به گزارش مشرق، سال 1396 در عرصه سیاست خارجی، سال پیروزیهای متحدان منطقهای ایران از یکسو و تزلزل جایگاه توافق هستهای وین (برجام) از سوی دیگر بود.
در منطقه غرب آسیا، وضعیت سوریه تا حدود زیادی به تثبیت نزدیک شد. اگرچه بحران در سوریه همچنان ادامهدار مینماید و بهنظر نمیرسد عرصه میدانی در آینده نزدیک کاملا آرام شود اما یک واقعیت عریان پیش چشم همگان قرار گرفته است: «دیگر کسی از رفتن بشار اسد سخن نمیگوید یا نمیتواند سخن بگوید.» ارتش سوریه و متحدین توانستهاند شرایط را در میدان نبرد بهگونهای تثبیت کنند که رویاپروران سقوط دولت، از رویاپردازی دست کشند. از سوی دیگر با پیروزیهای میدانی ارتش سوریه و متحدین، چشمانداز سیاسی نیز اگرچه هنوز مبهم است، اما در دسترستر مینماید.
تروریسم تکفیری در منطقه در بُعد میدانی جدا تضعیف شده است. «سیطره داعش» از میان رفته و در سوریه، تکفیریها بیشتر به «ادلبستان» محدود شدهاند و در حال از دست دادن غوطه شرقی نیز هستند. در عراق تکفیریها جز عملیات تروریستی متفرق، حرف چندانی برای گفتن ندارند. در عراق یک چالش جدی دیگر نیز در سال 96 بهخوبی توسط بغداد مدیریت شد: «همهپرسی جدایی کردستان».
چشمانداز کلی منطقه برای ایران مثبت است هرچند که هنوز چالشهایی وجود دارند. اما در عرصه بینالمللی، چالشهایی جدی در سال 96 رخ نمودند که میتوانند حتی به عرصه منطقهای هم تسری یابند. سال 96، تقریبا مقارن با اولین سال زمامداری دونالد ترامپ در واشنگتن بود. ترامپ در قبال ایران، دستکم سه هدف مشخص را دنبال میکند:
اول، تشدید امتیازدهی ایران در برجام؛
دوم، تحدید نفوذ منطقهای ایران؛
سوم، کاهش توان موشکی ایران.
این سیاستها که تقریبا همه با نحوه اجرای آن در سال 96 آشنا هستند و نیاز چندانی به مرور آن نیست، نهتنها جایگاه برجام را قویا تضعیف کرده، بلکه سیاست خارجی ایران را در سال 97 میتواند با چالشهایی مواجه کند.
ایران در سال 97، در سیاست خارجی خود دستکم با سه چالش قابل پیشبینی مواجه خواهد بود:
الف – حفظ برجام؛
ب – سیاستهای منطقهای بلوک واشنگتن، ریاض و تلآویو؛
ج – تعامل با اروپای ترامپزده.
ذیلا بهصورت خلاصه توضیحاتی در خصوص موارد فوق داده خواهد شد:
الف – حفظ برجام
دولت آقای حسن روحانی، برجام را دستآوردی بزرگ در دیپلماسی خود میداند و بدیهی است حفظ آن برای این دولت، یک اولویت جدی باشد. هرچند بهگفته مقامات دولتی، از جمله سید عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه، ایران تا زمانی در برجام میماند که منافع آن شامل حالش شود اما بدیهی است که دستگاه دیپلماسی فعلی تمام تلاش خود را به کار خواهد بست تا این توافق باقی بماند.
اما آنچه دولت برای خود دستآورد میداند با چالشی جدی مواجه است. ترامپ، رئیسجمهور آمریکا برجام را بدترین توافق تاریخ آمریکا خوانده و برای اصلاح آن ضربالاجل تعیین کرده است. دهه آخر اردیبهشت میتواند برههای پرماجرا برای توافق هستهای باشد که حتی در دوران تثبیتش، رهآوردهایش با انتظارات ایجاد شده تطابق نداشت.
ترامپ نهتنها بهدنبال آن است بندهای انقضاپذیر برجام را ابدی کند، بلکه میخواهد مسائل غیرهستهای را در آن دخالت دهد. این یعنی ایران باید در موضوع هستهای و موضوعات غیرهستهای امتیازات بیشتری بدهد تا همین توافق را حفظ کند!
بدیهی است مسوولین کشور با این خواستههای ترامپ موافقتی ندارند و از سوی دیگر، اروپا هم خواستار حفظ برجام است، هرچند که مواضع اروپا پیچیدگیهای دیگری دارد که در ادامه بررسی خواهند شد.
