سرویس جهان مشرق – مسمومیت «سرگئی اسکریپال» جاسوس دوجانبه روسی-انگلیسی در شهر «سالزبری» در انگلیس، اتهام لندن به مسکو درباره ترور وی و سپس حمایت سیاسی آمریکا و کشورهای مختلف اروپایی از ترزا می که شخص پوتین را مسئول سوءقصد به جان اسکریپال دانسته بود، به خودی خود یک بازی عجیب سیاسی تلقی میشود. آنچه بیش از پیش بر ابعاد مرموز بودن این اقدام ضدروسی میافزود، رخ دادن آن تنها چند روز پیش از انتخابات ریاستجمهوری در روسیه بود.
برای بررسی ابعاد مختلف این حادثه و پیامدهای آن بر روابط مسکو با غرب، مصاحبههای قبلی مشرق در اینباره را با «دمیتری ایگورچنکف» مدیر «مؤسسه مطالعات و پیشبینیهای استراتژیک» روسیه از اینجا و «پال کریگ رابرتز» معاون اسبق وزارت خزانهداری آمریکا از اینجا بخوانید.
خبرنگار سرویس جهان مشرق در خصوص اتهامات ضدروسی در پرونده اسکریپال، احتمال دست داشتن بازیگران دیگر بینالمللی در این ترور، ارتباط احتمالی این اقدام ضدروسی با انتخابات ریاستجمهوری در روسیه، سیاستهای مسکو در قبال سوریه و همینطور انتخاب مایک پمپئو به عنوان وزیر خارجه جدید آمریکا با «لئونید ساوین» دبیر سابق اندیشکده «کتخون»، دبیر «ژورنال امور اوراسیا» و پایگاه اینترنتی «ژئوپلتیکا»، و مدیر «جنبش اوراسیا» گفتوگو کرده است. ساوین یکی از اندیشمندان شناختهشده در فضای سیاسی روسیه است که علاوه بر حضور در برنامه «عصر» و گفتوگو با «نادر طالبزاده»، به دعوت فعالان عرصه بینالملل در ایران در کنار برخی دیگر از کارشناسان و مقامات سابق روسی و آمریکایی، سال ۹۶ در راهپیمایی اربعین نیز شرکت داشت. آنچه در ادامه میآید، متن مصاحبه مشرق با این تحلیلگر برجسته روسی مسائل ژئوپلتیک است.
تنها چند روز قبل از انتخابات در روسیه، شاهد بودیم که انگلیس یک بازی سیاسی را درباره مسموم کردن اسکریپال به راه انداخت و بدوم آنکه هیچگونه مدرکی ارائه دهد، پوتین را به ترور این جاسوس دوجانبه متهم کرد. بلافاصله پس از انگلیس، آمریکا، فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای اروپایی هم موضع مشابهی را اتخاذ کردند. آیا میتوان این اتهامات ضدروسی را طرحی برای تأثیرگذاری بر انتخابات روسیه ارزیابی کرد؟
اتهامات ضدروسی در پرونده ترور اسکریپال، بخشی از رقابت ژئوپلتیک و نبرد میان غرب و مسکو است.این اقدام، بخشی از رقابت ژئوپلتیک [غرب] با روسیه بود. مسئله اسکریپال تنها یک قسمت دیگر در نبرد میان غرب و روسیه است. آنها قصد داشتند از این پرونده به عنوان یک ابزار قدرتمند در «جنگ قانونی[۱]» [استفاده از قانون به عنوان سلاحی در جنگ نامتعارف] و عملیات اطلاعاتی علیه مسکو برای تأمین منافع خود استفاده کنند، اما موفق نشدند. این اقدامشان قطعاً اتفاقی نبود، بلکه کاملاً برنامهریزیشده بود. اگر انواع عملیاتها علیه روسیه طی ده سال گذشته را تجزیه و تحلیل کنیم، میبینیم که تاریخ همه آنها دقیقاً از پیش طرحریزی شده بوده است.
حمله نظامی گرجستان در دوران ریاستجمهوری «میخیل ساآکاشویلی» علیه اوستیای جنوبی، همزمان با بازیهای المپیک در چین و زمانی انجام شد که پوتین (نخستوزیر وقت) هیأت رسمی روسیه را در پکن همراهی میکرد. برخی از تحریکات در سوریه و بمباران جنوب شرقی اوکراین و اعلام استقلال در این نقاط نیز همزمان با تاریخهای مهمی نظیر تعطیلات رسمی بود. همچنین بازیهای المپیک «سوچی» در روسیه نیز با عملیاتهای جنگ اطلاعاتی علیه مسکو همراه بود.
