به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان به تحلیل موضوع برجام منطقهای پرداخت که در ادامه میخوانید:
ایران در حال مذاکرات رسمی با کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان پیرامون موضوعات منطقهای موردنظر غرب است و در کانون این گفتوگوها دو کشور سوریه و یمن قرار دارند، مقامات وزارت خارجه ایران از یک سو به طور صریح وجود گفتوگوی ایران و اروپا پیرامون مسایل منطقهای را تایید میکنند و از سوی دیگر میگویند این ملاقاتها و «مذاکرات سطح بالای دیپلماتیک»، گفتوگوست و نه مذاکره در مفهوم حقوقی آن و این چیزی است که همواره میان ایران و اروپا جریان داشته است. این قلم سر آن ندارد درباره ماهیت این مواضع و سخنان طرفین بنویسد مهم این است که چه اتفاقی در حال وقوع است و وزارت خارجه ما دقیقا دارد چه کار میکند؟ در این خصوص نکاتی وجود دارد:
بیشتر بخوانید:
چرا وزیر خارجه فرانسه به تهران آمده بود؟
اقدامات مکرون برای متوقف کردن برنامه موشکی ایران
۱- در ارتباط با «مذاکرات» ایران - اروپا چند سوال اساسی وجود دارد؛ مذاکره ایران و اروپا دقیقا پیرامون چیست و با چه دستور کاری همراه است؟ مهندسی مذاکرات دو طرف در دست چه کسانی است و به تعبیری پشت صحنه و کارگردانی مذاکرات را چه کسانی در دست دارند؟ انتخاب زمان مذاکرات به عهده چه کسی بوده است ایران یا طرف مقابل؟ مقصد آمریکا و اروپا در مذاکرات با ایران کجاست یعنی دقیقا برای دستیابی به چه هدفی مذاکره میکنند؟ مقصد طرف ایرانی و هدف خاص آن در این مذاکرات چیست؟ و نگاه غرب به ایران در حین مذاکرات منطقهای چیست؟ اینها مهمترین سوالاتی هستند که فراروی این مذاکرات قرار دارد و البته پاسخ تفصیلی به آنها در حوصله این یادداشت نیست.
آمریکا معتقد است اگر سوریهای در جبهه مقاومت وجود نداشته باشد، امکان ادامه حیات جنبش مقاومت لبنان - حزبالله - و جنبش مقاومت فلسطین - حماس، جهاد و ... - ازبین میرود و اسرائیل از خطر سقوط و حل در روندهای منطقه رهایی مییابد
۲- آنچه بین ایران و طرف اروپایی جریان دارد، درواقع مذاکره ایران با طرف آمریکایی است چراکه کشورهای اروپایی در منطقه ما نفوذ و سیطره آنچنانی ندارند و این آمریکاست که در بخشهای مهمی از منطقه حضور نظامی داشته و بر دولتهایی در منطقه سیطره دارد اما در فضای کنونی اگر گفته شود این آمریکاست که روبروی مقامات ایرانی در فلان شهر اروپایی مشغول مذاکره است، با واکنش شدید در ایران مواجه شده و موفقیت این مذاکرات در هالهای از ابهام قرار میگیرد بلکه باعث شکست آن میشود، مقامات واشنگتن به سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان ماموریت دادهاند تا از جانب آنان، خواستههای منطقهای آمریکا را از طرف ایرانی مطالبه کنند. براین اساس همانطورکه در برجام هم شاهد بودیم و پیش از برجام نیز رئیسجمهور محترم از لزوم رها کردن ۵+۱ و حلوفصل موضوعات با علتالعلل فشارهای موسوم به فشار جامعه جهانی یعنی آمریکا سخن گفت، در اینجا هم طرفهای انگلیسی و فرانسوی درواقع مجریان پروژه آمریکا هستند اما خب طرف ایرانی هم متاسفانه اصرار دارد مذاکرات را ماهیتا اروپایی نشان دهد و برای جا انداختن آن به جای ارائه اسناد قابل قبول، یک مشت تحلیل تحویل ملت ایران میدهد که بله کشورهای اروپایی هنجارمحورند و آمریکا قدرتمحور، بنابراین از آنجاکه بدعهدی آمریکا درمورد برجام، هنجارهای اروپایی را خدشهدار کرده است، اروپا علیرغم نظر آمریکا، برای حفظ برجام تلاش میکند و مذاکرات کنونی سه کشور اتحادیه و رئیس سیاست خارجی آن - خانم موگرینی - با وزارت خارجه ایران براساس حساسیتهای اروپا روی هنجارهای خود صورت میگیرد!
۳- هدف آمریکا و اروپا از این مذاکرات، دقیقا اخراج ایران از منطقه ومحصور کردن کشورمان در درون مرزهای جغرافیایی خود است. این هدف با این جمعبندی دنبال میشود که «ایران کوچک» به سرعت مضمحل میشود و فرو میپاشد.