باب کورکر، رئیس کمیته روابط خارجی سنای آمریکا پیشبینی کرده است که دولت ترامپ احتمالا در اردیبهشتماه از توافق هستهای خارج خواهد شد. هرچند خروج واشنگتن از برجام الزاما به معنای فروپاشی این توافق چندجانبه نیست اما این اقدام میتواند اثر روانی جدی بر بازارهای ایران داشته باشد؛ اثری که هنوز از تدبیر برای خنثیسازی آن چیزی دیده نمیشود.
ترامپ شخصیتی قابل پیشبینی ندارد و نمیتوان با قطعیت گفت در برجام میماند یا خارج میشود اما همین تدابیر ثباتزدای او، عملا منافع توافق هستهای را برای ایران پایین نگه داشته است.
ب - سیاستهای منطقهای بلوک واشنگتن، ریاض و تلآویو
هرچند سابقه دشمنیهای ریاض با تهران حتی به پیش از انقلاب اسلامی ایران بازمیگردد اما از زمان روی کار آمدن «سلمان بن عبدالعزیز»، عربستان سعودی به خصمی آشکار برای ایران بدل شده است. این خصومت دیگر به جلسات مخفی با مقامات غربی و «ابراز تمایل به زدن سر افعی» محدود نمیشود بلکه به عرصه میدانی وارد شده است.
ریاض که این سالها در سوریه شکستی جدی را تجربه کرده و پس از حدود چهار سال، نتوانسته از باتلاق یمن خارج شود، فرصت روی کار آمدن ترامپ در واشنگتن را فرصتی غیرقابل تکرار میبیند که باید نهایت استفاده را از آن بُرد. ترامپ در واشنگتن، نتانیاهو در تلآویو و محمد بن سلمان در ریاض را میتوان «مثلث خصومت با ایران» نامید. در تاریخ معاصر شاید نتوان برههای را بهخاطر آورد که چنین مثلث کاملی برای ضدیت با ایران شکل گرفته باشد.
برای درک بهتر شرایط، کافی است به ادبیات این سهتن توجه شود. در خصوص ترامپ کافی است سخنرانی او در هنگام اعلام عدم پایبندی ایران به برجام بهخاطر آورده شود. در خصوص نتانیاهو اصلا نیاز به یادآوری چیزی نیست که هر جا میرود، یک نقاشی یا قطعهای مکانیکی یا نقشه همراه خود دارد تا به اصطلاح برای ادبیات ایرانهراسانهاش مخاطب بیشتری جلب کند. بنسلمان نیز در مصاحبههایش از توهین به ایران غافل نمیشود و اگر احیانا اهمالی بکند، «عادل الجبیر»، وزیر خارجه کمجذبه اما پرحرف عربستان به یاری او میآید.
نکته جالب توجه اینجاست که دستگاه دیپلماسی ایران در تمام این مدت مستمرا برای گفتوگو با ریاض اعلام آمادگی کرده اما کوچکترین نشانهای از نرمش در دولتمردان ریاض مشاهده نشده است. بنسلمان به این خیال است که با وجود ترامپ در کاخ سفید، نتانیاهو در تلآویو و طراحیهای اندیشکده موسوم به «بنیاد دفاع از دموکراسیها» نیازی به گفتوگو با ایران نیست و میتوان ایران را تحت چنان فشاری گذاشت که در منطقه امتیاز بدهد.
مهمترین هدف مثلث خصومت با ایران در عرصه منطقهای، قطع حمایت جمهوری اسلامی از محور مقاومت است. سال 2011، تلاش شد این محور با قطع حلقههای زنجیر از میان برود اما نهتنها چنین اتفاقی نیفتاد، بلکه محور مقاومت خود را عرصه میدانی از گذشته بیشتر تثبیت کرد.
مثلث خصومت، مسوول عدم شکست محور مقاومت در تحولات پس از 2011 را ایران میداند و سیاست اصلیش این است که با اعمال فشار شدید بر مرکزیت محور، اتفاقی که در سال 2011 و پس از آن نیفتاد، رخ دهد.
ج – تعامل با اروپای ترامپزده
شاید پیچیدهترین بخش چالشها در سال آینده در این یک گزینه باشد. در دو مورد پیشین، تکلیف روشن است و خصومت آشکار، اما در این مورد آخر که اخیرا در سفر وزیر خارجه فرانسه به تهران هم تبلور یافت، خطوط خصومت و دوستی مبهمترند.
اروپا از یکسو خواستار حفظ برجام است و تمایل دارد با حفظ آن، استقلال خود را از واشنگتن نشان دهد اما از دیگر سو در برخی موارد از جمله توانمندی موشکی ایران و مباحث مربوط به منطقه، تفاوت موضع روشنی با واشنگتن، ریاض و تلآویو ندارد و گویا همان حرفهای مثلث خصومت را با ادبیاتی نرمتر بهزبان میآورد.
