سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*****************
درباره سه گفتوگوی اخیر رئیسجمهور محترم
جعفر بلوری در کیهان نوشت:
در فاصله زمانی حدود 3 هفته گذشته، آقای حسن روحانی، رئیسجمهور محترم کشورمان دو گفتوگوی تلویزیونی و یک سخنرانی داشتهاند. به گفته هر دو طیف طرفداران و منتقدان دولت، صحبتها در دو گفتوگوی تلویزیونی (یکی مصاحبه و دیگری گفتوگوی یک طرفه)، سوای از اشکالات محتوایی، حرف تازهای برای ارائه به مردم نداشت و بعضا حتی با واقعیتهای موجود نیز فرسنگها فاصله داشت. سخنرانی 22 بهمن ایشان نیز خالی از این اشکالات نبود.
از نظر شکلی هم دو گفتوگوی تلویزیونی را میتوان ساعتها نقد کرد چرا که، شباهتی به یک مصاحبه یا کنفرانس خبری «واقعی» نداشتند. ترتیب سؤالهایی که مجری تلویزیون در مصاحبه دوم بهمن ماه مطرح کرد تا فرصت برای پاسخ دادن به سؤالهای مهم و اصلی نماند، یا رسانههایی که اجازه طرح پرسش در کنفرانس خبری سهشنبه 17 بهمن را نیافتند، در کنار پاسخهای عجیبی که به همان یکی دو سؤال مهم مطرح شده داده شد واقعی بودن این گفتوگوها را زیر سؤال برد و همه را نا امید کرد. روز 22 بهمن هم که حضور تماشایی مردم بسیاری را «غافلگیر» کرد و پایبندی مردم به انقلاب اسلامی را به رخ همه کشید، برخی اظهارات رئیسجمهور محترم، خالی از اشکال نبود. شاید بتوان گفت، «بیتوجهی به پرسشهای اساسی مردم» و «پاک کردن صورت مسئله» و القاء این مفهوم که«همه مقصرند جز دولت» و «اوضاع کشور گل و بلبل است» مخرج مشترک این سه گفتوگو و سخنرانی بود. بخوانید:
وقتی سؤال از فرجام وعدههای دولت برای ایجاد شغل مطرح شد، گفتند از نوبخت بپرسید و هنگامی که از دلیل تورم افسار گسیخته سؤال شد، گفته شد، تورم فقط 8 درصد است؛ آنجایی هم که پرسیدند، چرا صدای اعتراض مردم به مشکلات اقتصادی را نشنیدید، گفته شد، سؤال اشتباه است! هنگامی هم که پرسیدند چرا دلار شد 4800 تومان، جواب شنیدند که «این طور نیست... وسط دعوا نرخ تعیین نکنید» و وقتی مردم با حضور حماسی خود در روز 22 بهمن، نشان دادند بهرغم گلایه از اوضاع بد اقتصادی و ناتوانی دولت، پای آرمانهای امام و انقلاب ایستادهاند، صحبت از رفراندوم کردند! در حالی که حضور میلیونی و کمسابقه مردم در این راهپیمایی که رئیسجمهور سخنران آن بود خود، یک «آری تاریخی» به انقلاب و نظام بود، نبود؟!
بهجز سخنرانی روز 22 بهمن، دو گفتوگوی قبلی رئیسجمهور حتی جناحهای نزدیک به دولت را هم قانع نکرد و رسانههای نزدیک به این جریان تا توانستند گله و اعتراض کردند. اگرچه، جنس اعتراضهای مطرح شده از سوی جناحهای سیاسی به این گفتوگوها تفاوتهایی با هم دارند که فاصله آنها با هم بعضا به بزرگی عدد 180 درجه است. زنجیرهایها اگر انتقادی به اظهارات آقای روحانی دارند، نه به این خاطر است که چرا اوضاع اقتصادی بهبود نیافته یا تورم افزایش یافته یا مشکل اشتغال و مسکن زیادتر شده است یا مثلا چرا برجام شده بلای جان مردم، بلکه هرجا ایشان از اصول دفاع کرده و در نقش اپوزیسیون ظاهر نشده یا در دفاع از امنیت ملی و تواناییهای نظامی کشورمان سخن گفته، اعتراض کردهاند «چرا به اصول حمله نمیکنید؟» و نوشتهاند «آقای روحانی برگرد!» نگاهی به صفحه اول رسانههای زنجیرهای در تاریخ 23 بهمن بیندازید. برخی جملات که شائبه حمله به اصول نظام و انقلاب دارند، مورد استقبال قرار گرفته و شده تیتر یک مدعیان اصلاحات.
«وعده» هم از جمله مواردی است که در این سخنرانی و دو گفتوگوی قبلی زیاد تکرار شد، در حالی که وعده دادن برازنده دولتی نیست که 5 سال است بر سر قدرت است. دولت فقط کمی بیش از 3 سال فرصت دارد، به وعدههایی که 5 سال است به مردم داده عمل کند و طبیعتا فرصتی برای دادن وعدههای بیشتر نیست. مردم امروز وعده نمیخواهند، عمل میخواهند. درخواست برای انجام رفراندوم هم برای رد گم کنی است، پاک کردن صورت مسئله است. اقتصاد، معیشت، عدالت، مبارزه با فساد، محاکمه مدیران حرامخوار نجومی و... یک مطالبه عمومی است و تحقق آنها هم نیازی به انجام رفراندوم ندارد.
دولت وعده داده بود تورم را مهار و آن را تک رقمی کند، زنجیره ایها هم چنین القاء میکردند که با آمدن روحانی دلار میشود 1500 تومان. اکنون که در حال مطالعه این وجیزهاید، قیمت دلار حول و حوش 4850 تومان است و تورم هم به تبع قیمت دلار، قطعا رشد میکند. کمبود ارز به دلیل بیتوجهی آمریکا به تعهدات خود در برجام و وحشت بانکهای بزرگ کشورهای دنیا از این کشور برای همکاری با ایران و در نتیجه، بلوکه ماندن پول نفتمان، این روزها باعث افزایش لحظه به لحظه قیمت دلار میشود، اما رئیسجمهور همچنان اصرار دارد برجام یک سند بینالمللی است و آمریکا هنوز به آن پایبند مانده است:«آمریکاییها تاکنون چند نوبت برای از بین بردن این توافق مهم منطقهای و بینالمللی تلاش کردند. تا امروز آمریکا ناموفق بوده است. امروز دوباره اعلام میکنم ملت ما به عهد خودش تا روزی پایبند است که طرف مقابل ما هم به عهد خود پایبند باشد.اگر بخواهند از پیمانی خارج شوند، آنها ضرر میکنند.»(22 بهمن 96)
این دولت توافقی را امضاء و یک طرفه اجرا کرده که هر 4 ماه یک بار باید ترامپ پایبندی ما به آن را تایید کند. در این بین کسی هم تعیین نشده که به پایبندی طرف مقابل نظارت کند! یعنی هر 4 ماه یک بار باید منتظر اخم و لبخند جناب ترامپ بمانیم و ببینیم ایشان چه تصمیمی درباره برجام خواهد گرفت. در چارچوب این توافق، ترامپ میتواند با یک اخم، بازار ما را تحت تاثیر قرار داده و با ایجاد نگرانی، قیمت ارز و تورم را با هم افزایش دهد! بنابر این برجام برای آمریکا یک گنج است چون اولا همه امتیازهای آن را نقدا گرفته ثانیا به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده، ثالثا با استفاده از آن، کنترل روان جامعه و بازار ما را به دست گرفته است. برجام برای ما اما یک تله است. مسیر حرکت دولت غلط است. آقای روحانی باید به اجرای یک طرفه برجام پایان داده و حریف را وادار به انجام تعهداتش کند، نه اینکه مدام القاء کند، این یک توافق بزرگ بینالمللی و منطقهای است و آمریکا آن را زیر پا نگذاشته است. با شنیدن این جملات، آمریکاییها یک پیام دریافت میکنند و آن اینکه، «هر قدر بدعهدی کنیم، ایران از توافق خارج نخواهد شد» اگر این روند غلط اصلاح نشود،4 ماه بعد باید باز هم نگاهمان به اخم و لبخند ترامپ باشد و دوباره 4ماه بعد و...
