به گزارش مشرق، «رضا گنجی» طی یادداشتی که در سایت مثلث منتشر شد به تحلیل مصاحبه اخیر محمد بن سلمان با مجله تایم پرداخت که در ادامه می خوانید:
همه ما در خاطرات کودکیمان، در مدرسه یا در محله، بعضا جوانک خام و پخمه و دنگل و کمهوش و نادانی را بهخاطر داریم که پدری متمول و دارا داشت با پول تو جیبی جزیل. آن پسرک، جان میداد برای چاپیدن و واداشتناش در پرداخت هزینه خوراکیها و تفریحات بچگیمان. اگر همبازی منصف و معقولی بودیم، دلمان برای این همه پخمگی و سادگی میسوخت و اگر بدسرشت و بدذات بودیم که هیچ، با سر افتاده بودیم در جام عسل. هر روز برای پولش نقشه میکشیدیم و... آن پسرک هنوز در محله ما هست. فقط ماندیم که چرا بزرگ نمیشود؟ چرا هنوز راحت فریب میخورد؟ چرا لذت میبرد از اینهمه فریبخوردن؟
وزیر امور خارجه ایران، آقای محمدجواد ظریف که گویا این جوانک منطقه ما را به خوبی میشناسد، در جدیدترین پیامش در فضای مجازی اظهار داشت که «همچنان، دوشیدن بیکم و کاست ادامه دارد.» ایشان پیشتر در توئیتی گفتند: «برخی از اینکه دیگران را بدوشند ذوقزده میشوند، برخی دیگر حتی شادمانترند که دوشیده میشوند.» «محمد بن سلمان» بن عبدالعزیز آلسعود فرزند ملکسلمان پادشاه کنونی عربستان سعودی که کمی بیش از سه دهه از عمرش را سپری کرده، به صورت ناگهانی طی سالهای گذشته بیشترین سمتهای حاکمیتی را در عربستان، مملکت پیرمردها، تحت اختیار خود گرفته و به فاصلهای اندک و در ۲۹ آوریل ۲۰۱۵ به دستور پدر، نخست بهعنوان جانشین ولیعهد و معاون دوم و درنهایت به تاریخ ۲۱ ژوئن ۲۰۱۷ به عنوان ولیعهد جدید عربستان و معاون شورای وزیران انتخاب شد. این داستان پادشاهان همیشه پیر و فرتوت عربستان تبدیل به یک طنز سیاسی شده است. این روند برای غربیها دیگر قابل قبول نیست.
اینکه مثلا ندانی تا سفر بعدی رئیسجمهور آمریکا یا انگلیس به عربستان، پادشاه فعلی سعودی زنده خواهد ماند یا اینکه همانند سلطان پیشین، بهخاطر کهولت سن به دیار باقی خواهد شتافت؟ غرب عملا نمیتوانست تصویر درستی از آینده برنامههایش در ریاض داشته باشد. تغییر مداوم پادشاه و بیثباتی مدیریتی بهعلاوه تحولات سالهای اخیر منطقه، واشنگتن را برای یک جراحی بزرگ در عربستان مصممتر کرد. حالا دیگر وقتش بود تا جوانی تابع، رام و سازگار، با طول عمر بیشتر برای آینده عربستان انتخاب شود. با صندوق رای و انتخابات آزاد که ناآشناترین واژهگان در ادبیات سیاسی این کشور است نمیشد کار را پیش برد و مهمتر از همه اینکه دلیلی نداشت آمریکاییها خانواده سلطنتی آلسعود را بهخاطر چیزی که خودشان هم به آن چندان اعتقادی ندارند عصبانی و ناراحت کنند. خطرناکتر اینکه همیشه هم خروجی صندوقهای رای به نفع آمریکا نبوده خاصه در غرب آسیا. لذا شیوه پادشاهی موروثی باید حفظ شود اما شورا، انتخاب ولیعهد را با نظر آمریکا به پیش ببرد.
همه چیز از قبل هماهنگ شده بود. اختلافات و صداهای مخالف به شیوه آمریکایی – عربستانی خفه شد و در نهایت «محمد بن سلمان» با بالاترین رای در تاریخ عربستان سعودی و با ۳۱ رای از ۳۴ رای اعضای «شورای بیعت»، بهعنوان ولیعهد جدید انتخاب شد. فراموش نکنیم که بیشترین رای ولیعهد قبلی عربستان ۲۲ رای بوده و این یعنی واقعا واشنگتن برای این جوانک سنگ تمام گذاشته و کارش را تمیز و بینقص تا اینجای بازی پیش برده است.
