سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*****************
راز عذرخواهی در حکمت متعالیه ولایت فقیه
محمد ایمانی در کیهان نوشت:
1- فراز و نشیب تحولات، مانند دزدگیر عمل میکند. «منافقگیر» است، همچنانکه «مومنیاب» است. دگرگونی حالات و شرایط، سنت الهی است تا عیار انسانها و صدق و کذب دعاوی آنها معلوم شود. مومن سرشار از امید و حسن ظن به وعدههای نصرت و هدایت الهی است. به همین دلیل، دریافت مومن و منافق از یک رویداد، متفاوت از هم است. دشمن در جنگ خندق با تمام توان آمده بود کار را یکسره کند. اما مومنان برخلاف منافقان، بشارت پیامبر(ص) درباره فتح ایران و روم را به جان خریدند. «هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا. مؤمنان آنجا مبتلا شدند و سخت تکان خوردند. و آن هنگام که منافقان و آنهایی که در دلهایشان بیماری است، میگفتند خدا و پیامبرش جز فریب به ما وعده ندادند... و هنگامی که مؤمنان، احزاب (دشمن) را دیدند، گفتند این همان است که خدا و پیامبرش به ما وعده دادهاند و خدا و پیامبرش راست گفتهاند. و (دین این صحنه) جز به ایمان و تسلیمشان نیفزود».
2- انقلاب اسلامی آخرالزمانی، فرود و فراز دارد تا به سنت خداوندی، مدعیان همراهی را غربال کند، هر که میخواهد باشد. در این غربالگری، گاه قائممقام رهبری و رئیسجمهور سقوط میکنند اما گمنامان پارسا، یکشبه ره صدساله ریاضتکشیدگان عارف را طی میکنند و میشوند حجت الهی. چندین بنی صدر هم که سقوط کنند، با جمله به خون امضا شده شهید چیت سازیان برابری نمیکند: «اگر میخواهید از سیم خاردار دشمن عبور کنید، باید از سیم خاردار نفس عبور کنید». یا آن چند جمله که شهید مزرجی شب عملیات والفجر 8 به شهید شوشتری گفت؛ «امشب اگر عراقیها ما را نزنند، توی آب کوسهها میزنند. اگر هیچ کدام نزنند، لای سیم خاردار و تلههای انفجاری گیر میکنیم. با محاسبات مادی، امشب ما نمیتوانیم از آب رد بشویم. من امشب فقط وارد آب میشوم تا به امام در جماران خبر بدهند که آقا! بچهها به عشق تو زدند به خط. دیگر برای من مهم نیست آن طرف خط برسیم یا نرسیم. آنی که وظیفه ماست وارد آب شدن است، از این آب بیرون آمدن دیگر در اختیار و وظیفه ما نیست؛ آناش با خداست. خدای آن طرف اروند، خدای این طرف اروند است. اگر کسی این طرف قلبش آرام است، آن طرف میترسد، توحیدش مشکل دارد».
3- همین ماهها و سالها که خط نفوذ و انحراف و تحریف، مسئله تولید میکنند تا اولویتهای مهم فراموش شود، برخی سیاستبازان از دو منتها الیه، مشغول چاقکردن کار دشمن بودهاند. چرا کار انقلاب اسلام آن چنانکه باید پیش برود، پیش نرفته است؟ چرا از امیرمومنان(ع) تا امام و رهبری از مردم فرودست تشنه عدالت عذرخواهی کردند؟ ولایت فقیه مانند اصل امامت، متاسفانه هنوز مجال بروز و تحقق پیدا نکرده است. به شهادت تاریخ، لغزش خواص و دودسته کردن مردم همواره موجب شد دشمنان مجال پیدا کنند و نظام «امت-امامت» آنگونه که باید برقرار نشود. سه جنگ از دو جنگ امیرمومنان (ع) به نبرد فرسایشی با یاران پیمانشکن گذشت.
4- نامه6 فروردین 68 حضرت امام به آقای منتظری، سندی تاریخی است؛ «با دلی پر خون و قلبی شکسته چند کلمهای برایتان مینویسم... شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند... در مسئله مهدی هاشمی قاتل، او را از همه متدینین متدینتر میدانستید و با اینکه برایتان ثابت شده بود قاتل است، مرتب پیغام میدادید که او را نکشید. نامهها و سخنرانیهای منافقین که به وسیله شما از رسانههای گروهی به مردم میرسید؛ ضربات سنگینی بر اسلام و انقلاب زد... والله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم... و الله قسم، من با نخستوزیری بازرگان مخالف بودم ولی او را هم آدم خوبی میدانستم. و الله قسم، من رای به ریاستجمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم... تاریخ اسلام پر است از خیانت بزرگانش به اسلام».
5- امام همچنین 26 مرداد 1358 عذرخواهانه گفتند: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد... من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز، عذر میخواهم، خطای خودمان را عذر میخواهم... من هم انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم، اجازه نمیدادیم اینها اظهار وجود کنند... من توبه میکنم از ایناشتباهی که کردم و اعلام میکنم به این قشرهای فاسد که اگر سرجای خودشان ننشینند، ما به طور انقلابی با آنها عمل میکنیم... ما نمیخواهیم وجاهت در ایران، در خارج کشور پیدا بکنیم.... مسامحه حدودی دارد، جلب وجاهت حدودی دارد. مصالح مسلمین را نمیگذارند به این امور از بین برود. دادستان انقلاب موظف است مجلاتی که بر ضد مسیر ملت است و توطئهگر است تمام را توقیف کند. موظف است کسانی که توطئه میکنند و اسم «حزب» روی خودشان میگذارند، رؤسای آنها را بخواهد و آنها را محاکمه کند». (جلد ۹ صحیفه امام، صفحات ۲۸۱ تا 283)