آقای روحانی اما در تمام این گفتوگوها و سخنرانیهای یک ماه گذشته، هم خسارت بار بودن برجام را نپذیرفت، هم افزایش قیمت دلار را از اساس منکر شد، یا گفت این افزایش قیمت زیاد نبوده و هیچ ربطی هم به سیاستهای اقتصادی ایشان و برجام ندارد چون دولت در مسیر درست حرکت میکند! به گفته آقای روحانی افزایش قیمت ارز امری است موقتی و حاصل برخی تبلیغات ها! دلار با این دست فرمان دولت، از مرز 5 هزار تومان هم خواهد گذشت و بازارهای ما را باز هم به هم خواهد ریخت. این خط این هم نشان!
هیچ کس نمیتواند انکار کند «اقتصاد» و «وعدههای اقتصادی» دولت، مردم را به سمت این جریان کشاند و اکنون نیز بزرگترین خواسته مردم مسکن، شغل، ازدواج، مهار تورم و فساد است. این را میتوان از نظرسنجیهایی که خود دولت انجام داده فهمید. نظرسنجی دانشگاه مریلند هم این ادعا را کاملا تایید میکند. میتوان سری به کوچه و خیابان و بازار زد و با مردم همکلام شد. امید بستن به خارج از کشور و نا امیدی از ظرفیتهای داخلی و گره زدن همه چیز این مملکت حتی آب خوردن مردم به برجام از یک طرف و بد عهدی طرف مقابل از طرف دیگر، ظرفیتها را معطل، کارخانهها را تعطیل و کارگران را بیکار کرد. مردم هم به ناچار اعتراض و حساب خود را از آن اقلیت منزوی ضد دین جدا کردند. رئیسجمهور محترم اما در چند هفته گذشته تلاش کرد اقتصادی بودن ریشه اعتراضهای اخیر را هم کمرنگ جلوه دهد. اینکه، اعتراض مردم فقط اقتصادی نیست و مردم به مسائل دیگری هم اعتراض دارند، رویه دولت در این مدت بوده است.
شاید منظور رئیسدولت از مشکلات مردم، مسائلی مثل کنسرت یا آزادی زنان و ممنوعیت ورودشان به ورزشگاهها و از این دست مسائل باشد، که باید پرسید واقعا در کشور ما زنان آزاد نیستند؟ یا دغدغه مردم کنسرت و نرفتن زنان به استادیومهای ورزشی است؟ واقعا چند درصد مردم به کنسرت میروند؟ اصلا کسی که شغلی ندارد، مسکن ندارد، از شهرستانها و روستاهای دور دست به تهران مهاجرت کرده و مشغول مسافرکشی است و شبها هم در همان خودرو میخوابد، دغدغهاش فوتبال و کنسرت است؟! آیا رفتن به همین کنسرت نیاز به تهیه بلیط و پول ندارد؟ راستی مگر وزیر همین دولت نگفت، فقط یک درصد کنسرتها لغو شده است؟!
اولین قدم برای حل یک معضل، پذیرفتن وجود آن معضل است.
اولویت بندی معضلات برای حل، قدم بعدی است و پس از آن نیز اعتماد به شعار زیبای «ما میتوانیم» است. اینکه در چنین شرایط اقتصادی، اولویت را بگذاریم روی معضلاتی که مسئله مردم نبوده و بعضا حتی معضل نیستند و یا اصلا وجود خارجی ندارند، شاید خوشایند لیبرالها و زنجیرهایها باشد اما خوشایند آن جوان بیکار بدون مسکن بیپول نیست. لیبرالها ماموریت دارند در پوشش «مطالبه آزادی»، «شفافیت» و «مدارا» پروژه براندازی خود را پیش ببرند و اگر موفق شدند، هرگونه مدارا را کنار گذاشته و منتقدان را به نام همین قانون سر ببرند. آنها مامورند با نفوذ در بدنه مراکز تصمیم گیر و تصمیم ساز، اولویتها را وارونه جلوه دهند تا پروژه خود را پیش ببرند. اولین معضل دولت که رفع آن به اعتقاد راقم این سطور، جزو نخستین اولویت هاست و از معیشت و اقتصاد هم مهمتر است، زدن ریشه این لیبرالها و پاکسازی مراکز مهم دولتی از وجود آنهاست. تا وقتی چنین موجوداتی در اطراف و بدنه دولت هستند، مشکلات حل نخواهد شد. آقای روحانی! حل معضلات را با پاکسازی همین لیبرالها شروع کنید. بسم الله...
