دیدگاه دکتر ظریف چیزی است که در کشورهای دیگر معمولا با عنوان دکترین همسایگی ارائه شده است. یعنی غیرامنیتی کردن روابط کشور خود با همسایگان خود. لذا چنانچه دیدگاه ارائه شده توسط دکتر ظریف به این نتیجه برسد که واقعا مسائل امنیتی که در روابط ایران با همسایگان است از حالت امنیتی خارج و غیر امنیتی شود و به سمت اقتصاد، فرهنگ، همکاریهای تجاری و صنعتی حرکت کند، قطعا محیطی را در خاورمیانه شاهد خواهیم بود که باثبات، شکوفا و رو به جلوست.
اظهارات شفیعی و آنچه که محمدجواد ظریف گفته است اما بایستی در تشعشع این حقیقت دیده شود که بسیاری از کشورهای منطقه بدون اجازه آمریکا و دشمنان غربی منطقه غرب آسیا، قدم از قدم برنمیدارند.[2]
***
و باز هم «ما نبودیم»
*اعتماد: معصومه ابتکار، در سرمقاله اعتماد نوشته است: این روزها اصلاح طلبان با مفهوم این جمله زیاد مواجه می شوند که «پدر، مادر، ما متهمیم». آنها از سویی به تلاش برای پایداری و استمرار جمهوری اسلامی و آرمان های انقلاب اسلامی متهم و از سوی دیگر با اتهام تحول خواهی، دوری از ارزش ها و وادادگی روبه رو هستند. اما چرا با وجود کاستی هایی که در کشور وجود دارد، اصلاح طلبان همچنان به اصل انقلاب اسلامی ایران پایبند مانده اند؟ و چرا تلاش دارند با انجام امور اصلاح طلبانه از اصل انقلاب حفاظت کنند؟
او سپس بدون اشاره به سوابق اصلاحطلبان در حرکات خیابانی علیه نظام مینویسد: اصلاح طلبان در مقاطع دشوار جمهوری اسلامی با اعتقاد از گزینه «اصلاح و نظارت» در مقابل گزینه هایی چون بی تفاوتی، مهاجرت یا براندازی دفاع کرده اند زیرا این گزینه را به دلایل مختلف تاریخی، اجتماعی و سیاسی و با در نظر گرفتن آرمان های انقلاب و جمهوری اسلامی و خون پاک هزاران شهید، بهترین و کم هزینه ترین گزینه برای پایداری، قدرت و سرافرازی ایران عزیز میدانند. اصلاح طلبان برای این تفکر و تلاش خود البته هزینه های فراوانی هم داده اند و همه شواهد تاریخی گواه است.
ابتکار در بخش دیگری از یادداشت خود نیز تصریح میکند: عده ای نیز با مقاصدی سیاسی، برای جلوگیری از اجرای عدالت و انتشار ناامیدی و یاس به صورت سیستماتیک در داخل و خارج کشور فعالیت می کنند. این عده که گاه ممکن است از نظر اعتقادی و سیاسی در نقطه مقابل یکدیگر هم باشند، با همه ابزار روز از جمله شبکه های اجتماعی در نشر اخبار زرد و گاه نادرست و دروغ تلاش شبانه روزی دارند. چرا که یاس و ناامیدی و القای عدم امکان اصلاح، آنها را به مقاصدشان می رساند.
او اما توضیح نمیدهد که چرا نفر اول این «القای ناامیدی در ذهن مردم» کسانی در دولت و اردوگاه اصلاحطلبان هستند![3]
***
اغتشاشات دیماه فقط اقتصادی نبود؛ برای عبور از ساختار نظام هم بود
*قانون: روزنامه قانون که چندیست حواشی زیاد را در پیرامون خود ایجاد کرده است، در سرمقاله خود به نقل از مهرشاد ایمانی با اشاره به یک مستند تلویزیونی پیرامون «فتنه 88» مینویسد:
«چندی است که صداوسیما پخش مستند «خارج از دید» به کارگردانی مهدی نقوی را در دستور کار خود قرار داده است؛ مستندی با صدای ناصر طهماسب که روایتگر جزییات حوادث و مناقشات پس از انتخابات سال88 است.
