به گزارش مشرق، سید محمد بهشتی در نشست تخصصی ایران کجاست، ایرانی کیست؟ با اشاره به اینکه فرهنگ دانایی حاصل از تعامل انسان با محیط است، به توضیح نحوه کسب این دانایی پرداخت.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به اینکه در بسیاری از موارد دانایی با سواد اشتباه گرفته میشود، گفت: دانایی امری پنهان و پوشیده در وجود انسان است و بخش اعظم آن در ناخودآگاه قرار دارد.
بهشتی با بیان این نکته که دانایی در ناخوداگاه تبدیل به بینش و بینش تبدیل به منش میشود، افزود: از آنجا که ما در یک محیط فرهنگی پرورش پیدا کرده ایم از فرهنگ برخوردار و به بینش و منش آن مبتلا شده ایم.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری بیان داشت: بخشی از بینش و منش که به خودآگاه میآید، به ترتیب تبدیل به دانش و روش میشود و میتوان آن را به دیگران نیز منتقل کرد.
بهشتی در توضیح این پرسش که چگونه ایرانیها، ایرانی میشوند، گفت: در اثر تماسی که هر جامعه ای با مظاهر فرهنگی خود دارد از آن فرهنگ برخوردار میشود و یکی از مهمترین مظاهر فرهنگی ما زبان است.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: بخش قابل توجهی از فرهنگ در اثر تماس با زبان فارسی به ما منتقل میشود.
به گفته بهشتی، آیینها، سنتها، باورها، هنرها، معماری، شهرها، معماری و غیره از جمله مظاهر فرهنگی هستند که ما در تماس با انها از فرهنگ برخوردار میشویم.
تربیت راز بهره مندی از فرهنگ
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری درباره تفاوت برخورداری از فرهنگ با بهره مندی از فرهنگ گفت: گاهی ممکن است ما از فرهنگ برخوردار باشیم اما بهره مند نباشیم به طور مثال وقتی در خانه یک گنج وجود دارد اما فرد از گرسنگی میمیرد در واقع او برخوردار است اما بهره مند نیست.
او گفت: وقتی از چیزی بهره مند می شویم که تحت تربیت قرار گیریم، در واقع تربیت کمک میکند که ما از فرهنگ مان بهره مند شویم و در طول تاریخ فرهیختگان و فرزانگان جامعه برای تربیت و این بهره مندی تلاش کرده اند.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری تربیت را دارای دو کیفیت دانست و به دو واژه " فرهیختن" و " پرهیختن" اشاره کرد و گفت: پرهیختن کیفیتی از تربیت با وجه عمومی است و همه جامعه باید تحت این کیفیت از تربیت قرار بگیرند.
وی پرهیختن را با پرهیز هم ریشه دانست و گفت: پرهیختن دایره ای از معرفت است که صحنه امر و نهی محسوب میشود، همان چیزهایی که والدین به فرزندانشان میآموزند و بخشی از آن هم در سایر محیط ها مانند آموزش و پرورش اتفاق میافتد.
بهشتی مهمترین ماموریت آموزش و پرورش را "پرهیختن " دانست و گفت: این در حالی است که متاسفانه ما فکر میکنیم وظیفه آموزش و پرورش یادگیری سواد است در صورتی که بهانه سواد است.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به وجود مشکلات زیاد جامعه در بحث " پرهیختن"، علت آن را غفلت بسیاری از نهادهایی دانست که وظیفه اصلی آنها " پرهیختن " است اما به کارهای دیگری مشغول هستند.
بهشتی افزود: آنها بسیاری از کارهایی که وظیفه دارند را انجام نمیدهند اما کاری که پیامبران هم وظیفه نداشتند را انجام میدهند و سعی میکنند همه را به بهشت بفرستند.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری "فرهیختن" را معنی دیگری از تربیت دانست و در توضیح آن گفت: " فرهیختن" صیقل زدن و آشکار کردن گوهر پنهان است.
بهشتی با تاکید بر اینکه همه مشمول فرهیختگی قرار نمیگیرند، گفت: در جایی از گلستان سعدی در بحث تربیت به تاثیر کمال همنشین اشاره شده که همان بحث "پرهیختن" است.
وی با اشاره به اینکه در جایی دیگر از گلستان نیز آمده؛ "عاقبت گرگ زاده گرگ شود، گرچه با آدمی بزرگ شود"، گفت: شاید در وهله نخست تناقض در گلستان سعدی به ذهن برسد اما در واقع یکی به "پرهیختن" و دیگری به "فرهیختن" اشاره میکند.
به گفته بهشتی، آنچه کمک میکند نسلی لایه ای به فرهنگ اضافه کند، نقشی است که فرهیختگان ایفا میکنند، در واقع آنچه از نسلهای گذشته برای ما به یادگار مانده، فعل فرهیختگان است.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: پرهیختگان فقط برای خودشان شرایط مساعد زیستن را فراهم میکنند.
بینش و منش تحت فرمان فرهنگ هستند
بهشتی در ادامه گفت: از آنجا که بخش اعظم فرهنگ در ناخودآگاه است، ما صاحبخانه فرهنگ نیستیم بلکه فرهنگ صاحبخانه وجود ماست و نسبت به بینش و منش ما فرمان میراند.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری با اشاره به پدیده مهاجرت از ایران در دهههای اخیر گفت: برخلاف تصور بسیاری این مهاجرت، پدیده جدیدی نیست و تقریبا از ورود اسلام به ایران تاکنون شاهد امواج مهاجرت هستیم.
