به گزارش مشرق، علیرضا سرمدی طی یادداشتی در روزنامه وطن امروز نوشت: درست در تابستان سال 2015 میلادی، زمانی که مذاکرات هستهای میان ایران و اعضای 1+5 در وین منتج به امضای برجام شد، سوالات و دغدغههای زیادی درباره «آینده برجام در دولت بعدی آمریکا» از سوی تحلیلگران و صاحبنظران مسائل سیاسی و هستهای وجود داشت؛ مخالفت اکثریت مطلق سناتورهای جمهوریخواه با توافق هستهای و رای منفی همه آنها به برجام (در فرآیند بررسی برجام در کنگره) این دغدغه را تشدید کرد.
با این حال، سکانداران دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان معتقد بودند برجام توافقی چندجانبه است و حتی «اگر رئیسجمهور بعدی آمریکا بخواهد»، نمیتواند آن را لغو کند. البته این استدلال در نگاه نخست درست به نظر میرسید، زیرا برجام توافقی میان ایران و 6 کشور دیگر بود اما از سوی دیگر، مکانیسم ماشه -که در برجام گنجانده شده است- لغو توافق هستهای و بازگشت تحریمها را از سوی یکی از اعضای دائم شورای امنیت (از جمله آمریکا) امکانپذیر میکرد. در هر حال، برخی تحلیلگران در آن زمان با رویکرد واقعبینانه و بر اساس سند توافق هستهای، لغو توافق هستهای از سوی یکی از اعضای 1+5 را «سخت» ولی «ممکن» ارزیابی کردند. به عبارت شفافتر، «ناممکن بودن لغو برجام» گزاره نادرستی بود که از سوی برخی مسؤولان، به افکار عمومی القا شد. هماکنون با گذشت 2 سال و نیم از انجام توافق و پایان مذاکرات هستهای تابستان سال 2015 میلادی، شاهد رفت و آمد «توافق هستهای» میان کنگره آمریکا، کاخ سفید و اتحادیه اروپایی هستیم!
هزینههای لغو توافق هستهای برای ایالات متحده آمریکا و «دونالد ترامپ» سخت و دشوار بوده و برای همین مسأله نیز طی یکسال اخیر شاهد تمدید تعلیق تحریمهای هستهای از سوی رئیسجمهور آمریکا بودهایم اما در هر حال، امروز دیگر کسی از «ناممکن» بودن لغو برجام نمیگوید. با این حال نکته مهمتری که در این معادله وجود دارد، «رفتار خاص» تروئیکای اروپایی در قبال برجام است.
یک- «اتخاذ مواضع کلی در تقابل با ترامپ» و «اتخاذ مواضع مصداقی و جزئی در تقابل با ایران»، 2 تکه اصلی پازل رفتاری اتحادیه اروپایی؛ بویژه 3 کشور انگلیس، آلمان و فرانسه را در قبال برجام تشکیل میدهد. بازیگران اروپایی دخیل در فرآیند بررسی و امضا و اجرای توافق هستهای، امروز صرفا از «پایبندی به برجام» سخن میگویند اما مختصات و حدود این پایبندی را ترسیم نمیکنند. حتی کار به مرحلهای رسیده است که «ترزا می» نخستوزیر انگلیس در جریان دیدار اخیر خود با «دونالد ترامپ» در حاشیه اجلاس «داووس»، حاضر نشد از کلیت توافق هستهای نیز حمایت کند. نباید فراموش کرد مقامات انگلیسی سال گذشته میلادی (ابتدای سال 2017) توافق هستهای با ایران را بحثبرانگیز خوانده و در عین حال، از کلیت آن حمایت کرده بودند.
طی یکسال اخیر، مقامات اروپایی بارها «کلیت رفتار ترامپ» در تقابل با برجام را زیر سوال برده و به واژه «پایبندی به برجام» جهت اعلام مواضع خود در قبال توافق هستهای استناد میکردند؛ با این حال، این موضعگیری کلی نیز با اتخاذ مواضعی مانند «آمادگی برای تکمیل توافق هستهای» و... اثر وضعی خود را بر سیاستمداران آمریکایی از دست داد. به عبارت بهتر، ترامپ بخوبی میداند «پروژه مهار آمریکا» و مقابله با زیادهخواهی آن در قبال برجام بدرستی از سوی تروئیکای اروپایی انجام نمیشود. همین مسأله حاشیه امنیت ترامپ را برای اعمال فشار بر سر تغییر یا همان ابطال توافق هستهای دوچندان کرده است.