مسئولان از مردم عقب نمانند
کورش شجاعی در خراسان نوشت:
ملت بزرگ ایران دیگر بار معادلات و محاسبات خیلی ها را به هم ریخت و رشته های بسیاری را «پنبه» کرد، میلیون ها نفر از آحاد ملت در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب مردانه و یکصدا «نه» گفتند به همه دشمنان و بدخواهان و به آنان که مدام «نیامدن» مردم به خیابان ها را تبلیغ و توصیه کردند. آرزومندان نابودی این کشور و ملت به خوبی دریافته اند که اگر نتوانستند با تحمیل جنگ 8 ساله و تحریم های سخت و ظالمانه ایران و ایرانی را به «سرخم» کردن و کرنش و تن دادن به «ذلت» وادار کنند چاره ای جز این ندارند که برای شکست و براندازی جمهوری اسلامی و رسیدن به آرزوی دیرینه خود به لطایف الحیل و هر روشی که بتوانند اصلی ترین سرمایه این کشور و نظام را، «مردم» را، از انقلاب و جمهوری اسلامی جدا کنند و انصافا این بهترین و موثرترین روش و هدف گذاری است برای شکستن و فروپاشی هر نظام و حاکمیتی به خصوص نظام مردم سالاردینی و متکی بر آرا و خواست مردم و چون این نظام نه با کودتای نظامی سر کار آمده و نه با قیام قشری علیه قشر دیگر و نه با «دیکته اجنبی» و «حمایت خارجی» بلکه اساس و ارکان حاکمیت با اراده و خواست و رای ملت تاسیس شده و استقرار یافته و مسیر تکامل را طی می کند تنها و تنها با گرفتن و جدا کردن «مردم» یعنی «پشتوانه اصلی» از بدنه حاکمیت می توان چنین نظامی را دچار فروپاشی کرد بر همین اساس همه تلاش هایی که صهیونیست ها، دولت های آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی و عربی تاکنون برای فشار آوردن به ملت انجام داده اند در مسیر «جداسازی» و «پشت کردن» مردم به انقلاب و جمهوری اسلامی بوده است و خواهد بود اما این ملت صبور و بزرگوار و بصیر و آگاه و از همه مهم تر این مردم عاشق و دلبسته دین و میهن با وجود همه کاستی ها، دلخوری ها از برخی مسئولان، شکوه ها از بیکاری و گرانی و اعتراض به «بخور بخور» و اختلاس بعضی ها و دیدن تبعیض ها و به قول سردار قاسم سلیمانی کاخ نشینی برخی وزیران و ... همچنان قرص و محکم پای انقلاب و اصول و آرمان های بلند آن ایستاده اند.
حضور پرشور و حماسی این مردم بزرگوار و خلق «22 بهمن تماشایی» در 40 سالگی انقلاب اسلامی تازه ترین، زیباترین و مستحکم ترین دلیل اثبات این واقعیت است.
وظیفه مسئولان سنگین تر شد
اما اگرچه پیام اصلی و روشن این حضور پرشور و آگاهانه و همدلانه مردم و خلق این حماسه بزرگ توسط زن و مرد و پیر و جوان و نوجوان این سامان به بدخواهان، ثابت قدمی در راه رسیدن به اهداف و آرمان های بلند انقلاب و پاس داشت خون شهیدان و اصول و ارزش هاست ولی این «همایش بزرگ ملی» و مانور غرورآفرین در بطن و دل خود پیام های روشنی هم برای تصمیم سازان و مسئولان کشورمان دارد، اول این که بسیاری از آحاد ملت حساب اصل انقلاب و نظام را با کم کاری، قصور، بدعهدی و بدقولی ها و بداخلاقی های برخی مسئولان در قوای سه گانه و دستگاه های مربوط جدا می کنند و عده زیادی رکود و تبعیض و گرانی و همچنین بیکاری جوانانشان را با خون دل تحمل می کنند و اتفاقا بسیاری از همین قشرها درگیر مشکلات گوناگون به خاطر عشق به دین، میهن و احساس تکلیف و وظیفه در انتخابات و راهپیمایی ها شرکت می کنند پس مدیران مملکت در عرصه ها و سطوح گوناگون عمیقا بدانند و دریابند این حضورها و در میدان بودن ها، به هیچ عنوان حاکی از رضایت کامل از همه مسئولان و بر وفق مراد بودن همه امور و به سامان بودن زندگی همه مردم در زمینه های گوناگون به خصوص مسائل اقتصادی نیست. دوم این که مردم از مسئولان انتظار دارند این وحدت و یکپارچگی و اتحاد و انسجامی را که به خصوص در این گونه حماسه های ملی در بین ملت تجلی می یابد مسئولان نیز در بین خود داشته باشند و از تفرقه، فرافکنی و اتهام زنی به یکدیگر به شدت پرهیز کنند و اختلاف و مشکلات را در گفت و گوها و جلسات خود حل کنند نه این که مسائلی را که «نباید» به پشت تریبون ها و جلوی دوربین ها بکشانند.
سوم این که مردم انتظار دارند همان گونه که ملت زمان شناس و هوشیار و جانفدای دین و میهن هر جا که لازم بوده و هست و خواهد بود سینه سپر کردند و می کنند و مردانه در میدان دفاع و تحکیم کیان ایران قدم می گذارند و برای استقلال و عزت وطن و سرافرازی مام میهن و نه گفتن به دشمنان و بدخواهان سرزمین و دین شان از هیچ فداکاری و ایثاری دریغ نکرده اند و نمی کنند مسئولان نیز مردانه و متواضعانه کمر همت را برای خدمت بیشتر و موثرتر به مردم ببندند و عزم خود را بیشتر برای رشد و پیشرفت و توسعه متوازن و همه جانبه کشور جزم کنند و با «مدیریت جهادی» و اجرایی کردن «اقتصاد مقاومتی» در همه ابعاد و کاستن هر چه بیشتر از اتکای اقتصاد و بودجه کشور به نفت و به خصوص «خام فروشی» و مقابله جدی و موثر با قاچاق کالا، رانت ها و مفاسد اقتصادی به «تولید» رونق بخشند و سرعت اشتغال زایی مولد و واقعی را افزون کنند و با مدیریت صحیح منابع و هزینه ها و تولید ثروت و توزیع عادلانه آن و شکست شاخ غول تورم و گرانی و رکود، بار مشکلات را از دوش مردم به خصوص طبقه متوسط و کم برخوردار جامعه که تعدادشان هم کم نیست بردارند. انصافا برخی از مسئولان تاکنون هم در برخورداری از روحیه انقلابی و مدیریت جهادی از «تراز» ملت بزرگوار و نظام اسلامی عقب بوده اند هم در عملکرد و استفاده از «ظرفیت ها» و ایجاد «فرصت ها» .
این حضور کم نظیر و پرشکوه و افتخارآفرین مردم گرچه فریادی بسیار رسا و کوبنده علیه استکبار و دشمنان غربی و عربی کشورمان، به خصوص ترامپ و نتانیاهو و سلمان سعودی بود و دیگر بار جلوه ای از عظمت و غیرت و عزت و هوشیاری مردم ایران را پیش چشم جهانیان به نمایش گذاشت، اما وظیفه مسئولان را نیز برای تلاش بیشتر و خدمت موثرتر سنگین تر کرد.
امیدواریم تصمیم سازان و مسئولان از «مردم» عقب نمانند.
