سرویس ورزش مشرق – انتشار مطلبی تحت عنوان خداحافظی اینستاگرامی دروازه بان جوان استقلال که دو ماه پیش رکورد کلین شیت در تاریخ فوتبال کشور را از آن خود کرد باعث تعجب بود. سید حسین حسینی که در دیدار با فولاد خوزستان پس از دریافت کارت زرد به شدت ابراز ناراحتی کرد یا در دیدار با العین پس از مهار یک پنالتی وسط بازی گریست نشان داده تحت تأثیر هیجانات ناشی از اتفاقات کاملا جدی فوتبالی گاهی کنترل درستی روی رفتارش نداشته است.
امیر حاج رضایی در گفت و گو با مشرق، درباره مواجهه با چنین افرادی در فوتبال سخن گفت و اصلی ترین دلیل در بروز این قبیل هیجانات را ناشی از نداشتن مشاوران زبده در کنار ستاره های تازه به اوج رسیده عنوان کرد.
متن صحبتهای وی در ادامه می آید:
*برخی بازیکنان ناسازگار هستند
در فوتبال بازیکنانی داریم تحت عنوان بازیکنان ناسازگار. حسین حسینی یا علیرضا بیرانوند که درباره شان حرف می زنیم جزو این گروه قرار نمی گیرند ولی به آنها هم می رسیم. دشوار است که بازیکنان اینچنینی (ناسازگار) در مسیر اهداف تیمی قرار بگیرند. نمونه بارزشان "بالوتلی" است که به خودش لطمات زیادی زد. آینده اش را تباه کرد و از باشگاه تراز اولی به نیس فرانسه رفت و دیگر کسی او را نمی خواهد چون مشکلات زیادی دارد. یا "کاسانو" که خیلی زود از تیم ملی کنار گذاشته شد و رفت. بنابراین مبحث بازیکنان ناسازگار همیشه وجود داشته و در همه تیم ها تقریبا چنین مواردی می توان پیدا کرد اما بحث حسینی و بیرانوند جداست.
*الگوهای جهانی را ببینیم
در الگوهای بزرگ جهان فوتبال قاعده بر این است که باید خیلی مراقب بازیکنان جوان بود. حتی برایشان مشاور انتخاب می کنند. در جهت رفتاری تعلیم شان می دهند که جلوی اصحاب رسانه چگونه صحبت کند، با هوادار چطور رفتار کند. به هر حال این مسایل در آنجا رعایت و آموزش داده می شود و مشاور برای شان گرفته می شود.
*خذیرای و قائدی را داشتیم
اگر بخواهم در این ارتباط نقبی بزنم به گذشته به یاد مجاهد خذیراوی می افتم که او را از دست دادیم برای اینکه به او کمک نشد، بلکه بیشتر دنبال مقصر گشتیم و خودش را مقصر قلمداد کردیم. دوم هم مورد اخیر مهدی قائدی بود. یک بچه 16، 17 ساله ای که یکمرتبه می آید از گمنامی به شهرت می رسد و به ثروت می رسد. او به دلیل آن چهره معصوم اش، جوانی و نپختگی که دارد مردم دوستش دارند و دلشان می خواهد بازی کند و به نوعی از او حمایت می کنند و گاهی اوقات می شد منصوریان سعی می کرد در تعویض سومش، قائدی را به زمین بفرستد.
*قائدی قربانی بی سیاستی باشگاهش شد
درواقع بازیکنی مانند قائدی مشاور می خواهد. باید راهنمایی اش کرد که چطور از پولت استفاده کن! همیشه که جوان نمی مانی! فقط مسایل اخلاقی نیست بلکه در مسایل مالی و زندگی اش هم باید کمکش کنند. بنابراین باید گفت که قائدی قربانی همین بی سیاستی شد. قربانی همین عدم دوراندیشی باشگاه متبوعه اش شد...
*در دنیا بازیکن خیلی جوان را قرض می دهند
...و حتی می خواهم بگویم که ما در زمینه فنی هم این بازیکن را ندیدیم. فرصتی نشد با مدیران باشگاه دیداری داشته باشم. چون قائدی کم بازی می کرد دلم می خواست که قائدی را قرض می دادند تا در یک تیم دیگر بازی کند. بعد از اینکه یک فصل در لیگ بازی می کرد، آبدیده می شد و یک مقداری با شرایط مسابقه وفق پیدا می کرد بعد دوباره تحویلش می گرفتند و در باشگاه خودشان از او استفاده می کردند. کاری است که در دنیا معمول است. اما به جای این کار از طرف دیگر او رها کردند و آن اتفاقات تلخ رخ داد. مرگ یک جوان دیگر و صدمات جانی که به خودش وارد کرد.
*نگذارید زندگی حسینی از بین برود
درمورد حسینی باید گفت که او خیلی جوان است و نباید اجازه بدهیم یک استعداد و از آن مهمتر یک زندگی از بین برود. حالا ممکن است که او از فوتبال کنار برود ولی زندگی که باید داشته باشد. اعتقادم این است که باید یک مشاور خوب برایش بگیرند. لازم است که کسی پیش او باشد و مثلا هر زمان بخواهد چنین پست هایی را بگذارد مانعش بشود و به او تفهیم کند که نپختگی و بی تجربگی چه عواقبی دارد. بیرانوند سنش بیشتر و تجربه اش هم بیشتر است.