کلیدکاخ پرهزینه سفید، دو سالی است که بهدست یک سوداگر پولپرست افتاده که اکنون لقمهای چربتر از جوانک منطقه ما نمیشناسد. تازه ترامپ از دست بقیه دوستانش عصبانی است که چقدر دلرحم هستید در چاپیدن این بچه «خر پول» سعودی. حالا نوبت اوست که از این نمد به هر شکل ممکن برای آمریکا کلاهی بدوزد. در ماه مارس ۲۰۱۸ محمد بن سلمان به آمریکا میرود تا در قالب چندین قرارداد نظامی و غیرنظامی دوشیده شود و ایضا یک تشکر جانانه از پدرخوانده خود، ترامپ، بهعنوان اصلیترین حامیاش در آینده سیاسی عربستان بکند. سلمان در دیدارش از روابط طولانی دو کشور میگوید و اینکه عربستان قدیمیترین متحد آمریکا در منطقه است. یک اتحاد ۸۰ساله با منافع مشترک در بخشهای سیاسی و اقتصادی و امنیتی.
برای ترامپ دوستی با این جوانک یعنی ایجاد چهل هزار شغل جدید برای شهروندان آمریکایی و پیگیری سیاستهای منطقهای کشورش با ریالهای عربستانی. بدیهی است که با اینهمه سرمایهگذاری و خریدهای کلان نظامی، یک لبخند بزرگ بر لبان ترامپ نقش ببندد و از این جوان به عنوان یک «دوست خوب» نام ببرد. مهم نیست که «سی ان ان» یا دیگر رسانههای آمریکایی بگویند که محمد بن سلمان از رفتارهای «دونالد ترامپ» در نشست خبری با رئیسجمهور آمریکا احساس حقارت کرد. مهم میلیاردها دلار پولی است که از جیب عربستان سعودی، بهعنوان یک کشور اسلامی ربوده شد و به نظام سرمایهداری آمریکا تزریق شد. همه میدانند که ترامپ هنگامی برای کسی ارزش قائل میشود که کسبوکارش رونق پیدا کند. بنسلمان تنها بخشی از بازی تبلیغاتی ترامپ است و حتی حق هم ندارد از اینکه با او چنین رفتاری شده ناراحت باشد و این ناراحتیاش را عیان کند. مجله «تایم» در سفر اخیر بنسلمان به آمریکا، مصاحبهای یک ساعته با او ترتیب داد تا مخاطبانش را بیشتر با برنامههای ولیعهد عربستان آشنا کند، به او سایز و وزن بیشتری در افکار عمومی جهان و منطقه بدهد و از طرفی، غیرمستقیم یکبار دیگر به او گوشزد کند که بدون آمریکا و حمایتهای واشنگتن، حکومت و سلطهاش سستتر از آن است که خود میپندارد.
بنسلمان هم در این مصاحبه تمام زورش را زد تا چهرهای مدرن از خود و کشورش ارائه دهد و به کاخ سفید اطمینان دهد که روی خوب اسبی شرطبندی کردهاند. او در آغاز مصاحبه از دوستی نزدیکش با خانواده ترامپ و تیمش گفت و اینکه روابط عربستان با اعضای کنگره از هر دو حزب، خوب است و دولتش علیرغم بعضی اختلافها با دولت اوباما در خصوص ایران و منطقه، همچنان متعهد به تعامل با همه کسانی است که دولت آمریکا را نمایندگی میکنند. او اشتراک منافع بین آمریکا و عربستان را ۹۹ درصد و اختلافات فی مابین را تنها یک درصد میداند. اینکه چرا رسانهها تنها درباره این یک درصد اختلاف صحبت میکنند باعث ناراحتیاش میشود.
بنسلمان رتبه عربستان در بخش آموزش را ۴۱ میداند، در حالی که کشوری چون فرانسه دارای رتبه ۴۰ در لیست است. او آرزومند است که با اعمال تغییرات در نظام آموزشی کشورش، رتبهای بین ۳۰ تا ۲۰ را در سالهای آتی کسب کند. از دید او کاری که عربستان در طول سه سال گذشته برای «آموزش» کرده، برابری میکند با ۳۰ سال کاری که در این زمینه در کشورش صورت گرفته است.
