سرویس فرهنگ و هنر مشرق - در مراسم اختتامیه جشنواره فیلم فجر پس از اینکه نام حاتمی کیا به عنوان برنده سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی خوانده شد، کارگردان به وقت شام روی سن مراسم اختتامیه حضور پیدا کرد و گفت:
ممنونم از محبت داوران عزیز. من فیلمساز وابسته و فیلمساز این نظامم. من افتخار می کنم از کسانی حرف می زنم که باورشان دارم. من سی سال است روی این سن می آیم و می روم. از سازمان اوج تشکر می کنم. آنها خیلی زحمت میکشند و باید نام سربازان گمنام امام زمان را به آنها داد. متاسفم از همکارانم که وقتی اسم این سازمان ها و... به میان می آید، به آن معنا می دهند. افتخار می کنم برای مدافعان حرم فیلم ساختم. افتخار می کنم از بچه های سپاه و حاج قاسم سلیمانی جایزه گرفتم. بابت کارهایم پشیمان نیستم. اگر خانه سینما به محل کارآفرینی تبدیل شود، من کارآفرینم چراکه یک سال رزق به آنها رساندم. امثال رشیدپور این واژه ها را می سازند. به تلویزیون اعتراض می کنم از مسئولان شبکه سه و دو، شکایتم را به خدا می برم. حاج قاسم سلیمانی با دیدن فیلم من اشک ریخت. این نگاه واقعا زشت است برای این مملکت. من شکایتم را پیش خدا می برم.
حاتمیکیا به فردی مثل رشیدپور یا یک برنامه سینمایی معترض نبود او به یک هژمونی نامحسوسدر برنامههای سینمایی رسانه ملی در قالب تحلیل و نقد فیلم گلایهمند بود و اگر تصور کنیم سطح اعتراض حاتمیکیا درباره نقد و تحلیل فیلم به وقت شام در یکی دو برنامه سینمایی خاص بود، معترضه او را کم ارزش جلوه دادهایم.
بیشتر بخوانید:
پس از مدتها بیمهری بالاخره حاتمی کیا سیمرغ کارگردانی را گرفت/ حاتمی کیا : شکایتم را پیش خدا میبرم +عکس و فیلم
پس از این ابراز نظر موجی از حملات و حمایت های در صفوف حیدری و نعمتی، خیبری و موتوری در فضای مجازی منتشر شد و هدف اصلی ابراهیم حاتمیکیا در میان هجوم چپ و راست در فضای مجازی گم شد. حاتمیکیا به فردی مثل رشیدپور یا یک برنامه سینمایی معترض نبود او به یک هژمونی نامحسوس در برنامههای سینمایی رسانه ملی در قالب تحلیل و نقد فیلم گلایهمند بود و اگر تصور کنیم سطح اعتراض حاتمیکیا درباره نقد و تحلیل فیلم به وقت شام در یکی دو برنامه سینمایی خاص بود، معترضه او را کم ارزش جلوه دادهایم.
به هر ترتیب فیلم انقلابی، ملی و بومی را باید با رویکرد و اسلوب سینمایی متناسب با الگوهای بومی و ملی نقد و تحلیل کرد و از قضا چند روز قبل از اعتراض حاتمیکیا ، مسعود ده نمکی در واکنش به فضای یکطرفه حاکم در برنامههای سینمایی پستی را منتشر کرد که برخی معنا و مفهوم پست منتشر شده ده نمکی را درک نکردند. در پست مذکور ده نمکی به چند موضوع مرتبط با جشنواره و وضعیت مرتبط با فضای نقد مطالبی را به نگارش درآورد و در پاراگرافی هوشمندانه نوشت : ای کاش حداقل فرق تحلیل فیلم و نقد فیلم را می دانستند شاید آن وقت کلاه سرشان نمی رفت.(اینجا)
در واقع قبل از حاتمیکیا و معترضهاش به فضای حاکم در برنامههای سینمایی سیما، دهنمکی هشدار داده بود چه وضعیت تراژیکی در برنامههای سینمایی حاکم است. واقعیت این است که در اغلب برنامههای سینمایی تلویزیون مجریهایی امثال رشیدپور، عنقا، گبرلو نقش برجسته چندانی ندارند.