داستان قطار انقلاب
عبدالله گنجی در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
رئیسجمهور در مراسم پیروزی انقلاب اعلام کرد: «برخی را از قطار انقلاب پیاده کردیم که میتوانستیم نکنیم.» در فضای پسا انقلابها معمولاً افراط و تفریط وجود دارد و علمای علم سیاست نیز آن را اجتنابناپذیر میدانند و ممکن است درصدی از حرف روحانی درست باشد اما کاش در مرکز مطالعات استراتژیک آقای آشنا پروژهای تعریف می شد که چقدر را پیاده کردیم، چقدر خودشان پیاده شدند و چقدر مجدداً سوار شدند؟ در خصوص روحانی که امروز خود را جدا از صف پیادهکنندگان القا میکند باید گفت ایشان فراتر از پیاده کردن که دنبال حذف فیزیکی و اعدام بود و در اوج بحران و تجزیهطلبی، درخواست اعدام ارتشیان را داشت که با مخالفت جدی مردی مواجه شد (شهید چمران) که خود را «خدای عشق و پرستش میدانست.» داستان عجیبی است! متقاضیان اعدام که باتری خلخانی را شارژ میکردند، امروز به پیادهکنندگان خیالی از قطار انقلاب حمله میکنند. گلایه روحانی از پیاده کردن همانقدر چندشآور است که هادی غفاری و خلخانی اصلاحطلب باشند و سخنان گل و بلبلی آنان را در رسانه کار کنیم و اما بعد...
«قطار انقلاب» مفهوم خوبی برای تقریب اذهان نسبت به ریزشها و رویشهای انقلاب اسلامی و مدل مفهومی ساختارمندی برای فهم مسئله است. البته قطار 39 ساله انقلاب ما ریزشهای کمتری از قطار چهار ساله امیرالمؤمنین(ع) دارد. او که مظهر عدالت و عصمت بود چند جنگ خونین در درون قطار پیامبر کرد، اما همه ما و از جمله روحانی حق را به او میدهیم.
«مقصد نهایی» و «عدالت» دو عامل ریزش مسافرهای قطار امیرالمؤمنین بودند و تا آنجا پیش رفتند که به تعبیر امام راحل «امیرالمؤمنین را فشل» کردند. مقام معظم رهبری در این باره میفرمایند: «امیرالمؤمنین رفت سراغ رویشها، وقتی زبان میخواست ابن عباس، وقتی شمشیر میخواست مالک اشتر، محمدبن ابوبکر و ...» اینها کسانی بودند که پیامبر را درک نکرده بودند. در زمان خلافت امام حسن (ع) سعدبنابیوقاص تنها بازمانده از صحابه بود که امام حسن (ع) را بیچاره کرده بود. هر چه میخواستند انجام دهند ایشان به میدان میآمد که زمان پیامبر اینگونه نبود و چون پیامبر را درک کرده بود مردم هم میپذیرفتند و اینچنین حسنبن علی (ع) به آن سرنوشت کشیده شد.
وجه مشترک امیرالمؤمنین و رهبران انقلاب اسلامی این است که قدرت برایشان اصالت ندارد و تن به هر پلشتی برای استمرار آن نمیدهند و دین خود را سیاسی نخواهند کرد.
اما هنگام قضاوت درباره قطار انقلاب اسلامی باید همه گزینههای ذیل را مد نظر داشت و برخوردهای کادر قطار را هم به عنوان یک گزینه از نظر دور نداشت (منکر اشتباهات نشد).
- برخی سوارشدگان به قطار لکوموتیوران را قبول ندارند و لکوموتیوران خارجی میخواهند.
- برخی ریل جدید میخواهند تا تغییر مسیر دهند و با سوزنبان درگیر هستند.
- برخی داخل قطار هستند اما مرتب نق میزنند که چرا با ایرباس و بوئینگ سفر نکردهایم.
- برخی داخل قطار هستند اما دوست دارند کلاً آن را منفجر کنند و نمیدانند خودشان نیز نابود خواهند شد.
- برخی بلیت هم دارند و قانوناً حق سوار شدن دارند، اما مرتب افسوس میخورند کاش با ماشین شخصی میرفتیم (سکولاریسم).
- برخی دوست ندارند در کوپه خودشان باشند و ترجیح میدهند بیشتر اوقات در واگن پذیرایی باشند.
- برخی میخواهند با زیرپوش و لباس خواب در واگنهای قطار تاب بخورند.
- برخی مخالفند که قطار برای نماز توقف کند.
- برخی از اول همهکاره قطار بودهاند - نه مسافر - و مسئول چک بلیت و پیاده و سوار شدن مسافران بودند اما اکنون احساس میکنند میتوانند خودشان اتوبوس بخرند و مسافران را ترغیب به سوار نشدن به قطار میکنند.
- برخی داخل قطارند اما اصرار دارند درهای قطار همیشه باز باشد تا هر موقع خواستند پیاده شوند یا کسی را سوار کنند اما قطار در ایستگاههای تعریف شده میایستد.
- برخی دوست دارند هر موقع اراده کردند ترمز اضطراری را بکشند.
- برخی بلیت مشهد گرفتهاند اما وسط راه هوس آنتالیا کردهاند اما قطار بر ادامه مسیر خود اصرار دارد.
- برخی میگویند همان قطار قبلی راحتتر بود، خدمات ویژه هم ارائه میکرد. اشتباه کردیم قطار عوض کردیم.
- برخی به خرید واگنهای داخلی معترض هستند.
- برخی میخواهند بروند بالای پشتبام واگن و بزنند و برقصند اما از خطرات جدی آن آگاه نیستند.
- برخی با مخالفان لوکوموتیوران هماهنگ کردهاند که شب هنگام در ریل مسیر موانعی ایجاد کنند تا حال وی را بگیرند و مهارت او را تنزل دهند.
- برخی میگویند هنگام حرکت قطار خوابمان نمیبرد باید چند ساعتی توقف کنید تا استراحت کنیم.
- برخی با بلیت دیگران سوار شدهاند و وسط راه لو میروند اما سعی در تحریک مسافران دارند.
- برخی از کارکنان قطار پس از خراب شدن آن به جای تعمیر، وسط مسافران میروند و علیه راهآهن شعار میدهند.
و ....
اما قطار انقلاب با رویشهای جدید همیشه پر از مسافر بوده است و سوارشدگان چند برابر پیادهشدگان هستند. طبیعی است که مسئولان چنین قطاری نمیتوانند به این همه ناهمگونی توجه کنند و باید دست به انتخاب قاطع بزنند. حضرت امام پاسخ پیادهشدگان از قطار انقلاب را قبلاً دادهاند و روحانی از ما بهتر میداند اما «دین سیاسی» حکم میکند که نظام را در موضع بدهکار قرار دهند. کروبی را بنگرید! سال 1384 میگفت یک چرت زدم و بیدار شدم دیگری رئیسجمهور شد و تقلب شده است. سال 1388 میگفت چطور 1384 حدود 5 میلیون رأی آوردم و اکنون 300 هزار؟ باز تقلب شده است. واقعاً نظام با این جماعت چه باید بکند؟
با کسانی که هم مدعی مردمسالاریاند و هم میخواهند همیشه باشند چه باید کرد؟ با کسانی که دست رد مردم به سینه خود را دست رد مردم به سینه انقلاب میدانند و شرط مشروعیت نظام، حضور آنان در هر صورت است، چه باید کرد؟ نباید آنجا که افراد با مردمسالاری از قطار پیاده میشوند را به حساب نظام نگذاریم. طبق سخن روحانی اولین پیادهکننده از قطار انقلاب، حضرت امام (ره) است حال باید دید با معیارهای امام (ره) خود روحانی در قطار است یا بیرون آن.