روایت عربستان سعودی از اسلام همیشه بحثبرانگیز بوده و اغلب عالمان دینی و سیاستمداران عالیرتبه با دیدگاه مستقل و معقول، عامل اصلی پیدایش رادیکالیسم دینی و گروههای تروریستی تکفیری در منطقه و حتی افراطیگری در دنیا را بهخاطر همین نگاه دینی آلسعود میدانند. این تعریف اصلا به مذاق ولیعهد خوش نمیآید و معتقد است که برعکس، ما برای ارائه چهرهای لطیف و معقول از اسلام راه طولانی و سختی را پشت سرگذاشتهایم، مردم را از پرستش درخت خرما برای صاحب فرزند شدن به سمت خداپرستی سوق دادیم، تجارت و مشارکتهای اجتماعی زنان را تسهیل کردیم. او قوانین کشورش را مشتق از قرآن و سنت پیامبر میداند و منکر وهابیت در عربستان سعودی است. ولیعهد بر این باور است که ایده وهابیسم توسط دو طیف ترویج میشود. نخست آنها که مخالف هر پدیده نو هستند و خواهان ماندن ما در اعتقادات کهناند و دیگری ایران که بهدنبال منزویکردن عربستان از کل منطقه با این ادعا که نظام عربستان برونداد فرقهای خاص بهنام وهابیت است.
بنسلمان موفقیت برنامههایش در طول سهسال قبل را بهخاطر حمایتهای مردم کشورش میداند، در حالی که به باور او اگر این حمایتها نبود، انجام همین اندازه از اصلاحات، به ۱۰سال زمان نیاز داشت. به ادعای او، اعضای خانواده سلطنتی در این راه با او همراه بوده و به ولیعهد منتخب با تمام توان کمک میکنند. خبرنگار «تایم» هیچ سوالی درباره وجود اختلافات شدید در خانواده سلطنتی آلسعود از بنسلمان نمیپرسد و تمایلی هم به دانستن دلایل آن همه بازداشتها و سرکوبهای درون فامیلی ندارد. گویا توافق «تایم» با ولیعهد بر این بود که سیمای این متحد ۸۰ساله با آنهمه پولهایی که با خود آورد، دچار خراش نشود. هی کردن و کلنجار رفتن و ستیز با حاکمی که دارد خودش به آرامی و از سر رضایت شیر میدهد از ذکاوت بهدور است. دشمنی آلسعود با ایران بخصوص بعد از روی کار آمدن محمد بن سلمان، عریانتر از هر زمانی دیگر خودنمایی میکند. یکی از ماموریتهای مشخص و تعریفشده آمریکاییها و صهیونیستها برای ولیعهد جوان، مهار نفوذ ایران در منطقه و زدن بازوهای حمایتی تهران است. بقای بنسلمان در حاکمیت، با به ثمر رساندن این ماموریت گره خورده است و او باید همه توانش را در این راه بهکار بندد.
بیشک مدیریت رفتارهای این جوان سعودی برای تهران آسان نخواهد بود. شاید بهترین شیوه، دور نگه داشتن بدنه جهان سنی، در سطوح مختلف، از تفکرات رادیکالی و بعضا واداده عربستان باشد. همچنین محافظت از این دیدگاه که عربستان همواره یک ظرفیت برای جهان اسلام است، رویکردی است که تهران را از دیگر جهتگیریها نسبت به عربستان متمایز میکند. تلاش ایران برای برقراری ارتباط با عربستان با حفظ عزت و منافع ملیاش، در درازمدت به سود منطقه و جهان اسلام خواهد بود. این نزدیکی بیشک میتواند بخشی از رفتارهای زمخت عربستان را مهار و یا کاهش دهد. حاکمان حال حاضر آلسعود به سان جوان خام و سرکش و جاهلی رفتار میکنند که بهترین سیاست، کمکردن آسیبهاست.