بیشتر بخوانید :
باید منتظر دوران دیکتاتوری رشیدپور باشیم؟
آنچه در برنامه های سینمایی در قالب نقد رخ میدهد باید به صورت بنیادین اصلاح شود، کارشناسان سینمایی و منتقدانی هستند که در برنامههای مختلف سینمایی حضور پیدا میکنند و اغلب نویسندگان یک ماهنامه سینمایی خاص هستند. ماهنامهای که قدمت طولانی دارد و یکی از اهداف بلند مدت گردانندگانش، تربیت نیروهای منتقد سینماست. نه کار سیاسی انجام میدهند و نه هدفگیری و سو گیری سیاسی دارند، اما در حوزه سینما، جهت دهی کلانی دارند و سایر خبرنگاران و روزنامه نگاران سینمایی رویکرد این نشریه برایشان وحی منزل است. نکته مهمتری این است که این جریان طی سیو اندی سال اخیر همواره سلیقه خود را از طریق نشریه و تاثیر در فضای مطبوعات سینمایی توسعه و بسط داده است و به صورت نامحسوس سینما را مدیریت میکند.
کارشناسان سینمایی و منتقدانی که در برنامههای مختلف سینمایی حضور پیدا میکنند اغلب نویسندگان یک ماهنامه سینمایی خاص هستند. ماهنامهای که قدمت طولانی دارد و یکی از اهداف بلند مدت گردانندگانش تربیت نیروهای منتقد سینماست. نه کار سیاسی انجام میدهند و نه هدفگیری و سوء گیری سیاسی دارند، اما در حوزه سینما، جهت دهی کلانی دارند
اگر لیست منتقدان و نویسندگان سینمایی حاضر در برنامههای تلویزیونی را بررسی کنیم، اغلب منتقدان برخواسته از نشریه مورد اشاره هستند و پس از اینکه برند این نویسندگان با این نشریه خاص کمی معتبر میشود به فاصله کمی سر از برنامههای تحلیلی سینمایی سردرمیآورند. این جریان به صورت نامحسوس در میان اصحاب رسانه و اغلب منتقدانی که خروجی این نشریه هستند، جریان بزرگی ساختهاند و کافیست فیلمی ساخته شود که باب طبع نشریه خاص نباشد. خروجیهای این نشریه که در حال حاضر در فضای مجازی و برنامههای تلویزیون پراکندهاند در اقدامی هماهنگ به قتل «به وقت شام» و «لاتاری» کمر میبندند. به همین دلیل است که اغلب فیلمهایی که مضمون انقلابی دارند و طی بیست و اندی سال اخیر ساخته شدهاند با دست فرمان گردانندگان رسانه مذکور در کلیه رسانههای مکتوب، مجازی، تصویری و صوتی بایکوت میشود.
هژمونی این نشریه به شکل عجیبی در فضای سینما توسعه یافته است و این مسئله ناگهان به صورت ناهنجاری در جشنواره فیلم فجر در قالب تاختن به آثار انقلابی خودش را نشان میدهد. اغلب کسانی که در برنامههای تحلیلی – سینمایی سمت مجری یا کارشناس را دارند از وابستگان خاص به این نشریه هستند و به صورت هدفمند و کاملا هماهنگ شدهای در فضای مجازی و رسانه ملی در برنامههای تصویری آثار ارزشمندی مثل تنگه ابوقریب و به وقت شام و لاتاری را مورد هجمه هماهنگ خود قرار دادهاند و منتقدان جوان انقلابی که طی 10 سال اخیر در فضای مکتوب و مجازی خوش درخشیدهاند جایی در برنامههای تحلیلی رسانه ملی ندارند.