من مطمئن هستم که حملات جدید هم در آینده ادامه خواهد داشت، اما مانند ادعاها درباره دخالت روسیه در انتخابات آمریکا و حملات هکری روسها، پشت این حملات هم هیچ واقعیتی وجود نخواهد داشت. با این وجود، این جنگ کلامی، برای گفتمان دشمنتراشی و ادامه ترسیم یک دشمن مقابل کشورهای عضو ناتو ضرورت دارد. حتی اگر روسیه هم نباشد، آنها باز هم «دشمن» دیگری مانند ایران یا کره شمالی را پیدا خواهند کرد. کشورهای غربی به هر حال نیاز به «هیولا»یی در خارج از خاک خود دارند تا مردمشان را در رعب و وحشت نگه دارند و کنترل هزینه و بودجه نظامی خود را در دست داشته باشند.
برخی کارشناسان معتقدند که بازیگران دیگری مانند آمریکا، اسرائیل، حتی خود انگلیس و یا اوکراینی که خواهان بیثباتی در روسیه است، نیز ممکن است در ترور اسکریپال دست داشته باشند. این سناریوها چه اندازه محتمل هستند؟
سه نهاد قدرتمند اطلاعاتی وجود دارند که ممکن است در عملیات ترور اسکریپال شرکت کرده باشند: MI6، سیآیای و موساد.سه نهاد قدرتمند اطلاعاتی وجود دارند که ممکن است در این عملیات شرکت کرده باشند: MI6، سیآیای و موساد. بنابراین مأموران یا طرحریزانی از اسرائیل و آمریکا ممکن است در ترور اسکریپال نقش ایفا کرده باشند. همچنین هنگامی که درباره انگلیس صحبت میکنیم، باید موضوع «پنج چشم[۲]» (همکاری اطلاعاتی-جاسوسی میان کشورهای آنگلوساکسون) را به خاطر داشته باشیم و توجه کنیم که دوستی انگلیس و آمریکا در این حوزه، تاریخی طولانی دارد.
موساد با توجه به تجربهاش در ترور هدفمند دانشمندان ایرانی، ممکن است به عاملان ترور اسکریپال نیز کمکهای فنی داده باشد.اسرائیل نیز متحد قدیمی هر دوی این کشورهاست و موساد تجربه ترور هدفمند (از جمله هدف قرار دادن دانشمندان ایرانی) را دارد و ممکن است در پرونده اسکریپال، کمکهای فنی به عاملان ترور داده باشد. در مورد اوکراین، جالب است که بدانید اسکریپال اصالتاً اهل کییف است. با این حال، من مطمئن نیستم که نهادهای اطلاعاتی اوکراینی در ترور اسکریپال مشارکتی کرده باشند، چراکه این کشور، خودش صرفاً یکی از مشتریان [نهادهای اطلاعاتی در] غرب است و طی سالهای گذشته نیز سطح تخصص آژانسهای عملیاتی این کشور واقعاً نزول یافته است.
اختلاف فاحش آرا میان پوتین و سایر نامزدها در انتخابات ریاستجمهوری اخیر روسیه به شایعات در مورد تقلب در این انتخابات دامن زده است. آیا میتوان ثابت کرد که نتایج این انتخابات صحیح بوده است؟
تقلب در این انتخابات غیرممکن بود، چراکه ناظران متعددی، هم از میان گروههای مخالف پوتین و هم از میان خارجیها در روسیه حضور داشتند. به علاوه، همه پایگاههای رأیگیری تحت نظارت تصویری بودند. همچنین فهرست نامزدها هم به خودی خود حاوی نوعی پیام برای مردم بود. در این فهرست، فقط پوتین بود که شخصیتی واقعاً کاریزماتیک داشت. به عنوان مثال، من آقای «بابورین» را که یکی از نامزدها بود، شخصاً میشناسم. وی انسان خوبی است و دهها سال هم تجربه سیاسی دارد، اما کمپین انتخاباتی او به خوبی سازماندهی نشده بود و شعارهایش نمیتوانست در روح و قلب مردم نفوذ کند. لازم به ذکر است که تمام نامزدها امکان حضور در برنامههای تلویزیونی و امکانات تبلیغاتی مشابه را در اختیار داشتند. از سوی دیگر، فشارها از سوی غرب نیز کاتالیزور خوبی بود که مردم روسیه را حول محور یک رهبر واحد، متحد کرد.
رهبر ایران معتقد است که با کشورهای زورگویی مانند آمریکا و انگلیس باید با زبان قدرت و زور صحبت کرد، چون این کشورها زبان دیگری را نمیفهمند. آیا بهتر نیست روسیه هم به جای دراز کردن دست دوستی به سوی غربی که مدام مسکو را تهدید و متهم میکند، با زبان خود غربیها با آنها برخورد کند؟
من با نظر آیتالله خامنهای رهبر ایران در مورد زبان صحبت کردن با زورگوها موافقم. حتی خود لیبرالیسمِ غربی هم بر مبنای ترس بنیانگذاری شده است و رهبران غربی به دنبال استفاده از «سبک تقابلی» در سیاستهای خود هستند و نام این سبک را هم «دیپلماسی پیشگیرانه» میگذارند. شاید این طرز برخورد برای برخی از کشورهای کوچک جوابگو باشد (هرچند یقیناً مردم و نخبگان در این کشورها نیز با این شکل رفتار موافق نیستند)، اما در مورد روسیه قطعاً مسئله، متفاوت است.