ایران چه بخواهد و چه نخواهد با عربستان در یک منطقه زندگی میکند و همسایه هم هستند و اکنون تهران باید بپذیرد که با همسایه کمخردی روبهروست که الزاما نزاع هر روزه، چاره کار نیست. شاید حذف گروههای تکفیری جهادی به قیمت کشتن مسلمانان بیشتر یا نفوذ بیشتر در منطقه با قربانیکردن عربستان و دیگر کشورهای اسلامی برای آمریکاییها راحت باشد اما برای ایران که خواهان مدیریت بر دنیای اسلام با لحاظ شأنیت و حفظ حرمت جان مسلمانان است، تصمیمی سخت خواهد بود. باید از جنگ پرهیز کرد. مهم نیست که پایتختها صرفا در رسانهها مدعی عادیسازی روابط در صورت رفتار معقول طرف مقابل باشند، مهم باور این مطلب و برداشتن گامهای اساسی و جدی در کمکردن هزینههاست. همانقدر که ریاض لیستی بلند از رفتارهای خصمانه ایران علیه کشورش دارد و در رسانهها و محافل دیپلماتیک ارائه میدهد، تهران نیز قادر به انتشار لیستی به مراتب بلندتر و مفصلتر، از خصومتها و شیطنتهای آلسعود ضد کشورش است. افزون بر این، بر کسی پوشیده نیست که خطر سیاستهای غلط ریاض، در درازمدت آسیبهای جدی بر جهان اسلام وارد خواهد کرد و چه چیز بدتر از اینکه آلسعود اکنون تبدیل به اسب تروای غرب در قلب جهان اسلام شده است؟
وقتی کسی یک شبه و بادکنکی به قدرت میرسد، باید منتظر پریشانگویی و توهمات و خودبزرگپنداریاش هم باشید. معلوم است که سرازیر شدن آن همه تسلیحات نظامی از سوی آمریکا و انگلیس، این جوان سعودی را دچار توهم میکند. در این بین، کلی رفیق اجارهای و بند کیفی هم از این طرف و آن طرف پیدا میشوند و برای بیشتر چاپیدن، سیاستهایش را تایید میکنند. حالا مگر میشود به همین آسانی، از چنین حاکمی آنهم از نوع خام و ناپختهاش، انتظار اظهارنظرهای معقول و رفتار مقبول داشت؟ بنسلمان سخت دلش را بهدست آمریکا که اکنون بر شانهاش قرار دارد خوش کرده است و گرههای اقتصادی ایجاد شده بین دو کشور و دیگر کشورها را تضمینی برای یک حمایت همیشگی و باثبات میداند. فقط سنش خیلی کمتر از آن است که داستان رابطه محمدرضا پهلوی با آمریکاییها و غرب را بهخاطر آورد، وقتی که رئیسجمهور آمریکا از جزیره ثبات برای شاه ایران سخن میگفت و... .
بنسلمان در مصاحبهاش، ایرانیان را علت مشکلات منطقه میداند اما معتقد است که آنها تهدید بزرگ بهحساب نمیآیند، هرچند اگر مراقبت و رصد نشوند قابلیت تبدیل شدن به یک تهدید بزرگ را دارند. او ادعا میکند که ایران حتی در غرب آسیا هم دارای وزن اقتصادی مناسب نیست و در بین پنج قدرت بزرگ اقتصادی منطقه، رتبهای به مراتب پایینتر از عربستان، امارات، مصر، ترکیه و دیگر کشورهای اسلامی داراست. فرزند ملک سلمان حتی در بخش نظامی هم ایران را پایینتر از پنج کشور نخست نظامی منطقه ارزیابی میکند و معتقد است که کیفیت تجهیزات نظامی ایران به مراتب پایینتر از تسلیحاتی است که عربستان در اختیار دارد. بنسلمان رفتن به سمت سلاح اتمی را مشروط به زمانی کرد که ایران رسما دستیابی به بمب اتم را اعلام کند چرا که قبل از آن به باور او، ریاض با ظرفیت دفاعی موجود، قادر به دفاع از خود است و نیازی به سلاح اتمی ندارد.
به نظر بنسلمان در هر کشمکش منطقهای و در هر کشور بیثبات، جای پای ایران پیداست، در عراق، در سوریه، لبنان، یمن و... اما در مقابل هر جا که ریاض حضور دارد و تهران قدرت دخالت ندارد، ثبات در آن کشور حاکم است، کشورهایی مانند مصر، کویت، اردن و بحرین. به باور او، تهران بهدنبال گسترش ایدئولوژی اش است و ریاض هرقدر که در توان داشته باشد تهران را مجبور به عقبنشینی خواهد کرد. پیشتر هم این جوانک در مصاحبه با «والاستریت ژورنال» تهدید کرده بود که اگر فشارها و تحریمهای ضدایرانی جدی گرفته نشود یا در این بخش توفیقی نداشته باشیم، احتمالا ۱۰ تا ۱۵ سال دیگر شاهد جنگ با ایران خواهیم بود. سخنگوی وزارت خارجه ایران هم در واکنش به این سخنان ولیعهد جوان گفت: «این نورسیده خاماندیش که هنوز باد به دِماغ دارد، یا نمیداند جنگ چیست یا تاریخ نخوانده است و یا شوربختانه با بزرگی به صحبت ننشسته است.» آقای قاسمی، سخنگوی دستگاه دیپلماسی همچنین توصیه کرد: «عقلای قوم و تجربهآموختگان سعودی به وی بیاموزند چگونه بزرگتر از او که ادعای سروری جهان عرب داشت و خود را سردار قادسیه میخواند و شرق و غرب و عرب پشتیبانش بودند، در مقابل اراده مردم دلیر و بزرگ این مرز و بوم به خاک مذلت نشست.» به نظرم باید این را هم به این جوانک یادآوری کرد: «ای آنکه عزم جنگ یلان داری / اول بسنج قوت اعضا را.»
