سرویس جهان مشرق - مقاله زیر به قلم «مضاوی الرشید» (مورخ و استاد انسانشناسی سعودی در کینگز کالج لندن) در ۲۳ آپریل در روزنامه «نیویورک تایمز» منتشر شد.
....
مقامات دولت عربستان سعودی و به طور خاص، ولیعهد قدرتمند آن، محمد بن سلمان، معمولا درباره عقب راندن تهدید خطرناک ایران حرف می زنند، ولی حقیقت این است که علیرغم این سخنان، سیاست خارجی ریاض در وهله نخست از سیاستهای داخلی ان ریشه می گیرد. شاهزاده محمد می داند که یک دشمن ترسناک، کلید قدرت(داخلی» اوست.
روابط میان عربستان سعودی و ایران در طول دههها میان بیتفاوتی، خصومت، آشتی و تنش در تلاطم بوده است. بن سلمان ظاهرا تصمیم گرفته که رقابت با ایران را تشدید کند، در حالی که مرتبا بر نگرانیهای ریاض درباره توسعهطلبی ایران در دنیای عرب و فراتر از آن تاکید می کند.
ریشههای استمرار این تقابل با ایران، در بسترهای داخلی سعودی قرار دارد. ولیعهد از این تقابلها با تهران برای انحراف توجهات از پیچیدگی وضعیت نامطمئن خود در داخل، بهره می برد.
بعد از انقلاب ایران در ۱۹۷۹، این کشور بنا داشت که بِرند خود را از اسلام انقلابی صادر کند. در حالی که ایران تبدیل به جمهوری اسلامی شده بود، اسلامگرایان سنّی نه تنها به پیروزی اسلامگرایان شیعه حسادت می کردند، بلکه بر عزم خود راسختر شدند تا نسخه خود را از دولت اسلامی ارایه دهند.
عربستان سعودی اسلام وهابی را به آفریقا، آسیا و حتی اروپا صادر می کرد. ایران و سعودی وارد یک نبرد سخت بر سر ارواح مسلمین شدند، به این معنا که روحانیون سعودی ادبیات ضدشیعه خود را تند و تیزتر کردند و همتایان ایرانی آنها هم از شیعهگری برای برانگیختن احساسات پان-اسلامی، ضدایرانی و ضدغرب در میان مسلمین استفاده می کردند.
وضعیت فعلی اما متفاوت است. شاهزاده محمد سعی دارد با منزوی کردن ایران، توجهات را از چالشهای درونی خود منحرف کند. او در حال استحکام بخشیدن به حاکمیت خود و متمرکز کردن قدرت برای داشتن سرنخ همه تصمیمهای مهم در دست خود است و از همین رو، شمار زیادی از شاهزادههای موثر و شاخص را به حاشیه رانده است. او در روندی بیوقفه وزیر کشور، محمد بن نایف و فرمانده گارد ملی سعودی، شاهزاده متعب بن عبدالله را از قدرت کنار زد و شاهزاده ولید ابن طلال را در نوامبر گذشته به بهانه «کمپین ضدفساد» به زندان انداخت.
روند بیسابقه به حاشیه راندن و تحقیر شاهزادههای ارشد، ولیعهد جوان را با برادران و عموزادههای ناراضیِ پرشمار خود سرشاخ کرده و تبعات این تقابل چندان روشن نیست.
نارضایتی سیاسی، نابرابری و بیکاری نسل جوان، دغدغههای جدی درونی عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج(فارس) است. حتی باراک اوباما به رهبران سعودی و شیخنشینهای خلیج فارس این واقعیت را یادآور شده بود. ولی سعودیها هرگز این برآوردها را نپذیرفتند و از ایالات متحده می خواستند که ایران را بمباران کند.
ادبیات ضدایرانی شدید و پوپولیستی شاهزاده سلمان و وعدههایش مبنی بر عقبراندن نفوذ آن در بحرین، یمن، لبنان، سوریه و عراق نیز با هدف ایجاد یک وضعیت شبهجنگی است تا ذیل آن، نارضایتیهای داخلی خاموش شود.
او با یادآوری این که در حال مبارزه با «تهدید حیاتی» از جانب توسعهطلبی ایران است به شاهزادگان و سیاستمداران غیرسلطنتی که به حاشیه رانده شدهاند، سعی در سرپوش گذاشتن بر انتقادات دارد. او تقصیر اعتراضات شهروندان شیعه عربستانی در منطقه غنی از نفت در شرق سعودی را متوجه ایران می کند و شهروندان شیعه را مشتریان ایران می خواند. نارضایتی سنّیهای منتقد سیاستهای داخلی هم با القاء وضعیت شبهجنگی با ایران، به ویژه جنگ داخلی در یمن، ساکت می شود.
سعودیها خیزش نفوذ ایران را به چشم احیای ملیگرایی کهن ایرانی می نگرند. بزرگنمایی تهدید ایران، به بن سلمان اجازه می دهد که حاکمیت خود را به عنوان منجی عربستان سعودی و دیگر کشورهای عربی در برابر ایرانیزه شدن و گسترش تشیع، برجسته کند.
حفظ دشمنی با تهران همچنین پیشنیاز یک چرخش ایدئلوژیک درونی است که ولیعهد از ۲۰۱۵ با حمایت پدرش، ملک سلمان، کلید زده است. سعودیها، تحت حکومت ملک سلمان، شروع به جایگزینی ایدئولوژی قدیمی وهابی با یک نوع ملیگرایی سعودی میلیتاریزه و پوپولیستی کردهاند که از تهدید یک ایران توسعهطلب و ملیگرایی شیعهی تهاجمی آن تغذیه می کند.
رقابت با ایران، انسجام ملی سعودی را تقویت می کند. سعودیها به جنگ بی رحمانه در یمن، که در آن «شورشیان» حوثی مورد حمایت ایران قرار دارند، به چشم پاسخی ضروری در نبرد بقاء برای ملت سعودی و هژمونی عربیّت بر ایرانیّت نگاه می کنند.
تفوّق اقتصادی عربستان سعودی همچنان به حفظ سهم هژمونیک این پادشاهی در بازار نفت و تقویت جایگاه آن به عنوان یک مقصد جهانی برای سرمایهگذاری در منطقه وابسته است. همچنین رهبری سعودی به ایران، یعنی یک همسایه نفتخیز، از لنز رقابت اقتصادی نیز می نگرند.
سعودی به دنبال کوچک کردن، بلکه سقوط اقتصاد ایران، تحت تحریمهاست. ریاض هرگز اجازه هیچ تلاشی را برای ایجاد همبستگی اقتصادی در منطقه نمی دهد که منجر به حضور منابع انسانی و تولیدات ایران در منطقه خلیج(فارس) شود.
پروژه «سعودی ویژن ۲۰۳۰» بن سلمان-یک طرح تحول جاهطلبانه برای خارج کردن عربستان از وابستگی شدید به درآمد نفتی- و سایر طرحهای پیشرفت اقتصادی اینچنینی، به دنبال حذف ایران از اقتصاد منطقه هستند، در حالی که ریاض به دنبال همبستگی با امارات متحده عربی، اردن، مصر و احتمالا اسراییل است.