گروه جهاد و مقاومت مشرق - در خلال سالهای 1929-1932 و 10سال بعد از جنگ جهانی اول یک اثر سه لتهای چوبی با عنوان «جنگ» توسط «اتو دیکس» خلق شد و یکی از مهمترین شاهکارهای الهامبخش در اروپا شد. در دهه1920 تورم بالا و بیثباتی اقتصادی مشخصه کشور آلمان بود. هنرمندان آن، نگاه بدبینانهای به این دوران داشتند. نخستینبار اتو دیکس بود که در جنبش هنری موسوم به «اکسپرسیونیسم» شرکت کرد. این جنبش بر ذهنیت هنرمند تاکید داشت و درصدد بود تا با تحریف واقعیت، احساسات را با شدت زیادتری بیان کند. اتو دیکس این جنبش را در واکنش به جنگ پایهگذاری کرد. اثر هنری «جنگ» بر مبنای این جنبش هنری ایجاد شد که هدف آن بسط واقعیت به تمامی و بهصورت انعطافناپذیر و بیمحابا بود.
آثار اتو دیکس -بهعنوان کسی که در 22سالگی برای حضور در جنگ داوطلب شده- تقبیح شدید خشونت بود. آثار وی مستقیماً نگاه مخوفش به سنگرهای جبهه را منعکس میکند. دیکس در آثار خود، ویرانی و خونریزی ناشی از جنگ را کتمان نمیکند. او بهجای کوچک انگاشتن جنگ، بشر را به نابود ساختن خودش متهم کرده و زشتی آن را بهطور مبالغهآمیزی نشان میدهد. اتو دیکس در آثار خود، شناعت جنگ را بیپرده نشان داده است.
آلیس بمباردیه (پژوهشگر فرانسوی که مدرک دکترای خود را درباره «نقاشی ایرانی در قرن بیست»)
از دانشگاه مطالعات اجتماعی پاریس دریافت کرده است این نقاشی اتو دیکس را با نقاشیهای ناصر پلنگی در دیوارهای داخلی مسجد جامع خرمشهر مقایسه کرده است. پلنگی این نقاشیها را بعد از حماسه آزادسازی خرمشهر و به قول بمباردیه در شور و نشاط بعد از این پیروزی کشیده است.
با وجود گذشت 30سال از خلق این اثر، دیوارنگارههای ناصر پلنگی همچنان توجه بسیاری از بازدیدکنندگان را به خود معطوف میدارد.
بسیاری از بازدیدکنندگان در سال نو ایرانی در قالب گروههایی به خرمشهر سفر میکنند تا در مسجد آن به راز و نیاز پرداخته و جلوی این آثار نقاشی تعمق کنند. موضوعی که به خودی خود انگیزهای برای یک سفر زیارتی میشود. چگونه میتوان نیروی جاذبهای را که این اثر هنری اعمال میکند درک کرد؟ نخست اینکه، این اثر در قالب دیوارنگاره است: انتخاب چنین سبکی ناشی از تعمد هنرمند برای ارتباط با طیف گسترده مخاطبان است. این آثار همچنین شاهدی بر پایداری ایرانیان بوده و خاطره شهدای گمنام را زنده میکند و این موقعیت را به مکانی برای یادبود آنها تبدیل میکند. این آثار در مسجد کشیده شدهاند که مکانی برای ظهور و تجلی، توجه و مداقه و افزایش احساسات مذهبی است.
همین که کسی وارد مسجد میشود، نخستین قطعه دیوارنگاره ظاهر میشود و توجه را به خود جلب میکند. بازدیدکننده شروع به قدم زدن در مقابل این پنج قطعه میکند و تلاش میکند تا سفر درونی شهید را دنبال کند که در قسمت روشن یا نورانی به اوج خود میرسد و در خدا مستحیل میشود. اگر این آثار هنری برای اکثریت جمعیت ایران تکاندهنده است، بهخاطر این است که میان آنچه ناصر پلنگی نقاشی کرده و آنچه ناخودآگاه جمعی را در تصرف خود دارد، گونهای همگرایی وجود دارد. این همگرایی بین کار هنرمند و مخاطبان آن در دو سطح اتفاق میافتد: تحولی که در خود نقاشی ایرانی صورت گرفته و احساسی که این دیوارنگاره منتقل میکند.
پیش از این در ایران، از قرن نوزدهم جنبشی نمایشی موسوم به «نقاشی قهوهخانهای» شکل واقعی از «هنر روایی داستان» وجود داشت. این سبک محبوب نقاشی، اپیزودهایی از داستانهای مهم حماسی ایرانی را نشان میدهد یا حکایتهای مذهبی را در قالب تصویر -خصوصاً نبرد کربلا، جایی که امام حسین؟ع؟ و یارانش در آنجا به شهادت رسیدند- بیان میکند، یا صحنههایی از زندگی روزمره را به نمایش میگذارد.