اندیشکده آمریکایی «رند» اخیرا در مقالهای تحلیلی با اشاره به وضعیت اقتصادی ایران نوشت:
«اداره ایران کوچک برای مقامات جمهوری اسلامی از اداره ایران بزرگی که به سلیمانی افتخار میکند، دشوارتر است.»
هدف آمریکا و اروپا از این دور از مذاکرات این نیست که قدرت ایران را در منطقه تعدیل کنند تا جای تنفسی هم برای رژیمهای عربستان و اسرائیل به وجود آید، کما اینکه برخلاف آنچه تصور میشد هدف آمریکایها از بحثهای هستهای، رفع نگرانیهای ناشی از امکان دستیابی ایران به تسلیحات هستهای نبود، هدف متوقف کردن ایران هستهای و خارج کردن آن از دور هستهای در دنیا بود که تا محقق نکردند دست برنداشتند. آمریکا در منطقه ما دو پرونده اصلی دارد و روی آن زوم کرده است یکی پرونده سوریه است و دیگری پرونده یمن. آمریکا به طور جدی روی حذف نظام سیاسی همپیمان ایران در سوریه تمرکز دارد و این را کلید حل معادله ایران، فلسطین و لبنان مطابق الگوی خود میداند. آمریکا معتقد است اگر سوریهای در جبهه مقاومت وجود نداشته باشد، امکان ادامه حیات جنبش مقاومت لبنان - حزبالله - و جنبش مقاومت فلسطین - حماس، جهاد و ... - ازبین میرود و اسرائیل از خطر سقوط و حل در روندهای منطقه رهایی مییابد براین اساس آمریکا اگر ناگزیر نباشد، به هیچوجه به سوریهای تن نخواهد داد که امکان ادامه تنفس حزبالله و مقاومت لبنان را بدهد و اما این طبیعی است که آمریکا و اروپا در ابتدای ماجرا، انتهای مقصود خود را بیان نکرده و با عبارات کلی - مثل ابراز نگرانی از قدرت منطقهای ایران و یا ادعای اینکه دخالتهای ایران باعث نگرانی اروپا و بعضی کشورهای منطقه شده است- جلو بیایید کما اینکه در بحث هستهای آنان تا پیش از نشاندن ایران پای میز برجام، از لزوم توقف فعالیت صلحآمیز ایران سخن نمیگفتند و به عبارات کلی دیگری مثل ابراز نگرانی از بمب اتمی ایران میپرداختند.
اولین نتیجه مذاکرات منطقهای، تضعیف شدید موقعیت امنیتی ما نه تنها در محیط منطقه بلکه حتی در محیط داخلی ایران است
در پرونده یمن، آمریکا و اروپا دقیقاً دنبال تحقق آن چیزی هستند که دولت متجاوز عربستان طی ۳۶ ماه جنگ به آن دست نیافته است به عبارت دیگر مذاکرات طرف آمریکایی- اروپایی خود یک جنگ مکمل «برای به کرسی نشاندن اهداف طرف سعودی در این جنگ است. طرف سعودی خواستههایی را به طور صریح بیان کرده که تحقق آن به معنای اشغال دائمی یمن توسط این رژیم و حاکمیت مطلق بر آن میباشد؛ عربستان با صراحت میگوید ۱- انصارالله پایتخت را تحویل دهد ۲- کلیه مراکز استانها را تحویل دهد ۳- کلیه سلاحهای سنگین و نیمه سنگین را تحویل دهد. الان به فرض آنکه ما با طرف آمریکایی هیچ نوع مذاکرهای نداریم، اروپا به نمایندگی از آمریکا در حال پیگیری همین سه هدف است و البته همزمان با آن از وجود قحطی و بیماری یمنیها و ضرورت پایان دادن به جنگ هم صحبت میکند اما در واقع آنان به ایران میگویند شما هدف خود را روی رفع قحطی و مداوای بیماران یمنیها قرار دهید و ما هدف خود را روی تغییر سیاسی یمن و حذف مخالفان عربستان قرار میدهیم! در اینجا نیز هدف نهایی آمریکا و دنباله اروپایی آن این است که رژیم وابسته و منحط سعودی را بر منطقه حاکم نمایند کما اینکه هدف آنان در پرونده سوریه حاکمیت مطلق اسرائیل بر منطقه از طریق کوچکسازی ایران است.