*از گلر پیشین تیم ملی عبرت بگیرند
این دو (بیرانوند و حسینی) باید بدانند که گلر پیشین تیم ملی با یک اشتباه دو جام جهانی را از دست داد. این یک واقعیت است! این دو جام جهانی می توانست در کارنامه اش افتخارآمیز باشد که در دور دوره حضور یافته ولی با یک اشتباه همه چیز از بین رفت و جلوی اسمش خط تیره کشیده شد. باید از اتفاقی که برای گلر قبلی تیم ملی افتاد عبرت بگیرند.
*پیشرفت فرهنگی مهمتر از فنی است
بارها گفتم و اعتقادم هم خیلی قوی است مادامی که ما از نظر فرهنگی پیشرفت نکنیم از جهت فنی پیشرفت نخواهیم کرد. شما می بینید در برنامه نود مسایلی مطرح می شود که انسان شرمنده می شود که در این فوتبال چه اتفاقاتی رخ می دهد! چقدر بی در و پیکر است! معتقدم که بعد فرهنگی نباید از جهت تصویر باشد یا باشگاه بنویسد فرهنگی - ورزشی. نباید برای حفظ ظاهر باشد بلکه باید عملیاتی شود. باید با این افراد حرف زد و آنها را برای آینده شان آماده کرد.
*برای خروج از گمنامی ظرفیت سازی نمی کنیم
در فوتبال حرفه ای جایگاه این افراد تغییر می کند. یکمرتبه از تاریکی و گمنامی می آیند به روشنایی و سرشناس شدن و بعد ماشین و تشکیلات و... کمتر جوانی می تواند این ظرفیت را داشته باشد که این شرایط را درک کند. قبل از اینکه این افراد را مقصر بدانم باشگاه شان را مقصر می دانم که باید راهنمایی شان کند. مشاور برای شان بگذارد و آموزش بدهند که وقتی جلوی میکروفن و مقابل تلویزیون و دوربین ها هستند خیلی اهمیت دارد. مردم از این طریق با شخصیت آنها آشنا می شوند.
*کنترل بازیکن حرفه ای باید خانوادگی باشد
در دنیای حرفه ای حتی در مسایل خانوادگی فوتبالیست جوان هم دخالت می کنند. به طور مثال یک جوان در اوج جوانی ازدواج می کند. بعد یک مشاور با فوتبالیست حرف می زند تا رابطه زناشویی اش را در چارچوب اصولی انجام دهد وگرنه به خودش لطمه می زند و اگر لطمه بخورد زحماتش به هدر می رود و عمر درخشش اش کم می شود. حتی در این باره با همسر بازیکن هم صحبت می شود و او را هم تحت نظر مشاور قرار می دهند که اگر خود بازیکن کنترلی نداشت ولی او باید کنترلش کند. به او آموزش می دادند که افراط در این زمینه چه مضراتی دارد و حتی به خانمش می گویند شما برای حفظ زندگی تان باید در این مورد کمک کنید. شاید این برای ما یک مدینه فاضله باشد و اصلا توجهی به این مسایل نداشته باشیم که فوتبالی که فقط بر مدار پول می چرخد در دنیا هم هست. ارقام نجومی است ولی چیزهایی که این وسط گم می شوند این لطمات هستند و استعدادهای زیادی که در این بین از میان می روند. این کارها وظیفه باشگاه هاست.
*از رونالدوها و گاسکویین ها الگو بگیریم
نمونه شاخص این مسایل در دنیای فوتبال کریس رونالدو است. او در 16 سالگی از اسپورتینگ به یونایتد رفته و پرورشش دادند و حالا شده بهترین بازیکن جهان. حالا خودش فهمیده که چکار باید انجام بدهد. استارتش را باشگاه زده و خودش در مسیر افتاده و جلو آمده است. البته همه دنیا که رونالدو نمی شوند و این یک مثال است ولی اشاره ام به تأثیر باشگاه است. چون از آنطرف سرنوشت پل گاسکویین چه شد؟ آن عکس تکان دهنده از او که کنار سطل زباله افتاده است! او در جام جهانی 1990 بی نظیر بود! از این نمونه ها زیاد هست و می بینیم که قبل از اینکه دلمان برای فوتبالشان بسوزد برای زندگی که نابود شد می سوزد.
*کمیته تربیتی باشگاه را راه اندازی کنید
درمورد خذیراوی دیدیم که زندگی اش به کجا کشیده شد یا علی اکبریان. دوست نداریم زندگی جوانان به این جاها کشیده شود. باز هم معتقدم که باشگاه باید در دل همان کمیته فنی و فرهنگی، کمیته تربیتی هم داشته باشد و جدی و پیگیر به این مسایل بپردازد و به جوانترهای تیم کمک کند تا هم بتوانند ورزش مورد علاقه شان را ادامه دهند و هم زندگی شان را داشته باشند.