سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. شنبه تا چهارشنبه ساعت ۷:۳۰ با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
بفرمایید شهردار زن...
پس از استعفای شهردارنجفی و کمتوانیهای محرز او، اصلاحطلبان شورای شهر دوباره در تک و تای انتخاب یک شهردار دیگر قرار گرفتهاند.
از شورای شهر خبر میرسد که اعضای آن مشغول برگزاری جلسات هماندیشی هستند و هر یک از اعضا قرار است چند گزینه پیشنهاد دهد.
علی اعطا، سخنگوی شورای شهر تهران نیز در همین راستا گفته است که شهردار اصلاحطلب تهران تا ۳ هفته آینده معرفی میشود. [۱]
در کنار تمام این اخبار اما اصلاحطلبان دوباره و همچون زمان انتخاب شهردار مستعفی، در گلوگاه یک آزمایش همیشگی قرار گرفتهاند و آن اینکه آیا اصلاحطلبان که دائم بر ضرورت رئیسجمهور شدن یک زن و یا چرایی نبود وزیر زن در کابینه آقای روحانی تأکید دارند و مدام نیز به شورای نگهبان فشار میآورند که بانوان را نیز بعنوان مصداق «رجل سیاسی» به رسمیت بشناسد؛ اما آیا خودشان حاضرند یک «شهردار زن» را برای تهران انتخاب کنند!؟
*چپها در حالی که علیالدوام طی ۲۰ سال گذشته بر حضور زنان در مناصب کلیدی کشور تأکید داشتهاند، اما اکنون که توانستهاند شورای شهر پنجم تهران را فتح کنند و با وجود اینکه هیچ منع قانونی ندارند اما از انتصاب شهردار زن امتناع میکنند.
جالب آنکه در ایام چینش کابینه رئیسجمهور روحانی در دولت دوازدهم نیز اصلاحطلبان یکی از اصلیترین مطالبات و انتقادات خود را بر محور «چرایی نبود وزیر زن در کابینه روحانی» قرار دادند.
با اینهمه اما این جریان سیاسی خاص نه تنها در ۷ ماه قبل از انتصاب یک شهردار زن در تهران خودداری کرد بلکه برای شهردار جدیدی که پس از کمتوانی و استعفای نجفی قرار است به کار بلدیه تهران گمارده شود نیز خبری از شهردار شدن یک زن نیست.
در همین رابطه برخی معتقدند که اصلاحطلبان از آنجا که خود به برخی واقعیتها آگاه هستند؛ برای شهردار جدید نیز هرگز یک خانم را انتخاب نخواهند کرد و ترجیح میدهند این مسئله را بصورت یک پروژه نقزنی علیه دولت و شورای نگهبان ادامه دهند.
در واقع اگرچه ممکن است همانند زمان انتصاب نجفی، باز هم نمایشی شبیه به کاندیدا شدن «الهه کولایی» برای شهرداری تهران و درخواست برنامه از او توسط اصلاحطلبان شورای شهر اجرا شود اما این مسئله یقینا از سوی ستاد اصلاحات و حتی خود اعضای شورای شهر قابل پذیرش انگاشته نمیشود.
گفتنیست، حسن رسولی، از اصلاحطلبان شورای شهر، به تازگی در یک فراخوان، از جوانان و زنان اصلاح طلب خواسته است تا در صورتی که توانایی اداره شهر را به صورت آکادمیک و تجربی در خود احساس میکنند، با ارسال رزومه و برنامه شان به دفتر ایشان در شورای شهر تهران، اعلام آمادگی کنند! [۲]
برخی معتقدند از آنجا که اصلاحطلبان شورای شهر و گزینههای شهرداری آنها توان تکرار کارنامه قالیباف را ندارند؛ سرنوشت استعفای شهردارنجفی، شهردارهای بعدی اصلاحطلبان را نیز تهدید میکند.
***
مرگ مرجانها و «التماس دعا»؛ اسنادی از نخبگی کاوه مدنی و همکارانش
در روزهای اخیر و پس از استعفا و فرار محترمانه! «کاوه مدنی» معاون بینالملل و مشارکتهای فرهنگی سازمان محیط زیست، موجی از حمایت از وی و تأکید بر نخبه بودن مدنی از سوی فعالان اصلاحطلب و رسانههای این جریان در حال پمپاژ است.
چپها معتقدند از آنجا که کاوه مدنی استاد کالج سلطنتی انگلستان و متخصص منابع آبی بوده است، مقولاتی مثل انتشار تصاویر وی که در یک کشور خارجی مشغول رقاصی با زنان است و یا ماجرای دستگیری شبکه جواسیس محیط زیستی؛ وی را از ایران فراری داده و این مسئله یک مهاجرت نخبگانی کشنده است! [۳]
یک فعال محیط زیست به تازگی در یک سرمقاله ضمن حمایت از کاوه مدنی تأکید کرده است که خوش بحال جایی که کاوه مدنی آنجاست...[۴]
یکی از نمایندگان اصلاحطلب مجلس نیز اخیراً گفته است رفتاری که با کاوه مدنی شد مشابه رفتاری بود که با شجریان و اصغر فرهادی شد! [۵]
*درباره موج حمایت اصلاحطلبان و فعالان جریان چپ از «کاوه مدنی»، نخبه نامیدن او و تأسف برای فرار محترمانهاش یک سؤال مهم چندوجهی وجود دارد...
و آن اینکه ما فرض میکنیم که نه تنها مدنی بلکه سیدامامی و سایر مرتبطان با این حلقه در سازمان محیط زیست، طی ۶ سال اخیر، جملگی نخبه بودهاند و ربط و ارتباطی هم به مسئله جاسوسی نداشتهاند!
