به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، دو رزمنده گوشه راست و چپ تاج گلی را در دست گرفتهاند و عکس شهید، وسط تاج گل قرار دارد. دختر بچهای پنج ساله هم جلوی قاب عکس ایستاده و به دوربین لبخند میزند. در عکسی دیگر دخترک قاب عکس را در دست گرفته و کنار تابوت ایستاده است.
جمعیت زیادی برای تشییع آمدهاند و خیلیها برای این دختر کوچولو غصه میخورند اما مریم فارغ از این دلواپسیها، از کنار این نگاهها میگذرد و به خاطراتش با مرد غریبهای فکر میکند که گاهی به خانهشان میآمد و حالا مادر در کنار پیکر آن مرد شیون میکند و با هر بار نگاه کردن به مریم، جگرش بیشتر و بیشتر میسوزد...
چهره مردی که داخل تصویر هم نگاهش نافذ است، برایش آشناست. گاهی به خانهشان سر میزده. این مرد برای مریم غریبه بوده و هربار که خانهشان میآمده، چشم به لبهای مریم میدوخته تا او را بابا صدا کند، اما دخترک همیشه گمان میکرده، پدربزرگ، پدرش است.
مریم آرام آرام قد میکشد و بزرگ میشود. دیگر پدر بزرگ، پدر نیست و او میداند که پدر همان غریبه مهربانی است که حالا همه او را فرمانده شهید صدا میزنند. فرماندهای که قرار است تا سالیان سال از رشادتهایش بشنود و نام او را چون مدالی افتخارآفرین برگردن بیاویزد.
«مریم کلهر»، دختر شهید یدالله کلهر (قائم مقام لشکر 10 سید الشهدا که اول بهمن 1365 در شلمچه به شهادت رسیده) است، سال 1360 به دنیا آمده و خاطرات مبهمی از پدر دارد.
مریم تنها فرزند خانواده است و یادگار شهید یدالله کلهر؛ شهیدی که در وصیت نامه خطاب به همسرش می گوید: « استاد خوبی باشی برای تنها دخترم مریم که هنوز هم پدر خود را به خوبی نمیشناسد. مریم را طوری تربیت کن که در آینده زنی مسلمان، متعهد و لایق برای اسلام و جامعه اسلامی باشد...»
روزگار میگذرد و مریم بزرگ و بزرگتر میشود. بعد از آن که دیپلم میگیرد، سال 1383 ازدواج کرده و ثمره آن سه فرزند با نام های امیرعلی، پارسا و حلماست.
فرزندانی که پدر خود را در کودکی از دست میدهند، مادر باید جای خالی پدر را برایشان پر کند. مریم هم اگرچه ازدواج کرده و از مادر دور شده است، اما به فاصلهها اجازه نمیدهد که از مادر غافلش کنند. او ساکن شهریار است و مادر ساکن یکی از شهرکهای همان حوالی.
شهید یدالله کلهر، فرمانده شناخته شدهای است که نیاز به معرفی ندارد و به طور معمول در بین آنهایی که دفاع مقدس را درک کردهاند، کمتر کسی است که شهید کلهر را نشناسد. مریم از قدرت و توانایی پدر بسیار شنیده است اما بزرگترین شاخصه پدر را، شهامت میداند.
اگرچه فرزند فرمانده شهیدی است که در ایران به ویژه شهر کرج به خوبی او را میشناسند، اما سادگی در صدایش موج میزند و آنقدر ساده از پدر میگوید که گویی هر لحظه با او زندگی میکند.
درباره شهید یدالله کلهر کتابهای مختلفی از جمله «غریبه» به چاپ رسیده است و مریم اگرچه خود دست خطی برای پدر ننوشته است اما با دقت کتابها و مقالههایی که هر کدام دریچهای تازه از پدر به رویش میگشایند را میخواند.
مریم کلهر که مسئولیت تربیت سه فرزند را برعهده دارد، تلاش کرده تا به وصیت پدر نیز جامه عمل بپوشاند و زنی لایق و متعهد برای اسلام و جامعه باشد.