حضرت امام درباره پیادهشدگان از قطار انقلاب میفرمایند: «امروز هیچ تأسفی نمیخوریم که آنان در کنار ما نیستند چراکه از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهی بدهکاری ندارد. ما هنوز هم چوب اعتمادهای فراوان خود به گروهها و لیبرالها را میخوریم.» و سپس درباره کسانی که به بیرون از قطار رفته و سرد و گرمشان شده است، میفرمایند: «آغوش کشور و انقلاب همیشه برای پذیرفتن همه کسانی که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولی نه به قیمت طلبکاری آنان از همه اصول که چرا مرگ بر امریکا گفتید؟ چرا جنگ کردید؟ چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جاری میکنید؟ چرا شعار نه شرقی و نه غربی دادهاید؟ چرا لانه جاسوسی را اشغال کردهاید؟ و صدها چرای دیگر و نکته مهم دیگر در این رابطه این که نباید تحت تأثیر ترحمهای بیجا و بیهوده نسبت به دشمنان خدا و مخالفان و متخلفان نظام به گونهای تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهی زیر سؤال رود. من بعضی از این موارد را نه تنها به سود کشور نمیدانم که معتقدم دشمنان از آن بهره میبرند.» (صحیفه امام، جلد 21، ص 285). نگارنده از مواضع امروز و دوران انتخابات ریاست جمهوری دکتر روحانی به این باور رسیده است که مخاطب برخی از این عبارات امام (ره) خود روحانی است. جناب روحانی لطفاً امام را محاکمه کنید.
بازتولید نفاق زیر پرچم اصلاحات
محمدکاظم انبارلویی در رسالت نوشت:
مردم انقلابی ایران در تماشایی ترین حضور حماسی، ورود به دهه چهارم انقلاب اسلامی را جشن گرفتند. دشمنان انقلاب که 40 سال است چهار چشمی حضور مردم را از زمین و آسمان رصد میکنند، به خوبی دیدند خیابان ها و حتی کوچه های شهرها و روستاها مملو از جمعیت برای تکریم و تعظیم اسلام، انقلاب، امام (ره) و رهبری بود. نظرسنجی های پیدا و پنهان آنها هم قبل از این راهپیمایی همین حضور حماسی را حکایت می کرد.
بر سر راه اتحاد و همگرایی ملت در همه لایه های قومی، مذهبی، نژادی، ملی و... هیچ مانع و رادعی نیست. ملت ایران یکپارچه عزم آن دارند که شکوه و عظمت و عزت ایران را حفظ کرده و در برابر دشمنان اسلام بایستد. رمز اتحاد ملت در این است که در آفاق و انفس به یک مقوله فکر می کنند؛ عزت اسلام و عظمت ایران.
ایران اسلامی با روشهای انقلابی در مسیر اصلاح قرار گرفته است و اصلاحات انقلابی در این کشور تعطیلبردار نیست.
زمانی یک جماعت به دروغ پرچم اصلاحات را بر دوش گرفتند و به این بهانه فریبکارانه در برابر انقلاب و نظام صف آرایی کردند. هر چه از آنان خواسته شد اصلاحات را تعریف کنید، به بیراهه گویی افتادند و زبان به پاسخگویی این کجراهه نگشودند. در عمل به وادی ای افتادند که معلوم شد این مسیر، مسیر افساد است نه اصلاح!
کسانی که انقلاب را با تکیه بر تئوریهای پوپر نفی می کردند، دنبال انقلابی بودند که افکار پوسیده مدرنیته و دموکراسی لیبرال را با مارک اصلاح به جامعه انقلابی ما قالب کنند. الگوی آنها ارزشهای مدرنیته، آن هم از نوع منحط آن، به ویژه قرائت کثیف و غلط از مفهوم آزادی و در نهایت مدل تحریف شده ای از دموکراسی لیبرال بود که بزرگترین مشخصه آن بازگشت استبداد و استعمار و تداوم سلطه دولت های غربی و بخصوص آمریکا بود.
سرّ اینکه آمریکا و دولت های غربی همه استعداد و توان رسانه ای خود را به بهانه عدم آزادی و نقض حقوق بشر برای حمایت از این جماعت هزینه کردند، این بود که اینها بارها سرسپردگی خود را به غرب و اندیشه های غربی اعلام کرده بودند.
هر انقلابی به نیّت اصلاح روشها و تصمیمات نادرست، در رژیمی که با آن درگیر است، به وقوع می پیوندد. هر انقلابی به منظور بهبود اوضاع نابسامان مانده از بی انضباطی رژیم گذشته به وجود می آید. هر انقلابی با این رویکرد که نقد و مراقبت دائمی از نوع تصمیمات خود داشته باشد تا روز به روز مردم از نعمت آزادی و استقلال کشور بهره مند شده و از زیر بار تصمیمات تحمیلی و تحقیرآمیز سلطه خارجی بیرون آیند، به وقوع می پیوندد. انقلاب اسلامی خوشبختانه طی 4 دهه پس از پیروزی انقلاب همین مسیر را طی کرده است. اصلاحات همیشه در متن تصمیم گیریها و تصمیم سازی های نظام بود و هست.
اینکه یک عده ای از واژه مقدس «اصلاحات» یک راهبرد برای مقابله با نظام، اسلام و انقلاب بسازند و در دو نبرد نرم آمریکا علیه انقلاب به عنوان سرباز پیاده نظام عمل کرده و تا مرز محاربه به پیش بروند، از شگفتی های روزگار انقلابی ماست! اصلاحات می توانست این تعریف را در برگیرد؛ «مبارزه با فقر، فساد و تبعیض»،اما اصلاح طلبان با هر سه این مفاهیم بیگانه بودند.
کسانی که اصلاحات را نه برای اصلاح امور مردم بلکه بهانه ای در برابر انقلاب و نظام قرار می دهند، در حقیقت به نوعی بازتولید نفاق روی آورده و در مبارزات اجتماعی پشت سر منافقین و ضد انقلاب حرکت خواهند کرد.
