گروه فرهنگ و هنر مشرق - قبل از هر چیز باید دستِ دست اندرکاران «تنگه ابوقُرَیب» را ببوسم. دستِ بهرام توکلی؛ دستِ سعید ملکان؛ دستِ بازیگران و هنروران؛ دستِ حمید خضوعی ابیانه؛ دستِ حبیب الله والی نژاد (مدیر فیلم و سریال سازمان اوج) و حتی دستِ احسان محمدحسنی (رییس سازمان هنری رسانه ای اوج) و خلاصه، دستِ همه آن هایی که برای ساخت «تنگه ابوقُرَیب» زحمت کشیدند.
اما اجازه می خواهم؛
بگویم که «تنگه ابوقُرَیب» فیلم سینمایی نیست! ترکیبی است از تصاویری دیدنی و جذاب که چون داستان و روایتی ندارد، در ذهن مخاطبانش ماندگار نمی شود. به همین خاطر است که خرده روایت هایی مثل داستان «ننه صدام» و پلان هایی از مردان و زنان شیمیایی شده (بدون نشان دادن حمله شیمیایی و نوع خاص انفجار و رنگ و بوی این حملات) و حتی پلان اصابت تیر به مغز یکی از بازیگران اصلی هم ابتر مانده و مثل جزیره هایی تنها باقی می ماند.
بگویم که خوشحالم احسان محمدحسنی نشان داد در دوره مدیریتش، سینماگران تا چه اندازه آزادند تا از امکانات شهرک سینمایی دفاع مقدس استفاده کنند اما بهرام توکلی، تجربه کافی برای بهره مندی از این امکانات را نداشت. همه چیز از تانک و نفربر گرفته تا اسلحه و فشنگ و دکورهای روستای کنعان (در سریال حضرت یوسف) مهیا بوده اما باز هم مخاطبی که در روزهای جنگ، عمیق شده، نمی تواند کاستی ها را نبیند.
بگویم که خوشا به حال بهرام توکلی که توفیق ساخت یک فیلم جنگی را پیدا کرد اما این «خوشا به حال» را نمی توان به راحتی برای مسئولان سازمان اوج هم به کار برد چرا که چند میلیارد پول بیت المال را برای ساخت تصاویری هزینه کردند که بی شک در اکران عمومی احتمالا به سختی بتواند هزینه فشنگ ها و گازوئیل تانک هایش هم را برگرداند!
درباره فیلم «تنگه ابوقُرَیب» بیشتر بدانید:
عکس/ نشست خبری فیلم سینمایی تنگه ابوقریب
ققنوس تلویزیون به سراغ «تنگه ابوقریب» رفت
درود «مجید مجیدی» به خالقِ «تنگه ابوقریب»
فیلمهای برتر جشنواره فیلم فجر از نگاه تماشاگران
«تنگه ابوقریب» نقطه تحول سینمای دفاع مقدس است
حماسه ابوقریب، فتحالمبین دیگری بود
بگویم که نوشتن نام عوامل در پایان فیلم و حتی بعد از نام شهدای گردان عمار، اقدامی تحسین برانگیز بوده و باید به مبدع آن، آفرین گفت اما این دلیلی نیست که از ضعف بازی همان بازیگرانی که نامشان می آید، چیزی نگفت. متاسفانه حتی جواد عزتی (در نقش مجید) و حمیدرضا آذرنگ (در نقش آقا خلیل) هم که فیلم های بیشتری در این موقعیت ها کار کرده اند، آنطور که انتظار می رفت، ظاهر نشده اند؛ چه برسد به علی سلیمانی (در نقش آقاعزیز) که خیلی زود شهید می شود و امیر جدیدی (در نقش حسن) که تا آخر هم به دنبال جایگان نقشش می گردد و ضعیف ترین بازی را در لحظه موجی شدن ارائه می دهد.
اجازه می خواهم بگویم که سکانس های جنگیِ فیلم خصوصا در 20 دقیقه آخر، بیشتر از هر چیز، جاه طلبانه است. البته حق بدهیم کارگردانی که هیچ تجربه ای در این فضاها ندارد، ناگهان با حجم عظیمی از امکانات روبرو شود و تصمیم بگیرد تا می تواند فوگاز بترکاند و گلوله شلیک کند!
اجازه می خواهم بگویم که نامی به عنوان مشاور نظامی در لیست عوامل دیده نمی شود و خامیِ سکانس های تنگه و دشت را شاید بشود به این موضوع ربط داد. شاید اگر مشاوری نظامی در کنار بهرام توکلی قرار می گرفت، صدای بیسیم شهید حسن باقری که در بهمن 1361 در فکه شهید شد، در تنگه ابوقریب و سال 67 به گوش نمی رسید!
با این همه باز هم دستان همه اهالی «تنگه ابوقُرَیب» را می بوسم؛ با دلی پر از «ای کاش» و البته امیدوار که روزی این بیگ پروداکشن های پرخرجِ جنگی، پرتاثیر هم بشوند و گردنمان را با نامشان بالا بگیریم. کاش روزی را ببینیم که این تولیدات، رنگ و بوی سینمایی به خود بگیرند و قبل از هر چیز، سیمرغ تماشاگران را به دست بیاورند.
*میثم رشیدی مهرآبادی