اقدام هدفمند منتقدان وابسته به یک جریان سینمایی به اعتراض ابراهیم حاتمیکیا در اختتامیه جشنواره فیلم فجر منجر میشود و به فاصله کوتاهی عبدالعلی علی عسکری رئیس رسانه ملی در گفتوگو با خبرگزاری فارس میگوید: در این زمینه در برنامه هفت اشتباه کردند و تذکر لازم در این خصوص داده شده است.
در صورتیکه این اشتباه رسانه ملی، محدود به یک برنامه تلویزیونی خاص نیست. اشتباه بزرگتر سیما در دو دهه اخیر دعوت از منتقدانی است که به صورت نامحسوس به یک جریان فکری خاص وابسته هستند و با یک تذکر رفع و رجوع نخواهد شد. حتی حذف رشیدپور و عنقا از دو برنامه سینمایی مسئله را حل نمیکند.
ریاست محترم سازمان در مورد این ماجرا باید به جای کور کردن چشم، تذکر و توبیخ و حذف ، کمی ابرو را آرایش کنند و رویکرد برنامههای سینمایی اعم از داخلی و خارجی با تغییر مدعوین و کارشناسان سینمایی قطعا حل خواهد شد. مسئولیت خطیری که پس از هشدار جدی ابراهیم حاتمیکیا بر عهده ریاست سازمان است. حل این مسئله به صورت بنیادین سبب جهت دهی انقلابی به برنامههای سینمایی خواهد شد.
به تعبیری دیگر ریاست رسانه ملی باید دست به یک انقلاب بزرگ بزند و منتقدان سینمایی وابسته و خروجیهای متصل به آن نشریه خاص نباید فرصت حضور در برنامههای سینمایی را داشته باشند. در مجال فراهم شده برای منتقدان وابسته به نشریه مذکور در برنامههای متنوع رسانه ملی، جمع مذکور با الگو و اسلوبهای هنری، آثار انقلابی و فیلمسازان انقلابی مورد هجمه قرار میدهند و به همین دلیل است که فیلمسازان ارزشی با رسانه ملی زوایه پیدا کردهاند.
ریاست رسانه ملی باید دست به یک انقلاب بزرگ بزند و منتقدان سینمایی وابسته و خروجیهای متصل به آن نشریه خاص نباید فرصت حضور در برنامههای سینمایی را داشته باشند.
متاسفانه در اغلب برنامههای سینمایی که میخواهند یک منتقد سینمایی انقلابی را دعوت کنند دست به دامان یک کلیشه خاص میشوند که در برنامه یکی مانده به آخر جشنواره حضور پیدا کرد و با تحلیل همین برنامه میتوان فهمید حضور چنین منتقدانی نه تنها قوتی برای جریان سینمای انقلاب نیست بلکه از اساس آنرا تضعیف میکند. به این موضوع باید دقت داشته باشیم که لاتاری قبل از اینکه توسط داوران نادیده گرفته شود، در دو برنامه «سینما دو» و «سینما هفت» سیما توسط منتقدان این برنامه سربریده شد و بعد هیات داوران جسارت بیشتری از خود برای بایکوت کامل این فیلم از خود نشان داد. و نکته جالب اینجاست ریاست محترم رسانه ملی در گفتگوی خود با خبرگزاری فارس میفرمایند: فیلم سینمایی «لاتاری» هم که فیلمی انسانی، عاشقانه و جوانمردانه بود، مظلوم واقع شد. در صورتیکه بذر بایکوت لاتاری، توسط برنامههای سینما و منتقدان حاضر در این دو برنامه سینمایی پاشیده شد.
در این گزارش، قصد نداریم که منابع تغدیه مالی این نشریه خاص و وابستگی مالی و معنوی را به برخی جریانات سیاسی را به صورت مستقیم بررسی کنیم اما مسئولان سازمان باید هشدار ابراهیم حاتمیکیا را جدی بگیرند و به یک اصلاح ساختاری در برنامههای سینمایی دست بزنند.