6-حضرت امام یک سال بعد (۲۹ تیر ۱۳۵۹) در حالی که فتنه بنیصدر و سازمان منافقین در حال تصاعد بود، فرمودند «من هر روزی که از این انقلاب میگذرد توجه به این معنا بیشتر پیدا میکنم که ملت ما انقلابی عمل کردند و ما نکردیم. ما یا مقصریم یا قاصر. و در هر دو جهت آن، در پیشگاه ملت جواب باید بدهیم... همان مسامحه موجب شد که این گرفتاریها را تا حالا پیدا کردیم و از این به بعد هم داریم، مگر اینکه انقلابی جبران کنیم. الآن که مدتهاست یا عزای عمومی اعلام میکنیم یا تشییع جنازه میرویم یا راهپیمایی میکنیم برای کشتارهایی که شده... ضایعه پشت سر ضایعه. همین چند روز چقدر جمعیت پاسداران شهید شدند... از اول هم که ما - به حسب الزامی که من تصور میکردم، - دولت موقت را قرار دادیم خطا کردیم... اگر ما دولتمان باز مثل سابق باشد، و آنطور وضع و آنطور دید را داشته باشد، ما باید عزای این نهضت را بگیریم. اگر ما آن خطا را نکرده بودیم که هی آمدند به من گفتند، هی گفتند این مصلحتاندیشان که «اینهایی که، سازمانیهایی که آدم نکشتهاند و چه نکردهاند، عفو بشوند» این عفو بر خطا واقع شد، و اینها ریختند مشغول توطئه شدند.... ایناشخاصی که انقلابی نیستند باید در رأس وزارتخانهها نباشند. و آقای بنی صدر باید امثال اینها را معرفی به مجلس نکند و اگر کرد، مجلس رد بکند و هیچ اعتنا نکند... اگر بنا باشد اینطوری باشد، باید ما عزای اصل جمهوری را بگیریم». (صحیفه امام، جلد13، صفحات ۴۶ تا ۵۲)
7- مسئله خواص مخالف خوان چیست که امر را بر مردم مشتبه میسازند؟ به تعبیرآیه 7 سوره آل عمران «آنان که در دلشان میل به باطل است، به خاطر تأویل (برگرداندن آیه از معنای خود به معنایی دیگر) و فتنهگری، از پی متشابه میروند» و محکمات را وامی گذارند. امیرمومنان (ع) درخطبه 87 نهجالبلاغه درباره «آنچه سبب هلاکت می شود» فرمود «در شگفتم و چرا شگفت زده نباشم از خطاهای فرقه های گوناگون که هریک را در دین خود، حجّت و دلیلی دیگر است... به غیب ایمان ندارند و از عیب نمیپرهیزند. یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ وَ یَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ... کَاَنَّ کُلَّ امْرِئٍ مِنْهُمْ إمامُ نَفْسِهِ. در شبهه عمل میکنند (بازنمی ایستند) و در مسیر امیال خود گام میزنند. هر چه را بپسندند، معروف بدانند و هر چه را ناخوش دارند، منکر شمارند. در مسائل دشوار به خود پناه ببرند و در مبهمات به آراء خود تکیه کنند. گویا هر یک از آنها، امام خویش است»!
8- برخی عناصر بیصداقت که قیافه نصیحت به خود میگیرند، انسان را یاد سردسته خوارج (اشعث بن قیس) میاندازند. رفتار گستاخانه با نقاب ناصحانه که فقط به نامه سرگشاده نیست. این چهره با نفوذ دوره عثمان و امیر مومنان (ع)، در حالی که امام در حال خطابه بود، با گستاخی و اعتراض گفت یا علی این سخن که گفتی، به زیان تو بود نه مصلحت تو. امام با گوشه چشم به او نگریست و لعنتش کرد و فرمود «تو چه میدانی چه چیزی به زیان یا نفع من است؟!...کسی که شمشیر دشمن را به قوم خود راهنمائی کند و مرگ را بسوی بستگانش بکشاند، سزاوار است که نزدیکان با او عداوت بورزند و بیگانگان از او در امان نباشند».
9- انقلابی ناصح، نامه سرگشاده نمینویسد. صادق است نه اهل دروغ و تحریف. کسی که راست و دروغ به هم میبافد و میل به متشابهات و چند پهلو حرف زدن میکند، وارد مدار نفاق شده است. پیش رهبری میرود و درخواست ملاقات و کسب اجازه میکند، اما اگر مخالف میلش شنید، به انکار و سپس تحریف میپردازد! یا آن دیگری میگوید گفتار رهبری به مفهوم قرآنی کلمه «قول سدید» است اما خلاف مواضع روشن امام و رهبری حرکت میکند.
10- مگر فلان رجل سیاسی آذر 84 نگفت «عشق من آقای خامنهای است. در موارد اختلاف میان من و رهبری، قانوناً و شرعاً باید از رهبرم اطاعت کنم. من نمیتوانم صرفاً به نظر خود عمل کنم، باید قانوناً و شرعاً تبعیت کنم» و مرداد 87 در مصاحبه با جام جم تصریح نکرد «زیر آسمان آبی به هیچ کس به اندازه آیتالله خامنهای اعتماد ندارم... ایشان بر من حق ولایت دارند... یک بار در نماز جمعه اعلام کردم حاضرم کاغذهای سفیدی را امضا کنم و به ایشان بدهم تا هرچه خواستند در این کاغذها [درباره من] بنویسند... من معتقدم اگر در کشور بحرانی پیش بیاید باز هم ولی فقیه است که میتواند بنبست شکنی کند»؟ آیا شبیه این جملات را از رقیب همین سیاستمدار نشنیدیم؟ چه رخنه و عقبگردی رخ داد که به فاصله 8 سال، دو نامه سرگشاده و طلبکارانه نوشتند و اراده آشوبافکنی کردند؟! نامه بدون سلام یک همراه انقلاب به امام در تاریخ 25 اسفند 59 را با دقت بخوانید تا عدم درک از ولایت روشنتر شود:«اینجانب که جنابعالی را مثل جانم دوست دارم و روی زمین کسی را صالحتر از شما سراغ ندارم، گاهی به ذهنم خطور میکند که تبلیغات دیگران شما را تحت تأثیر قرار داده و قاطعیت و صراحت لازم را ضعیفتر از گذشته نشان میدهید»! شبیه همین تلقی را حلقه انحرافی درباره رهبری گفتند.
11- حلقه انحرافی و فتنهگران به کار هم میآیند و از کج رفتاری یکدیگر تغذیه میکنند؛ فتنه گران میخواهند با استناد به عملکرد حلقه انحرافی، وطن فروشی خود را به فراموشی بسپارند و حلقه انحرافی خیال میکنند خیانت هایشان به استناد عملکرد ناکارآمد تکنوکراتهای آلوده به فتنه پنهان میماند. با این حال برای انداختن مسئولیت کم فروشی و خیانتهای خود به دوش نظام توافق دارند! جالب اینکه سرگشادهنویسان مدعی سازندگی وعدالت و اعتماد ملی، بارها برای تعطیلی انتخابات 76 و 84 و 88 و 92 و 96 خیز برداشتند یا دعوت به معارضه مشترک کردند اما رهبری، مجال دیکتاتوری به آنها نداد.
12- مدیریت رهبر انقلاب را باید در مواجهه حکیمانه با بدعملی برخی سیاسیون و تحولات جهانی (فروپاشی بلوک شرق، انقلابهای مخملی و سه بار حمله به عراق و افغانستان) که آمریکا را یاغی بیافسار کرده بود، مطالعه کرد. با وجود امواج تند معارضه، پیروزیهای بزرگی به دست آمد، تا آنجا که پمپئو رئیسسیا به شبکه MSNBC گفت «امروز نفوذ ایران در منطقه در مقایسه با ۷سال گذشته بسیار بیشتر شده است» و نشریه امریکن اینترست بر اساس گزارش نهادهای امنیتی غرب نوشت «ایران به هفتمین قدرت بزرگ دنیا تبدیل شده است». این افزایش اقتدار با وجود آن خیانتها، سند حقانیت حکمت متعالیه ولایت فقیه است.