این مستند با بازخوانی حوادث آن سال سعی دارد تا به دو مقصود نایل شود؛ نخست آنکه به مردم یادآوری کند که «فتنه» سال88 چه خسارتهای سنگینی بر پیکره سیاسی و حقوقی کشور وارد کرده است و دوم به منتقدان ساختارهای سیاسی –خواه جزیی، خواه کلی- اخطار دهد که اگر قصد اعتراضهای گسترده و به زعم مستند اعتراضهای غیرقانونی را دارید با تبعات سختی مواجه خواهید شد.
اما تقارن پخش این مستند با اعتراضهای مردمی که چندی پیش در شهرهای مختلف ایران برگزار شد، جالب بهنظر میرسد زیرا در شرایطی که حاکمیت سیاسی، ذات اعتراضهای چندوقت اخیر را نقدهای بحق مردم میداند، همچنان تظاهراتهای مردمی سال88 را فتنه قلمداد میکند. شاید بتوان این دیدگاه را نوعی تعارض سیاسی دانست.»
نویسنده همچنین در تفسیری از اغتشاشات خیابانی، میگوید: هرچند مسئولان سعی دارند که ریشه این اعتراضها را مشکلات معیشتی معرفی کنند اما باید پذیرفت که شعارها گاه بهشدت ساختارشکنانه نمیتواند فقط خاستگاه اصلاح اقتصادی داشته باشد. این مهم بهمعنای آن نیست که مشکلات اقتصادی سبب بروز دگردیسی عظیم نمیشود، بلکه به این معناست که اصلاح اقتصادی همراه با شعارهای ساختارشکنانه نمیشود مگر آنکه اقتصاد سبب تغییر نگرش مردم در شیوه مدیریت کشور شود؛ چنانکه تئوری انقلابهای مارکسیستی، برابری اقتصادی طبقات مختلف مردم یا همان بیطبقهشدن جامعه بود. پس در قیاس دو واکنش اجتماعی، یعنی اعتراضهای سال 88 و96 باید دانست که در سال96 بخشی از مردم برای عبور از ساختار سیاسی به خیابانها آمده بودند در صورتی که معترضان در سال88 در نقد یکانتخابات دروننظامی شعارمیدادند و فراموش نکردهایم که معترضان88 در ابتدای کار نهتنها اموال عمومی را به آتش نکشیدند که حتی شعارهای غیراصولی نیز سر ندادند.[4]
***
(رسانههای راست)
یک سند 2030 دیگر؛ اینبار در پالرمو
*کیهان: حسین شریعتمداری، مدیر مسئول روزنامه کیهان در سرمقاله امروز این نشریه به توافق پالرمو پرداخته و نوشته است:
«روز چهارشنبه هفته گذشته مجلس شورای اسلامی«لایحه الحاق ایران به کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمانیافته فراملی» (موسوم به کنوانسیون پالرمو) را با 132 رای موافق، 80 رای مخالف و 10 رای ممتنع تصویب کرد. الحاق به این کنوانسیون - آنگونه که درپی خواهد آمد- باز کردن پای تروریستهای وحشی به کشور و تحویل دست بسته مردم و نظام به آنهاست.»
او تصریح میکند:
«هدف اعلام شده کنوانسیون پالرمو اگرچه قطع پشتوانه و منابع مالی گروههای تروریستی است ولی تعریف ما و غرب از«تروریسم» و گروههای تروریستی نه فقط با یکدیگر متفاوت است بلکه در بسیاری از موارد متضاد نیز هست. به عنوان مثال از نگاه آمریکا و متحدانش که مدیریت کنوانسیون را در اختیار دارند، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سپاه قدس، حزبالله لبنان، حماس، جهاد اسلامی، انصارالله یمن، حشدالشعبی عراق و تمامی نیروهای مقاومت که برای کسب آزادی و استقلال کشورشان با حاکمان دستنشانده آمریکا و صهیونیستها مبارزه میکنند، تروریست نامیده میشوند و جمهوری اسلامی ایران با الحاق به کنوانسیون پالرمو - که تازهترین دستپخت مشترک دولت و مجلس است- موظف خواهد بود که نه فقط از حمایت نیروهای مقاومت دست بکشد، بلکه مطابق مفاد این کنوانسیون باید بودجه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی قدس را نیز قطع کرده و تمامی حسابهای بانکی آنها را مسدود کند! و این اقدام که«خودتحریمی» ترجمان دیگر آن است باید تحت نظارت بازرسان کنوانسیون صورت پذیرد تا از انجام آن اطمینان کامل حاصل کنند!»
