به گزارش مشرق، در نخستین پرونده، جوان اعدامی که برای سومین بار به چوبهدار نزدیک میشد، در آستانه نیمه شعبان بخشیده شد. مادرمقتول با دریافت دیه به او رضایت داد و قرار است که این پول صرف امور خیریه شود.
۱۳ مهر ۸۷ مردی با پلیس شهردماوند تماس گرفت و از درگیری میان چند نفر در کارگاهی حوالی جاده هراز خبر داد. ماموران در جریان تحقیقات متوجه شدند پسرجوانی به نام کاوه در جریان درگیری با چند کارگر و دایی یکی از آنها بر اثر سه ضربه چاقو زخمی شده که با انتقال به بیمارستان فوت کرده است. در مرحله بعدی تحقیقات معلوم شد مقتول پشت در اتاق شماره ۵ با سطل آشغال شکسته و زبالهها که روی زمین ریخته بود، روبهرو شده و برسر همین موضوع با کارگران دیگر درگیر شده بود.
بیشتر بخوانید:
حکم پستچی قلابی اجرا شد
با بالا گرفتن این دعوا یکی از کارگران همراه داییاش امرا... که مهمان وی بود، با مقتول درگیر شده و امرا... با ضربههای چاقو کاوه را کشت. ماموران برای یافتن قاتل کارگاه را جستوجو کردند و او بازداشت شد.
امرا... به افسر تحقیق گفت: من آن روز سر کارم میرفتم که به خاطر بسته بودن جاده به کارگاهی درجاده هراز که محل کار خواهرزادهام بود، رفتم. آن شب مقابل اتاق شماره ۵ در خوابگاه کارگران زباله ریخته شده بود، ما هم در اتاق شماره ۱۰ بودیم. یکی از همکاران خواهرزادهام آمد و این ماجرا را اعلام کرد و گفت به نظر میرسد ریخته شدن زباله عمدی نبوده است. خواست آرام باشیم و دعوایی نکنیم.
چند دقیقه بعد یکی از کارگران از خواب بیدار شد و متوجه زبالهها شد و دعوا راه انداخت. من و خواهرزادهام برای میانجیگری رفتیم که کاوه به من فحاشی کرد. دعوا که بالا گرفت، چاقوی او افتاد و من آن را برداشتم و نفهمیدم در جریان دعوا چاقو چطور به او اصابت کرده و باعث مرگش شد.
متهم در ادامه تحقیقات مدعی شد دروغ گفته و قاتل، خواهرزادهاش است. اما زمانی که ماموران از خواهرزاده او و دیگر شاهدان تحقیق کردند، معلوم شد قاتل خود امرا... است، چرا که مقتول قبل از مرگ هم نام او را به زبان آورده بود.
متهم به قتل چندی بعد در شعبه ۷۴ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه و با توجه به خواست مادر مقتول مبنی برقصاص، حکم قصاص صادر شد. با اعتراض متهم، پرونده به دیوان عالی کشور ارسال شد که قضات حکم را نقض کردند. متهم ۳۴ ساله اسفند ۱۳۹۰ برای دومین مرتبه و این باردر شعبه ۷۱ دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد ودر دفاع از خودگفت درقتل نقشی نداشته و فقط دعوا را نگاه میکرده است و جنایت را انکار کرد. این بار هم حکم قصاص برای او صادر شده که این حکم ازسوی قضات شعبه ۱۶ دیوان عالی کشور تائید و برای اجرا به واحد اجرای احکام دادسرای جنایی تهران ارسال شد. ده سال از این جنایت گذشته بود که ۳۰خرداد۹۶ جوان اعدامی در زندان رجایی شهر کرج پای چوبه دار رفت که مادر مقتول به متهم دو ماه مهلت داد دیه ۵۰۰ میلیون تومانی را تهیه کند.
بعد از رایزنیهای مختلف این مبلغ به ۲۵۰ میلیون تومان کاهش یافت اما خانواده مرد اعدامی هنوز نتوانسته بود دیه را که از ۵۰۰ میلیون تومان به ۲۵۰ میلیون تومان کاهش یافته بود، تهیه کند و او دوباره پای چوبه دار رفت و این بارهم حکم او متوقف شد. سرانجام خانواده جوان اعدامی با کمک خیرین ۲۱۷ میلیون تومان آماده کردند.