نفرین عفرین اردوغان را خواهد گرفت؟
علیرضارضاخواه در خراسان نوشت:
هفته هاست که منطقه عفرین در شمال حلب که ناحیه ای عموما کردنشین است شاهد حملات بعضا گسترده ارتش ترکیه از زمین و هواست. ترکیه هدف از این حمله را برچیدن بساط گروه کرد پ.ی.د و شاخه نظامی اش در منطقه عفرین بیان کرده است. آن ها مدعی هستند عفرین ماهیتی کردی ندارد و اعراب و ترکمن ها نیز در آن منطقه حضور گسترده دارند و این گروه نظامی کردی صلاحیت مدیریت عفرین را ندارد. آن ها همچنین کردهای این منطقه را متهم می کنند که شاخه سوری حزب کارگران کردستان یعنی پ.ک.ک هستند. با این حال به گزارش کرد پرس، پ.ی.د ضمن رد همه اتهامات ترکیه، طی ماه های گذشته به ایجاد مواضع دفاعی در عفرین مشغول شده و فضا را برای دفاعی تمام عیار در برابر ارتش بزرگ ترکیه آماده کرده است.
مسئله ای که کردها را بیشتر تحت فشار قرار داد حضور ارتش آزاد سوریه یعنی گروه معارض هم پیمان ترکیه در این عملیات علیه آن ها بود. چنان چه پس از آغاز عملیات شاخه زیتون هم مشاهده شد غالب تلفات جبهه ترک ها مربوط به ارتش آزاد است و عملا آن ها به سپر و پیشمرگ نیروهای ترک بدل شده اند.مسئله حائز اهمیت کنونی نیز میزان پیشروی ارتش ترکیه در عفرین است. اردوغان طی سخنانی در جلسه حزب عدالت و توسعه مدعی شده که ارتش ترکیه 415 کیلومتر از خاک عفرین را تصرف کرده و بیش از 1837 کرد را نیز کشته است؛ نکته ای که کردها آن را رد می کنند و پیشروی زمینی ترکیه را کمتر از 50 کیلومتر می دانند. آماری که سازمان دیده بان حقوق بشر سوریه نیز ارائه می کند تفاوت معنی داری با ادعاهای رئیس جمهور ترکیه دارد.
اما نکته کاملا واضح این جنگ، برتری مطلق ارتش ترکیه در هواست. جنگنده های ارتش ترکیه بارها مواضع کردها و بعضا مناطق شهری در عفرین را هدف قرار داده اند و بیشتر کشته های کردها نیز ناشی از همین حملات هوایی بوده است. زمانی که بنا به دلایلی که هنوز کاملا روشن نشده است، روسیه در برابر حملات هوایی ترک ها مانع ایجاد کرد، استیصال ترکیه در عملیات واضح و ارتش این کشور تلفات سنگینی متحمل شد و پیشروی آن ها نیز با متر و نه کیلومتر محاسبه می شد. به نظر می رسد سیاست اصلی ترکیه حملات هوایی و توپ باران ارتش ترکیه و عملیات زمینی ارتش آزاد سوریه باشد. موضوعی که به دلیل نداشتن هیچ گونه پدافند ضدهوایی در جبهه کردها در هوا موفقیت آمیز است اما با توجه به ستیز پارتیزانی کردها در زمین ناموفق بوده است.
اما ترکیه کشوری نیست که در نهایت نتواند وارد عفرین و در این عملیات مجبور به عقب نشینی شود. جدا از دلایل نظامی و جغرافیایی پیشروی کند ارتش ترکیه باید نگاهی هم به خواست و سیاست پشت پرده دولت اردوغان داشته باشیم.حزب عدالت و توسعه طی ماه های گذشته از نظر محبوبیت نزد افکار عمومی ، در خطرناک ترین وضعیت قرار داشت. بحران مالی، نداشتن برنامه نوین برای اداره کشور، هم پیمانی با حزب فسیل شده حرکت ملی و حمله به کردها و بازداشت نیروهای چپ و گولنیست ها همه و همه باعث کاهش سبد رای این حزب شده بود. ظهور حزب خوب به رهبری مرال آکشنر نیز بر مشکلات حزب عدالت و توسعه افزود. به نظر می رسید که این حزب نتواند برای سال 2019 قدرت را در ترکیه حفظ کند. اما به مانند همیشه و در زمان نزدیک شدن به انتخابات ها در ترکیه، حزب آک پارتی بار دیگر دست به اقدامی در جهت جریحه دار کردن غرور ملی ترک ها زد. عفرین بهترین گزینه برای آغاز این سیاست بود.
حال به اعتراف حتی مخالفان دولت ترکیه، اردوغان توانسته تا اندازه ای ورق را برگرداند و به دلیل عملیات نظامی علیه کردهای سوریه، یک نوع همبستگی ملی در این کشور ایجاد کند. ایجاد ائتلاف جمهور با حزب حرکت ملی نیز عملا باعث ادغام این حزب در آک پارتی شد و خطر حذف این حزب از پارلمان ترکیه را کاهش داد. در حوزه داخلی اکنون هر کسی که انتقادی از عملکرد دولت داشته باشد به خیانت و مقابله با مبارزه مشروع ارتش و جوانان ترک در خارج از مرزهای کشور متهم می شود. نمونه آن برخورد با صنف پزشکان و وکلای ترک بود. حال حتی قلیچدار اوغلو رهبر حزب اصلی اپوزیسیون این کشور که پایگاهی 25 درصدی نزد مردم ترکیه دارد به همدستی با پ.ک.ک متهم می شود.
در نهایت حزب عدالت و توسعه به بهترین شیوه در حال بهره برداری سیاسی از عملیات عفرین است و به نظر می رسد عاقلانه نباشد که طی یک یا دوهفته این عملیات را خاتمه دهد چرا که این مسئله باعث فراموش شدن وضعیت فعلی نزد افکار عمومی خواهد شد و ممکن است مجدد مشکلات کشور و انتقادها از حکام را گسترش دهد و دوباره آک پارتی را در گوشه رینگ گرفتار کند. عفرین اما منطقه ای است که باید تاوان سیاست های رئیس جمهور ترکیه را پس دهد و هر روز شاهد بمباران جنگنده های پیشرفته این ارتش عضو ناتو باشد.
درنهایت به نظر نمی رسد در کوتاه مدت ارتش ترکیه قصد عقب نشینی از عفرین یا یکسره کردن کار راداشته باشد و باید منتظر بهار ماند تا اردوغان در سخنرانی مشهور عیدانه خود نیز از عفرین بهره برداری مد نظرش را بکند. اما این تنها یک روی سکه عفرین است. اردوغان می تواند به نفرین عفرین نیز مبتلا شود. کردهای سوریه تلاش دارند تا با نزدیک شدن به دولت در دمشق جایگاه خود را در مقابل حملات ترکیه تقویت کنند. دمشق نیز از این چرخش موضع حمایت کرده است. فرسایشی شدن جنگ در عفرین می تواند این منطقه را به جهنمی برای اردوغان تبدیل کند.