شریعتمداری همچنین مینویسد: این سؤال، پرسیدنی و صد البته تأسفخوردنی نیز هست که چگونه در دولت و در میان نمایندگان تصویبکننده لایحه الحاق، کسی یافت نشده که از عواقب الحاق ایران به کنوانسیون یاد شده ابراز نگرانی کند تا با تصویب لایحه الحاق، فاجعه دیگری نظیر فاجعه تصویب 20 دقیقهای برجام را به نظام و ملت تحمیل نکند؟![5]
***
«امنیت شبکهای» با عربستان؟!
*وطن امروز: این روزنامه در یادداشت روز خود به ماجرای «امنیت شبکههای» در منطقه غرب آسیا و اظهارات برخی مقاماتی دولتی در این رابطه پرداخته است.
ماشاءالله ذراتی در توضیح این اشاره مینویسد:
« برای تشکیل مکانیزم امنیت شبکهای در سطح منطقه، 3 شرط لازم است؛ نخست ارزشهای سیاسی اصلی و اولیه کشورهای تشکیلدهنده این شبکه، از جمله ارزشهای ایدئولوژیک است که باید با یکدیگر سازگاری داشته باشد. البته باید توجه داشت سازگاری ایدئولوژیک شاید شرط لازم برای شکلگیری شبکه امنیتی منطقهای باشد اما آشکارا، شرط کافی نیست. به عنوان مثال یک حکومت مردمسالار و جمهوری با یک دیکتاتوری خیلی سخت میتوانند سازگاری داشته باشند. دقت شود در اینجا منظور از سازگاری عینیت و تشابه نیست، بلکه مراتبی از همگرایی و درک مشترک را مدنظر دارد.
دومین شرط لازم، ایجاد شبکههای ارتباطی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است. به گونهای که حکومتها و سایر بخشهای سیاسی فعال این شبکه بتوانند به پیامها، نیازها و کنشهای یکدیگر به سرعت و به طور مناسب و مؤثر و بدون توسل به خشونت پاسخ دهند. لازمه تحقق این امر ایجاد شبکههای ارتباطی منظم در همه سطوح اعم از حکومتی و غیرحکومتی بین مردم و مقامات کشورهای این شبکه امنیتی است.
شرط سوم تا اندازه زیادی از طریق تعامل پویای 2 شرط و عامل نخست به دست میآید. در اینجا استدلال میشود که «پیشبینیپذیری» متقابل رفتار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هر یک از اعضای این شبکه لازم و ضروری است.»
او در ادامه این سؤال را به صورت استفهام انکاری میپرسد که: با تاملی ساده و گذرا بر اتفاقات اخیر منطقه، در رابطه با پارادایم امنیت شبکهای این سوالات مهم مطرح است که چگونه کشورهای این شبکه میتوانند به توافق جمعی درباره موضوعات و رفتارهای راهبردی دست پیدا کنند در حالی که شاهد این سطح اختلافات میان اعضای شورای همکاری خلیجفارس هستیم؟ آن هم با آن سطح از نزدیکی فرهنگی و ایدئولوژیک! اصولا در منطقهای که حکام آن عموما دستنشانده و وابسته به آمریکا و غرب هستند، چگونه اعضای شبکه امنیتی این منطقه میتوانند بر اساس اصول سازمان ملل متحد با یکدیگر رفتار و کنش کنند؟!