نقالان -که عمدتاً ناشناس باقی ماندهاند- علاقهمند بودند تا داستانهای خود را از طریق این آثار هنری بیان کنند.نقاشی جنگ، امروز حتی با وجود پایان یافتن آن ادامه پیدا کرده است. نتیجتاً این گرایش هنرمندانه، بهعنوان گامی در تاریخ هنر ایران میبایست مد نظر قرار گیرد. همانگونه که جنبش داستانسرایی به روایت تصویر یا تصویرسازی جدید، انگیزه تازهای به نقاشی دهه1960 فرانسه بخشید. از این رو، عدم پذیرش هنر انتزاعی در ایران نیز در زمان انقلاب از بحران جدی که نقاشی ایران را بهخطر انداخته بود، پرده برمیداشت. نامعتبر انگاشتن این سبک در مدرنترین شکل آن از سوی اکثریت ناشناخته ماند. جنگ توانست فرصتی برای هنر ایرانی را ایجاد کند تا بار دیگر خود را در قلمرو زندگی فعلی تثبیت کند. ناصر پلنگی در زمان جنگ، تصویری روایی را برمبنای سنت قدیمی مردم (نقاشیهای قهوهخانهای) ترسیم کرده است و پای هنر معاصر را به مسجد کشانده است.
در سطح دیگر به نحو تناقضآمیزی و درست بر خلاف اثر اتو دیکس، دیوارنگارههای ناصر پلنگی از پرداختن به جنگ بهطور مستقیم خودداری میورزد. جنگ بهطور فعالانهای توصیه شده و از طریق نمادهای متعدد مرحله به مرحله ظاهر میشود که نتیجه نهایی آن همچون اثر اتو دیکس تقدیس شدن است. این مقدس بودن، توسط هر کسی در فرهنگ خود قابل درک است. ناصر پلنگی با آوردن رزمنده به فاصله نزدیکتری با خدا (بهخاطر ایمانش حتی تا نقطهای که زندگیاش را در راه این باور فدا کند) ابعاد سیاسی-مذهبی روحانی به کار خود میبخشد. ساختار سهلتهای، مثل نقاشی محراب به هنرمندان اروپا از جمله اتو دیکس این امکان را میدهد تا بهطور استعارهآمیزی، تصویر حضرت عیسی؟ع؟ در بالای صلیب در پیکرنگاری مسیحی را با کشتار فجیع جنگ جهانی اول جایگزین کنند؛ مصیبت از حوزه دین خارج میشود و حالت زمینی به خود میگیرد. هیچ امیدی برای رستاخیز نیست و تنها واقعیت برهنه و بیرحمانه مرگ است که وجود دارد.
در اغلب جنگها، هنرمندانی حضور داشتهاند که ارتش را همراهی میکرده و با مخاطراتی روبهرو بودند که هریک از سربازان با آن مواجه بود. امروز البته ایده «نقاش جنگ» خندهدار به نظر میرسد. شاید عکاس یا اپراتور سینما بودن در این خصوص کمتر بیمورد به نظر برسد. با وجود جنگهای مدرن، وجود نقاشان نظامی شاید دیگر محلی از اعراب نداشته باشد. آیا عکاسان و فیلمبرداران برای مستند کردن تاریخ کافی هستند؟ آیا نقاشی جنگ، فیلمبرداری و عکاسی از جنبههای مختلف جنگ را با شیوهای خاص تکمیل نمیکند؟
دیکس اما بر خلاف پلنگی، نفرت خود از جنگ را نشان داده و به طور مصرانه و با نمایش کامل قربانیان و نه قهرمانان آن را به تصویر میکشد. این هنرمند آلمانی، در اثر خود از ارائه هر مرجع سیاسی خودداری میکند. جنگ به خودی خود بسنده است و با خون انسان تغذیه میشود و به فاجعهای مصبیتبار اشاره دارد. دیوارنگارههای مسجد خرمشهر این معما را که جنگ و پلیدی برای انسان است؛ به چالش میکشد. این اثر، این معما را در ارتباط با سطوح واقعی، خیالی و نمادین -که در آن زمان در فرهنگ ایرانی به راحتی بیان میشدند، جایگزین میسازد. چیزی که از مشخصههای نقاشی جنگ است: هیچ تکنیک دیگری نیست که تا این پایه تصاویر و سمبلها را با یکدیگر تلفیق و با واقعیت در هم آمیزد. نقاشی جای واقعیت را گرفته، مکان را در نوردیده و چشماندازی از جهان را منعکس میکند.
*صبح نو