در معادلات قدرت بینالمللی، اروپا اکنون ترامپزده است، از یکسو رهبران اروپایی دل خوشی از سیاستهای رئیسجمهور آمریکا ندارند اما از دیگر سو، بهخاطر روابط گسترده با آمریکا و نقش بینالمللی واشنگتن، خود را ملزم به راضی کردن کاخ سفید میبینند.
خبری که اخیرا رویترز منتشر کرد نشان از همین ترامپزدگی دارد. لندن، پاریس و برلین به دنبال آن هستند که با اعمال تحریمهای غیرهستهای از سوی اتحادیه اروپا علیه ایران، رئیسجمهور آمریکا را راضی کنند در توافق هستهای بماند.
فدریکا موگرینی، هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روز 28 اسفند اظهار داشت: «به موضوعات منطقهای مانند موشکهای بالستیک ایران باید به صورت جداگانه پرداخته شود. گفتوگوهای سیاسی سطح بالایی با ایران درباره موضوعات منطقهای داریم که درباره یمن به نتایج نه چندان خوب اما دلگرمکننده رسیدیم.» وی البته در مغایرت با خبر رویترز گفت: «هیچ پیشنهادی برای تحریمهای بیشتر علیه ایران وجود ندارد.»
ایران در سال 97 با اروپایی طرف خواهد بود که میخواهد بهقیمت تحدید توان موشکی و نفوذ منطقهای ایران، بقای توافق هستهای را برای ایران تضمین کند، توافقی که حتی در صورت بقا، منفعتبار بودن آن تضمینی نیست. بیتعارف، آش برجام یارای سوزاندن دهان اقتصاد ایران را نداشته است.
*****
سطور فوق شاید تصویری پرچالش از فضای پیش روی سیاست خارجی ایران ارائه کنند اما در برابر تمام تهدیدها و چالشها فرصتها و نقاط قوتی هم وجود دارند که مهارکننده شرایط پر پیچ و خم پیش رو هستند.
در منطقه همانطور که پیشتر ذکر آن رفت، دست برتر در عرصه میدانی با متحدین ایران است. حتی در راهحلهای سیاسی مدنظر در خصوص منطقه، نظیر مساله سوریه، نقش ایران جدا پررنگ است و هیچ ساز و کار سیاسی بدون دخالت ایران پیشرفتی نخواهد داشت. از دیگر سو، خصمهای منطقهای ایران با مشکلاتی مواجهاند. نتانیاهو در سیاست داخلی خود در سرزمینهای اشغالی دچار مشکل و متهم به فساد است و اخیرا حتی با اعتراضات خیابانی مواجه بوده است. بنسلمان نیز که نتوانسته در یمن موفق شود و برای خود مشروعیت بهبار آورد، با به بند کشیدن شاهزادگان سعودی برای خود دشمنی خریده و با به اصطلاح اصلاحات اجتماعی، خود را در برابر سنتهای جامعه قبیلهای عربستان قرار داده است. ائتلاف عربستان و اسرائیل نیز نمیتواند ائتلافی همهجانبه تلقی شود؛ بهطور مثال اگر آنگونه که ریاض ادعا کرده، بهدنبال توسعه توان هستهای باشد، تلآویو تا چه حد این سیاست را تحمل خواهد کرد؟
در عرصه بینالمللی نیز دو دسته چالش وجود دارد که برای ایران فرصتساز است. بار دیگر در مسکو، پوتین انتخابات را برده و تا شش سال دیگر، روسیه همان روسیه پوتین است. در واشنگتن، روسیه به دخالت در انتخابات ریاستجمهوری 2016 آمریکا متهم شده و روابط دو کشور رو به تیرگی است. از دیگرسو، مسکو به قتل یک جاسوس روستبار بریتانیایی متهم شده و روابط این کشور با لندن نیز چشمانداز مثبتی ندارد. در این فقره، اروپا نیز پشت بریتانیا ایستاده و اختلاف به اختلاف اروپایی – روسی بدل شده است. در عرصه منطقهای نیز، مسکو به دنبال پر کردن خلاءی است که در بحبوحه گذار از نظام تکقطبی بینالمللی به چندقطبی در خاورمیانه رخ نموده است و همین برای غرب چالشبرانگیز است.
از سوی دیگر، زمینههای اختلاف بین اروپا و آمریکا هم کم نیستند. جنگ تعرفهای ترامپ و سیاستهای ضدنهادگرایانه او زمینی حاصلخیر برای رشد اختلافات میان واشنگتن و بروکسل است.
در مباحث راهبردی میتوان با فرصتها، تهدیدها و نقاط ضعف را پوشش داد و فرصتها و نقاط قوت برای ایران نه در صحنه بینالمللی و نه در عرصه منطقهای ناچیز نیستند.
فضای پیشرو در سال 97 در عرصه سیاست خارجی پرچالش و نیازمند مدیریت و تدبیر است. در چنین میدانی، باید از هر فرصتی نهایت استفاده را برد چون «فرصتها چون ابر میگذرند.»