فتنه 78 و 88 نشان داد این جماعت مدعی اصلاح طلبی با خود چه کردند و چه هزینه هایی را بر انقلاب و نظام و مردم به بار آوردند. آنها با انقلابی درافتادند که یکی از شگفتی های عظیم تاریخ بشر و نقطه عطف تاریخ انسان است. آنها با انقلابی درافتادند که تمام ارتشهای بزرگ جهان، دور تا دور آن را محاصره کردهاند و سرویسهای جاسوسی و امنیتی غرب در آن مشغول جست و خیز هستند. آنها مبلغ و مروّج ایدئولوژی ای هستند که بارها فیلسوفان سیاسی و حکمای اجتماعی ما آنها را نقد کرده و پاسخی از سوی نخبگان غربی دریافت نکردند.
حال همین جماعت، شیپور گفتگوی ملی را به صدا درآورده اند بی آنکه بگویند گفتگو، در مورد چه ، برای چی و...؟ یکی از همین جماعت نیست بلند شود و صادقانه به اهل همین فراخوان بگوید اگر ما اهل گفتگو هستیم چرا در دو فتنه 78 و 88 تا سرحد محاربه با نظام پیش رفتیم و باب هر گفتگویی را در سطح ملی در چارچوب قانون اساسی بستیم؟ یکی نیست از همین جماعت اهل گفتگوی فعلی و اهل محاربه قبلی به این سوال پاسخ دهد؛
وقتی شما در شورش علیه جمهوریت و اسلامیت نظام فریاد می زنید؛
- «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»
- «مرگ بر اصل ولایت فقیه»
چه مبحثی دیگر باقی می ماند که در باره چند و چون آن گفتگو، آن هم در سطح ملی صورت گیرد؟
وقتی دشمن ترین دشمنان انقلاب که چنگال خونین خود را از گرده ملت بر نمی دارد و با تهدید، تحریم و تحقیر به «انقلاب آزاری» روی آورده و در عین حال از اصلاح طلبان به عنوان یک جریان میانهرو بدون هر گونه پرده پوشی حمایت می کند، جریان اصل انقلاب چگونه می تواند گفتگو با این جماعت را «ملی» تلقی کند؟
حداقل اگر در همین ادعای گفتگوی ملی صادق هستید چرا بستر آن را فراهم نمی کنید؟ اولین بسترسازی، فاصله گرفتن از دشمنان انقلاب و بیزاری از تفکر کفرآلود لیبرال دموکراسی غرب و مخالفت صریح با مداخله غرب در امور داخلی کشور است. چرا یک قدم در این وادی به عنوان حسن نیت بر نمیدارید؟
اینکه روزنامه های اصلاحات تیتر اول خود را با شبگفتههای «بی بی سی» و «رادیو آمریکا» تنظیم کنند، آیا راهی برای گفتگوی ملی باز می کنند؟ انقلاب با روشهای جدید، راه خود را می رود و به کج راهه های پدید آمده از ریزشها و نیز کسانی که از اول سر ناسازگاری با انقلاب داشتند توجهی نمی کند. البته گفتگوی ملی در کشور در جریان است، صدای آن را فقط در راهپیمایی 22 بهمن می شود شنید. کسانی که مدعی اصلاح طلبی هستند، اگر این صدا را نشنوند، از گفتگوی ملی عقب می مانند.
گفتگوی ملی برای چه صورت می گیرد؟ برای تضمین امنیت ملی، برای تحکیم اقتدار ملی. مردم خود خوب می دانند برای تضمین امنیت و اقتدار ملی با چه زبانی صحبت کنند.
راهپیمایی عظیم 22 بهمن در سراسر کشور با گویشهای متفاوت و با زبان های گوناگون، یک فهم و برداشت از گفتگوی ملی دارند. برگزاری تماشایی ترین راهپیمایی تاریخ انقلاب، نمایش وجهی از گفتگوی ملی بود و جهان را به حیرت انداخت. انقلاب در آستانه ورود به 40 سالگی خود با این حضور عظیم، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. آیا این حرف ها را مدعیان گفتگوی ملی درک می کنند؟
متأسفانه بخشی از سخنان رئیس جمهور در مراسم راهپیمایی 22 بهمن نشان داد وی فهم درستی از گفتگوی ملی ندارد. او شناخت درستی از منافقین جدید که از قطار انقلاب در فتنه 88 پیاده شدند، ندارد. پیاده «شدن» آنها را پیاده «کردن» از سوی انقلابیون ترجمه می کند! او عربده کشی و اعلام جنگ آنان با جمهوریت و اسلامیت نظام را توسط نامحرمان و تجدیدنظرطلبان، نادیده می گیرد. این کژاندیشی در درک مصالح و امنیت ملی تا کنون هزینه های زیادی در مدیریت سیاسی داخلی و سیاست خارجی و نیز اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روی دست مردم و نظام نهاده که جبران آن مشکل است.
رئیس جمهور به جای پاسخگویی به افکار عمومی در مورد عدم اجرای 80 درصد بودجه ای که خودش لایحه آن را به مجلس داده، مطالبی می گوید که مسموع نیست. رئیس جمهور در حالی که اساساً اصل 54 و 55 قانون اساسی را انکار می کند و جایگاه دیوان محاسبات را در قانون اساسی نادیده می گیرد، سخن از پاسداشت اصل 59 قانون اساسی، که در حیطه وظایف قوه مقننه می باشد، به بهانه ای بی پایه و اساس به میان می آورد.
بارِ سوگند ریاست جمهوری در پاسداری از نظام و انقلاب و اسلام بر دوش آقای روحانی سنگینی میکند. او با این دست فرمان، آن هم در تماشایی ترین و حماسی ترین حضور مردم در جشنهای 40 سالگی انقلاب نشان دادکه بیراهه می رود. اصل 59 قانون اساسی دردی از ناکارآمدی او در پاسخ به مطالبات حقیقی مردم را دوا نمی کند.
«همه پرسی»؛ راهکار معتبر در جهان
عباس کریمی در ایران نوشت:
در هر کشور و در هر قانونی، مرجع اصلی و نهایی تصمیم گیری مردم هستند. زیرا همه مراجع قدرت در نهایت قدرت خود را از مردم اخذ می کنند.
در این نگاه، همه پرسی به این معنی است که درباره مسائل اصلی کشور، مستقیماً از مردم نظرخواهی شده و نظر آنان هرچه که باشد، ملاک تصمیم گیری قرار بگیرد. به همین دلیل یکی از راه های تقنین و قانونگذاری که قانون اساسی اغلب کشورها از جمله کشور ما پیش بینی شده است، همه پرسی و مراجعه به آرای عمومی است.
همه پرسی در کشورها تفاوت هایی با هم دارد. از جمله اینکه در برخی موارد، اساساً خود مردم آغازگر برگزاری همه پرسی هستند. اما چنین امری در قانون اساسی ما پیش بینی نشده است و مردم پیشنهاد دهنده برگزاری همه پرسی نیستند، بلکه پیشنهاد برگزاری همه پرسی از مسیری که قانون اساسی پیش بینی کرده است باید طی شود. اما مسیر پیشنهادی هرچه باشد، در این اصل توافق وجود دارد که همه پرسی راه حل مورد تأکید قانون اساسی و همه نظام های حقوقی است.