دو- در مقابل، تروئیکای اروپایی زمانی که با ایران مواجه میشود، از کلیگویی دست برداشته و حدود و ثغور تقابل خود با ایران را به صورتی کاملا معین ترسیم میکند! مقامات فرانسوی و انگلیسی از «فعالیتهای موشکی ایران» و «رفتار مخرب منطقهای ایران» و «حمایت از جبهه مقاومت» به عنوان نگرانیهای خود یاد کرده و خواستار مذاکره با کشورمان بر سر این موارد میشوند! آلمانها نیز اخیراً با جملات دیگری نظیر «باید ببینیم ترامپ از توافق چه میخواهد»، به لندن و پاریس پیوستهاند. مردادماه امسال، سخنگوی رئیسجمهور فرانسه صراحتا اعلام کرد پاریس معتقد است میتوان توافق هستهای را با بحث بر سر ادامه محدودیت برنامه هستهای ایران- حذف بندهای موسوم به غروب آفتاب- و توان موشکی ایران تکمیل کرد! به عبارت دقیقتر، مقامات فرانسوی 2 خواسته اصلی ترامپ و نتانیاهو در قبال ایران را از تابستان امسال و به صورتی جدی مطرح کرده و همچنان نیز روی آنها اصرار میورزند. مواضع لندن و برلین نیز در این روند مشابه فرانسویهاست.
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اشغالگر قدس در حاشیه اجلاس داووس در دیدار با «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان تاکید کرد: «تغییر در توافق هستهای» باید به صورتی بنیادین و واقعی انجام شود و اعمال تغییرات صوری و شکلی در اینباره، قابل قبول نیست! اظهارات نتانیاهو نشان میدهد میان مقامات آمریکایی و اروپایی بر سر کلیت «تغییر در برجام» توافق حاصل شده است، هر چند دامنه این تغییرات و میزان صوری یا محتوایی بودن آن، همچنان مورد بحث و «تقابل نرم» طرفین است. در اینجا نمیتوان از «تقابل آمریکا و اروپا» بر سر برجام سخنی به میان آورد.
سه- از زمان حضور مثلث «یوشکا فیشر»، «جک استراو» و «دوویلپن» در مذاکرات سعدآباد تا زمان حضور «فابیوس»، «هاموند» و «اشتانمایر» در دور نهایی مذاکرات هستهای در تابستان 94، شاهد تعهدپذیری اروپاییان در قبال توافقات هستهای شکل گرفته با تهران نبودهایم. نقض تعهدات اروپاییان در قبال بیانیه تهران و توافقنامه پاریس و اصرار آنها بر غنیسازی صفر درصدی (Zero Enrichment ) جملگی در حالی صورت گرفت که تروئیکای اروپایی تا قبل از پیوستن آمریکا به مذاکرات هستهای، به صورت مستقیم هدایت مذاکرات با ایران را بر عهده داشت.
هماکنون در ابتدای سال 2018 میلادی قرار داریم، درست در نقطهای که تروئیکای اروپایی نهتنها نقش مستقلی در مذاکرات هستهای با ایران ایفا نمیکند، بلکه بازی آن تا حدود زیادی تحت تاثیر ایالات متحده آمریکا و توافقات آشکار و پنهان با ترامپ و دولت او قرار دارد. در چنین شرایطی «اعتماد به اروپا برای ادامه برجام» معنایی جز «سادهانگاری» و «عدم عبرتپذیری از گذشته» نخواهد داشت.
باید این حقیقت را به دستگاه دیپلماسی کشورمان یادآوری کرد که «تمییز دادن اروپا از آمریکا» و امید بستن به اروپا برای ادامه برجام، نه به عنوان یک خطای تاکتیکی، بلکه به عنوان یک خطای راهبردی تاثیر سوئی بر معادلات سیاست خارجی کشورمان خواهد گذاشت. بدون شک، این بار هزینه اعتماد نابجا به اروپا از آنچه در جریان بیانیه تهران و توافق پاریس مشاهده کردیم، به مراتب بیشتر خواهد بود.