«مذاکره» با «خودکشی» تفاوت دارد!
حسن رضایی در وطنامروز نوشت:
«من دوست دارم در فیلمها مذاکره و تعامل ببینم». اینها بخشی از سخنان فروتن، یکی از داوران جشنواره سیوششم فیلم فجر در توضیح دلایل رأی ندادن به «لاتاری» و حذف عوامل آن از گردونه رقابتی عادلانه با سایر آثار است. صدرعاملی هم گفته است: «لاتاری به دلیل قصه و تمی که داشت، همه هیات داوران را آزار داد». فارغ از خوب و بد «لاتاری» و اینکه محمدحسین مهدویان باید بابت چنین آزارهایی از هیأت داوران عذرخواهی کند یا نه، به نظرم باید به مسؤولان وزارت ارشاد بابت انتخاب چنین هیأت داوران عشقمذاکرهای آفرین گفت.
دولت دارد ارابه سیاست، اقتصاد، فرهنگ و خلاصه همه چیز را با یک سوار میراند و این هماهنگی همه اجزای دولت در یک مسیر خود یک توانایی قابل تحسین است. شاهبیت موجود در فکتشیت همه این حوزهها هم یکی است: «تعامل و مذاکره»! احتمالاً اگر شهرام اسدی هم میخواست این روزها «روز واقعه» را بسازد، ناچار بود برای دیده شدن در جشنواره، پیش و بیش از هر چیز، ثابت کند: «کربلا هم درس مذاکره است!»
حامیان تز «هنر برای هنر» و الهههای عدم وابستگی اما باز هم میدانند حمایت و تاکید آشکار هیأت داوران بر کلیدواژه «مذاکره» به عنوان قدیسهای تابناک هم، هرگز به معنای زیر سوال رفتن عدم وابستگی آنها نیست، بله؟... - بله!... – خب! پس شکر خدا، مشکلی نیست و ما بحث را ادامه میدهیم! در ادامه اما خوب است به «برجام» به عنوان مهمترین نماد راهبرد «مذاکره» در تمام حوزهها نظری بیندازیم. «برجام» توافقی بینالمللی است که توسط دولت رسمی جمهوری اسلامی به امضا رسیده و ملت ایران، خواه ناخواه باید پای عواقب یا دستاوردهای آن بایستد. ما اما ابتدا باید بدانیم قرار است تبعات و دستاوردهای چه چیزی را دریافت کنیم. این کمترین حق ممکن است! حتی برای بیسوادها، عصر حجریها، بیشناسنامهها و... .
بعید میدانم از خیل هنرمندان، داوران و حتی سیاسیون عشق مذاکره، کسی یک بار هم متن کامل برجام را خوانده باشد. جناب عراقچی، معاون سیاسی وزیر امور خارجه اما اخیراً با حضور در برنامه «جهانآرا»ی شبکه افق، توضیحات نسبتاً مفصلی در همین زمینه ارائه کرد. توضیحاتی که با توصیه همگان به «تقوا» و «صداقت» آغاز شده، هماکنون میتواند مفهوم و تصویری دقیقتر از «تقوا»، «صداقت» و «مذاکره» پیش روی ما قرار دهد. جناب عراقچی گفته است: «در ژنو تصمیمات کلی گرفته شد؛ بعداً همینها در توافق برجام پیاده شد». وی در بخش دیگری از سخنان خود میگوید: «در بحث تحریمها توافق کرده بودیم باید تمام تحریمهای مرتبط با هستهای بهطور کامل برداشته شود، در برجام هم عیناً قید و عمل شده است».
ایشان در نهایت برای نشان دادن عمق قدرتمندی برجام، تاکید کرد: «برجام تمام تحریمهایی را که بهخاطر هستهای گذاشته شدهاند؛ چه ثانویه و چه غیر از آن- ضمن اینکه تمام تحریمهای آمریکا در هستهای ثانویه بود- به اضافه تحریمهای اتحادیه اروپایی و شورای امنیت برداشته و همه را ریز کرده است». متن برنامه جامع اقدام مشترک یا همان «برجام» اما چه میگوید و چقدر با متن توافق ژنو هماهنگی دارد؟ در متن توافق ژنو میخوانیم: «این راهحل جامع، به رفع همهجانبه تمام تحریمهای شورای امنیت، تحریمهای چندجانبه و تحریمهای ملی مربوط به برنامه هستهای ایران میانجامد». در متن برجام اما تحریمهای غیرمالی هستهای اتحادیه اروپا، تحریمهای غیرمالی هستهای تکتک کشورهای اروپایی، تحریمهای غیرمالی هستهای آمریکا و تحریمهای تسلیحاتی، موشکی و اشاعهای شورای امنیت همچنان پابرجا باقی مانده است.
در ادامه در حد وسع این نوشته، به بیان مصادیق متعدد این واقعیت خواهیم پرداخت. مسأله مهم دیگر اما موضوع لغو یا تعلیق تحریمهاست. بنا به گفتههای جناب عراقچی، تمام تحریمهای مورد بحث، لغو شدهاند. واقعیت اما چیست؟ عمده تحریمهای اتحادیه اروپایی ضد برنامه هستهای کشورمان در قانون تحریمی موسوم به تصمیم 413 (413Decision) تجمیع شده است.
پیوست 5 بند 16-1 برجام در همین زمینه میگوید تنها بخشی از این زیرساخت تحریمی برداشته شده و بخش دیگر از آن، تا 8 سال دیگر دستنخورده باقی میماند. مسأله مهمتر اینکه قانون مورد بحث تا ابد، واجد اعتبار باقی خواهد ماند و بحث تعلیق مورد بحث، تنها مربوط به آییننامههای اجرایی مربوط به آن است.
مواردی چون تحریم سوئیفت، تحریم 224 شخص، سازمان، شرکت، دانشگاه، بانک و...، تحریم فلزات، تحریم تسلیحات، تحریم اقلام فناوری دومنظوره و هستهای و چندین مورد دیگر، در زمره تحریمهایی است که ذیل تصمیم 413 قرار داشته، پس از گذشت 8 سال هم برداشته نخواهد شد. در بند 20 پیوست 5 برجام، به صراحت به این واقعیات اشاره شده است. مسأله درباره تحریمهای آمریکا اما از این هم جالبتر است. آمریکا در متن برجام، هیچ تعهد حقوقی روشنی بابت لغو تحریمهای ایالتی مرتبط با هستهای ارائه نکرده است. تعلیق تحریمهای دولت آمریکا نیز منحصر در تعلیق برخی دستورات اجرایی رئیسجمهور(تمام 4 دستور 13574، 13590، 13622 و 13645 و بخشهایی از دستور 13628) و توقف موقت بخشی دیگر از تحریمهای مرتبط با کنگره با صدور یک دستور اجرایی جدید است.