نکته دیگر، این واقعیت است که همه پرسی با مبانی فقهی ما نیز سازگار است. براساس مبانی فقهی، مردم آزاد آفریده شده اند. حتی آنجا که به مردم امری تکلیف می شود، تکلیف پس از آن است که مردم دین را پذیرفته باشند.
هرچند نپذیرفتن دین، مجازات اخروی دارد، اما راه اصلی اسلام هیچ وقت تهدید مردم نبوده است.
باوجود خواست سران کشور در دوره های مختلف، مخالفت ها با این موضوع میتواند به شرایط برگزاری آن برگردد. در قانون اساسی ما پیشنهاد دهنده همهپرسی مردم نیستند. از سوی دیگر، برگزاری همه پرسی هزینه های اقتصادی بسیاری را بر خزانه تحمیل می کند. این امر نیز باعث می شود که حکومت ها کمتر به همهپرسی متوسل شوند. مسأله دیگر این واقعیت است که نمی توان قوانین مفصل را به آرای عمومی گذاشت، بلکه تنها می توان مجموعه قوانین را به همهپرسی گذاشت و از مردم پرسید که آیا این مجموعه را قبول دارید که در این باره، پاسخ مردم نیز تنها شامل دو گزینه آری یا خیر خواهد بود.
اما برخی کشورها که ایالت های کوچک دارند نیز برای این مسأله راه حلی یافتهاند. به عنوان مثال در سوئیس روش هایی برای همه پرسی پیش بینی شده تا هم خود مردم پیشنهاد دهند و هم در بحث عمومی مشارکت کنند.
اما سازوکار دشواری که برای برگزاری همه پرسی در کشور ما پیش بینی شده است، باعث میشود این امر چندان قابل اجرا نباشد.
مسأله دیگری که اختصاصاً برای کشور ما وجود دارد، این است که قانون اساسی بحث همه پرسی را ضعیف دیده است. این امر نیز به نوبه خود ناشی از این امر است که در تدوین قانون اساسی تلاش شده رئیس جمهوری به عنوان رئیس قوه مجریه از استبداد دور باشد. اما در توجه به این رویکرد، به این مسأله توجه نشده است که هرچند رئیس جمهوری مستبد خوب نیست، اما رئیسجمهوری میبایست اختیارات کافی برای اجرای سیاست های دولت خود را که برای آن از مردم رأی گرفته است در اختیار داشته باشد. به دلیل پیش بینی نشدن این سازوکارها در قانون اساسی، می بینیم که رئیس جمهوری در بسیاری از موارد به بن بست می خورد.
به عنوان مثال، رئیس جمهوری هیچ گاه نمی تواند مجلس را منحل کند، درحالی که در مواردی رئیس جمهوری مستقر با مجلسی روبهرو میشود که عملاً اپوزیسیون دولت او محسوب شده و این مجلس دست دولت را برای انجام اقدامات وعده داده شده به مردم می بندد. در چنین مواردی، نه تنها چاره ای جز استفاده از همه پرسی به عنوان راهکار مکملی نیست که در قانون اساسی از آن نام برده شده است.
مسائل مختلفی در سال های گذشته وجود داشته که می توانست مشمول رفراندوم شود. برجام از جمله این موارد است. در زمان بررسی برجام در مجلس، پیشنهاد کردم که با برجام همچون سایر کنوانسیون ها برخورد نشده و در مجلس تصویب نشود، بلکه با توجه به نظرات جدی و متفاوتی که در کشور وجود دارد، میتوان برجام را به رأی عمومی گذاشت و از مردم درباره آن نظرخواهی کرد.
اعتمادسازی موشکی برای اروپا
سیدعلی خرم در شرق نوشت:
ترامپ از زمان مبارزات انتخاباتیاش برای کوچککردن دستاوردهای اوباما و حتی کمفهم نشاندادن و خائن جلوهدادن او، به طرفداران خود قول داد که توافق هستهای را پاره کرده و به توافقی مستحکم و به نفع آمریکا با ایران خواهد رسید. اگرچه این مرد کجفکر نتوانست کوچکترین حرکتی در این زمینه انجام دهد ولی هر روز آتش انتقام در دل او نسبت به توافق هستهای و ایران شعلهورتر شد.
دونالد ترامپ، هرچه مجبور شد بر گوشهها و زوایای توافق هستهای در قالب تمدید تعلیق تحریمها مهر تأیید بزند، بیشتر مصمم شد خشم خود را به ایران نشان دهد. متأسفانه لابی قدرتمند نتانیاهو با ابزار داماد ترامپ، مرتب در گوش این مرد بیعقل نجوا میکند و عربستان محمد بنسلمان هم آنطور که منابع آمریکایی اظهار میکنند، از همان ابتدا قرارداد محرمانه پرداخت هزینه جنگ آمریکا با ایران را تضمین کرده است.
بنابراین ملاحظه میشود برای فرد نافهم و نامعقولی مانند دونالد ترامپ، همهچیز برای روشنکردن آتش جنگ با ایران فراهم شده است. در این میان اتحادیه اروپا، بازیگری است که هنوز بر ترامپ تأثیر خارجی دارد.
بههمیندلیل دونالد ترامپ دو هفته پیش که تعلیق تحریمهای ایران را برای ١٢٠ روز دیگر تمدید کرد، توپ را در زمین اروپاییها انداخت و تهدید کرد که دفعه بعد چنین تمدیدی انجام نخواهد داد.
مشکل روانی ترامپ این است که در هیچکدام از عرصههای خارجی موفق نبوده و بهعنوان یک رئیسجمهور ناکام شناخته شده است. ترامپ بهشکلی احمقانه قول داده بود بهترین روابط را با روسیه ایجاد خواهد کرد که پس از مشخصشدن خیانت او در کمکگرفتن از روسیه برای پیروزی در انتخابات، همه سیستم آمریکا واکنش نشان داده و روابط روسیه و آمریکا را به بدترین سطح ممکن رساندهاند.
موضوع کرهشمالی هم جز ناکامی نتیجهای برای ترامپ نداشته، بنابراین بهشکل لجوجانهای تلاش میکند از نزدیکشدن کرهشمالی به کرهجنوبی جلوگیری کند. محیط زیست و بقیه موارد هم که فرصت بحث بر سر آنها اکنون نیست، ناکامیهای مشابهی نصیب این فرد نژادپرست کرده است. همه اینها از دونالد ترامپ فردی عقدهای ساخته که دنبال فرصتی است تا خشم و زهر خود را در جایی بپاشد؛ حالا کرهشمالی یا ایران؟ و متأسفانه ایران در مقایسه با کرهشمالی، از نظر حمایت بینالمللی، حلقهای ضعیفتر محسوب میشود؛ اگرچه امکانات دو کشور متفاوت است. در یادداشتهای قبلی گفته شد که تنها بازیگری که ایران میتواند برای مهار ترامپ روی آن حساب کند، اتحادیه اروپاست و نه روسیه و چین. اروپاییها هم تلاش میکنند برای مهار ترامپ و منصرفکردن او از اقدامی نامعقول درباره ایران یا کرهشمالی، راهی برای راضینگهداشتن ترامپ پیدا کنند.