ذراتی تصریح میکند: آقای ظریف بهتر است به این سوالات واضح و مهم نیز پاسخ دهند که سازوکار و مکانیزم تعیین سهمی منصفانه و رضایتبخش از قدرت منطقه و اقناع دولتها و حاکمان منطقهای در پذیرش این سهم در پارادایم ایشان چگونه حلوفصل میشود؟! آیا این مکانیزمها نیز مشابه مکانیزمهای پیشبینی شده در برجام برای احقاق حقوق ملت ایران در پاسخ به تحریمها و کارشکنیهای آمریکاست؟![6]
***
نقش «تَکرار میکنم» اصلاحطلبان در «وضع موجود»
*رسالت: این روزنامه اصولگرا در سرمقاله امروز خود کنایهای جالب را درباره اغتشاشگران دیماه امسال مطرح کرده است.
در این یادداشت که با عنوان «رأی دادن! حالا دارن فحش میدن!» و به قلم حامد حاجی حیدری منتشر شده، میخوانیم:
« "دانشجویان شریف ما در دانشگاه تهران"، خوب این وضع غریب را به شعر و شعار کشیدند که: "به روحانی رأی دادن! حالا دارن فحش میدن!"؛ بعد از پنج ماه دارن فحش میدن! مطلع شدیم که برخی از عناصر ستاد انتخاباتی "آقای روحانی" هم در میان فحاشان بودهاند، و اکنون بعد از پنج ماه از استقرار دولت جدید فحش میدن! این چه نخبگان سیاسی هستند که توصیه سیاسی آنها پنج ماه هم تاریخ انقضاء ندارد؟ واقعاً خوب درس خواندند، "دانشجویان شریف ما در دانشگاه تهران" که این شعار پر شعور را ساختند ... "به روحانی رأی دادن! حالا دارن فحش میدن!".»
او همچنین مینویسد: "ملت شریف ایران"؛ ما اهالی نقادی سیاست، خوب میدانیم که آنها وقتی "تَــکرار میکردند"، خوب میدانستند که گزینه اصولگرا میتوانست و میتواند کشور را بسیار بهتر و کارآمدتر اداره کند و میتواند این کشور را از کوره راه عبور دهد. و گواه آن این که، مردم تهران، طی سالهای سال، در کلانشهر تهران و اقمار، که شامل یک سوم جمعیت کشور است، اصلاً و ابداً حس نکردند که در یک ملک تحریمزده زندگی میکنند؛ و حالا، در حالی که رکورد داران ناکارآمدی، سکان این شهر را تنها چند ماهی است به دست گرفتهاند، بوی الرحمن از گوشه گوشه شهر به مشام میرسد. همان طور که پیشبینی میشد، تهران هم مانند زمستان یورت آزادشهر، با سرعت باور نکردنی رو به خرابی میرود تا صدای این مردم هم مانند مردم آزادشهر درآید شاید اغتشاشی به دست آید و از این پشم کلاهی برای اصلاحطلبان فراهم آید که جز شلوغکاری و اقدام منفی چیز چندانی در آستین نداشته و ندارند. همان طور که "آقای حداد عادل" فرمودند: "برخی به دنبال نارضایتی مردم و جنگ با انقلاب هستند"؛ و دانشجویان دما در دانشگاه تهران هم خوب این وضع را به شعر و شعار کشیدند که: "به روحانی رأی دادن! حالا دارن فحش میدن!".[7]
یادداشت رسالت در حالی ارائه میشود که اصلاحطلبان پس از اتمام انتخابات دولت دوازدهم، ساز انتقاد از روحانی را کوک کرده و حتی در جریان اغتشاشات دیماه نیز بدون اشاره به نقش خود در کارنامهای که آقای روحانی برجا گذاشته است؛ تلاش کردند تا خود را همراه با خواستههای معترضین نشان دهند.
***
1_ http://sharghdaily.ir/Modules/News/PrintVer.aspx?Src=Main&News_Id=151212
2_ http://www.armandaily.ir/fa/news/main/211624
3_ http://magiran.com/npview.asp?ID=3698139
4_ http://www.ghanoondaily.ir/fa/news/main/95651
5_ http://kayhan.ir/fa/issue/1205/2
6_ http://www.vatanemrooz.ir/newspaper/BlockPrint/187952
7_ http://www.resalat-news.com/newspaper/BlockPrint/10131