بر این اساس، دیگر دستورات اجرایی رئیسجمهور آمریکا که اتفاقاً مرتبط با هستهای بوده، همچنان دستنخورده باقی ماندهاند؛ دستوراتی چون دستور شماره 13599 و... که بالغ بر 18 دستور اجرایی است! تحریمهای هستهای وزارت خزانهداری آمریکا مانند تحریم چرخه دلار و تحریم موسوم به پاتریوت 313 نیز با وجود منشأ هستهای، طبق متن برجام، تا ابد دستنخورده باقی مانده است که ذکر تبعات مربوط به هر کدام، بحثی مفصل میطلبد. تداوم تحریم تراکنشهای نفتی ایران با موسسات خارجی تا ابد، واقعیت تلخ دیگری است که در متن برجام به چشم میخورد.
مطابق بند 4-3 در پیوست شماره 2 برجام، بند D4 قانون DNAA که مربوط به تراکنش نفتی ایران با موسسات خارجی است، با وجود اینکه در متن تحریمی هستهای جا گرفته، بر خلاف بندهای D1 و D2 همان قانون، هرگز تعلیق هم نخواهد شد. چنین شگردی درباره بخشی از تحریم IFCPA نیز در متن برجام استفاده شده است.
قانونی تلقی شدن برداشت دادگاههای آمریکا از منابع مسدود بانک مرکزی ایران نیز بخش دیگری از قانون تحریم هستهای موسوم به TRA محسوب میشود (بند 502 قانون TRA) که طبق متن برجام، تا ابد دست نخورده باقی مانده است. به این واقعیت تلخ در بند 1-1-4 برجام در صفحه 54 ترجمه فارسی اشاره شده است. آنچه تا اینجا بدان اشاره شد، بخش کوچکی از کلیات واقعیت رفع تحریمهای هستهای(و نه همه تحریمها چنانکه از ابتدا تبلیغ شد) در برجام است. جناب عراقچی اما در کمال «تقوا» و «صداقت» اصرار دارد بگوید: «هیچ تحریمی نیست که در آمریکا به خاطر هستهای گذاشته و در برجام برنداشته شده باشد!» مسأله دیگری که باید در نظر داشت، این است که برداشته شدن تحریمهای ایران در برجام، منوط به اقدام پیشدستانه ایران و راستیآزمایی آژانس در این زمینه شده است.
واقعیت این است که عشق عراقچی و دوستانش به مذاکره و توافق به هر قیمت، باعث شده ما از لوزان تا ژنو و برجام، مکرر از حقوق خود کوتاه بیاییم. مسؤولان دولتی با شعار «تقوا» و «صداقت» اما چیز دیگری به جامعه میگویند. در این شرایط، عشق مفرط فردی چون فروتن به مذاکره را طبیعتاً نباید خیلی عجیب تلقی کرد. او «لاتاری» را نمیپسندد، چون «لاتاری» معتقد است مذاکره برای فروش بعضی چیزها، بدتر از مرگ است. همچنان که امام حسین(ع) در «روز واقعه» چنین اعتقادی داشت و بر سر آن جان داد.
حالا اما برخی دوست دارند با تبلیغ مذاکره بر سر صنایع موشکی، ما را به چیزی بدتر از مرگ برسانند. بدتر از مرگ در آنسو اما این است که همزمان با کتک خوردن مهدویان برای به فروش نگذاشتن همه چیز، فردی در نشست خبری جشنواره فجر، نمایش خودارضایی اجرا میکند! کتک خوردن او البته دلیلی ندارد، چرا که به قدیسه تابناک «مذاکره» جسارت نکرده است! مذاکره البته فینفسه ابداً بد نیست، مذاکرهزدگی اما حتماً بد است و موجب دریدگی و وقیحتر شدن افراد در تمام حوزهها خواهد شد.
با شعار عدالت علیه عدالت!
یدالله جوانی در جوان نوشت:
«عدالت» اصلیترین شعار جمهوری اسلامی است و این شعار، برگرفته از تعالیم و آموزههای دینی است. طبق آیه شریفه «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...»، انبیا و دین برای برپایی قسط و عدالت آمدهاند. بر همین مبنا رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، در کلامی تصریح میدارند که اگر شعار عدالت از جمهوری اسلامی گرفته شود، در دنیا هیچ حرفی برای گفتن ندارد. بررسی مواضع، رهنمودها، جهتگیریها و سیاستهای کلان و کلی ابلاغی مقام معظم رهبری در دوران قریب سه دهه رهبری، نشان میدهد که معظمله، روی عدالت بیش از هر موضوع دیگری تأکید داشته، همواره به دنبال پیادهسازی عدالت بودند. در دوره اصلاحات، وقتی این عنوان و شعار «اصلاحات» از سوی جبهه دوم خرداد سر داده شد، رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانی با صراحت فرمودند، اگر منظور از اصلاحات، مبارزه با فقر، فساد، تبعیض و بیعدالتی است، ما هم موافق چنین اصلاحاتی هستیم. در سال 1380 فرمان هشت مادهای مبارزه با فساد از سوی مقام معظم رهبری خطاب به رؤسای قوای سهگانه با هدف پیادهسازی عدالت و ریشهکنی فساد صادر شد. معظم له در آن پیام، با صراحت فرمودند، اگر به صورت جدی مبارزه با فساد را آغاز کنیم، نعرهها به آسمان بلند خواهد شد، شما به این نعرهها و سر و صداها اعتنا نکنید و مبارزه را تا ریشهکنی کامل فساد ادامه دهید.
حساسیت ایشان در بحث عدالت و اهتمام ایشان برای اجرای آن، به اندازهای است که دهه چهارم انقلاب را «دهه پیشرفت و عدالت» نامگذاری کردند. اما به رغم این توجهات و پیگیریها، رهبر انقلاب اسلامی در روز 29 بهمن سال جاری در دیدار مردم تبریز، ارزیابی صادقانه و متواضعانه خود از وضع موجود کشور را، اینگونه بیان داشتند: «ما دهه چهارم انقلاب را، دهه پیشرفت و عدالت نامگذاری کردیم و پیشرفت به معنای واقعی کلمه در کشور اتفاق افتاده است؛ عدالت را نمیگویم؛ در مورد عدالت ما عقبمانده هستیم؛ در این تردیدی نیست؛ خودمان اعتراف میکنیم. در دهه پیشرفت و عدالت، بایستی هم در پیشرفت موفق میشدیم، هم در عدالت؛ در پیشرفت به معنای واقعی کلمه موفق شدیم؛ واقعاً پیشرفت کردیم و در همه زمینهها پیشرفت اتفاق افتاده است؛ (اما) در زمینه عدالت، باید تلاش کنیم، باید کار کنیم، باید از خدای متعال و از مردم عزیز عذرخواهی کنیم. در مورد عدالت مشکل داریم و انشاءالله با همت مردان و زنان کارآمد و مؤمن، در این ناحیه هم پیشرفت خواهیم کرد.»