۴- در واقع میتوان گفت اولین نتیجه مذاکرات منطقهای، تضعیف شدید موقعیت امنیتی ما نه تنها در محیط منطقه بلکه حتی در محیط داخلی ایران است چرا که پس از آن، «ایران کوچک» به راحتی مورد حمله عربستان، رژیم صهیونیستی، آمریکا و اروپا که عمیقاً نسبت به ایران کینه دارند، قرار میگیرد. با این وصف وقتی پای مذاکرات منطقهای و کوچکسازی ایران در میان باشد، مذاکره غرب پیرامون تسلیحات ایران محلی از اعراب ندارد. چرا که وقتی «قدرت» از ایران گرفته شد، کارایی موشکهای عظیم ایران در حد کارایی تیر کمان پایین میآید و موجب نگرانی هیچ کس نمیشود. در این مذاکرات موقعیت امنیتی ایران در کانون توجه آمریکا و اروپا قرار دارد اما نه با ترجمه آن به موشکها بلکه با ترجمه آن به محیطی که اگر نفوذ ایران نباشد، داعشیها و النصرههای آن از غرب و شرق کشور به سمت مرزهای ایران هجوم میآورند و اوضاع داخل را بهم میریزند و چه کسی است که نداند در این شرایط از موشک کاری برنمیآید چرا که موشک، اسلحه جنگ شهری نیست. بنابراین مذاکرات منطقهای در متن خود حذف قدرت نظامی ایران از معادلات قدرت را نیز در پی دارد.
اما با کمال تأسف باید گفت بعضی از مقامات ایران یا نمیدانند و یا دانسته، بحث را از محل اصلی خود که قدرت منطقهای ایران است خارج میکنند و به محل فرعی و تبعی که توان نظامی ایران است منتقل مینمایند. یعنی همزمان با اینکه مثلاً آقای عراقچی معاون سیاسی وزارت خارجه پس از مذاکره با معاونین وزرای خارجه انگلیس، فرانسه، آلمان و ایتالیا میگوید: اروپا و ایران میتوانند در تمام موضوعات دو جانبه منطقهای و بینالمللی گفتوگو، تبادل نظر و رایزنی نه الزاماً مذاکره به معنای سیاسی و حقوقی آن داشته باشند» آقای روحانی در بندرعباس میگوید در بحث تسلیحات خود با کسی مذاکره نمیکنیم. به هیچ وجه گمان نمیکنم معنای آنچه بر زبان رانده میشود پیچیده است، معتقدم این ادبیات سرپوشی برای اتفاقات وحشتناکی است که در حال رخ دادن است.
۵- طرف ایرانی در این مذاکرات دنبال تبدیل کردن ایران به یک کشور «عادی» است و در واقع تلاش میکند تا ایران را از «استثنا» به کشوری مثل بقیه تبدیل نماید. این البته جای نقد جدی دارد چرا که دقیقاً معنای آن نفی انقلاب و هویت نظام جمهوری اسلامی است و تبدیل ایران به کشوری مانند عمان یا کویت یا بورکینافاسو و یا سعودی و بازگرداندن ایران به زمانی است که در هیچ موضوعی استقلال نداشت و «منافع ملی» در آن کاملاً بیمعنا بود. از اینکه بگذریم اصولاً آیا به فرض اینکه چنین چیزی میسر شود، آیا آمریکا، اروپا و... با عقبنشینی ایران از اقتدار منطقهای خود، اجازه میدهند کشور ما در امورات اقتصادی و... مثل هر کشوری با کشورهای دیگر مراوده عادی داشته باشد؟ لیبی یک نمونه عبرتآمیز پیشروی ماست.
روند تسلیمپذیری در برابر غرب- برخلاف آنچه تصور میشود- به هیچ وجه مسالمتآمیز نخواهد بود. این به خصوص درباره ایرانی که با انقلاب اسلامیاش خشم عمیق غرب و رژیمهای کینهتوز منطقهای را سبب شده، تأمل برانگیزتر است. تسلیم در برابر آمریکا و اروپا حتماً جنگی سنگین در پی خواهد داشت، جنگی که هر منطقه ایران را به بخشی در حال درگیر با قدرتی بیرونی و با بخشی دیگر داخلی تبدیل میگرداند این خوابی است که آمریکا و اروپا برای ایران دیدهاند و چند روز پیش فرانسیس فوکویاما در «نشست جهانی حکومت» در دبی از آمادگی ایران برای وقوع یک انفجار خبر داد. البته نه پروژه «ایران کوچک» تحقق مییابد چون مردمی بزرگ برای عظمت کشور خویش آماده جانفشانیاند و نه پروژه تسلیم در برابر غرب به نتیجه میرسد چرا که اگر کسانی در جلسات خصوصی به آن تن داده باشند، میلیونها ایرانی آماده بهمزدن چنین قرارها و قولهایی هستند. این انقلاب را نمیتوان حبس کرد چرا که در پی تأمین مهمترین نیازهای مردم منطقه یعنی عزت، استقلال، آزادی و دینگرایی است. مردم عراق همین ایران قدرتمند را میخواهند تا پشتوانه امنیت و عزتشان باشد و مردم سوریه و مردم یمن و مردم در افغانستان و پاکستان و... نیز این گونهاند. مردم منطقه آمریکای اشغالگر، اسرائیل متجاوز و عربستان ستمگر را نمیخواهند و وجود آنان را دربردارنده هیچ خیری نمیدانند و این در حالی است که در طول صدها سال اخیر، مردم منطقه از ایران و ایرانی جز همکاری و خیر سراغ نداشتهاند. بنابراین نمیخواهیم از «استثنا» در لیست آمریکای متجاوز و... خارج شویم، به خود زحمت ندهید!