قرار بود متهم برای سومین بار پای چوبه دار برود که این بار تلاش دوباره واحد صلح و سازش اجرای احکام دادسرای جنایی تهران به ثمر رسید و در آستانه نیمه شعبان مادر مقتول، جوان اعدامی را به شرط پرداخت دیه ۲۱۷ میلیون تومان بخشید. مادر داغدیده اعلام کرد قرار است پول دیه را برای انجام کارهای خیریه صرف کند تا با این کار باعث شادی روح پسرش شود و امیدوار است مرد اعدامی نیز بعداز آزادی زندگی جدید و سالمی را در پیش بگیرد.
محمد شهریاری، سرپرست دادسرای جنایی تهران دراینباره گفت: با بخشیده شدن مرد اعدامی، بزودی پرونده او به دادگاه کیفری استان تهران ارسال خواهد شد تا وی از جنبه عمومی جرم محاکمه شود.
رهایی مرد همسرکش از قصاص پس از ۱۱ سال
در دومین پرونده، مرد جوان که همسرش را کشته و به پارسآباد گریخته بود پس از ۱۱ سال توانست رضایت اولیایدم را جلب کند و به زندگی برگردد.
اواخر سال ۸۶ زنی جوان به نام فاطمه هراسان با پلیس مهرشهر کرج تماس گرفت از کشته شدن زن برادرش خبر داد. این زن به پلیس گفت: صبح زود برادرم پیام هراسان به خانهمان آمد و فرزند هشت ماههاش را به من سپرد. او گفت همراه همسرش برای انجام کاری بیرون میرود. رفتارهای برادرم عجیب بود به همین خاطر من که نگران شده بودم با زن برادرم به نام آرزو تماس گرفتم اما جواب تلفنش را نداد. به همین خاطر ساعتی بعد مقابل در خانه برادرم رفتم و با در بسته روبهرو شدم. با کمک همسایهها در را باز کردم و جنازه آرزو را در اتاقخواب یافتم.
به دنبال اظهارات این زن، پلیس به خانه مورد نظر رفت و با جنازه آرزو ۲۵ ساله که با ضربات متعدد چاقو کشته شده بود روبهرو شد.
در حالی که شواهد حکایت از همسرکشی داشت ردیابی متهم فراری آغاز شد اما شواهد نشان میداد این مرد به محل نامعلومی گریخته است. دو ماه از این جنایت گذشته بود که پلیس رد پیام را در پارسآباد یافت و وی را دستگیر کرد.
پیام ۲۶ ساله به قتل همسرش به خاطر اختلافهای خانوادگی اعتراف کرد و پای میز محاکمه ایستاد. وی به درخواست مادر همسرش به قصاص محکوم شد. این حکم در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار داشت که مادر آرزو به خاطر کهولت سن جان سپرد. به این ترتیب خواهر و برادرهای آرزو که ولی دم جدید محسوب میشدند از قصاص گذشتند. آنها و پدر پیام که ولی قهری فرزند خردسال وی بود، اعلام کردند با دریافت دیه رضایت میدهند. به این ترتیب پیام پس از ۱۱ سال از قصاص رهایی یافت و دیروز از جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه ایستاد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی عبداللهی و با حضور یک مستشار برگزار شد، پیام به دفاع پرداخت و گفت: سه سال بود که با آرزو ازدواج کرده بودم. اما مدام با هم اختلاف داشتیم. او زن شکاکی بود. چون در مترو کار میکردم و بعضی شبها در آنجا میماندم به من مشکوک بود. او هربار به بهانهای به محل کارم میآمد تا از کارهایم سر دربیاورد. آرزو حتی چند بار در محل کارم با من درگیر شده و داد و فریاد راه انداخته بود. او هر بار مرا تهدید به آبروریزی میکرد.
وی در تشریح جزئیات جنایت گفت: آن روز صبح زود میخواستم به محل کارم بروم. از خانه خارج شدم اما یادم رفت پتو باخودم ببرم، به همین خاطر به خانه برگشتم. اما آرزو به محض دیدن من بار دیگر شروع به فحاشی کرد. من که کنترل اعصابم را از دست داده بودم با چاقوی آشپزخانه به جانش افتادم و چند ضربه به او زدم. همان موقع فرزند هشت ماههام را در آغوش گرفتم و او را به خانه خواهرم بردم. دخترم را به خواهرم سپردم و سپس از ترس فرار کردم. من در مدت ۱۱ سالی که در زندان هستم عذاب زیادی کشیدهام.
در این سالها دخترم ۱۱ ساله ام با خواهرم زندگی میکند. می دانم زندگی و آینده دخترم را تباه کردهام. من پشیمانم و حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم به خاطر دخترم، مرا ببخشند. من میخواهم زندگی آرامی برای دخترم فراهم و گذشته تلخ را برایش جبران کنم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.