سؤال اساسی این است که چرا در مورد عدالت، با توجه به جهتگیریهای اصلی نظام و رهبری در این خصوص به صورت صریح، قاطع و شفاف، موفق نبودهایم؟ برای پیادهسازی عدالت آینده از سوی نیروهای مؤمن و انقلابی، باید به این سؤال پاسخ منطقی و منطبق با واقع داده شود. واقعیت امر آن است که برای پیادهسازی عدالت، اولاً تمامی قوا، دستگاهها، سازمانها و نهادهای حاکمیتی و حکومتی، باید اعتقاد راسخ به عدالت داشته باشند و ثانیاً در عمل با جدیت به دنبال تحقق عدالت، از طریق اقدامات ایجابی و همچنین مبارزه بی امان با فساد، تبعیض و بیعدالتی باشند. اما در این میان سهم قوه مجریه، یک سهم و نقش قابل توجه در میان تمامی قوا و دستگاهها است. در واقع نقش اصلی در پیادهسازی عدالت بر عهده قوه مجریه است. قوای مقننه و قضائیه باید به صورت مکمل و همافزا بر اساس صلاحیتها و اختیارات، قوه مجریه را در امر تحقق عدالت، مبارزه با فساد، تبعیض و بی عدالتی کمک کنند.
رئیس قوه مجریه به صورت مستقیم، از سوی مردم انتخاب میشود و او، تمامی مسئولان در وزارتخانهها، سازمانها، شرکتهای دولتی، استانها و غیره را، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم انتخاب میکند. مردم خواهان عدالت هستند، لکن منتخبان آنها در سالهای بعد از انقلاب، در پیادهسازی عدالت ناموفق بودهاند! چرا؟ یکی از دلایلش و شاید از دلایل اصلیاش، این است که برخی از منتخبان مردم در مرحله انتخابات و پس از آن، روی عدالت به صورت جدی و پررنگتر شعار میدهند، لکن به مرور زمان با حفظ شعار عدالت در کلام و سخن، در عمل به جنگ با عدالت میروند! به عبارت دقیقتر و صریحتر، کسانی که باید پیادهکننده عدالت و عدالت گستر باشند، خود به دلیل منافع فردی، باندی و جریانی، تبدیل به مانع سر راه پیادهسازی عدالت شده و عدالتستیز میشوند.
مصداق برجسته این نگاه را، میتوان در رفتارهای عدالتستیزانه رئیس دولت نهم و دهم، در سالهای پایانی ریاستش دید. او در پرونده معاون اول خود، در حالی که ریاست قوه قضائیه بر اساس قانون و اصل عدالت اصرار بر رسیدگی داشت، خود یه یک مانع بزرگ تبدیل شد. او بر خلاف قانون و اصل عدالت از هر امکان دولتی در قدرت از طریق تلاش برای به ریاست جمهوری رساندن عضو اصلی باندش استفاده کرد. اما اکنون که دستگاه قضا در راستای عدالتگستری و مبارزه با فساد، سراغ برخی از اطرافیانش رفته، با شعار عدالت به جنگ با دستگاه قضا روی آورده است!
در چنین صحنهای، تنها و تنها بصیرت و آگاهی صحیح مردم از اوضاع و شرایط است که میتواند موانع را از سر راه پیادهسازی عدالت بردارد. اگر این شناخت نباشد، همواره قدرتگرایان و منفعتطلبان با شعار عدالت، عدالت را به قربانگاه میبرند.
«مکران»، یاقوت توسعه جنوب ایران
امیر پسنده پور در ایران نوشت:
مکران نامی است که در رسانهها و در میان دولتمردان ما بتازگی کشف شده است اما خطهای است زیبا و دلپذیر با دیرینهای با شکوه که در آثار سیاحان، تاریخ نگاران، جغرافی دانان و سفرنامه نویسها بسیار از آن یاد شده است. مارکوپولو و یاقوت حموی هر دو در سیاحتهای خود به این شهر زیبا پا گذاشتهاند و حموی در باب ریشه اسم آن نوشته است: «مکران به نام مکران بن فارک بن سام بن نوح علیهالسلام نامگذاری شده است زیرا او به این منطقه آمده و در آنجا سکنی گزیده است و جد بلوچها و بنیاد آنها به ایشان میرسد.»
مکران چند صباحی است از گنجه تاریک فراموشی درآمده است و ظرفیتهای حیرت انگیز توریستی و اقتصادی آن «تا حدی» مورد توجه سرمایه گذاران و همچنین دولت قرار گرفته است. کسانی که به منطقه مکران سفر کردهاند، میدانند که این منطقه چطور همزمان جلوه بصری حیرت آور از باب تفرج، و هم آثار تاریخی و باستانی از بهر تأمل در گذشته ایران زمین در خود جای داده است. حتماً میدانید که این منطقه به اقیانوس اتصال مستقیم دارد و سواحلی دارد که زیباتر از آن را به دشواری میتوان در هیچ جای دنیا دید. بندر پر شور چابهار با گرمای ماسهای دلنواز و صخرههای سخت و چشم نواز، همگان را حیرت زده میکند.
در باب ظرفیتهای اقتصادی و توریستی و فرهنگی مکران باید بیاندازه مقاله نوشت، باید بیوقفه کتاب نوشت، اگر این منطقه بکر در اروپا یا امریکا قرار داشت اکنون سرمایهگذاران و پژوهشگران منطقهای از آن تکان نمیخوردند تا جنبههای تمام نشدنی اقتصادی و توریستی آن را برای توسعه کشورشان کشف کنند، من بهطور موجز چند نکته در باب این خطه اسرارآمیز با ظرفیتهای بیبدیلاش مینویسم.
مکران در سراسر مرز جنوب با آبهای آزاد بینالمللی مجاورت دارد و با کشورهای افغانستان و پاکستان همسایه است، حتماً میدانید که پاکستان مملکتی است کاملاً محصور در خشکی و تشنه سرزمینی است که آن را به دریاهای آزاد متصل کند. اما آیا پاکستان را وارد این معامله سودآور کردهایم؟ پاسخ منفی است چرا که بهطور غم انگیزی تقریباً این منطقه فاقد هرگونه زیرساخت ترانزیتی است که با استانداردهای جهانی همخوانی داشته باشد.