خوشرقصی بنسلمان برای تلآویو در مصاحبه با «تایم» خیلی برایش کارکرد نداشت. او از امکان عادی شدن ارتباطات دو کشور در صورت حل صلحآمیز مساله فلسطین گفت و در گفتگو با نشریه آتلانتیک هم از «حق یهودیان در داشتن سرزمین خودشان» سخنانی بر زبان آورد. هر کدام از این حرفها باید یک موج رسانهای بزرگ ایجاد میکرد و اسرائیلیها بیشترین بهره را از این اظهارات مقام عالی عربستانی میبردند. اما این خوشخدمتی در تلآویو کاملا بایکوت شد. زمانی هیچ کشور عربی یا اسلامی مایل نبود که ولو در صورت وجود یکسری ارتباطات پنهانی با طرف اسرائیلی این ارتباط، جایی درز پیدا کند یا مورد بهرهبرداری طرف دیگر قرار گیرد اما امروز کار بهجایی رسیده که تلآویو هم خیلی تمایلی به نمایش نزدیکی خود با ریاض و... ندارد.
سیاست حفظ وضعیت و موقعیت کشور دوست را میفهمیم اما این واکنش را در قالب کمکردن آسیب نزدیکی با «بدنامها» هم میتوان تفسیر کرد. در استراتژی آمریکاییها و اسرائیلیها، کنار آمدن با عربستان و پذیرش همیشگی ریاض بهعنوان یک دوست، دارای هیچ درجهای از اعتبار نیست اما در تاکتیک، آمریکاییها ثابت کرده اند که هیچ مشکلی برای زندگی و همزیستی با حاکمان دیکتاتور تا زمانی که تهدیدی برای منافعشان نباشند، ندارند. همانقدر که بعضا آشوب برای آمریکا میتواند کارکرد داشته باشد، حکومتسازی بدون تنش و برقراری ارتباط با تمامی کشورهای منطقه برای تجارت بهتر و دنبالکردن منافع آمریکا، دارای اهمیت است. طنز داستان آنجا درشت دیده و شنیده میشود که بنسلمان در همین مصاحبه از سیاستهای کلان نفتی برای آینده جهان، حل بحرانهای منطقه با درایت ریاض، خطاهای سالهای قبل آمریکا در غرب آسیا و کسب رتبههای بالا در بخشهای تکنولوژیکی و غیره میگوید. هنوز باورش نیست که آنچه تا امروز دارد یا یحتمل در آینده بهدست خواهد آورد، تنها پیشکش غرب با هزینهای بس گزاف است که از جیب مسلمانان سعودی و از منابع جهان اسلام دارد پرداخت میشود و او فقط یک بنای ساده است نه معمار.
فراموش نکنیم که نمایش ضعیف آمریکا و غرب در سرکوب جنبشهای اسلامی و سقوط حاکمان همسو با ریاض، باعث خشم و عصبانیت عربستان شده بود. ریاض تازه بعد از آن اتفاقات منطقهای بود که پیبرد دیگر نمیشود خیلی روی قدرت و نفوذ آمریکا و غرب، در غرب آسیا حساب باز کرد. عربستان، ترکیه و دیگر کشورهای منطقه متوجه شدند که غرب دارای هیچ برنامه و استراتژی مشخص و مقبولی برای منطقه نیستند. آنها هیچ گزینه مناسبی برای بشار اسد ندارند. هنوز دقیق نمیدانند با داعش باید چه بکنند. از حل بحران یمن عاجزند و... ولیعهد به تایم گفت که بزرگترین اشتباه کاخ سفید لشکرکشی به افغانستان و عراق بود و الان هم بزرگترین اشتباهش بیشک خارج شدن از سوریه است چرا که این عقبنشینی باعث قدرت ایران و نفوذ بیشتر تهران در دمشق، بیروت و بغداد خواهد شد. حق با اوست. ایران در لحظه فرصتها را شکار میکند.
