به گزارش مشرق، برنامه 90 به موضوعی پرداخت که پیشتر هم چند سال قبل به عنوان مسئولیت اجتماعی انجام داده بود. برنامه 90 به یک قتل فوتبالی پرداخت و خواست هوادارانش برای جمع آوری یک دیه کمک کنند. آنها آیتمی اثرگذار در این باره داشتند. یک نوجوان به خاطر فوتبال در مدرسه ، هم کلاسی اش را کشته بود و سال های سال بود که زندان است. بیش از 13 سالو در این مدت پدرش فوت کرده بود و مادرش داشت از تلخی ندیدن پسر می گفت و کمبودهایی که برای جمع آوری 180 میلیونی دیه داشتند. قاضی پرونده هم از مردم خواست به این خانواده کمک کنند. عادل هم چون سوژه فوتبالی بود ، به کمک آنها شتافت.
مادر قاتل:من ساعت 8 صبح می خواستم برم بازار پسرم رو دیدم و به او گفتم چه شده و او گفت: با دوستم دعوایم شده است. سر فوتبال با دوستم دعوام شد درگیر شدیم. دلم برای مادر آن مقتول سوخت جوانی پسرش به هدر رفت. پسر من در آن زمان عاشق فوتبال و تیم سپاهان بود.
در همین رابطه ببینید:
*شنیده ایم که پدر قاتل(نبی) فوت کرده است. چقدر حضور نبی برای شما در خانه مهم است؟
من میدانم که اگر نبی بیاید باید از صفر شروع کند ولی تنها خواسته ام این است که والدین مقتول رضایت بدهند. ما می خواهیم که نبی بازگردد و بالای سر خواهرهایش باشد.
*بحث دیه از سوی خانواده مقتول مطرح شده مثل اینکه آن ها قبول کرده اند در ازای پول فرزند شما را آزاد کنند. با این اوصاف شما شرایط پرداخت دیه را دارید؟
خیر ما شرایطش را نداشته و نداریم. خانواده مقتول گفتند 250 میلیون بدهید ولی ما گفتیم: ما پول درمان پدر نبی را نداشتیم و به همین دلیل او فوت کرد، حالا ما این همه پول را از کجا بیاوریم؟ من به قاضی پرونده گفتم هیچی ندارم. قاضی پرونده خیلی همکاری کرد. همین همکاری ایشان باعث شد تا خانواده مقتول از 250 به 180 میلیون راضی بشوند. پدر نبی در بیمارستان منتظر او بود ولی من نتوانستم او را آزاد کنم. نبی باید بازگردد و مرد خانه ما باشد.
*با این اوصاف شما الان سرپرست خانواده ندارید؟
خیر. هیچ پولی هم نداریم.
*نبی خودت همه چیز را برایمان تعریف کن:
ما هم کلاس بودیم و دوست من طرفدار پرسپولیس و من هم طرفدار دو آتیشه سپاهان بودم. در مدرسه بر سر مسائل فوتبالی دعوایمان شد و رفتیم در کارگاه مدرسه، در آن جا هم درگیری شد و الان اینجاییم. من او را به قصد کشتن نزدم، زدم به کمرش ولی خونریزی داشت و متاسفانه فوت کرد.
*روز های اول از پلیس و زندان نمیترسیدید؟
من شب های اول در زندان فکر می کردم دارم خواب می بینم . الان هم باورم نمی شود. من در زندان فکر می کردم خواب بودم.
*نبی اگر بازگردی، چه کاری انجام می دهی؟
هیچ وقت دیگر این اشتباه را نمی کنم. من نتوانستم کنار پدرم باشم و از این موضوع ناراحتم وبدترین چیز برای من همین است. من برای پدرم همچنین یک نامه نوشتم: با عرض سلام و خسته نباشید به پدرم. خیلی دوست دارم بیایی ملاقاتم بابا بیا پیشم. این نامه دستخط خودم است. دلم برایت تنگ شده وامیدوارم رضایت بدهند که بیایم و کنارت باشم.
*آزاد بشوی، بازهم طرفدار سپاهان خواهی بود؟
بله من همه بازیکنان فعلی سپاهان را هم می شناسم.مهرداد محمدی و نویدکیا و... همه را از الانی ها می شناسم.
*شنیده ایم در زندان هم دروازه بان هستید. درست است؟ کدام دروازه بان ها الان را دوست دارید؟
در ایران رحمتی و در جهان نویر. در سپاهان یک گلر داشت بعه نام ارمناک پطروسیان. به نظرم روی دست او دیگر نمی آید.
*بیایی بیرون از زندان چه می کنی؟
فقط می خواهم نفس بکشم و به دنبال کار می روم.
*داماد شما رستوران دارد؟
من تا حالا دامادمان را ندیدم و فقط صدایش را شنیدم. شاید هم رفتم پیش او کار کردم. من فقط می خواهم آزاد شوم، فقط همین.