بندر چابهار که در جنوبیترین بخش کشورمان ایران قرار دارد یکی از گذرگاههای اصلی کریدور جنوبی تجارت جهانی است، ژرفای آبهای ساحلی این بندر شرایط پهلوگیری کشتیهای بزرگ و ایجاد تأسیسات عظیم بندری را فراهم میکند. اواخر آذرماه سال گذشته بود که جناب آقای محمدباقر نوبخت، رئیس سازمان برنامه و بودجه اعلام کرد توسعه سواحل مکران از اولویتهای اصلی دولت دکتر روحانی است، خبری که شعف بسیاری را نزد علاقهمندان به توسعه مملکت ایجاد کرد اما امسال در بودجه سال 97 فقط رقم 350 میلیارد تومان برای توسعه مکران اختصاص یافت که قدری باعث دلسردی شد.نمیدانم با این بودجه ناچیز چه کارهایی میشود کرد، اما بالاخره نسبت به بودجه سال 96 که بودجهای 96 میلیاردی برای توسعه منطقه در نظر گرفته بود گامی رو به جلو و کوتاه است.
توسعه مکران فقط باعث ورود ارز و توریست بسیار و کسب درآمدهای سرسام آور ترانزیتی و بانکرینگ کشتیها نخواهد شد، بلکه میتواند مردم بیپناه استان سیستان و بلوچستان را از اسارت خونبار فقر و از تازیانههای تیز بیکاری نجات دهد. حسینعلی شهریاری نماینده زاهدان در مجلس میگوید برخی شهرهای استان همچون ایرانشهر شاهد نرخ بیکاری 47 درصدی هستند. گفته میشود حدود 10 درصد کل پروندههای قاچاق سراسر کشور متعلق به استان سیستان و بلوچستان است. باورمان بشود یا نشود حدود 80درصد از جمعیت این استان زیر خط فقر قرار دارند.
مکران میتواند یاقوت توسعه اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی در سیستان و بلوچستان باشد و برای دههها و قرنها بدرخشد. دولت باید به شیوههای بهتر و اراده قدرتمندتری توسعه منطقه مکران را در دستور کار خود قرار دهد، در همین حال سرمایه گذاران و کمپانیهای خصوصی نیز نباید دست روی دست بگذارند، اگر به دنبال توسعه کشور و کسب سود هستند و خیر دنیا و آخرت را یکجا میخواهند حتماً باید مکران را هدفی فوری بدانند.
هوشیاری درباره فاز جدید بحران
جاوید قرباناوغلی در شرق نوشت:
بالاخره پس از حدود یک ماه کشمکش سیاسی و رایزنیهای دیپلماتیک پشتپرده و سه روز مذاکرات فشرده در سازمان ملل متحد، پیشنویس قطعنامه آتشبس در سوریه با اجماع ١٥ عضو شورا تصویب شد. این قطعنامه که از سوی کویت و سوئد به شورای امنیت ارائه شده بود، خواهان برقراری آتشبس ۳۰روزه در سراسر سوریه شده است. قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در شرایطی تصویب شد که براساس گزارشها، تعداد کشتههای حملات هوایی به ناحیه غوطه شرقی در نزدیکی دمشق، به بیشتر از ۵۰۰ نفر رسیده است.
در قطعنامه، شورا از طرفین درگیر خواسته «بیمعطلی» آن را به اجرا بگذارند؛ باوجوداین، تاریخ دقیقی را برای شروع آتشبس تعیین نکرده و براساس برخی اخبار منتشرشده باوجود تصویب این قطعنامه بخشی از غوطه یک بار دیگر پس از تصویب قطعنامه بمباران شد. امید میرود که با برقراری آتشبس ۳۰روزه در سوریه زمینه برای امدادرسانی به مردم گرفتار در غوطه شرقی که دبیرکل سازمان ملل متحد آنجا را «جهنم روی زمین» نامیده، فراهم شود. غوطه در شرق دمشق بیش از یک هفته است که زیر بمبارانهای گسترده، قرار دارد.
دولت سوریه میگوید گروههای مسلح مخالف دولت از این منطقه برای ناامنکردن دمشق استفاده میکنند. پس از موفقیتهای ارتش سوریه در شکست گروههای مسلح در بیشتر مناطق این کشور و بیرونراندن آنها از بخش وسیعی از اراضی سوریه، و بهویژه پاکسازی اطراف پایتخت که در اختیار این گروهها بود، اکنون غوطه تنها منطقه باقیمانده در حومه دمشق است که در اختیار تروریستها و شورشیان قرار دارد و آنها قادرند با سلاحهای سنگین و نیمهسنگین دمشق را هدف قرار دهند. غوطه از مناطق پرجمعیتی است که اکثریت آن را اهل سنت تشکیل میدهند. ویژگی جغرافیایی غوطه شرقی را به مرکزی برای استقرار مخالفان مسلح دولت مرکزی تبدیل کرد که به دلیل همراهی ساکنان منطقه، نیروهای مخالف مسلح توانستند در این منطقه باقی بمانند.
آتشبس شورای امنیت شبهنظامیان گروه داعش و جبهه النصره را از این مصوبه مستثنا کرده و با توجه به حضور شبهنظامیان این گروهها در منطقه غوطه، بیم آن میرود که آتشبس در اجرا با موانعی جدی مواجه شود؛ بهویژه اینکه به نظر میرسد روسیه بهعنوان یکی از اعضای دائمی و دارای حق وتو، تحت فشارهای سیاسی و پس از سه روز مذاکرات فشرده شورای امنیت، با تصویب آن موافقت کرد. با وجود رد اتهام کارشکنی در مسیر تصویب پیشنویس قطعنامه از سوی واسیلی نبنزیا، نماینده روسیه، با توجه به فاجعه انسانی و بهویژه کشتهشدن بیش از ١٢٠ کودک در بمبارانهای چند روز گذشته، این کشور بهشدت در مظان اتهام قرار دارد.
با گذشت هفت سال از جنگ داخلی سوریه و پیروزیهای ارتش با کمک همپیمانان روسی و ایرانی خود در شکست تروریستهای مسلح، به نظر میرسد بحران در این کشور مصیبتزده در بعد میدانی و سیاسی وارد فاز جدیدی شده که در آن رقابت اصلی بین قدرتهای منطقهای و بینالمللی برای تثبیت موقعیت خود در آینده این کشور است. از این منظر تبلیغات گسترده غربیها درباره وقایع تأسفبار غوطه شرقی و فراموشی عمدی فجایع مشابه در یمن را نیز میتوان در چارچوب بازی سیاسی برای خرید زمان در بحران سوریه تحلیل کرد.