بعد از شکست اتحاد جماهیر شوروی، بخشی از نخبگان و مردم غربگرا در روسیه، به فکر برقراری رابطه دوستی با غرب افتادند، اما این صرفاً یک توهم بود.درست بعد از شکست اتحاد جماهیر شوروی، بخشی از نخبگان و مردم غربگرا در کشور ما، به فکر برقراری رابطه دوستی با غرب افتادند، اما این صرفاً یک توهم بود. واقعیت همیشه بهترین مشاور است. زمانی که ما میبینیم کشورهای غربی چگونه علیه ما اقدام میکنند (اگرچه عمدتاً به روش غیرمستقیم)، قطعاً خودمان را برای دفاع از هویت و استقلالمان آماده میکنیم. با این حال، مسئله، ماهیت دائمی حملات علیه ماست. ما میخواهیم بیشتر روی توسعه درونی و پروژههای منطقهای متمرکز شویم، اما غرب دائماً ما را تحریک میکند و ما راهی جز واکنش نشان دادن به این تحریکها نداریم.
وضعیت در غوطه شرقی یکی از جدیدترین نقاط اختلاف در روابط آمریکا و روسیه است و غرب بار دیگر توانسته روسیه را قانع کند که نباید میخ آخر را در تابوت داعش فرو کند. چرا پوتین مصمم نیست که کار داعش را در سوریه یکسره کند؟
مسئله سوریه بسیار پیچیده است. ترکیه به عنوان یکی از شرکای ما در ائتلاف ضدتروریستی همچنان چتر حمایت خود را روی سر نیروهای ارتش آزاد سوریه باز نگه داشته است، در حالی که دولتهای روسیه و سوریه این گروهک را یک گروهک تروریستی میدانند. مسئله کُردها نیز معضل دیگری است و آمریکا به خوبی میداند چگونه از این مسئله علیه سوریه، ایران، عراق و ترکیه استفاده کند. متأسفانه رهبران کردها هیچ چشمانداز استراتژیکی ندارند و هنوز به آمریکا و اسرائیل به عنوان شرکای قابلاعتماد نگاه میکنند.
با توجه به ماهیت پیچیده داعش، عملیات نظامی نمیتواند مسائل سوریه را به صورت ۱۰۰ درصدی حلوفصل کند و باید از روشهای سیاسی و اجتماعی نیز برای حل بحران در این کشور استفاده کرد.مهمتر از همه اینها مسئله استفاده از ابزارهای نظامی است. سازماندهی بمباران فَرشی و پاکسازی کامل شهرها [از جمعیت نظامی و غیرنظامی] کار آسانی است (چنانکه نیروهای نظامی آمریکا این کار را انجام میدهند)، اما روسیه به دنبال آن است که از قربانی شدن مردم غیرنظامی اجتناب کند. داعش به عنوان نوع جدیدی از سازمانهای تروریستی، بسیار سیال و منعطف عمل میکند و از تاکتیکهای اختلاط با جمعیت غیرنظامی استفاده مینماید. به این ترتیب عملیات نظامی نمیتواند مسائل سوریه را به صورت ۱۰۰ درصدی حلوفصل کند و باید روشهای سیاسی و اجتماعی نیز برای حل بحران در این کشور مورد استفاده قرار بگیرد.
ترامپ اخیراً رکس تیلرسون را اخراج و مایک پمپئو را به جای او نامزد تصدی وزارت خارجه کرد. میدانیم که پمپئو به شدت ضدایران، ضدبرجام و همچنین ضدروسیه است. برداشت شما از این اقدام ترامپ چیست و انتصاب پمپئو چه تأثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال تهران، توافق هستهای و مسکو خواهد گذاشت؟
باید منتظر سیاستهای ضدایرانیتر و ضدروسیتری از سوی وزارت خارجه آمریکا باشیم. پمپئو چند هفته پیش مدعی شد که روسیه در انتخابات بعدی کنگره در ماه نوامبر سال ۲۰۱۸ دخالت خواهد کرد. همین نشان میدهد که وی کاملاً پیرو همان روایت گلوبالیستی و ضدروسی در آمریکاست. با این حال، مشکل دیگر، جیمز متیس رئیس پنتاگون و هربرت مکمستر مشاور امنیت ملی ترامپ هستند که هر دو به دنبال پیروزی [نظامی] آمریکا هستند.
این دو عضو همان بلوک متفکران نظامیای هستند که ژنرال دیوید پترائوس نیز عضو آن است؛ فردی که رساله دکترای خود را در مورد جنگ ویتنام و نقش ارتش آمریکا در آن نوشت. البته این افراد دستورکار خود را به شکل علنی پیگیری نمیکنند، بلکه از ترامپ برای دستیابی به اهداف خود استفاده مینمایند. به هر ترتیب، تهدید درگیری نظامی [میان روسیه و آمریکا]، دستکم تا زمانی که این افراد در تشکیلات دولتی آمریکا صاحب نفوذ هستند، واقعاً بسیار جدی است.