به گزارش مشرق، طیبه کریمی- کارشناس ارشد مدیریت آموزشی- چشم انداز نویسی در هر برنامه راهبردی نقطه عطفی است که نشان می دهد یک برنامه قرار است به کدامین سو ، جهت و اهداف پیش برود ؟ بدین سان نقطه اتکای هر سند تحول ، علاوه بر بنیان های نظری و دیگر اسناد پشتیبان آن ، چشم انداز و افق های پیش روی آن خواهد بود . بطور مثال آنچنان که می بینیم ، برخلاف معمول ، چشم انداز تحول در ساختارهای آموزشی بعضی از کشورهای اتحادیه اورپا و به خصوص پاره ای از کشورهای آسیای جنوب شرقی ، به جای آنکه در انتهای برنامه نگاشته شود ، در ابتدای آن آورده شده است .
این مساله نشان می دهد که چشم انداز هر برنامه مهمترین جز تشکیل دهنده آن است که نشان می دهد بستر تحقق هر برنامه چیست و چگونه می توان به اهداف پیش بینی شده دست یافت .
امروز در نظام جمهوری اسلامی ایران ، سند بنیادین تحول در آموزش و پرورش با رویکرد پیشرفت آموزشی ، توسعه فرهنگی و ارتقای سرمایه های اجتماعی دانش آموزی تدوین و برای اجرا به همه اجزای آموزشی و پرورشی کشور ابلاغ شده است .
تحلیل محتوای این سند نشان می دهد که ایران اسلامی تقریبا در یک دهه آینده ، جایگاهی بس عظیم و اثرگذار در توسعه کمی و کیفی ساختارهای آموزشی و پرورشی خود خواهد داشت . پیشرفت شگرفی که خروجی آن ، دانش آموزانِ دانش پژوه و اخلاق محوری است که آمادگی لازم برای نقش آفرینی در آینده سازی کشورشان را از پیش کسب نموده اند .
پیش بینی های آینده پژوهانه با این فرض که همه برنامه های سند در حوزه های مختلف با دقت و جامعیت انجام پذیرفته و تحول واقعی صورت پذیرد ، می گوید که آموزش و پرورش در سال های آتی ، از چند حیث دگرگون شده و توانایی این را بدست آورده که به معنای واقعی کلمه تحول یافته و اهداف کلان و خرد خود را محقق نماید .
بنابراین اگر چالش های اجرایی و فرآیندی سند از پیش مرتفع گردد ، می توان امید داشت که تحول واقعی مدنظر سیاستگذاران و مدیران ارشد نظام تعلیم و تربیت به خوبی محقق شده و استقرار یابد .
از سویی دیگر باید توجه داشت که دستیابی به افق های کلان پیش رو نیازمند برخی الزامات است که توجه جدی به آن در برهه کنونی ضروری می نماید . خواننده محترم توجه دارند که در طراحی سند چشم انداز 20 ساله نظام جمهوری اسلامی در افق 1404 ، همه نخبگان مشارکت داشتند و حتی کوچک ترین جزییات اجرایی تحقق سند نیز از نگاه تیزبین برنامه نویسان امر ، به دور نمانده بود اما ، هنوز هم پاره ای از مشکلات اساسی وجود دارد .
این مساله همچنان از سوی منتقدان و مسئولان عالیرتبه نظام مطرح است که مبادا کشور به اهداف از پیش طراحی کرده خود در این سند دست نیابد5 . این موضوع را البته باید در کنار برخی موفقیت های صورت پذیرفته در سال های اخیر قرار دارد . اما به هر روی همچنان افق های مد نظر در این سند بالادستی با ابهامات فراوانی از حیث اجرا رو به رو است . همچنان است چالش های عمده در نهادینه سازی اهداف و برنامه های برنامه پنج ساله پنجم و طراحی کنونی برنامه پنج ساله ششم توسعه جمهوری اسلامی ایران.
مطالعات آینده پژوهی نشان می دهد که در هر سه مورد از ابهامات بالا یک مساله مشترک وجود داشته که در کنار آن یک موضوع محوری نیز وجود دارد . نقطه محوری این است که اکنون نظام جمهوری اسلامی به این توانایی رسیده است که بتواند باتوجه به ملاحظات مربوط و ظرفیت های موجود در هر حوزه ای دست به نگارش برنامه های توسعه و تحول بزند7 . اما آن مساله مشترک این است که در آینده پژوهی تحقق چنین برنامه هایی چند نکته مورد دقت افزون قرار نگرفته است .
یکی از این مشکلات به این بحث مربوط می شود که اهداف برنامه های تحول قرار است چگونه و در چه بستری تحقق یابد؟
موضوع دیگری به این مساله مربوط می شود که فعالان اجرایی این برنامه باید چه کسانی باشند و اساسا گزینش آن ها چگونه باید صورت پذیرد؟
و مساله نهایی این است که چگونه می توان مشارکت آحاد مردم را در نهادینه سازی و تحقق چنین برنامه هایی جلب و جذب نمود ؟
موارد مذکور بیش و کم از سوی برخی محققان و دست اندرکاران امر مورد بررسی قرار گرفته است اما همچنان در مسیر رفع کامل این مشکلات مسیر درازی باقی مانده است . لذا به نظر نگارنده برای غلبه بر چالش های فوق ابتدا باید سند تحول بنیادین از سوی همه اجزا مورد مطالعه و تدقیق اساسی قرار گفته و آنگاه با استفاده از تجربه ها و دانش متراکم موجود و البته تجربیاتی پیشین ، زمینه اجرایی سازی اهداف مدنظر فراهم شود .
پس از طی این دو مرحله است که می توان از هم اکنون امیدوار به دستیابی افق های پیش رو در طراحی این سند داشت .