باید پذیرفت که شرایط منطقه بهگونهای است که برخلاف قبل نمیشود برایش برنامه های پنج ساله یا ۱۰ساله یا بیست ساله طراحی کرد. هر کس صبح به میزانی که هزینه بکند، هوش بهخرج بدهد، سیاست بکار ببندد، توانمند باشد و... بهره خودش را از اتفاقات منطقهای میبرد. این شرایط برای ایران، آمریکا، روسیه، ترکیه، اروپا، چین و دیگر کشورهای صاحب نفوذ در غرب آسیا مساوی است. همه بازیگران، اتاق فکرشان را ۲۴ ساعته کردند تا عقب نمانند از رویدادهای لحظهای و تصمیماتی که بعضا باید آنی گرفته شود. القصه، عربستان بعد از ساقط شدن طالبان در افغانستان و ختم حاکمیت مطلق سنیها در عراق و بازشدن میدان بازی برای ایران در این دو کشور، اخمهایش برای ما بیشتر شده است. انقلابهای عربی و دفاع ایران از این جنبشها که سرنگونی حاکمان همسو با ریاض را در پی داشت، باعث خشم آنها شد. حماقت بزرگ غربیها و سعودیها نه ساقط کردن دو دشمن دیرینه ایران در مرزهای شرقی و جنوب ایران و نه ایجاد زمینههای نفرت و بیعدالتی در توده عرب که به انقلابهای عربی منجر شد، که سکوت در برابر جنایات و پیشروی داعش بود.
ایران هرگز به میزانی که بعد از ماجرای داعش دلیل و بهانه برای حضور مستقیم در کشورهای عربی، سنی و شیعهنشین پیدا کرد تا قبل از آن نمیتوانست به آسانی راه ورودش به این کشورها را با این وسعت هموار ببیند. پس باید با همه مصیبتهایی که پیدایش داعش برای منطقه و ایران داشت، این فرصت بهدست آمده را یک امتیاز برای تهران لحاظ کرد. امتیازی که سعودیها و دوستان آنسوی آبیشان با یک حرکت غلط سیاسی برای ایران به ارمغان آوردند. این طبیعی است که سعودیها با هزینه فراوان و با استخدام رسانههای متعدد درصدد متهم کردن ایران در موضوع یمن باشند. راهاندازی شبکهها و اجاره رسانههای متعدد در این مقطع زمانی از اولویتهای ریاض است و تهران باید در رسانهها متهم اصلی اغتشاشات و ناآرامیهای منطقهای معرفی شود تا مداخلات نظامی و اطلاعاتی آنها معقول به نظر برسد. منفعل عمل کردن ایران در این بخش خسارات جبرانناپذیری را بهدنبال خواهد داشت. دخالت ایران در سطحی که آنها در رسانهها جار میزنند بهدور از واقعیت است. آنها خود در خلوت به این موضوع واقفند اما دشمنها معمولا تعهدی به بیان واقعیت ندارند، آنها باید از همه ابزارها و تکنیکها برای مقصود خود استفاده کنند.
هرچه دشمن و دشمنی پلیدتر باشد، خصومت و پلشتی درشتتر بروز میکند. ایران دیگر نمیتواند از کشوری چون عربستان با توجه به آنچه در یمن و منطقه میگذرد یک رفتار معقول را مطالبه کند، تهران تنها میتواند آسیبهای احتمالی را مهار و در مقابل، تاکتیکهای منطقی را برای این منظور بهکار ببندد. حریف هماکنون سخت بهدنبال کشتن سربازان ایران نه در زمین واقعی جنگ عراق و سوریه و لبنان و یمن و غیره که درصدد کشتن انگیزه مدافعان واقعی بینش ایرانی در بستر رسانهای است. جوانک داستانمان که در ابتدا صحبتش بود را فراموش نکردهاید؟ همه به وقت تاراج، نیششان تا بنا گوش برایش باز بود اما هیچکس مشتاق نبود که در خلوت از آن یادی کند یا در جمع دوستان جان، از رفاقت با او بگوید یا به آن دوستی افتخار کند. باید به پسرک تپل و ساده محلهمان کمک کنیم تا بیش از این مورد سوءاستفاده بچههای بد قرار نگیرد.