روسها با تعلل در تصویب قطعنامه در صدد فراهمکردن فرصت و خریدن زمان برای نیروهای دولتی برای پایانیافتن عملیات دولت در منطقه غوطه بودند. فشار آمریکا و متحدان غربی برای تصویب قطعنامه آتشبس نیز از سر دلسوزی برای زنان و کودکان نیست. هدف غربیها ممانعت از تکمیل سلسلهپیروزیهای دولت و غلبه بر گروههایی است که برخی از آنها از حمایت همین دولتها برخوردارند. آنها میدانند منطقه بهطور کامل در محاصره قرار گرفته و کمکرسانی به گروههای مسلح مخالف دولت و تحت حمایت آنان امکانپذیر نیست. از دیدگاه مخالفان دولت نیز آنچه اهمیت ندارد، فاجعه انسانی و کشتار زنان و کودکان است. بعید نیست آنها در پی آن باشند که اعتبار دولت سوریه و حامیان دولت را در افکار عمومی از بین برده و دولتهای غربی را به فشار نظامی بیشتر به دولت اسد وادار کنند.
به نظر میرسد باوجود جنجالهای تبلیغی و فشارهای سیاسی برای تصویب قطعنامه آتشبس در شورای امنیت، غوطه به اندازه دیرالزور برای آمریکاییها اهمیت ندارد. با وجود تهدید آمریکا به اقدام علیه دولت سوریه و برخورداری از توانایی نظامی برای عملیکردن این تهدید و وادارکردن ارتش سوریه به عقبنشینی، ترامپ تاکنون وارد این فاز نشده و قصد رویارویی مستقیم با ارتش سوریه، مانند آنچه را در پایگاه الشعیرات و دیرالزور شاهد بودیم، ندارد.
در آن عملیات جنگندههای آمریکایی هم نیروهای سوری و هم بخشی از نیروهای روسیه را هدف گرفتند ولی تاکنون قصدی از خود برای مداخله در این منطقه نشان ندادهاند. تمرکز واشنگتن در این مرحله از بحران سوریه در سطح داخل این کشور حفاظت از منطقه تحت کنترل اکراد، که بخش شایانتوجهی از منابع نفت و گاز سوریه در این منطقه قرار دارد، در سطح منطقه همراهی با اسرائیل در ممانعت از تثبیت حضور نظامی ایران علیالخصوص در مناطق نزدیک به مرزهای اسرائیل و در سطح بینالمللی فشار به روسیه در جهت محدودکردن این قدرت و تقسیم مناطق در آینده سوریه است.
با وجود همه ابهامات درباره آینده سوریه، تردیدی نیست که این جنگ دیر یا زود با حضور بشار اسد و یا بدون او به پایان خواهد رسید. آنچه مهم است حفظ تمامیت ارضی این کشور و جلوگیری از یک سایکس پیکو دیگر در این منطقه، ولی اینبار نه بهوسیله فاتحان جنگ بلکه توسط بازیگران اصلی برای تقسیم منافع است. اینکه این مهم چگونه باید تأمین شود، از امهات مدیریت بحران سوریه و یارگیریهای طرفهای درگیر بحران است. ترکیه با گذشت بیش از یک ماه از آغاز عملیات موسوم به شاخه زیتون، در مرداب عفرین گرفتار شده است. روشن است دلیل توقف ارتش نیرومند ترکیه، نهفقط مقاومت کردها که حمایتهای گسترده جانبی بهویژه آمریکا است.
موضوعی که روابط استراتژیک واشنگتن- آنکارا و یکی از اعضای اصلی پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را بهشدت تحتتأثیر قرار داده است. نکته مهم دیگر در این زمینه ضرورت پاکسازی کامل نیروهای مسلحی است که تحت عناوین اسلامی با دولت اسد میجنگند و با اعمال جنایتکارانه خود، چهرهای هولناک از اسلام در معرض افکار عمومی جهان قرار دادهاند. تحقق این مهم در گرو همکاریهای بینالمللی و منطقهای بین دولتهایی است که له یا علیه اسد از گروههای مسلح حمایت مالی و تسلیحاتی میکنند.
اما مهمترین نگرانی درباره آینده سوریه نگاه مردم این کشور به کشورهایی است که امروز نقشآفرینان مثبت یا منفی این کشور هستند. ایران بهعنوان کشوری اسلامی باید بهشدت نسبت به این مسئله حساس باشد. ایران بهعنوان یکی از بازیگران اصلی در مناقشه سوریه بلافاصله از آتشبس اعلامشده در سوریه حمایت و سرلشکر محمد باقری، رئیس ستادکل نیروهای مسلح ایران با اعلام این موضوع تأکید کرد: «ما به قطعنامه آتشبس پایبند خواهیم بود»؛ موضعی هوشمندانه و انسانی که برخلاف نیات شوم آمریکا باید آن را به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. ضروری است از این فرصت استفاده کرده و ایران نیز در ارسال کمکهای انسانی به اهالی این منطقه که از اهل سنت هستند، اقدامات عملی انجام دهد. این کار شائبه طائفیبودن حضور ایران در جنگ سوریه را تا حد زیادی خنثی خواهد کرد.
درباره عدالت
در سرمقاله صبح نو آمده است:
هنگامی که از پیشرفت نکردن در گسترش، تعمیق و اجرای عدالت سخن گفته میشود، در واقع از حرکت رو به جلویی حرف زده میشود که در آن خلل و وقفهای وجود داشته، نه واپس گرایی و آنچه برخی تلقی میکنند فقدان عدالت مورد تأیید قرار گرفته.
عدالت در همه ساحات خویش (در سیاست و اقتصاد و فرهنگ) در همه ساختارهایش (قوای قضایی و واحدهای نظارتی) و در گفتمان شدنش برای حوزه عمومی، حتماً از عمق بیشتری نسبت به سنوات پیش برخوردار بوده؛ امری که در رژیم سلطنتی هیچ جایگاهی نداشته، در انقلاب اسلامی محوریت یافته و سنجه میزان تحقق شعارها شده و این خود پیشرفتی بزرگ است.
آنهم در شرایطی که در سه دهه اخیر، دولتهایی بر سر کار آمدهاند که در برابر اجرای عدالت قضایی و مبارزه با فساد در پیکره گسترده دیوان سالاری مرتبط با خویش، مقاومت کرده و میکنند. حتی برخی جریانهای سیاسی بسیار مدعی در این روزگار هم (هم آنهایی که عدالت را پرچم کردند و رأی آوردند و هم آنهایی که عدالت را ابزاری برای کنار گذاشته شدنشان میپنداشتند) نه تنها سر سازگاری با محقق سازی عدالت را نداشتند، بلکه در برابر آن ایستادگی میکردند.
فراموش نکنیم که روزگاری قرار بود به پرونده فردی در حد شهردار تهران رسیدگی شود و آقایان، جلسات 6-5 ساعته هیات دولت تشکیل دادند که با آن مقابله کنند و امروز در جایگاهی هستیم که حتی برادر رییس جمهور روزی بازداشت و دادگاهی میشود. «در عدالت اجتماعی هنوز به نقطه مورد نظر اسلام نرسیدهایم» غایتی که باید بدان دست یافت و راه سخت مبارزه با اژدهای هفت سر فساد را پیمود.