بهشتی با بیان این نکته که مهاجرت در برخی دورهها شدیدتر و برخی دورهها ضعیف تر بوده است به چهار دوره مهاجرت بزرگ از قرون اولیه اسلامی تا امروز در ایران اشاره کرد.
وی با اشاره به تغییرات چشم گیر شرایط اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره از قرون اولیه اسلامی تا به امروز گفت: رفتار مشابه ایرانیها در این چهار موج مهاجرت میتواند حاکی از یک ویژگی مشترک تقریبا ثابت باشد.
بررسی پدیده مهاجرت ایرانیها در طول تاریخ
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری گفت: در قرون اولیه اسلامی وقتی اعراب به ایران آمدند، به ایرانیها برای پذیرش سیادت اعراب فشار آورده و میخواستند آنها به زبان عربی حرف زده و از سنتهای عربی پیروی کنند، همانگونه که در کشورهای غرب ایران مثل مصر و مراکش اتفاق افتاد.
وی با اشاره به اینکه ایرانیها به خواسته اعراب تن نداند و به دنبال آن اعراب ایرانیها را "عجم" به معنی "گنگ" یا "زبان نفهم" و "موالی" یعنی "برده آزاد شده" خطاب قرار میدادند، گفت: در نظام ایران قبل از اسلام مدارجی از رعایا، دهقانان، لشکریان، موبدان و دربایان وجود داشت و تحمل این تحقیرها برای ایرانیها به ویژه افرادی که در قسمت بالای این هرم قرار داشتند بسیار سخت بود و چون دستشان به دهانشان میرسید، شروع به مهاجرت کردند.
بهشتی افزود: در آن دوره مهمترین جای جهان چین بود و اشراف ایرانی همه به چین پناه بردند و در غرب چین به مدت ۱۶۰ سال، حکومت ساسانی در تبعید تشکیل شد.
وی از سرگذشت عجیب ایرانیهای مهاجر به چین خبر داد و گفت: گروهی از ایرانیها زرتشتی و گروهی بودایی بودند و کره ایها و ژاپنیها توسط همین افراد مهاجر بودایی شدند.
بهشتی با اشاره به منظومه "کوش نامه" درباره سرگذشت جامعه مهاجر ایرانی در چین گفت: نسل نخست این مهاجرها با اوقاتی تلخ از سرزمین مادری به بیگانه پناه برده و در آرزوی برگشت است اما از نسل دوم، کم کم در سرزمین جدید ریشه دوانده و از نسل سوم موقعیتهای ممتازی در رشتههای مختلف به دست میآورند.
وی با بیان این نکته که ایرانیها تا دوره سلجوقی برای مسلمان شدن تحت فشار قرار نگرفتند، گفت: از آنجا که ایرانیها اهل کتاب بودند، به جای اسلام آوردن جزیه میدادند تا اینکه در دوره بنی امیه و حتی بنی عباس تعداد زیادی از ایرانیها به دلیل کمتر بودن زکات نسبت به جزیه میخواستند اسلام بیاورند اما حکومت مرکزی به خاطر درآمد خزانه اش اجازه نمیداد این ایرانیها مسلمان شوند.
بهشتی گفت: در دوره سلجوقی ایرانیها برای مسلمان شدن تحت فشار قرار میگیرند و همین امر شرایط را برای زرتشتیان ایران بسیار سخت کرده و موج مهاجرتی جدیدی به سمت هندوستان شکل میگیرد چرا در آن دوران مهمترین جای جهان هندوستان است.
وی دوره سوم و چهارم مهاجرت ایرانیها را در زمان صفویه و سپس در جمهوری اسلامی اعلام کرد و گفت: مترادف "موالی" و "عجم" در عصر حاضر "طاغوتی" و "ضد انقلاب" است که به بخشی از جامعه که به حاشیه رانده میشوند اطلاق میشود و چون معمولاً دستشان به دهانشان میرسد از کشور میروند.
بهشتی با بیان این نکته که در دوره حاضر مهمترین جای جهان اروپای غربی و آمریکای شمالی است، گفت: ایرانیها در طول تاریخ همواره به بهترین نقاط جهان مهاجرت کرده اند و همواره نسل اول مهاجران منتظر بازگشت بوده اند اما نسل دوم کم کم در جامعه ریشه دوانده و از نسل سوم وارد هرم های منزلتی جامعه میزبان شده اند.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری افزود: اگر ایرانیها مجبور به کار در پایین هرمهای منزلتی شوند اغلب خود را ایرانی معرفی نمیکنند.
بهشتی گفت: ایرانیها در هر چهار مورد این مهاجرتها هرگز اجتماع (community) اختصاصی تشکیل نداده اند به همین دلیل محله ای به نام محله ایرانیها وجود ندارد در حالیکه شاهد محله چینیها، محله مکزیکی، محله هندیها و ... در کشور میزبان هستیم.
رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگریدر توضیح علت این امر خاطرنشان کرد: ایرانیها میخواهند در کشور میزبان سمتهای مهمی مانند وزارت و ریاست جمهوری را به دست آورند حال آنکه با تشکیل اجتماع اختصاصی در واقع شهروند درجه دوم بودن را پذیرفته اند.