اما این افراد چگونه نخبگانی بودهاند و چه راه حلهایی در کیسه داشتهاند که از «دریاچه ارومیه» طی ۶ سال صدارت دولت آقای روحانی حتی یک خبر خوب متقن هم به گوش مردم نرسیده و گفته میشود بحران این دریاچه بیشتر هم شده است!؟
و ایضا این به اصطلاح نخبگان چه وجهی از نخبگی را دارا بودهاند که رئیس سازمان محیط زیست راهکار حل مسئله آلودگی هوا را «دعا کردن» عنوان میکند!؟
چرا از کسی از این نخبگان از وضعیت نامناسب مرجانهای ساحلی خلیج فارس و ضرورت جلوگیری از تسریع مرگ آنها هیچ سخنی نمیگوید و چرا این داشته حیاتی و بسیار مهم دریایی ایران به جای قرار داشتن در کانون توجهات نخبگان سازمان محیط زیست در آماج اسکله سازی دولتی، طرح عجیب و غریب انتقال مرجانها و بیتفاوتی نسبت به طرحهای حمایتی قرار دارند؟
چرا مردم از نخبگان سازمان محیط زیست میشنوند که برای حل آلودگی هوا باید از اتوبوسهای با قابلیت حمل دوچرخه استفاده شود!؟ [۶]
و چرا برخی نخبگان سازمان محیط زیست دولت آقای روحانی فقط برای یوزپلنگهایی که زیستگاهشان در کنار سایتهای موشکی ایران قرار دارد دل میسوزاندند اما لام تا کام درباره انگارههای مهم علمی که احتمال میدهند ببر مازندران هنوز منقرض نشده باشد، حرفی نمیزدند و فعالیتی هم نمیکردند!؟
به سخن دیگر اینکه فرض بر نادیده گرفتن پرونده جاسوسی سیدامامی و مرتبطین او در پوشش فعالیتهای زیست محیطی و ارتباط قطعی این رخدادها با کاوه مدنی، فرض بر نادیده گرفتن ماجرای عیّاشی و بیصلاحیتی اخلاقی مدنی برای احراز پست معاونت سازمان محیط زیست و نیز فرض بر نادیده گرفتن دوتابعیتی بودن این فرد که احتمال هر خطری را دو چندان میکند اما هیچ دلیلی هم مبنی بر نخبگی در این فرد وجود ندارد ولذا فعلا مشخص نیست که چرا اصلاحطلبان دنیای بدون او را دنیای بدون نخبه مینامند...
***
ابطحی: از سلبریتیها به اندازه خودشان توقع داشته باشید نه بیشتر!
«محمدعلی ابطحی»، فعال اصلاحطلب، از دستگیرشدگان فتنه سال ۸۸ و معاون رئیس دولت اصلاحات به تازگی در مصاحبه با نامهنیوز پیرامون موج پشیمانی سلبریتیها از حمایت از روحانی گفته است: از سلبریتیها نیز باید به اندازه خودشان توقع داشت نه بیشتر.
او میافزاید: بدون شک برای اینکه یک کاندیدا در انتخابات مجلس یا ریاست جمهوری مورد قبول اکثریت جامعه قرار بگیرد باید بستری وجود داشته باشد. این بستر در جامعه فعلی و طی دو دهه گذشته جریان اصلاحات بوده است. طبیعتا نیروهای فعال جامعه نیز در ایجاد این بستر نقش داشته اند و سلبریتیها نیز یکی از همین نیروهای فعال هستند. این گروه در دوران انتخابات تلاش هایی کردهاند و حرف هایشان نیز در حد خودشان موثر بوده است اما اینطور نیست که سلبریتیها قادر باشند جهت جامعه را تعیین کنند.
ابطحی در ادامه با تأکید بر اینکه نباید از گروه سلبریتیها توقع یک تحلیلگر سیاسی داشته باشیم، میگوید: این موج اخیر را یک موج پشیمانی به معنای واقعی نمیدانم و معتقد هستم که اگر شرایط تکرار شود قطعا این سلبریتیها به سراغ رقبای آقای روحانی نمی روند اما به هرحال دلخوری های ایجاد شده که با لفظ پشیمانی از آن یاد میکنند...به نظر من به جای اینکه به سلبریتیها به خاطر بیان گلایههایشان اعتراض شود باید به دستگاه دولتی و رئیس جمهور اعتراض کرد که به شعارهای انتخاباتی خود توجه لازم را ندارد.[۷]
*منهای درست و غلط صحبتهای ابطحی اما جای این سؤال وجود دارد که آیا اعضای ستاد مشترک دولت و اصلاحطلبان حاضر بودند در ایام انتخابات هم چنین صحبتهایی را مطرح کنند!؟
و آیا در روزهایی که با طمطراق فراوان عکس برخی بازیگران و خوانندگان را در ستاد انتخاباتی خود منتشر میکردند هم حاضر بودند، بگویند این افراد قادر به تغییر چیزی نیستند و باید در سطح خودشان از آنها متوقّع بود؟
از این سؤالات بسیار است اما نکته آنجاست که مردم بخوبی متوجه این نکته مهم هستند که هیچکدام از سلبریتیهای پشیمان جرأت انتقاد از لیدر اصلاحطلبان بعنوان مسببالاسباب مشکلات فعلی و کسی که با «تَکرار میکنم» وضع موجود را پدید آورده، ندارند.
در واقع مسئله «عبور از روحانی» از خیلی وقت پیشتر مورد اشاره برخی محافل تحلیلی قرار گرفته بود و انتقادهای این روزهای سلبریتیهای پشیمان نیز بیشتر به عملیات فریب ستاد جریان سیاسی خاص شباهت دارد. عملیاتی که میکوشد لیدر اصلاحطلبان را از مظان انتقاد عمومی برهاند.
***