اروپاییها از مجموعه سخنان و عملکرد ترامپ دریافتهاند که باید در زمینههای غیرهستهای بهنوعی شکلاتی به ترامپ بدهند تا از یکسو زمان بخرند و از سوی دیگر ترامپ آن را برای خود کسب وجههای محسوب کند و به شرایط حاضر رضایت دهد. ترامپ با ناکامی در زمینه برهمزدن توافق هستهای به سه موضوع شناختهشده دیگر توجه دارد...
حقوقبشر، تروریسم و توسعه صنعت موشکی ایران. او حقوقبشر را در قالب اعتراضات مردمی ایران دنبال کرد ولی با اعلام رسمی مقامات عالی ایران مبنیبر شناختهشدن حق تظاهرات و اعتراضات مردمی براساس ماده ٢٧ قانون اساسی، دولت آمریکا و همه مخالفان خارجنشین خلع سلاح شدند. مقصود ترامپ از تروریسم، چگونگی نقش و نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه است که اروپاییها تلاش دارند راهی به این بحث باز کنند و شاید اگر ایران مدبرانه بنگرد، یک فرصت برای ایران است که در کنار آمریکا و روسیه، از نقش اروپا، موقعیتی برای خود به وجود آورد. اما مسئلهای که اروپا را در کنار آمریکا قرار میدهد، توسعه صنعت موشکی ایران است. اروپا از توسعه موشکی پاکستان، هند، اسرائیل، عربستان، ترکیه، امارات و مصر احساس نگرانی نمیکند. چرا در مورد ایران که برد موشکیاش از همه کشورهای فوق کمتر است، اعلام احساس خطر میشود؟ راز این امر در دو دلیل نهفته است: اول، هیچکدام از کشورهای منطقه درباره برد موشکی خود تبلیغ نمیکنند، درحالیکه بیسروصدا به توسعه آن مشغولاند. دوم، هیچکدام از این کشورها اقدام به تهدید هیچ کشوری با موشکهای خود نمیکنند.
این به آن معناست که احساس ناامنی اروپا در خدمت مطامع سیاسی آمریکا قرار میگیرد. بنابراین موضوعی که اروپا انگیزه ورود به آن را دارد و تلاش خواهد کرد محدودیتهایی به وجود آورد، همین حوزه توسعه موشکی است. بدون هرگونه مجاملهای باید گفت اگر ایران دنبال راهحلی است که اروپا را به خود نزدیک کند، باید ابتدا در صدد رفع دو عامل فوق برآید تا درجه احساس ناامنی اروپا از توسعه موشکی ایران را به مقدار زیادی کاهش دهد.
سپس ایران با اروپا گفتوگویی شروع کند که در آن علت منطقی توسعه موشکی ایران مطرح شود. این گفتوگو از «در اختیارداشتن امکانات پیشرفته نیروی هوایی» باید شروع شده تا آلترناتیو آن توسعه موشکی معرفی شود. چنین استدلالی در میان صاحبنظران، تحلیلگران و مراکز فکری اروپا و آمریکا گوش شنوا دارد و حاصلش این خواهد بود که اگر اروپا تقاضای محدودیت در توسعه صنعت موشکی ایران دارد، باید آستین بالا زده و نیروی هوایی ایران را به مجهزترین امکانات آراسته کند.
سه کشور فرانسه، آلمان و بریتانیا حاضرند با احتیاط وارد این بحث با ایران شوند؛ به شرط آنکه اطمینان و اعتماد آنها جلب شود. تصور میشود این فرصتی گرانقیمت برای ایران خواهد بود که هم نیروی هوایی خود را بعد از ٤٠ سال بازسازی کند و هم از نظر سیاسی، برای مهار ترامپ، اروپا را در کنار خود داشته باشد و هم غیر از روسیه و آمریکا، بازیگرانی جدید ولی قوی در کنار خود در منطقه خاورمیانه داشته باشد که علاوه بر آمریکا، دو بازیگر منطقهای یعنی اسرائیل و عربستان هم روی آن حساب کنند؛ چنان که آقای امانوئل مکرون برای دوری از ایران دست رد بر سینه عربستان زد.
فرصت مردم
در سرمقاله روزنامه صبح نو آمده است:
سالها قبل، آسیب و تهدید راهپیمایی 22 بهمن ستون پنجم صدام بود که با شایعه پراکنی میگفت که آن ملعون وعده داده است مسیر انقلاب-آزادی یا مسیرهای اصلی در شهرهای دیگر را بزند؛ این رعب آفرینی لطیفه جذاب و عنصر تحریک کنندهای بود برای ایرانیان، چون به واسطه آن شوق و ذوق بیشتری برای حضور در خیابان پیدا میکردند.
حالا سالها از آن روزگار گذشته و بازهم ستون پنجم صدامی نظام سلطه است که دوست دارد تا راهپیمایی مردم را تضعیف کند و از هیچ تلاشی نیز فروگذار نمیکند؛ هک سایتها، شایعه پراکنی، تهدید یا اقدام تروریستی و... و بازهم ناکام است و چه 22 بهمن دوست داشتنیای خلق کرد این حاشیه زنیها در چهل سالگی انقلاب اسلامی.
اکنون فرصت چیست؟ مردم گلایه مندند و آمدند و بازهم میآیند و به وضوح ثابت کردند که برایشان اصل انقلاب موضوعیت داشته و دارد، لیکن خواستار حل و فصل گلایههایند، از فقر و فساد و تبعیض؛ متاسفانه سخنران اصلی برنامه در فراز پایانی، کلامی را بر زبان آورد که باب طبع دشمنان کشور بود و با کلی گویی عجیبی خواستار برگزاری همه پرسی در کشور شد؛ آنهم برای حل و فصل مشکلات سیاسی بین جناحها.
ایشان که متصف به وجهه حقوقدانی نیز هستند، توضیح ندادند که مگر همین8-9 ماه قبل در ایران انتخاباتی برگزار نشده و ظاهراً وعدههایی دادهاند و پیروز شدهاند، اکنون برای چه چیزی میخواهند همه پرسی برگزار کنند و اصلاً همه پرسی موجود در اصل 59 چه ربطی به اختلافات سیاسی جناحها دارد و از آن مهمتر، الان اختلافات جناحها تا بدین پایه بالاست که باید همه پرسی برگزار شود؟ این تیرهای هوایی و بی محابا، ممکن است در برگشت، جای نامناسبی به زمین بنشیند، چون بومرنگی که به خطا پرتاب شده است.